تمامي مردم شهر ديوانهاند. اين را ميتوان در داخل مردمك چشم آنها ديد.
ماليخولياي زردرنگي كه از لابهلاي حرفهاي واضح و ناواضح آنها شنيده ميشود و رنگ خوني كه در رگهاي بدن آنها جاري است به طور غريبي يكسان است. بدن انسان سراسر خون آلود است. وقي سر يكي را از تنش جدا ميكنند درياي خون است كه از گردن بيسرش جاري ميشود و كف زمين را ميپوشاند.
شهر پر است از آدمهايي كه در يك كاسه خون با هم اشتراك عجيبي دارند.
حقيقت «پستوي» تلخي است كه آشكارياش زمين را به لرزه مياندازد. داستايوسكي در كتاب «جنايات و مكافات» ميگويد:
«چه چيزي ميتواند در نظر من شگفتانگيزتر، نامنتظرتر و غيرحقيقيتر از خود حقيقت باشد؟مردم از چه چيزي بيشتر ميترسند؟ از قدم تازه و از سخن تازه و بديع بيشتر از همهچيز ميترسند.»
هجوم فيلم حقيقت است، حقيقتي هولناك كه در شهر به سادگي ديده نخواهد شد. چشم بصيرت ميخواهد و در ميان برخي از ما جاري است. فيلم هجوم در مورد جنايتي است كه دستان ما به آن آغشته است و كارگردان اثر كوشيده است بيپروا و سريع حقيقت كاراكترهاي فيلمش را نشان بيننده بدهد كه غريبهاند در نگاه اول اما ديري نميگذرد كه از شاهرگ گردنمان به ما نزديكتر ميشوند.
«هجوم» فيلم بيمرزي است شامل هر نقطهاي از جهان ميشود و براي هر كسي ميتواند اتفاق بيفتد. ميتواند تمامي بينندگانش را به سكوتي طولاني دعوت كند زيرا تمامي مردم جهان به يك زبان در مقابل يك اثر درخشان سكوت خواهند كرد.
ديالوگ عجيبي كه از زبان يكي از شخصيتهاي فيلم شنيده ميشود ميتواند نكاتريزي از داستان فيلم را براي بيننده گوشزد كند: «يه بالشت پر از پر هست كه لابهلاش پر از زالوهاييه كه خون آدم رو ميمكند، آدم وقتي سرشو روي اين بالشتها ميذاره صبحش ديگه بلند نميشه، خودش دليلش رو نميدونه...».
از پا افتادن و نرفتن، شهر ما پر است از انسانهاي ازپاافتاده، انسانهاي تشنه به خون يكديگر و شهر گناه و وجدانهاي خالي از احساس. فيلم هجوم تمامي اين نكات را به خوبي نشان داده است و ميتواند تا مدتها ذهن بينندهاش را درگير نگه دارد و به يك نكته اشاره ظريفي دارد «ما به نقطهاي خواهيم رسيد كه مهاجرت بيمعنا خواهد شد. همه انسانها به يكديگر بدل و ديگر تفاوت بيمعني خواهد شد.» فيلم هجوم در مورد انسانهاي درد كشيدهاي است كه از گناه بزرگشان ترسيدهاند و هر كاري ميكنند كه از اين احساس رهايي يابند.
شباهت رمزآلود ميان روابط انساني يا شايد مثال ساده «يك نفر براي همه، همه براي يك نفر» در اين فيلم معنا پيدا كند. آخرين اثر شهرام مكري در مورد انسان كه در برخي شرايط ويژه ميتواند تغيير ماهيت بدهد و لطمه بزند به هر آنچه در مقابل ديدگانش قرار دارد. فيلم هجوم ضرباهنگ تندي دارد و ديالوگهاي بسيار هوشمند و تصاوير سرشار از نبوغ و لحظات تكرارنشدني؛ فيلمي كه در ذهن بيننده باقي ميماند.
فيلم هجوم به راستي معناي واقعي سينماست با تمامي لحظات نفسگيرش و در پايان مطلبم رجوع ميكنم به اين جمله «ما از ديدن خودمان به وجد ميآييم و از ديدن حوادث غريب و غيرباور تا مدتها سكوت خواهيم كرد.»
هجوم نقطه عطف سكوت تماشاگر خويش را تحريك ميكند و پس از آن ميتوان تا ساعتها انديشه كرد. فيلم هجوم حاصل يك ذهن بيدار و هوشيار است.
نارسيس زاهد
- 9
- 4