سوت پایان بازی حساس و تعیین کننده ایران و ازبکستان که نواخته شد خیلی ها به این نتیجه رسیدند عامل اصلی شکوفایی این تیم فوتبال، نشات گرفته از سبک مدیریتی کارلوس کی روش است.آری؛گفته و نوشته شد چه بسا اگر به سبک و سیاق مدیریت قبلی، تیم فوتبال وارد مسابقات می شد به همین سادگی رهسپار جام جهانی نمی شدیم.
حتی برخی هم باب بذله گویی را شروع کرده بودند مبنی بر اینکه اگر به فرض مایلی کهن سرمربی بود الان می بایست صرفا در مورد میزان شانس ایران بر روی کاغذ و در زمین صحبت می کردیم و در نهایتدل خوش می کردیم که به بازی های «پلی آف» برسیم.القصه اینکه تیم فوتبال کشورمان به مدد یک مدیریت خارجی و اروپایی رشد کرد و توانست رقبای خود را یکی پس از دیگری کنار بگذارد.اکنون نقطه آغاز پرسش همین جاست.
در نحوه و نوع مدیریت کی روش چه بوده که شاهد رشد فوتبال کشورمان بودیم؟ مربیان وطنی چه از او کم داشتند که هیچ وقت نتوانستند در طول سال های گذشته مثل وی نتیجه بگیرند؟ آیا نمی توان از این مدل در امور دیگر نیز بهره برد؟
پاسخ به پرسش اول و دوم «بَین» است.اهالی فن و آنانی که نسبت به کی روش بغض و کینه نداشتند بارها تصدیق کردند نوع تمرینات و ایضا استعدادیابی و نحوه درک بازیکنان توسط ویبه طور کلی با مربیان وطنی متفاوت است و...
کی روش با بهره گیری از علم روز دنیا تلاش نموده سطح تیم ملی فوتبال کشورمان را تا حدودی ارتقا دهد.بنابراین در امور فنی اما و اگری باقی نمی ماند که نتایج فعلی تبلور علم روز آقای سرمربی است؛ نکته ای که برخی مربیان ایرانی از آن تهی هستند.
اما در پاسخ به پرسش آخر باید گفت؛ آری.ما می توانیم از ورزش فوتبال پلی بزنیم به نحوه مدیریت ها در کشورمان و از این تز استفاده کنیم. مراد این نیست که برویم مدیر چشم آبی وارد نماییم بلکه لازم است جستجو کنیم کشورهای توسعه یافته و موفق در حوزه های مختلف از جمله اقتصادی چه راه و روشی را برگزیدند.شاید گفته شود ساختارها در ایران غلط است و حتی اگر بهترین مدیرها هم در راس قرار گیرند کارآیی ندارند. این نکته تا حدودی درست است اما فراموش نکنیم همین کی روش در ساختار پرغلط و فساد خیز فوتبال کشورمان به چنین موفقیتی رسیده است؛ ساختاری که پس از انقلاب نتوانسته یک استادیوم مانند آزادی در پایتخت بسازد.
لیکن چه بسا اگر مدیری کاربلد و مدبر باشد میتواند بعضا بخشی از این ساختارهای اشتباه را نیز بهبود بخشد. چنانکه سرمربی تیم پرتغالی فوتبال ایران با پشتوانه مردمی و محبوبیت خود توانست برخی تصمیمهای نادرست فدراسیون را اصلاح کند و مجابشان کند قدری حرفه ای تصمیم بگیرند. واقعیت آن است که همچنان به گواه اظهارات مقامات عالیرتبه در اقتصاد اندرخم یک کوچه هستیم.
این موضوع نشان می دهد ضمن وقوف کامل بر برخی ساختارهای غلط و فسادخیز، در مدیریتها دچار اشتباههای استراتژیک هستیم. اقتصاد ملی هم می تواند مثل فوتبال ملی دچار تحول شود به شرط آنکه در مسیر صحیح خود قرار گیرد. اینکه فقط شعار دهیم برای مردم آب و نان نمیشود؛ باید مدلهای ارزنده و ثابت شده در کشورهای توسعهیافته را به طریقی به کشورمان انتقال دهیم و در چارچوبها آن را به کار گماریم.
ضمن آنکه لازم است مدیران کارکشته و دارای کارنامه مثبت را هم از گوشه انزوا و خلوت خارج کرده و به میدان آوریم. استفاده از علم روز و تجارب ارزشمند گذشته و بیرون کردن نگاه های «دگم» می تواند بخشی از اقتصاد آفتزده کشور را سالم کند. به امید روزی که فقط پیروزی فوتبال برای مردم نشاط و شادی به ارمغان نیاورد و روزی را شاهد باشیم که ملت از پرشدن سفره شان و شغل آبرومندشان شادمان باشند.
- 18
- 1