یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
۱۰:۰۴ - ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۷۰۷۶
سایر حوزه های اجتماعی

ساعتی در بلواری که کورس شبانه ماشین و موتورهای مدل بالاست

مردم‌آزاری در ساعت ۳ صبح

کورس شبانه ماشین ها,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

به گزارش قانون، ساعت نزدیک سه صبح است. هر از گاهی صدای ترمز یا تیک‌آف موتور و ماشین‌ها از بلوار صبای تهران شنیده می‌شود؛ هر که نداند فکر می‌کند بلوار صبا ،پیست موتور‌سواری و اتومبیل‌رانی شمال تهران شده است. این صداها هر شب بعد از ساعت یک شب تا دم صبح شنیده می‌شود، اعتراض هم به جایی نمی‌رسد. هفته پیش یکی از اهالی این بلوار به روزنامه زنگ زد و گفت از بلوارشان گزارشی تهیه کنیم که نیمه‌‌های شب جوان‌ها توی خیابان با هم کورس می‌گذارند و آرامش را از مردم گرفته‌اند. او در ادامه گفت که چند شب پیش که خواب بدی می‌دیده، با صدای ترمز شدید ماشینی از خواب پریده و از آن شب استرس یک لحظه هم رهایش نمی‌کند.

 

برای پیگیری این ماجرا ساعت سه صبح به خیابان شریعتی، بالاتر از پل صدر، بلوار صبا می‌روم. خیابان‌ها خلوت خلوت اما بلوار مدنظرم با بقیه خیابان‌ها متفاو‌ت‌تر است. بلوار صبا پهن است و به قول رالی‌ها بازها ،خوراک کورس‌گذاشتن. چند موتور هزار سی‌سی همان اول کاری خودی نشان می‌دهند. از آن سر بلوار صبا ،یعنی بزرگراه کاوه باهم کورس می‌گذارند و صدای ویران‌کننده اگزوز کل منطقه را روی سر خود می‌گذارد.

 

وقتی به تقاطع شریعتی می‌رسند، سرعت را کم می‌کنند و پس از دور زدن دوباره با هم کورس می‌گذارند. ۱۰ دقیقه‌ای است ایستاده‌ام تا مثل دوربین پلیس همه تخلفات را پیش خودم ثبت کنم. در این مدت این دو موتورسوار جوان دست‌کم سه بار بلوار صبا را با موتورهای پرسر و صدای‌شان بالا و پایین کرده‌اند. دستم را برای یکی از آن‌ها تکان می‌دهم تا از او چند سوال بپرسم؛ نمی‌ایستد، ‌گازد مي‌دهد و پشتش را هم نگاه نمی‌کند. چند دقیقه بعد موتورسوار دیگر را صدا می‌کنم. می‌ایستد. جوان بیست و چند ساله‌ای است با صورت استخوانی و چشم‌های بادامی و ریش‌های تنک.

 

از او می‌پرسم آیا به نظرش کورس گذاشتن توی خیابانی که هر دو طرفش پر است از آپارتمان، کار درستی است؟

براندازم می‌کند و با خنده می‌گوید:«فکر نمی‌کنم صدای موتورم کسی رو اذیت کنه. خونه‌ها با بلوار فاصله دارن و در ضمن همه این وقت شب خواب هستن، اگر کسی شاکی می‌شد، حتما میومد توی خیابون و مثل شما جلوم رو می‌گرفت و تذکر می‌داد».

 

می‌پرسم چرا برای موتورسواری این موقع شب که مردم در حال استراحت هستند اینجا آمده و چرا کورس می‌گذارد و یک چرخ می‌زند؟

«چاره‌ای نیست؛موتورم مجوز تردد نداره. کسی به این راحتی نمی‌تونه مجوز موتور سنگین بگیره. پیست هم برای کسایی هست که عضو فدراسیون موتورسواری باشن. کسایی مثل ما که به هر دلیلی نمی‌تونه عضو فدراسیون باشن، مجبورن زمانی بیرون بیان که ترافیکی نباشه و خبری هم از پلیس نباشه. میاییم و نیم ساعتی با موتور عشق می‌کنیم و برمی‌گردیم خونه. این بلوار هم به خاطر اینکه پت و پهن است، می‌آییم اینجا برای سواری گرفتن از موتورهامون».

 

وسط حرف‌زدن‌، جوان موتور سوار مدام برمی‌گردد و عقب را می‌بیند. استرس دارد که پلیس سر نرسد و موتورش را توقیف نکند. چند لحظه بعد مرد ۶۰ ساله‌اي با پیژامه به ما نزدیک می‌شود. پیرمرد با چشم‌های پف کرده نزدیک‌مان می‌شود و بدون سلام علیک شروع می‌کنه به بد و بیراه گفتن. جوان موتورسوار بی‌اینکه جوابی بدهد، کلاچ را می‌گیرد و دنده می‌زند و ما را ترک می‌کند.پیرمرد به تصور اینکه دوست موتور سوار هستم، مرا به باد نصیحت می‌گیرد:«مگه شما سر سفره پدر و مادر بزرگ نشدین؟ این چه کاری هست که شب‌ها با موتور و ماشین می‌افتین جون این خیابون و هی با گاز و ترمز آدم رو توی خواب نصف جون می‌کنین. زنگ بزنم پلیس بیاد پدرتون رو دربیاره. خجالت بکشین که کلی فحش و نفرین پشت خودتون و پدر و مادرتون هست».

 

پیرمرد خودش را از حرص خالی می‌کند و من هم سر به زیر انداختم. وقتی سبک شد، به او می‌گویم که خبرنگارم و برای بررسی ماجرای کورس‌های شبانه آمده‌ام. انگار از رفتارش شرمنده باشد، روی شانه‌ام می‌زند و می‌گوید:«شاید شما خبرنگارها بتونین کاری برای این مردم بکنید. امیدوارم با نوشتن شما فکری به حال و روز اهالی اینجا بکنن».

 

کارم هنوز تمام نشده. باید بمانم و مستندات بیشتری به‌دست بیاروم. مستنداتی که همین‌طور از جلوی چشمانم با سرعت بالا رد می‌شوند و بی‌خیال از اینکه اهالی بلوار صبا زا به‌راه می‌‌شوند!

 

ماشین بی‌ام‌و کروک آبی‌ رنگ با چراغ‌های پرنوری از خیابان شریعتی وارد بلوار می‌شود. ترمز ریزی می‌زند و با تیک‌آف پر زوری دیوانه‌وار گاز می‌دهد. صدای ماشین کرکننده است. انگار صدا همه ساختمان‌ها را به لرزه می‌اندازد. راننده جوان همراه با دو سرنشین در حال خودشان نیستند. از جلویم رد می‌شوند و چند صدمتر جلوتر راننده ترمز دستی را می‌کشد و ماشین ۱۸۰ درجه تغییر مسیر می‌دهد. دود اصطکاک لاستیک‌ها به هوا می‌پیچد. راننده پایش را روی پدال می‌فشارد و برخلاف جهت می‌راند.

 

دقیقا یک دقیقه بعد هیوندا کوپه زردرنگی با دو سرنشین وارد بلوار صبا می‌شود. راننده مدام پایش را روی گاز می‌گذارد تا صدای اگزوز را در بیاورد. گویی گاو پرزوری برای گاوباز خط و نشان می‌کشد و از عصبانیت نفس نفس می‌زند و پای راستش را روی زمین می‌کشد به نشانه جنگ! چند لحظه بعد راننده با تیک‌آف سرعت دیوانه‌واری می‌گیرد و در چشم به‌هم زدنی خیابان را به پایان می‌رساند و وارد بلوار کاوه می‌شود.

 

پیش خودم می‌گویم پیرمرد که به روزنامه زنگ زده بود، حق داشته که پشت تلفن این همه ناراحت باشد و از استرس شبانه‌اش برایم بگوید. بنده خدا راست می‌گفت بلوار صبا شب‌ها تبدیل به پیست موتورسواری و اتومبیل‌رانی می‌شود. بدتر از همه خبری از پلیس هم نیست.

 

ساعت نزدیک چهار صبح است و در یک ساعت حضورم در این بلوار ۶ موتور ۲۰۰ تا ۱۰۰۰ سی‌سی و ۱۶ ماشین مدل بالا با اگزوزهای حرفه‌ای و قهرمانی با حرکات نمایشی یا کورس، آرامش را از مردم گرفته‌اند. تلاش من برای گفت‌و گو با راننده خودروهای لوکس و گرانقیمت که دور دور می‌کنند و با ویراژ و لایی‌کشی از خودورهای دیگری سبقت می‌گیرند، بی‌نتیجه می‌ماند.

 

محمد مجد که خانه‌اش ابتدای خیابان فاطمیه و منتهی به بلوار صباست، سر خیابان روی سکوی بتنی نشسته و خیره مانده به ماشین‌هایی است كه بلوار را دور دور می‌کنند. گویی شب‌زده شده و از خانه بیرون آمده تا هوایی به سرش بخورد. او درباره ویراژ و کورس‌های شبانه در این بلوار می‌گوید:«این بلوار گذشته این طور نبود، تردد کمی داشت ولی از زمانی که ساخت و ساز زیاد شد و مجتمع تجاری و پاساژ زدند، دوردور کردن‌ها سرسام‌آور زیاد شده و حالا هم شب‌ها این جوون‌ها دست از سرمان برنمی‌دارن و باهم کورس می‌گذارن.

 

چندبار به پلیس زنگ زدیم ولی نتیجه‌ای نداشته. بعضی شب‌ها با صدای تیک‌آف یا اگزوز ماشین و موتورها از خواب بیدار می‌شم و دیگر خوابم نمی‌گیرد. این هم شد حال و روز ما. اسمش این است که قیطریه می‌نشینیم ولی شب‌ها آسایش نداریم. اگر وضعیت همین‌طور باشه حتما خونه رو می‌فروشم و میرم جای دیگه‌ای».

 

درباره ویراژها صحبت می‌کنیم و ماشین دیگری از راه می‌رسد و با سر و صدایی که راه می‌اندازد، آرامش شبانه بلوار را از بین می‌برد. گویی خواب برای مردم این خیابان حرام است!

 

داوود محبی

 

  • 15
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش