روزنامه ایران در یادداشتی، آورده است: هنگامی که سیل آمد و ابعاد فاجعه روشن گردید، نگرانی شدیدی ایجاد شد که این حد از خسارات و عوارض را چگونه میتوان مدیریت کرد؟ ولی آنچه در عمل اتفاق افتاد یک بسیج ملی و با مدیریت مؤثر همه نهادهای کشوری و لشکری بود که در مجموع وضعیت بحرانی را در حد قابل قبولی پشت سر گذاشتند و شاید بتوان گفت که برخلاف وقوع سیل که موجب ناامیدی و اندوه شد، مواجهه اولیه با آن تا حدود زیادی امیدواری را زنده کرد و همه را به این نتیجه رساند که ظرفیتهای زیادی در جامعه است که فقط باید آنها را از قوه به فعل در آورد. بنابراین مرحله اولیه حوادث طبیعی که جمع و جور کردن و نجات و اسکان و... سیلزدگان است به طور نسبی خوب پیش رفت.
ولی فراموش نکنیم که مشکل اصلی و طولانیمدت پس از این مرحله آغاز میشود. مشکل اشتغال، مشکلات حقوقی، مشکلات ناشی از زندگی در چادر و مراکز همگانی مسکونی، مصائب روانی و ناامیدی نسبت به آینده، مشکلات هنجاری و آسیبهای اجتماعی، مشکلات ناشی از فقدان خدمات عمومی مثل راه، برق، آب و... همه اینها در این مرحله آغاز میشوند و در عین حال مردم انتظار دارند که این مشکلات در کوتاهترین زمان حل شود. وضعیت سیلزدگان در هر سه استان بویژه در سیل کشکان و کرخه در چنین مرحلهای است. زیرا در آنجا و به طور مشخص معمولان و پلدختر و روستاهای موجود در مسیر، بخشی از مردم تمام دار و ندار خود را از دست دادهاند. تغییرات مهمی در این مناطق رخ داده و تا بازگرداندن شهر و روستا به شرایط عادی راه درازی در پیش است.
در این زمینه باید چند نکته مورد توجه قرار گیرد که هنوز به مرحله عمل در نیامده است. اول و شاید مهمترین مسأله مدیریت متمرکز با اختیارات ویژه است. نظام اداری ما مثل هر نظام اداری دیگر متناسب با شرایط آرام و عادی شکل گرفته است. شرایطی که همه چیز سر جای خودش است. تعداد مراجعات به آنها در حد معمول است. ظرفیت و مقررات ادارات برای چنین شرایطی شکل گرفته است. طبیعی است که در شرایط غیر عادی و بحرانی این نظام اداری نه تنها نمیتواند کاری از پیش ببرد، بلکه خودش به عنوان یک مانع تلقی خواهد شد. مثل این است که در میدان جنگ کسی بخواهد برای اخذ دستور حمله یا عقبنشینی با مقامات بالاتر خود نامهنگاری کند!! بنابراین لازم است که دولت و به تعبیری مجموعه حکومت یک فرد یا جمع محدودی را با اختیارات کامل در هر منطقه یا استان مستقر کند در غیر این صورت ممکن نیست که مسائل مردم به صورت فوری حل شود. مسائلی که حل فوری آنها ضروری و حتی ممکن نیز است.
نکته دوم جلب مشارکت مردم و جوانان در بازسازی منطقه است. در واقع اگر قرار باشد که دولت و سایر نهادها خودشان متولی همه کارها شوند و صفر تا صد کارها را انجام دهند، درد چندانی درمان نخواهد شد. ایجاد شغل و فعالیت یک مسأله ضروری است. حتی برای زنان که به علت از میان رفتن ساختار زندگی آنان، عموماً فاقد فعالیت جدی روزانه شدهاند.
نکته سوم، اهمیت دادن به تبعات اجتماعی و ناهنجاریهای ناشی از این تغییر ساختار زندگی است. اگر مشکلات در یک چشمانداز کوتاه یا میانمدت حل نشود، چه بسا مردم اقدام به مهاجرت کنند و این برای خودشان و جامعه ناخوشایند است. تأمین مشاورههای اجتماعی و روانی برای مردم بویژه جوانان و دختران از ضروریات است.
گزارشهای خصوصی که از منطقه دریافت میشود، از این جهت وضعیت مطلوبی را تصویر نمیکند. باید از نیروهای داوطلب که هنوز هم در منطقه هستند، نه تنها قدردانی کرد، بلکه از ایدههای آنان و مشارکت داوطلبانه آنان نهایت بهرهبرداری را کرد. ماندگاری کیفیت موفقیت دولت و سایر نهادهای حکومت در کنترل مرحله اول بحران سیل، در گرو موفقیت آنان در این مرحله سختتر است.
- 13
- 6