جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۰۸:۴۸ - ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۶۱۰۶۹
بازنشستگان و مستمری بگیران

سالمندان همچنان مشغول کارند

هشدار؛ «سالمند کارگری» در حال تبدیل شدن به یک معضل در ایران است!

سالمند کارگری در ایران,خط فقط کارگران سالمند در ایران
یک سوم بازنشستگان حداقل حقوق را دریافت می‌کنند که به گفته رئیس کانون بازنشستگان، تنها کفاف ۱۰روز زندگی را می‌دهد

امار دقیقی در کشور از اینکه چند درصد از سالمندان در ایران مجبور بکار هستند، وجود ندارد، اما کافی است در شهر سر بچرخانی، آنها را می بینی که با موهای سفید، دستانی لرزان، چشمانی کم سو و قدم هایی آهسته دستفروشی می کنند، مسافرکش هستند یا به کارگری در کارگاه های کوچک تن داده اند. پیرمردان و پیرزن هایی که روزگار طوری به آنها سخت گرفته که مجبورند به جای استراحت در خانه، پا به پای مردم دیگر به خیابان بیایند و کار کنند.

تازه در این چند سال که بحران اقتصادی با بحران کرونا در هم تنیده شده، آنها بیشتر تحت فشار قرار گرفته اند؛ حتی سالمندانی که بازنشسته هستند و حقوق می گیرند هم از این اصل مستثنی نیستند و خیلی هایشان مجبور به پیدا کردن شغلی تازه شده اند؛ گرانی افسار گسیخته و خرج بیماری های جورواجور در دوران پیری و کرونا را چه به حقوق های ۳ و ۴ میلیونی؟

کار کردن در پیری، حق ما نبود

هفته پیش۷۰ساله شده است. هم فشارخون و هم قند دارد و یکبار هم سکته قلبی کرده، دکتر به او گفته نباید خودش را زیاد خسته کند، نباید خیلی گرم یا سردش بشود، آلودگی هوا برایش مثل سم است، باید برود یک جای خوش آب و هوا زندگی کند، اما مگر با حقوق بازنشستگی می شود این کارها را انجام داد؟ در خیابان هایی که طرح ترافیک نیست، مسافرکشی می کند. تعمیرکار لوازم خانه هم هست، ولی مغازه ندارد.« شما بگو چرا کار نکنم؟ اصلا کدام سالمندی هست که بعد از یک عمر دویدن، دوست داشته باشد که باز هم بدود؟ حقوق بازنشستگی کفاف زندگی را می دهد؟ بیمه تامین اجتماعی هزینه های دارو و درمان را درست و حسابی پرداخت می کند؟ بچه هایمان کار درست حسابی دارند و رفته اند پی زندگی شان؟ کدام یک؟ قبلا اگر فاصله مان تا خط فقر یک تا ۲ میلیون بود، الان ۵ تا ۶ میلیون زیر خط فقریم. قبلا اگر یک روز می دویدیم که یک کیلو گوشت بخریم، الان باید یک روز بدویم تا پول ۲ کیلو میوه بشود. دستم دائم خواب می رود ، تنگی نفس دارم، شب که می شود چشمم نمی بیند، ولی باید کار کنم. تازه معلوم نیست این وضع تا چه زمانی ادامه پیدا کند، بازنشستگی برای ما معنا ندارد.

اندازه یک جوان ۳۰ساله باید کار کنیم.» صبحانه و ناهارش را در خیابان می خورد. در طول روز اگر کسی برای تعمیر لوازم خانگی هم زنگ بزند سراغ آن کار می رود ، اما مشتری هایش از وقتی کرونا آمده کمتر شده اند.« احتمالا چون فکر می کنند مسافرکش هستم می توانم ناقل باشم، اما بچه ها می گویند بیشتر مردم با موبایل، اینترنتی تعمیرکار پیدا می کنند، برای همین به تو زنگ نمی زنند. من هم که بلد نیستم با گوشی مشتری پیدا کنم.» جمال آقا امیدش را برای بهتر شدن اوضاع از دست داده، نمی داند تا کی باید کار کند، فقط می داند که دوست ندارد وضع زندگی اش از اینی که هست بدتر شود.« حق یک فرد سالمند نیست که برای مخارج روزانه اش دوباره کار کند. ما یک عمر دویدیم که آخر عمری چند سالی را در کنار خانواده استراحت کنیم، اما حالا باید چند برابر دوران جوانی کار کنیم تا خرج یک زندگی عادی را در بیاوریم.»

دستان لرزان کلوچه فروش

با یک دست جعبه کلوچه را گرفته و با دست دیگرش میله قطار مترو را. وقتی تبلیغ می کند هرکلوچه ۳ هزار تومن، از زیر ماسک صدایش به سختی می آید. نگاهش به جمعیت است که سر در ماسک و موبایل دارند. احمد آقا تلاش می کند صدایش را بالاتر ببرد، شاید کسی یادش بیاید که کلوچه ای برای صبحانه می خواهد، اما انگار کسی میلش به کلوچه او نیست. کارش این شده که ۸صبح، نخستین قطار مترو را سوار شود و آنقدر بالا و پایین و شرق و غرب برود تا این یک جعبه کلوچه فروش برود. طول قطار مترو را نه به تندی و آسان که با گام های محتاط و لرزانی که با هر توقف یا ترمز قطار لرزان تر می شود، طی می کند تا مشتری پیدا شود.

« ۳۰سال خیاط لباس زنانه بودم، از یک جایی به بعد نه چشمم سوی دوخت و دوز داشت و نه دستم در کار با چرخ خیاطی یارم بود. با ۱۰سال بیمه و ماهی ۳میلیون تومن، بازنشسته شدم. دیدم ۳ میلیون را بدهم کرایه خانه؟ خرج مریضی خودم و زنم کنم؟ میوه و گوشت و مرغ بخرم برای هفته ای یک بار مهمان داری از بچه هایم؟ پول آب و برق و تلفن بدهم؟ کدامش را؟ دستفروش شدم، اول در خیابان و بعد در مترو. روزی ۸۰هزار تومان در می آورم و آخر هفته ها هم نمی آیم. همان یک روز استراحت بس است و زیاد.» نگرانی احمد آقا زیاد شدن لرزش دستانش است، اینکه نتواند بیاید دستفروشی و در خرج و مخارج خانه بماند.« همین الان با توقف قطار سرگیجه می گیرم و هر آن می خواهم بخورم زمین. بچه هایم هم گرفتاری های خودشان را دارند. خرج و گرانی زیاد است، توقع یا انتظاری برای کمک ندارم. من از وقتی راه رفتن را یاد گرفتم کار کردم، مطمئنم تا دم مرگم هم باید کار کنم.» کلوچه ها کم نشده، احمد آقا باید خط مترو اش را عوض کند تا شاید فرجی شود.« قبلا پیری حرمتی داشت، می گفتند وجودش برکت است، اما الان باید مراقب باشیم سر بار کسی نباشیم.»

سالمند کارگری در ایران,خط فقط کارگران سالمند در ایران

کار خیابانی در تمام فصول

چند سالی است که زیر پل عابر پیاده یکی از میدان های اصلی مرکز تهران لیف و اسکاچ و دستمال آشپزخانه می فروشد، تابستان و زمستان ندارد، او همیشه آنجاست. نزدیک به ۸۰سال دارد و فلج شده، ولی نمی تواند که کار نکند، یعنی نمی شود.« ۱۵سالی است که جراحی کرده ام؛ از گردن تا کمر. دکتر گفته بود که احتمال فلج شدن هست، حالا پای چپم از کار افتاده و از همان وقت، شوهرم زن دیگری گرفت و من را هم طلاق نداد. هنوز اسمش توی شناسنامه ام هست، من هم مستأجرم و نزدیک دخترم زندگی می کنم. کار در خیابان برایم سخت و خطرناک است. ۲بار موبایل قدیمی و خرابم را دزد برده. یکبار که به پسری اعتماد کردم تا برایم از دکه شارژ بگیرد، رفت و دیگر نیامد، اما تا وقتی دست دارم، لیف و اسکاچ می بافم و همین جا می فروشم. چند سال پیش سیسمونی و لباس نوزاد هم سفارش می گرفتم و می بافتم اما الان کمر و دستم خیلی درد می کند و دیگر توان ندارند. وقتی ساعت ها روی یک صندلی می نشینم، تمام استخوان هایم از درد می سوزند.» نه بیمه دارد، نه حقوق بازنشستگی. خودش است و لیف ها و اسکاچ های پول ساز؛« بیمه ندارم، مریض هم بشوم دکتر نمی روم، هزار درد دارم. چشم هایم هم آب مروارید آورده، اما هزینه جراحی و عمل زیاد است. یک ساعت که لیف می بافم چشم هایم از درد، به سر درد می رسد. اما چه کنم؟ باید خرج خودم را در بیاورم، کسی هم که از زندگی ام می پرسد، جرأت درددل کردن ندارم، از بس درد خود مردم زیاد است.» آن سال های اول چند باری این در و آن در زده تا برود تحت پوشش بهزیستی یا کمیته امداد ، اما نشد که نشد.« این کارها پیگیری می خواهد، من توان راه رفتن ندارم، چه برسد به اینکه از این اتاق به آن اتاق برای یک نامه بروم. بعد هم مگر چقدر حقوق می دهند؟ آن را هم بگیرم باز باید بیایم در خیابان کار کنم. درد این است که ما زن ها بیشترمان هیچ چیز از خودمان نداریم، نه بیمه مستقل، نه حقوق بازنشستگی، نه ملک و املاک. این می شود که به وقت پیری باید کار کنیم و خرج زندگی مان را در بیاوریم.» نوک انگشتانش از بس نخ را محکم گرفته، نازک شده ولی باید باز هم لیف ببافد.« زن و مرد ندارد، آدم از جوانی باید دستش در جیب خودش باشد و کار و بار خودش را داشته باشد تا در سن پیری آواره کوچه و خیابان نشود.»

« سالمند کارگری» در حال تبدیل شدن به یک معضل

علی دهقان کیا، رییس کانون بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی استان تهران به همشهری اعلام کرد که آمار دقیقی از سالمندان شاغل در بازار کار وجود ندارد، ولی این پدیده با شرایط فعلی اقتصادی ایران و حقوق پائین بسیاری از بازنشستگان طبیعی است.« بیش از یک سوم بازنشستگان تامین اجتماعی حداقل بگیر هستند؛ یعنی باید با ۴میلیون و ۲۰۰هزار تومان در یک ماه زندگی کنند که بررسی ها نشان داده فقط کفاف ۱۰روز از ماه را می دهد و برای ۲۰روز دیگر کسری دارند؛ بنابراین مجبور هستند که به شغل دیگری روی بیاورند.» او سپس توضیح داد:« دوسوم مستمری بگیران حقوق متوسط بازنشستگی را دریافت می کنند که به خاطر تورم مداوم بخشی از آنها هم مجبور به کار در سن سالمندی هستند که تعداد آنها هم کم نیست. از طرفی چون توانایی و انرژی سالمندان برای کار کمتر از جوانان است، معمولا آنها را برای مشاغلی می پذیرند که درآمد کمی دارد. در مجموع شرایط به گونه ای است که کمتر فردی پس از بازنشستگی به استراحت و تفریح می پردازد و می تواند در آرامش و رفاه کامل زندگی کند.» دهقان کیا افزود:« باید صندوق های بازنشستگی و سازمان تامین اجتماعی هرچه زودتر برای این معضل چاره ای بیندیشند وگرنه در کنار کار کودکان، شاهد اشتغال سالمندان هم خواهیم بود که برازنده آنها و ایران نیست.»

*سمیه جاهد عطائیان- خبر‌نگار

newspaper.hamshahrionline.ir
  • 10
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش