آماری که بر نگرانیهای اقتصادیمان میافزاید. خلاصه اینکه اختلاف طبقاتی در دولت روحانی رکورد ۱۶ساله اخیر را شکست. ایران در شاخص ضریب جینی رتبه ۶۳جهان را به دست آورد. شاخص جینی یا ضریب جینی، شاخصی اقتصادی برای محاسبه توزیع ثروت در میان مردم است. بالا بودن این ضریب در یک کشور معمولاً به عنوان شاخصی از بالا بودن اختلاف طبقاتی و نابرابری درآمدی در این کشور در نظر گرفته میشود. مزیت اصلی شاخص جینی این است که آن یک معیار نابرابری به وسیله میانگینهای یک تجزیه و تحلیل نسبی است، بلکه آن یک متغیر ناهماهنگ از مردم است.
میتوان آن را برای مقایسه توزیع درآمدی در بخشهای مختلف جامعه و همچنین در کشورها مورد استفاده قرار داد. برای مثال شاخص جینی برای مناطق شهری با مناطق روستایی در بسیاری از کشورها متفاوت است. هر چند شاخص جینی در شهر و روستاهای ایالات متحده آمریکا تقریباً یکسان است. شاخص جینی را به راحتی میتوان با سراسر کشور مقایسه کرد و تفسیر آن نیز آسان است. آمار تولید ناخالص داخلی اغلب انتقاد شده هستند، آنها تغییرات نمایندگی برای کل جمعیت انجام نمیدهند. شاخص جینی چگونگی تغییرات درآمدی بین فقیر و ثروتمند را نشان میدهد. اگر شاخص جینی به خوبی تولید ناخالص داخلی در حال افزایش باشد، نمیتوان فقر را برای اکثریت مردم بهبود بخشید.
به گزارش «نود اقتصادی» گزارش سال ۲۰۱۸ شورای جهانی اقتصاد (WEF) نشان میدهد کشورهای ایسلند، نروژ، دانمارک، جمهوری چک و فنلاند ۵ کشور اول در برابری یا ۵ کشور با کمترین شکاف طبقاتی هستند. در این ردهبندی، ایران با شاخص ضریب جینی ۳۸۸۰/. رتبه ۶۳ جهان در شکاف طبقاتی را داراست. همچنین کشورهای ترکیه با رتبه ۷۰، روسیه با رتبه ۸۳، مصر با رتبه ۹۶، هند با رتبه ۹۷ و چین با رتبه ۱۰۳ در شکاف طبقاتی وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند.
براین اساس با احتساب آمار شورای جهانی اقتصاد، ایران در شکاف طبقاتی از ۶۳ کشور وضعیت بدتری دارد. قابل ذکر است مطابق آمار بانک مرکزی ضریب جینی سال ۹۶ ایران ۴۰۰۸/. بوده که بنا به اعلام وزارت اقتصاد در سال ۹۷ نیز این شاخص ۳/۱درصد بدتر شده، یعنی ضریب جینی ایران در سال گذشته به شاخص ۴۱۳۱/. رسیده که در این صورت رتبه ایران در جهان به رده ۷۵ سقوط میکند. همچنین شاخص ضریب جینی ۴۱۳۱/. سال ۹۷ بدترین شاخص در طول ۱۶سال اخیر است.
نقش شکاف طبقاتی در ایجاد فساد اقتصادی
شکاف طبقاتی به تفاوتهای ظاهری ختم نمیشود. بلکه شکاف طبقاتی مردابی است که میکروب فساد در آن زاد و ولد میکند. این موضوع دوسویه است به این معنا که هر دو طبقه را به فساد آلوده میسازد. از یکسو قشر مرفه و پولدار با امکاناتی که دارند به یک زندگی مشروع و عادلانه راضی نیستند. ثروت و مکنت طغیان میآورد، مفسده میآفریند، انسانهای مرفه بر آنند تا هرچه بیشتر از زندگی لذت ببرند و از دیگران بهرهکشی کنند.
وضع که روزبهروز بدتر میشود، اما چرا؟ گرچه این یک آمار اقتصادی است، اما تبعات و دلایل اجتماعی هم دارد. به همین دلیل عماد افروغ، جامعهشناس به سبک زندگی مسئولان اشاره کرده و آن را در تشدید شکاف طبقاتی و نابرابریها مهم قلمداد کرده و معتقد است: وقتی رابطه ما از ثروت-قدرت به قدرت-ثروت تسری پیدا میکند، یعنی بیش از آنکه اصحاب ثروت به قدرت برسند، اصحاب قدرت به ثروت میرسند، این رابطه ساختاری میان قدرت-ثروت باعث میشود کسانی که به قدرت دولتی رسیدهاند به ثروتهای خاص دست بیابند. در واقع سرمایههای اقتصادی و سرمایههای فرهنگی بیشتری را برای خود تعریف میکنند و از قدرت سیاسی بیشتری برخوردارند و در جهت تحکیم آن قدرت سیاسی کوشا هستند.
بنا به نظر برخی از کارشناسان شکاف طبقاتی چه بسا از خود فقر، آزاردهندهتر باشد. اگر فقر را بتوان به نحوی تحمل کرد، این دیدن اختلافات است که کار را سختتر و سختتر میکند. شکاف طبقاتی در شهرها، با خود نابرابریهای زیادی به همراه میآورد؛ از نابرابری در درآمد، اشتغال، مسکن و تحصیل گرفته، تا دسترسی به خدمات و امکانات بهداشتی، درمانی و تفریحی را نیز شامل میشود، و حتی میزان و کیفیت مشارکتهای اجتماعی را نیز در بر میگیرد.
از نظر جوئل شارون جامعهشناس آمریکایی، زمانی که نظام نابرابری (بخوانید شکاف طبقاتی) ایجاد شد، تغییر آن دشوار میشود. بدیهی است که چنین نظامهایی با گذشت زمان تغییر زیادی نمیکنند. به عقیده او پنج عامل موجب به وجود آمدن چنین وضعیتی میشوند: ۱. کوششهای قدرتمندان ۲. نهادهای اجتماعی ۳. فرهنگ ۴. اجتماعی شدن ۵. ابزارهای زور.
شکاف طبقاتی در طول زمان استمرار مییابد. تلاشهای کسانی که در راس جامعه هستند، چه در اقتصاد، چه در حکومت، چه در آموزش و پرورش، چه در نظام حقوق جزایی، چه در رسانهها، به دائمی کردن آن کمک میکند. نهادهای جامعه و شیوههای بنیادی انجام کارها در جامعه، در جهت حفظ نابرابری موجود عمل میکنند. اجتماعی شدن افراد در فرهنگی که نابرابری را توجیه میکند نیز این وضعیت را استمرار میبخشد. علاوه بر همه اینها، استفاده از ابزارهای زور و سرکوب نیز به دائمی کردن نابرابری کمک میرساند که این خود مشکل دیگری است. اما ایکاش مشکلات شکاف طبقاتی به همین جا ختم میشد. این معضل، مثل سرطان همه جا و همه کس را درگیر میکند. حسین راغفر، اقتصاددان در همین رابطه با توجه به تاثیرات شکاف طبقاتی در سلامت افراد جامعه، شکلگیری معضلات و آسیبهای اجتماعی گفته بود: نابرابری موجود در جامعه علاوه بر مشکلات اقتصادی که در اجتماع به وجود میآورد، میتواند یک معضل چند وجهی شود. به عبارتی دیگر، نابرابری اقتصادی، میتواند منجر به خشونت، نابسامانی اجتماعی و افزایش جرم شود. افراد با مشاهده شکافها، آستانه تحملشان پایین میآید و دست به اعمالی میزنند که آثار زیانباری برای جامعه به همراه دارد.
شکاف طبقاتی و سرخوردگی جوانان
وی افزود: خشونتهای اجتماعی، مصرفگرایی به شکل گسترده و سرخوردگی اجتماعی از آثار شکاف طبقاتی است. به خصوص در میان نسل جوان که هویت خود را از الگوهای مصرفی میگیرند و مادامی که انتظاراتشان در این میان برآورده نشود، احساس سرخوردگی و شکست میکنند و به نوعی واپسزده میشوند. همین عامل سلامت افراد را هدف قرار داده و موجب از همگسیختگی اجتماع میشود.
این تحلیلگر اقتصادی در ادامه با تاکید بر این مساله که شکست اجتماعی، پیشزمینه ورود جوانان به محفلهای افیونی برای ترمیم روان واپسزده خود میشود، گفت: حتی علاوه بر اعتیاد، ما میتوانیم شاهد نابسامانیهای دیگر از جمله طلاق، خودکشی و فرار مغزها و.. نیز باشیم.
حسین راغفر گفت: سیستم به طور کلان در این موضوع تاثیرگذار است و شاید نقش مهم و اصلی را دارد، گرچه نمیتوان نقش مردم را نادیده انگاشت. زیرا مردم با الگوی مصرفگرایی که از طریق رسانههای عمومی ترویج میشود، به این شکاف طبقاتی و گسترش آن دامن میزنند.
تهران، سرآمد نابرابری اقتصادی
وی تاکید کرد: اینکه تهران به عنوان استان اول کشور با ۳۸درصد سرآمد این نابرابریهای اقتصادی در کشور است، دلایل خاصی دارد که میتوان به مهاجرتهای روزافزون، وجود مراکز قدرت و توزیع ثروت در این استان اشاره کرد که به نوعی الگوهای مصرفی را تعیین کرده و عامل مهم در نابرابری و شکاف طبقاتی محسوب میشود.
وی همچنین درباره علل شکلگیری شکاف طبقاتی گفت: دلایلی متعددی برای شکلگیری این معضل مطرح است که از اهم آن میتوان به سه مورد اشاره داشت. نخست: ناتوانی اقتصاد کشور در خلق شغل است. باید بپذیریم این اقتصاد در شرایط کنونی توانایی پاسخگویی به نیاز نیروی کاری را که هر ساله متقاضی شغل است، ندارد. این معضل بزرگ در به وجود آمدن شکاف طبقاتی و فقر بسیار حائز اهمیت است.
به نظر راغفر؛ دومین عامل دستمزدهای ناکافی است و سومین عامل تورم است. وی گفت: اگر چه تورم در دولت یازدهم به نحوی کنترل شده است، اما در سالهای ۹۰ تا ۹۲ با تورم لجامگسیختهای مواجه بودیم که این موضوع مهمترین دلیل برای رشد صعودی نابرابری، تولید فقر و ثروت باد آورده در آن زمان شد.این استاد دانشگاه افزود: همین نرخ بالای تورم میتواند بر عامل دوم یعنی میزان دستمزد و درآمد در جامعه تاثیرگذار باشد و به فقر بسیاری از خانوادههای طبقه متوسط بینجامد. از طرف دیگر تورم بالا منجر به تعمیق فقر در میان طبقات پایین جامعه میشود و قدرت خرید خانوارها را پایین میآورد و فقر را هم نهادینه میکند.
- 16
- 5