قديميترين سندي که درباره انتشار نخستين روزنامه فارسي موجود است، مربوط به روزنامه «کاغذ اخبار» ميرزاصالح شيرازي است. او در دوران فتحعليشاه بعد از آنکه در انگليس درس خوانده بود به ايران بازميگردد و در تهران اين روزنامه را منتشر ميکند.
دراينزمينه از سوی دولت، اعلاميهاي در رمضان سال ۱۲۵۲ به اين شرح چاپ شد: «بر رأي صوابنماي ساکنين ممالک محروسه مخفي نماند که همت ملوکانه اولياي دولت عليه، مصروف اين گشته است که ساکنين ممالک محروسه تربيت شوند و از آنجا که اعظم تربيت آگاهساختن مردم، کار جهان است، لهذا برحسب حکم شفاهي، کاغذ اخباري مشتمل بر اخبار شرقيه و غربيه در دارالطباعه ثبت و به اطراف و اکناف فرستاده ميشود.» اين روزنامه نخستينبار در محرم سال ۱۲۵۳ در دو صفحه به چاپ رسيد و تاکنون هيچ نسخهاي از آن به دست نيامده و اطلاعي در دست نيست که چند شماره از آن منتشر شده و گزارشها درباره چه مسائلي بوده و اين احتمال است که بعد از چند شماره در محاق تعطيلي افتاده؛ البته برخي از مورخان معتقد هستند فقط يک شماره از اين روزنامه در تهران به چاپ رسيده است.
اميرکبير، باني نخستين روزنامه دنبالهدار
جريان نوسازي اگرچه در ايران به کندي پيش ميرفت اما هرگز نايستاد و بهوسیله شخصيتهاي اصلاحطلبي مانند اميرکبير دنبال شد. در سال سوم سلطنت ناصرالدينشاه که مصادف با سومين سال صدراعظمي ميرزاتقيخان بود، امير احساس کرد بعد از انجام برخی اصلاحات، حالا نوبت آن است که مردم از وقايع ايران و خارج از آن باخبر شوند، درنتيجه تصميم گرفت ناصرالدينشاه را راضي کند تا اجازه دهد روزنامهاي مرتب و منظم به معنا و مفهوم امروزي منتشر شود. شاه راضي شد و روزنامهاي به نام «وقايعاتفاقيه» شکل گرفت. ناصر نجمي در کتاب «وزيران مقتول»، دلیل اصلي پيدايش ايده راهاندازي اين روزنامه را ترجمه مقالات روزنامههاي خارجي برای اطلاع شاه دانسته و مينويسد: «ميرزاتقيخان اميرنظام که قصد آن را داشت بهطور همهجانبه ايران را در مسير ترقيات و نظم جديد بيفکند و در همه شئون زندگي اجتماعي و ملي مردم ايران، تحولاتي عميق پديد آورد، درباره روزنامه و روزنامهنويسي و ارزشها و تأثيرات شگرف سياسي و اجتماعي آن، ذهني روشن داشت. او درباره انتشار روزنامه به اين موضوع از دو زاويه ميانديشيد؛ يکي آگاهشدن دولت و ديوانيان از اوضاع و حوادث جهان و ديگری تربيت و روشنشدن ذهني و فکري مردم و آشناکردن آنها به دانش و علوم جديد و احوالات کشورها.
او از آغاز دوران زمامداري خود، دستگاهي براي جمعآوري روزنامههاي خارجي و ترجمه آنها به راه انداخت که در آن، زبده مطالب و مندرجات جرايد را به صورت گزارش تنظيم ميکردند و به نزد امير ميبردند. اميرنظام، همه آنها را ميخواند و آنگاه به نظر ناصرالدينشاه ميرساند. مترجم اين روزنامهها که معمولا از اروپا، اسلامبول و هندوستان ميآمد، برجيسنام انگليسي بود و نگارش آنها به زبان فارسي، کار عبدالله ترجمهنويس بود. روزنامه «وقايعاتفاقيه» بر همين پايه و اساس تنظيم و انتشارش شروع شد.»
ليدي شيل در کتاب خود به نشر روزنامه «وقايعاتفاقيه» و سانسور آن از سوی دولت ميپردازد و مينويسد: «چند ماه پس از ورود ما به تهران، از سوی صدراعظم (اميرکبير) روزنامهاي تأسيس شد که او براي اطمينان بيشتر از اشاعه مطالب آن در پايتخت و ساير شهرهاي ايران، همه خدمتگزاران دولت و کليه افراد متشخص اجتماع را وادار کرد تا اين روزنامه را اشتراک شوند و اداره امور اين روزنامه را نيز به دست يک نفر انگليسي سپرد و ضمن وظيفه ترجمه، برگزيدهاي از اخبار روزنامههاي اروپايي را نيز که ميتوانست براي تنوير افکار مردم ايران مؤثر باشد، برعهده گرفت. سرمقالههاي اين روزنامه معمولا به قلم خود صدراعظم نوشته ميشد و غالبا در ستايش اعمال دولت شاهنشاهي بود ولي آنطور که شنيدهام، اينگونه نوشتهها توجه مردم را زياد به خود جلب نميکرد.»
اين روزنامه از جمعه، پنجم ربيعالثاني سال ۱۲۶۷ قمري در تهران به صورت هفتگي و با چاپ سنگي در چهار تا هشت صفحه بهطور متفاوت چاپ و منتشر شد. از شماره اول تا شانزدهم در روزهاي جمعه و از شماره ۱۷ به بعد در روزهاي پنجشنبه منتشر ميشد و در آن علاوهبر اخبار ايران، خارجه، آگهيها، نرخ کالا و اجناس و مقالات علمي نیز چاپ ميشد.
شکل و شمايل روزنامه
روزنامه «وقايعاتفاقيه» با تيتر درشت «يا اسدالله الغالب» که در زير آن مزين به آرم شير و خورشيد در ميان دو درخت بود، چاپ میشد و نمونههاي آن در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي موجود است. در شماره اول اين روزنامه در صفحه نخست چنين نگارش يافته بود:
«از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهي، مصروف به تربيت اهل ايران و استحضار و آگاهي آنها از امورات داخله و وقايع خارجه است، لهذا قرار شد که هفتهبههفته، احکام همايون و اخبار داخله مملکتي و غيره را که دول ديگر گازت مينامند، در دارالطباعه دولتي زده شود و به کل شهرهاي ايران منتشر گردد که اهالي ممالک ايران نيز در هر هفته از احکام دارالخلافه مبارکه و غيره اطلاع حاصل نمايند و ازجمله محسنات اين گازت يکي آنکه سبب دانايي و بينايي اهالي دولت عليه است، ديگر اينکه اخبار کاذبه اراجيف که گاهي برخلاف ديواني و حقيقت حال در بعضي از شهرها و سرحدات ايران بيشازاين باعث اشتباه عوام اين مملکت ميشد، بعد از اين بهواسطه روزنامچه موقوف خواهد شد و به اين سبب لازم است کليه امناي دولت ايران و حکام ولايات و صاحب منصبان معتبر و رعاياي صادق دولت، اين روزنامه را داشته باشند و برحسب قرارداد فوق در يوم جمعه، پنجم ربيعالثاني سنه ۱۲۶۷، به اين کار شروع شد و مباشر اين روزنامهها هر کس که طالب باشد، هفتهبههفته خواهد رسانيد.»
اين روزنامه در ابتدا بهوسيله يک انگليسي به نام ادوارد برجيس اداره ميشد؛ او کسي بود که نخستين چاپخانه ايران را در تبريز به همت عباسميرزا، وليعهد فتحعليشاه، به راه انداخت. روزنامه «وقايعاتفاقيه» با تأکيد و پيگيري اميرکبير منتشر شد اما هيچگاه نامي از صدراعظم برده نميشد و بيشتر به مسائل شاه نسبت داده ميشد.
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه در کتاب «صدرالتواريخ» درباره اين روزنامه مينويسد: «تا زمان ميرزاتقيخان در ايران، ايجاد روزنامه نشده بود و چون ديد که در اين کار، فايده عمومي است و باعث انتشار آثار دولتي خواهد شد؛ لهذا مقرر داشت که در ايران روزنامه بنگارند و به ارباب مناصب و مواجب و حکام ولايت بفرستند چون از براي اين کار، مخارجي لازم بود؛ لهذا قرارداد هر کسي در ايران داراي ۲۰۰ تومان مواجب دولتي است، بايد اجير يک روزنامه شده و در سال، دو تومان قيمت آن را بدهد و روزنامههاي آن وقت چندان امتيازي نداشت ولي روزبهروز در خوبي خط و چاپ و انشاء و پلتيک روزنامجات، سعي کافي به عمل آمده است.»
نخستين آگهيهاي تجاري در «وقايعاتفاقيه»
اولين آگهي تجارتي تهران، زمان صدارت اميرکبير در روزنامهاش به چاپ رسيد. قيمت درج آگهي اگر تا چهار سطر بود، يک هزار دينار و اگر از چهار سطر تجاوز ميکرد، هر سطر، پنج شاهي محاسبه ميشد. از آنجا که چاپ روزنامه و آگهي تازگي داشت، تاجران ايراني تا مدتها به اهميت و کاربرد تبليغ کالا از اين طريق پي نبردند و مانند هر چيز ديگر، اين فرنگيان بودند که نخست از آن استفاده ميکردند و بههمیندلیل نخستين مشتريان قسمت اعلانات روزنامه، تجار خارجي بودند و اولين آگهي تجارتي هم مختص تبليغ کالاهاي اروپايي بود. در آن ايام، کالاهاي خارجي فراوان بود و ازاينرو، صدراعظم به حمايت و تشويق توليدکنندگان کالاي ايراني ميپرداخت. متن اولين آگهي که در شماره ششم روزنامه «وقايعاتفاقيه» به چاپ رسيد، از اين قرار بود:
«موسيو رو جياري نام، تاجر فرنگي چندبار مال التجاره به درالخلافه آورده که به فروش برساند. در خانه اللهويردي آقا، نزديک به سفارتخانه دولت بهيه انگليس، در محله عباسآباد منزل دارد و موافق تفصيل ذيل اجناس آورده است: زنجير ساعت از طلا و غيره، دستنبد و غيره، نشاندوش صاحبمنصبان نظامي، قوطي انفيه طلاي ميناکاري، تخت و صندلي به طرح فرنگستان، ساعت مجلسي، قمه که در دو طرف طپانچه دارد، ساعت نقره و طلا، اسباب چيني از هر قسم، شمع کافوري، باروت انگليسي بسيار خوب، چتر بسيار اعلاي خوب، قوطي موزيکال، دستکش از هر جوره، حمايل صاحبمنصبان نظامي، گلابتون با فانوسقه و کل اسباب، زين و برگ فرنگي، پيچ بخاري، کاغذ الوان منقش مخمل و گلابتون جهت چسباندن اتاقها، گردنبند سياه ابريشمي، پيراهن فرنگي و غيره از اين تفضيل هم چيزهاي ديگر اعلا که تازگي دارد، بسيار آورده است که بعضي تابهحال به اين ولايت هيچ نيامده بود. خوانين و خاص و عام دارالخلافه را اعلام ميکند که هرکدام مايل باشند، بيابند و تماشا نمايند.»
دومين آگهي در شماره چهاردهم روزنامه چاپ شد:
«يک باب خانه، واقع در محله دروازه شاهزاده عبدالعظيم، پهلوي گود زنبورکخانه، مال موسيو رفائيل مسيحي است و ميخواهد بفروشد. هر کس طالب خريداري خانه مزبور باشد، از موسيو رفائيل يا هر کس که در خانه مزبور باشد، قيمت او را جويا بشوند.»
سومين آگهي در شماره بيست و هفتم روزنامه منتشر شد:
«از ينگه دنيا به تبريز «پيچ بخاري» که از آهن در آن ولايت ساختهاند، تازه آوردهاند و اين پيچ بخاري چنين است که به اندک هيزم، اتاق را گرم ميکند. چهار يک هيزمي که در بخاريهاي اين ولايت مصرف ميشود، در اين بخاري هيچ به مصرف نميرسد و خاکسترش هيچ به فرش نميريزد و دود در اتاق نميشود و دائمالاوقات، اتاق را به يک هوا نگاه ميدارد و چنان است که در زمستان سرد تبريز، يک اتاق را با دو خروار هيمه که متصل بسوزانند، گرم نگاه ميدارد تا چهار ماه. اگر کسي طالب خريداري اين بخاري پيچ باشد، در تبريز، در کاروانسراي حاجيسيدحسين، نزد «خواجه استيپان» فروخته ميشود.
ايضا نزد خواجه استيپان مزبور فروخته ميشود، در تبريز، چراغها که در ميانش روغن ميسوزانند و از هر قسم روغن يا پيه در ميانش سوخته ميشود و بوي بد هم نميدهد و هر يک از اينها به قدر هشت چراغ متداول روشنايي ميدهد و خرجش هم از چراغهاي ديگر بسيار کمتر ميشود و چنين ساختهاند که زينت و آرايش اتاق ميشود.» روزنامه «وقايعاتفاقيه» در زمان صدارت امير، ۴۱ شماره منتشر شد و در شماره ۴۲ آن، فرمان عزل امير از صدارت به چاپ رسيد و در شماره ۵۰ خبر مرگ او اعلام شد. از اين روزنامه، ۴۷۴ شماره چاپ شد که بعدها نام آن به «روزنامه دولت عليه»، «ايران» و چندي بعد به «روزنامه دولتي» تغيير يافت.
- 21
- 3