اتاق بازرگانی به عنوان مشاور سه قوه همواره پیشنهادات و راهکارهای عملی خود را برای رفع مشکلات و عبور از تنگناهای اقتصادی ارائه کرده است، اما گاهی این بخش به فراموشی سپرده میشود و تنها زمانی که سیاستها به بنبست میخورند، از آنها درخواست کمک میشود. در این زمینه «آرمان» با سیدهفاطمه مقیمی، عضو هیاترئیسه اتاق بازرگانی تهران گفتوگویی کرده است که در ادامه میخوانید.
اخیرا شاهد برخی التهابات در بازار بودیم. دلیل عمده این عدم تعادل و التهاب بازار چیست؟
فکر میکنم یکی از دلایل عدم تعادل بازار از نابسامانی قیمتها نشات میگیرد که همین موضوع مشکلات عدیدهای برای اقتصادمان به وجود آورده است. اما وقتی این موضوع را موشکافی میکنیم، درمییابیم مادامی که ما نمیتوانیم یک قیمت ثابت را برای مواد اولیه تولیداتمان تعیین کنیم، درنتیجه یک بنگاه اقتصادی هم نمیتواند قیمت محصولاتش را ثابت نگه دارد و قیمت خروجی خودش را با یک روند متعادل در بازار اعلام کند. و به همین دلیل جامعه به دنبال عدم تعادل نرخها ملتهب میشود. تمام مسائل و مشکلات از همین نقطه کلید میخورد.
به نظر شما چقدر نادیدهگرفتن راهکارهای بخش خصوصی سبب بروز التهابات اخیر بازار شده است؟
وقتی دولت و بانک مرکزی نتوانستند ثابت نگهداشتن نرخ ارز را رقم بزنند و اطمینان لازم را از این حیث ایجاد کنند، مشکلات بروز کرد. مطمئنا راهکارهای بخش خصوصی در اینگونه موارد میتواند کمککننده و گرهگشا باشد. کاش قبل از اینکه نرخ ۴۲۰۰تومانی از سوی دولت اعلام میشد، یک نظرخواهی از بخش خصوصی صورت میگرفت، چراکه بخش خصوصی میتوانست کمک قابلتوجهی در این زمینه به دولت کند و آنچه که واقعیت اقتصادی است، به دولت انتقال دهد. همچنین این بخش میتوانست آنچه که قابلیت اجرایی دارد، به دولت پیشنهاد کند. الان متاسفانه به جایی رسیدهایم که شاهد آشفتگی بازار هستیم. اما اعتقاد من بر این است که باز هم دولت و مسئولان محترم باید واقعیتها را با مردم در میان بگذارند.
آنها باید در تصمیمگیریهای خودشان بخش خصوصی را دخیل کنند. چون این بخش به عنوان مشاور سه قوه همیشه نتایج نظرخواهی تجار بزرگ بازار را در اختیار آنها گذاشته است. هر وقت بخش خصوصی را صدا کردند و کمک خواستند، آنها پاسخگو بودند. ولی وقتی دستورات صادر میشود، و از بخش خصوصی نظرخواهی صورت نمیگیرد، موقع چه کنم چه کنمها به یاد بخش خصوصی میافتند.
چرا صدای بخش خصوصی ما شنیده نمیشود؟ آیا علت آن به ضعف عملکرد این بخش برمیگردد؟
بخش خصوصی ضعیف عمل نکرده، بخش خصوصی خودش را با چنگ و دندان نگه داشته است. اینهایی که عاشق این مملکت بودند، ماندند و استخوان خرد کردند، به هر قیمتی برای ایران ماندند.
تشکیل بازار ثانویه یکی از خواستههای جدی بخش خصوصی بوده است. در چه صورتی این بازار موفق عمل میکند؟
زمانی بازار ثانویه ارز موفق عمل میکند که نظارت مربوط به فروش ارز حاصل از صادرات در این مجموعه توسط نظارت بر اسناد قابل ارائه و دفاع بخش واردات در سامانه مربوط به خرید و فروش ارز با عرضه و تقاضای بازار رقم بخورد. ولی اگر قرار باشد در این بازار هم نرخی را تعیین کنند و فقط صادرکنندگان و واردکنندگان ملزم شوند که در یک چارچوب خاص خرید و فروش خودشان را انجام دهند، موفقیتی در پی نخواهد داشت.
نرخ دستوری ضربات سنگینی به اقتصاد کشور وارد کرده است. پرسشی که ایجاد میشود این است که چطور چنین بستری از فساد و رانت طی سهماهی که ارز تکنرخی اعلام شد، به وجود آمد؟
وقتی نرخ دستوری باشد، طبیعتا فساد نیز در پی دارد. زمانی که بازار بر مبنای عرضه و تقاضا میتواند تعادل ایجاد کند، آن وقت ما آن را از تعادل خارج و بازیگران بازار را ملزم به حرکت در یک چارچوب خاص کنیم و حتی قدرت حفظ آن چارچوب را نداشته باشیم، نتیجهای جز التهابات امروز بازار در پی ندارد.
همیشه در زمان التهابات اینچنینی، دلالانی هستند که از فرصت پیشآمده سوءاستفاده میکنند و بدین ترتیب به التهابات دامن میزنند. نقش آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
همیشه وقتی یک ورود غیرمتعارف صورت میگیرد و اتفاقات بازار غیرقابل پیشبینی میشود، نتیجهاش این خواهد بود که افسار بازار از دست کنترلکننده آن خارج میشود و دیگر کنترلی وجود ندارد. یعنی وقتی من میگویم عرضه و تقاضا تعیینکننده قیمت بازار باشد، صحبت از یک بازار واقعی میکنم. وقتی یک خریدار وجود داشته باشد و اگر تعداد خریدار زیاد باشد، قیمت بهناچار توسط ارائهدهنده باید به یک تعادل برسد یا برعکس؛ وقتی فروشنده وجود نداشته باشد، قیمت با فروشنده محدود تعیین میشود.
اگر ما اجازه دهیم بازار به یک وضعیت آزاد برسد، خود بازار تکلیفش را تعیین میکند. در چنین شرایطی است که دیگر خریداران کاذب یا خانگی هم وارد بازار نمیشوند. متاسفانه چون تصور بر این بود که ارزش پول ملی در حال کاهش است، خیلی از افراد وارد این جریان شدند که حتی پساندازهای اندک خودشان را تبدیل به ارز کنند. یعنی کسانی که حتی نیاز به ارز نداشتند، وارد این کار شدند. الان در هر مکانی که باشید، چه در خانه چه در تاکسی همه نرخ لحظهای ارز را میدانند. چرا واقعا ما به اینجا رسیدیم؟ چرا تا این اندازه حساسیت نسبت به ارز در خانوادههای ایرانی شکل گرفته است؟ این حساسیت اتفاق افتاده و دولت باید این حساسیت را مدیریت میکرد تا به اینجا نمیرسید. به نظر من، الان هم کمکگرفتن از بخش خصوصی دیر نشده است. تجربه بخش خصوصی چندین سال قدمت دارد.
چطور میتوان نقش این دلالان را در بازار کمرنگ یا حذف کرد؟
ما هر چند وقت یکبار اسمی مثل جمشید بسما... میشنویم، اما چون برخودی با آنها صورت نمیگیرد، این تصور در اذهان شکل میگیرد که خداینکرده میتوان بازار را به آشوب کشاند، بدون اینکه پیگیری شود یا برخوردی صورت گیرد. یعنی وقتی ما اقتصاد را به سمت شفافیت ببریم، اصلا فرصتی ایجاد نمیشود که چنین تخلفاتی بروز کند یا راههایی ایجاد شود که امکان استفاده یا سوءاستفادههای نامتعارف شکل بگیرد. زمانی میتوانیم بازار دلالان و واسطهگران را حذف کنیم که بتوانیم بازار واقعی را ایجاد کنیم.
تصمیم گرفته شد تا لیست دریافتکنندگان دلار ۴۲۰۰تومانی منتشر شود. اثر اینگونه تصمیمات در جامعه چیست؟
وقتی یک سیستمی ایجاد شود که تنبیه و تشویق در آن بهموقع صورت گیرد، من به عنوان یک فعال اقتصادی حتما فعالیتهای خودم را با آن چارچوب تطبیق میدهم. اگر در یک سیستم فقط تنبیه و تشویق مربوط به عدهای خاص و محدود باشد و به یکسری مسائل رسیدگی نشود، هزار و یک ناامنی ذهنی و دلسردی برای افراد ایجاد میشود و درنتیجه فرد خودش را از سیستم جدا میبیند. نتیجه همه اینها کمرنگشدن اعتماد است.
شما به عنوان نماینده بخش خصوصی، با انتشار این لیست موافق هستید؟
قطعا موافقم. به این دلیل که اگر خلافی صورت گرفته است، باید مشخص و اعلام شود. مردم باید دلگرمی داشته باشند و به اتفاقی که میافتد اعتماد کنند. اگر من در یک اقتصادی زندگی کنم که به سیاستمداران آن اعتماد داشته باشم، قطعا آنچه میگویند میپذیرم. اما وقتی جایی زندگی کنم که تخلفات به کرات اتفاق بیفتد، اما کسی مجازات نشود و پاسخگو نباشد، این پرسش مطرح میشود که تفاوت بین فردی که سالم زندگی میکند با فردی که تخلف میکند، چیست؟ این تنبیه کجا رقم زده میشود؟ من کاملا با انتشار لیست موافق هستم. این روزها خبرهای زیادی مبنی بر ورود کالاهای عجیب و غریب با ارز دولتی میشنویم؛ برای مثال اخیرا شنیدیم که فردی با ارز دولتی قهوهساز وارد کشور کرده است. انتظار میرود در اسرع وقت به این موضوعات رسیدگی شود.
تعداد زیادی از مسئولان از جمله نایبرئیس مجلس از دولت درخواست کردهاند که به مردم بگوید ما در چه شرایطی قرار داریم. نتیجه این شفافسازی چیست؟
صداقت در چنین مسائلی نتایج خوبی به دنبال دارد. همه مسئولان باید صادقانه مسائل را با مردم در میان بگذارند. مگر این مسئولان همانهایی نیستند که در زمان جنگ، وقتی لقمه اول را میخوردند، میگفتند دومی را به جبهه بفرستید؟ ما الان در یک جنگ اقتصادی قرار داریم. اگر ما شرایط را برای مردم بازگو کنیم، و اگر اعتماد کمرنگشده مردم دوباره بازگردد، خودشان به حل مشکلات کمک میکنند.
اعلام شده که در ۱۲ سال گذشته ۱۸۰میلیارد دلار فرار سرمایه از کشور انجام شده که نزدیک به ۳۰میلیارد آن فقط در سال گذشته اتفاق افتاده است. فرار سرمایه چه آثار سوئی بر اقتصاد داشته داشته است؟
سوال اینجاست این فرار سرمایه گسترده از کجا نشات میگیرد؟ اگر این موضوع در ناامنی اقتصادی ریشه دارد، باید دلایلش را جستوجو کنیم. ما از نظر سیاسی در ناامنی قرار نداریم. حتی در منطقهای که گرفتار بحران بوده، همیشه امنیت داشتهایم و از این جهت خدا را شکر میکنیم. پس چه چیزی باعث میشود که برای مثال یک کارآفرین یا کارخانهدار سرمایهاش را به بیرون از مرزها انتقال دهد؟ علت فرار سرمایه، ناامنی اقتصادی است. مسئول ناامنی اقتصادی کیست؟ اگر شخصی نمیتواند به درستی مسئولیتهایش را انجام دهد، حتما باید یک شخص کارآمدتر جای او را بگیرد. همه سیاستمداران ما دلسوز هستند، اما شاید کارمان را بلد نیستیم. شاید هم کارمان را بلدیم، اما نمیتوانیم در این جامعه کارمان را درست انجام دهیم. یعنی آنچه که بلدیم در جوامع دیگر جواب داده است، اما در جامعه امروز ایران این روشها جواب نداده. بنابراین باید یک راه دیگری پیدا کنیم و تدبیر دیگری بیندیشم. افراد دیدگاههای متفاوت سیاسی دارند، اما وقتی مسئولیتی را میپذیرند باید فارغ از دیدگاه سیاسی تنها برای ایران گام بردارند.
و سخن پایانی...
انتظار من از دولت تدبیر و امید، همانطور که از اسمش برمیآید، این است که با تدبیر جلو برود. این دولت باید بتواند امید را در دل همه زنده و حفظ کند. متاسفانه جوانان ما با صرف هزینه زیاد در دانشگاهها به امید یافتن شغل مناسب تحصیل میکنند، اما بعد از فارغالتحصیلی، کاری برای آنها یافت نمیشود. ما سالهای سال است که صحبت از تسهیل قوانین کار میکنیم، اصل۴۴ قانون اساسی یا قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار از جمله این قوانین هستند، اما نتیجه چه شد؟ ما بستر و فضا را داریم، اما متاسفانه در حال از دستدادن همه اینها هستیم، و اصلا به فکر آینده ایران نیستیم. تفکر درمورد آینده ایران بسیار ضروری است.
سوسن یحییپور
- 14
- 6