نزدیکی تعاملات سیاسی و اجتماعی موجب شده تا گاهی این دو مبحث مرزهای بین خود را بشکنند و در هم بیامیزند. یکی از خطرناکترین موضوعات جهان امروز ما، بررسی تحولات اجتماعی با رویکردی سیاسی است که موجب میگردد گاهی با پدیدههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برخوردی سیاستی صورت گیرد. نگاه سیاسی به جامعه شاید در کوتاه مدت با پاک کردن صورت مساله به موفقیت برسد اما این مسائل به ظاهر پاک شده در بلند مدت آثار و تبعات خود را به گونهای دیگر در جامعه نشان میدهد که نه دیگر میتوان آن را پاک نمود و نه آن را به آسانی حل و فصل کرد. پیرامون این موضوع آرمان با سیدمحمدامین قانعیراد جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
امروزه ما شاهد هستیم که در بسیاری از تعاملات اجتماعی و یا رویدادهایی که در بطن جامعه رخ میدهد با یک نگاه سیاسی برخورد میشود. این نوع نگاه به مسائل اجتماعی چه پیامدهایی به همراه دارد؟
این مهم است که مسائل جامعه از دید چه کسانی سیاسی جلوه داده شود و یا چه کسانی مسائل اجتماعی را سیاسی ببینند. افراد زیادی هستند که به تحولات جامعه نگاهی سیاسی دارند. بخشی از این افراد را نیروهای دولتی به معنای عام در بر میگیرند و بخشی دیگر معطوف میشود به جریانی که مسئول برقراری نظم و امنیت نیست اما خود را در این امور دخیل میداند. به طور کل افرادی که نگاه سیاسی به تحولات جامعه دارند افرادی هستند که برای گروههای اجتماعی حقانیتی قائل نیستند و در مجموع نگاه آنان به جامعه نگاهی از بالا به پائین است. دولت وظیفه دارد که در جامعه نظمی را برقرار کند و اصول و قواعدی را حاکم سازد و دیگر گروههای اجتماعی شامل اصناف و جریانهای اجتماعی ملزم به رعایت آن چارچوب میشوند. بنابراین اگر در این جامعه بخشی به هر دلیلی معترض باشند و یا به این اصول و چارچوب ایجاد شده نقدی داشته باشند، این نقد و اعتراض به منزله مخالفت با حاکمیت قلمداد میشود.
در واقع نوع تعبیری که صورت میگیرد ناشی از آن است که فقط صدای حاکمیتی به معنای عام باید شنیده شود و صدای دیگری غیر از این صدا به معنای برهمزننده نظمی است که توسط سیستم برقرار شده است. این نگاه به جامعه در واقع نگاه دولتگرا است که همواره با نوعی بدبینی به جامعه همراه است. نگاه دولتگرا همواره به جامعه بدبین است و فرقی هم نمیکند که این جامعه یک جامعه مدنی باشد یا یک جامعه صنفی. در خصوص یک تجمع اگر این تجمع کارگری باشد، تجمع زنان باشد و یا تجمع عدهای جوان در هر صورت با یک نگاه منفی مورد بررسی قرار میگیرد و مبنا را بر این میگذارد که این تجمع یک عامل بینظمی در جامعه است. در مقابل این نگاه دولتگرا ما یک نگاه سیاسی داریم که به عنوان نگاه جامعهگرا از آن یاد میشود.
نگاه سیاسی دولتگرا و نگاه سیاسی جامعهگرا به تحولات جامعه چه تفاوتهایی با هم دارند؟
تفاوت نگاه سیاسی دولتگرا به جامعه و نگاه سیاسی جامعهگرا در این است که وقتی تحولات سیاسی از نگاه دولتگرا بررسی میشود نتیجه این میشود که هر تحولی در جامعه را سیاسی دیده اما نه سیاستی که قابل تعامل و گفتوگو باشد بلکه سیاستی که باید با آن برخورد شود. در نگاه جامعهگرا، بر خلاف دیدگاه قبل اعتقاد بر این است که تحولات جامعه را باید از راه تعامل پیگیری و سعی کرد مسائل جامعه را از لایههای پنهان بیرون آورده و با دیدگاهی پولتیک آن را مورد بررسی قرار داد و از راه گفتوگو و تعامل مشکلات را حل نمود. این نوعی نگاه سیاسی به جامعه است که بسیار دید مثبت و مطلوبی است. در واقع خوب است که این اتفاق روی دهد و ما مسائل جامعه را در عرصه سیاست بررسی کرده و آن را به موضوعی برای گفتوگو تبدیل کنیم چرا که عرصه سیاست در واقع عرصه تعامل و گفتوگو است؛ بنا براین با توسل به این نوع نگاه به جامعه میتوان بسیاری از مشکلات را برطرف کرد. در واقع این وظیفه احزاب، گروههای سیاسی، روشنفکران و حتی دولت است که با رویکردی سیاسی به مسائل جامعه نگاه کنند (البته با نگاهی جامعهگرا و مثبت) و مشکلات جامعه را برطرف نمایند.
اما نوعی نگاه سیاسی دولتگرا که مورد نقد است، مسائل جامعه را سیاسی میکند نه برای حل مساله بلکه برای پاک کردن صورت مساله و این نوع نگاه دولتگرا به جامعه در واقع امنیتیکردن جامعه است. در زمان رژیم سابق به خاطر دارم هر گروه یا شخصی را که میخواستند سرکوب کنند میگفتند این شخص یا گروه سیاسی است. این واژه سیاسی از نوع دولتگرا بود که هدفش پاک کردن مساله و سرکوب طرف مقابل بود. در برخی موارد وقتی گفته میشود این موضوع سیاسی است به این معناست که این موضوع امنیتی است و نزدیک شدن به این موضوع تبعات دارد در حالی که سیاست موضوعی است که باید وارد آن شد و در واقع عرصه تعامل و گفتوگو است. عرصه سیاست میدانی است که از یک طرف تعارض گروههای متکثر در جامعه را نشان میدهد و از طرف دیگر تعاملات آنان را تشریح میکند.
نگاه سیاسی دولتگرا و نگاه سیاسی جامعهگرا را در برخورد با یک تجمع صنفی چگونه ارزیابی میکنید؟
به عنوان نمونه یک تجمع صنفی را میتوان به دو صورت سیاسی جلوه داد. نگاه سیاسی اول این است که این تجمع را امنیتی جلوه داد و با این دید که پشت این تجمع صنفی یک هدف منفی وجود دارد، آن تجمع را سرکوب کرد. در نگاه سیاسی دوم میتوان این تجمع را به فرصتی برای گفتوگو و تعامل تبدیل کرد. بنابراین میتوان گفت نگاه سیاسی به جامعه میتواند در این دو نوع دیدگاه خلاصه شود. نگاه سیاسی منفی و پاک کردن مساله به جای حل آن و نگاه سیاسی مثبت و تبدیل مساله اجتماعی به فرصتی برای تعامل و گفتوگو.
برای داشتن یک جامعه پویا مشارکت مردمی نیاز است. چگونه میتوان آحاد جامعه را به سطحی از آگاهی رساند که نسبت به آینده جامعه خود احساس مسئولیت کنند؟
فرایندی در جامعه باید طی شود که به آن جامعهپذیری گفته میشود به این معنا که همه افراد یک جامعه بتوانند خود را در تحولات جامعه سهیم بدانند و عضوی فعال در این عرصه باشند. ابتدا بحث سوسیالیزیشن یا جامعهپذیری مطرح شد اما بعد مشخص شد که این جامعهپذیری خود دارای انشعاباتی هم هست که یکی از این انشعابات جامعهپذیری سیاسی است. جامعهپذیری سیاسی به این معناست که ما نسل جوان و نوجوان را با هنجارها و آموزهها و ارزشها و نهادهای سیاسی که در جامعه وجود دارند آشنا کنیم و آرمانهای سیاسی را به آنان معرفی کنیم. بنا بر این اگر بخواهیم جامعه را به سمت دموکراسی و مردمسالاری پیش ببریم باید نسل فردا را با خصوصیات جامعه مدنی و دموکراسی آشنا کنیم و به آنها بیاموزیم که به عنوان عضوی از جامعه چه نقشی در تعیین سرنوشت خود دارند و آنها را با مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی خود آشنا کنیم. باید به مساله آموزش اهمیت داد و در مدارس دانش آموزان را با حقوق شهروندی خود آشنا کرد.
البته منظور این نیست که به یک کودک ۸ ساله درس دموکراسی بدهیم بلکه میتوان با انجام کارهایی همچون مشارکت دادن نوجوانان و دانش آموزان در امور مدرسه و محیط آموزشی خود، مسئولیت پذیری را به آنان آموخت و یاد داد که چگونه مشارکت آنان در امور یک مدرسه در آینده آنان تاثیرگذار خواهد بود. البته نمونههایی از این مشارکت در برخی مدارس اجرا شده است مانند انتخاب شهردار مدرسه که به این صورت دانش آموزان به عنوان یک جامعه کوچک با نقش تعیین کننده خود در آینده آشنا میشوند. در چنین برنامههای آموزشی است که نسل آینده با معنی مشارکت آشنا میشود. بنا براین باید تربیت نسل آینده را براساس الگوی مردمسالاری تلقی کرد. اینها شیوه آموزش جامعهپذیری سیاسی است که باید در مدارس مورد توجه قرار گیرند. نوع دیگری از جامعهپذیری، جامعهپذیری مدنی است که تا حدی با جامعهپذیری سیاسی متفاوت است. در جامعهپذیری مدنی شهروندان را آماده میکنند تا در سطح اجتماعی وارد تعامل شوند و با گروههای مختلف جامعه از جمله گروههای محروم، گروههای حامی محیط زیست و گروههایی که به عنوان خیرین فعالیت دارند به تعامل بپردازند. در جامعهپذیری مدنی سازمانهای مردم نهاد نقش اصلی را ایفا میکنند.
سازمانهای مردم نهاد یا سمنها چه تاثیری در جامعهپذیری مدنی دارند؟
سازمانهای مردم نهاد یا سمنها در واقع یکی از کانونهای آموزش و یادگیری و آماده شدن جوانان برای زندگی در جامعه مردمسالارند. نکته حائز اهمیت این است که سازمانهای مردم نهاد غیردولتی و غیرحاکمیتی هستند بنابراین اهدافی همچون کسب قدرت و ثروت را پیگیری نمیکنند و هدف آنها فقط ترمیم مناسبات و تعاملات اجتماعی است. بنابراین هر کدام از این سازمانهای مردم نهاد به خودی خود میتوانند مدرسهای باشند برای افراد بالغ در جهت آماده سازی آنان برای حضور مسئولانه در جامعه مدنی. نمیشود از مردم انتظار داشت تا هر چهار سال یکبار پای صندوق رأی حاضر شوند و تا انتخابات بعدی سراغی از مردم نگرفت. در طول این چهارسال مردم باید توسط کانونهای مشارکتی در تعالی جامعه مشارکت داشته باشند و در تعیین سرنوشت خود ایفای نقش کنند. متاسفانه یکی از مشکلات موجود در جامعه ما سیاسی کردن سازمانهای مردم نهاد از نگاه منفی است. برخی با نگاه منفی به فعالیت سازمانهای مردم نهاد مینگرند و آنان را یک تهدید امنیتی محسوب میکنند. این مساله امروز به یک چالش بزرگ تبدیل شده است. زیرا از یک طرف مردم را به مشارکت مستمر در جامعه دعوت میکنیم و از طرف دیگر نگاهی امنیتی به کانونهای مشارکت داریم.
با توجه به چالش موجود در فعالیتهای اجتماعی آیا مشارکت فردی در امور جامعه بدون تعامل با سمنها تاثیرگذار خواهد بود؟
در فرهنگ و آئین ما همواره تاکید شده است که آحاد جامعه در خدمت به همنوع قدم بردارد و نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت داشته باشد. امروزه خدمت به همنوعان و خدمت به جامعه به صورت فردی دشوار است و نیاز به یک سازمان دارد. یا به عنوان نمونه اگر شما بخواهید در برطرف کردن یک بحران زیست محیطی مشارکت داشته باشید نمیتوانید به صورت فردی عمل کنید و لازم است با یک سازماندهی و یک مشارکت جمعی در این خصوص اقدام کنید. حتی در امور خیریه هم باید به صورت سازمانی عمل شود و فعالیت فردی تاثیری ندارد. در مقابل این مساله به این چالش بر میخوریم که از یک طرف نگاه سیاسی و امنیتی نسبت به فعالیت سازمانهای غیر انتفاعی و سمنها وجود دارد و از طرف دیگر انتظار داشته باشیم شهروندان ما فعالیتهای داوطلبانه سودمند به نفع جامعه و کشور داشته باشند.
نگاه سیاسی و امنیتی از نوع دولتگرا به مسائل اجتماعی، در بلندمدت چه تبعاتی برای جامعه به همراه خواهد داشت؟
نگاه سیاسی و امنیتی به جامعه موجب تضعیف بنیانهای جامعه و تقویت گرایشات فردگرایانه میشود در نهایت نهادها و سازمانهای مردمنهاد منحل میشوند و بدبینی در جامعه رواج پیدا میکند. در جامعهای که اعتماد کاهش پیدا میکند به طور یقین ایمان هم کاهش مییابد. رابطه اعتماد و ایمان رابطه عجیبی است و پیوند خاصی میان این وجود دارد. هیچکس نمیتواند مدعی باشد در یک جامعه اعتماد وجود نداشت ولی همه آدمهای آن جامعه مومن بودند. ایمان و اعتماد یک نسبت نزدیک با یکدیگر دارند. رواج نگاه سیاست زده به جامعه موجب سلب اعتماد عمومی میشود و این سلب اعتماد عمومی بر بسیاری از مسائل دیگر تاثیرگذار است که از جمله آن میتوان کاهش سطح نیکوکاری در جامعه را عنوان کرد. تنها بخشی از رفتارهای خوب و نیکو در انسان به درونیات فرد بستگی دارد و بخش اعظمی از این رفتار محصول جامعه است. در کتب مذهبی هم اگر نگاه کنیم میبینیم که اخلاق در مناسبات اجتماعی مطرح شده است و مردم را به دوست داشتن و محبت کردن به یکدیگر و مسئولیت پذیر بودن دعوت کردهاند. متاسفانه برخی مسئولین امروز با هدف تامین امنیت، مسائل را سیاسی میکنند و این نگاه دولتگرا به معنای عام پایههای زندگی اجتماعی و فرهنگی ما را سست میکند.
تضعیف جایگاه اعتماد در جامعه آیا بر دیگر امور کشور همچون اقتصاد تاثیرگذار است؟
اعتماد گرچه یک امر اجتماعی است اما در عرصههای مختلف تاثیرگذار است که یکی از آنها بحث اقتصاد است. بیاعتمادی در اولین اثرگذاری خود مساله اقتصاد را تحت الشعاع قرار میدهد. وقتی که بیاعتمادی بر اقتصاد سایه میاندازد، تعاملات اقتصادی دچار بحران میشوند. بازار تحت تاثیر این بیاعتمادی قرار گرفته و خرید و فروش کالا به سختی صورت میگیرد. بیاعتمادی در اقتصاد موجب عدم ثبات بازار میشود. مجموعه مناسبات اقتصادی در تولید نقش بسزایی دارند و شیوع بیاعتمادی در جامعه موجب میشود تولید دچار خسران گردد. بنا براین یکی از پیامدهای نگاه سیاسی منفی به جامعه و شیوع بیاعتمادی در جامعه، بیثباتی بازار و آسیب دیدن بخش تولید است. برای ساخت یک محصول کارگاهها و بنگاههای مختلفی دست به دست هم میدهند تا محصولی توسط مهندسان و کارگران ساخته شود و اگر بیاعتمادی بر این تعاملات حاکم گردد این تعاملات از بین رفته و تولید آن محصول اگر متوقف نشود با کاهش کیفیت مواجه میگردد. بنا براین میتوان با قاطعیت گفت نگاه سیاسی منفی به جامعه تاثیرات زیادی دارد که حتی تبعات آن دامنگیر اقتصاد هم میشود.
به نظر شما میتوان گفت بخشی از این نگاه سیاستزده به جامعه محصول عدم آگاهی مردم از حقوق خود و عدم توجه به قانون اساسی و یا حتی منشور شهروندی است؟
ابتدا در خصوص منشور حقوق شهروندی باید بگویم که گرچه ممکن است این سند دارای نقاط ضعفی باشد اما به عنوان یک سند ملی باید مورد توجه قرار گیرد و مورد گفتو گو و بحث قرار گیرد. این مساله باید در خصوص قانون اساسی نیز صورت گیرد و فصول آن مورد توجه قرار گیرد. منشور حقوق شهروندی از دو سو باید مورد رسمیت قرار بگیرد یکی از سوی مردم که به آن ارجاعاتی داشته باشند و یکی هم از طرف حقوقدانان و روشنفکران و مصلحان اجتماعی. باید برای ترویج این سند در جامعه تلاش زیادی شود. متاسفانه در کشور ما وقتی سندی تهیه میشود و چند نفر این سند را نقد میکنند، دیگر این سند فراموش میشود در حالی که هر سندی ظرفیتهایی را فراهم میسازد تا شرایط جامعه را بهبود ببخشد. امروزه ما باید از ظرفیتهای سند منشور حقوق شهروندی در جهت تقلیل و کاهش نگاه امنیتی و سیاسی به مسائل جامعه به نحو احسن استفاده کنیم. امروزه چالش ما عدم آگاهی مردم از حقوقشان نیست بلکه چالش اصلی عدم آگاهی مجریان قانون از حقوق شهروندان است و این مشکل امروز ما است. امروز برخی از مسئولان و مجریان قانون که وظیفه برقراری نظم در جامعه را دارند، از حقوق مردم آگاهی ندارند. بنابراین باید مجریان قانون را با حقوق مردم آشنا کرد و حقوق شهروندی را به آنان آموزش داد. ابتدا باید مجریان قانون را با قانون آشنا کرد و از آنان انتظار داشت حقوق مردم را رعایت کنند و بعد به آموزش مردم پرداخت. البته در جامعه ما مردم به حقوق خود به مراتب خیلی بیشتر آگاهی دارند تا مجریان قانون متاسفانه مجریان قانون یا با این حقوق آشنایی ندارند و یا این قانون و این حقوق ملت را جدی نمیگیرند. به نظر من آقای روحانی و مشاوران ایشان در بحث منشور حقوق شهروندی باید بیندیشند که این منشور را چگونه ترویج کنند. منشور حقوق شهروندی مبحثی در نگارش دارد و مبحثی در ترویج آن و همچنین باید گفت ترویج منشور حقوق شهروندی خود بر دو بخش است که شامل ترویج عمومی برای شهروندان است که شامل همه آحاد جامعه از دانش آموزان تا سالمندان میشود و دوم ترویج این منشور برای مدیران، مسئولان و مجریان قانون است.
محمد حسین جعفری
- 14
- 6