روزنامه توسعه ایرانی نوشت: مسکو، تونس، پکن، تورنتو، بروکسل، هامبورگ، شارجه، جده، دبی، پاریس، بلگراد، نیس، آمستردام، میلان، زوریخ، الجزایر، رم، مادرید و نام شهرهای بسیار دیگری از تمام نقاط زمین روی تابلوی اطلاعات پرواز فرودگاه بزرگ استانبول نقش میبست؛ پروازها مینشستند و بلند میشدند و نام شهرها و پروازها روی تابلو مدام تغییر میکرد بجز یک نام؛ پرواز ۷۶۸ استانبول به تهران.
هواپیمای ایران ایر قرار بود ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه استانبول را به مقصد تهران ترک کند. مسافران، خود را از ساعت ۱۷ و ۱۸ به فرودگاه رسانده بودند. مرحله تحویل چمدانها و گرفتن کارت پرواز با تاخیر انجام شد. بررسی سایت اطلاعات پرواز فرودگاه امام خمینی نیز نشان میداد که هواپیمای ایران ایر اصلا به سوی استانبول حرکت نکرده است.
بنابراین تاخیر قابل انتظار بود؛ اما کسی پیشبینی سرگردانی ۲۴ ساعته را نمیکرد. ساعت سه و نیم بامداد، از ساعتی که باید پرواز انجام میشد، پنج ساعت گذشته بود. بنا بر قوانین مربوط به پروازها، حقوقی که این میزان تاخیر برای مسافر ایجاد میکند، شامل انجام پذیرایی، ارائه بلیط پروازی مشابه، استرداد وجه بلیط به همراه پرداخت غرامت معادل ۳۰ درصد قیمت بلیط و از همه مهمتر اطلاعرسانی است.
بیخبری و رهاشدگی
در خصوص اطلاعرسانی اما مسافران پرواز ۷۶۸ در تمام ساعاتی که در فرودگاه استانبول بودند، علیرغم تمام تلاشی که کردند، هیچ مسئول ایرانی از شرکت هواپیمایی ایران ایر ندیدند. هیچ خبری از نماینده ایرانایر نبود. مسافران هر بار مستاصل به پرسنل ترکیهای فرودگاه متوسل میشدند تا خبری از ایرانایر و وضعیت پرواز برای آنها بگیرد؛ پاسخ روشنی اما وجود نداشت. برخی داروهایشان را در چمدانشان گذاشته بودند و بعضی دیگر وسایل مورد نیاز و غذای کودکشان را.
از تمام ملیتها میآمدند، سوار هواپیمایشان میشدند، به مقصد میرسیدند و ایرانیها در حالی از سرمای فرودگاه استانبول در خود مچاله شده بودند که نه تنها حتی یک مسئول ایرانی جویای وضعیت آنها نشده بود، بلکه اصلا نمیدانستند دلیل این بلاتکلیفی و تاخیر چیست و باید چه کنند؛ آن هم در یک فرودگاه خارجی که هم مشکل برقراری ارتباط و زبان وجود داشت و هم واحد پول متفاوت.
ساعت چهار بامداد، چند ساعت از ورود به فرودگاه میگذشت. حالا دیگر نه تنها بچهها، بلکه بزرگترها هم تشنه و گرسنه بودند. ارزانترین خوردنی در فرودگاه استانبول یک بطری کوچک آب بود که قیمتش حدود ۵۰ لیر، نزدیک به صد هزار تومان بود. اینترنت فرودگاه یک ساعته بود و بعد از آن اتصال به اینترنت قطع شد. مسافرانی که هزینه گزاف خرید بلیط هواپیما را پرداخت کرده بودند، حالا باید متحمل هزینه خرید اینترنت و آب و غذای گران در فرودگاه هم میشدند.
نزدیک صبح یک باگت با مقداری پنیر داخلش به عنوان پذیرایی به مسافرها داده شد. اما همچنان هیچ خبری از نماینده ایرانایر و هر کس دیگری که توضیحی درباره این بلاتکلیفی بدهد، نبود. هر بار فقط تابلوی اطلاعات پرواز فرودگاه ساعت جدیدی را برای پرواز نشان میداد.
اطلاعاتی که مسافران از گوشه و کنار به دست میآوردند، متفاوت بود. برخی حرف از اعتصاب کادر ایران ایر میزدند، بعضی دیگر میگفتند هواپیمایی ایران با فرودگاه استانبول حساب و کتاب مالی دارد به همین دلیل فرودگاه اجازه پرواز نمیدهد.
یک روایت هم این بود که هواپیما نقص فنی دارد و باید صبر کرد تا هواپیمای جایگزین برسد. در مقابل اما گفته میشد که به دلیل محدود بودن تعداد هواپیماها، ایران ایر هواپیمای دیگری برای جایگزینی ندارد و باید منتظر ماند و دید که با همین هواپیما چه میکنند.
اینها همه حدس و گمانها و شنیدهها بود. عدم اطلاعرسانی، کلافگی مسافران را به حدی رساند که بارها منجر به تجمع و داد و فریاد شد؛ داد و فریادهایی که البته منتج به احقاق حق نشد و ایرانیان همچنان رها شده در فرودگاه استانبول سرگردان بودند.
و معالاسف «تحریم»
وقتی هوا روشن شد، بین مسافرها پیچید که پروازی از تهران در حال حرکت به استانبول است و نهایتا ساعت شش عصر مسافران پرواز ۷۶۸ را از استانبول با خود میبرد. تابلوی اطلاعات پرواز اما چنین چیزی را نشان نمیداد، کماکان مدام در حال تغییر بود. قیمت بلیط پروازهای دیگر نیز به یک باره از شب تا صبح به میزان قابل توجهی بالا رفت.
نهایتا بعد از یک روز سخت در فرودگاه استانبول، اعلام شد که همان هواپیمایی که دیروز در استانبول فرود آمده، آماده پرواز است و بالاخره پرواز ۷۶۸، ساعت ۱۷ و ۳۰ دقیقه روز بعد، با ۱۹ ساعت تاخیر استانبول را به مقصد تهران ترک کرد.
هنگام ترک استانبول نیز باز هیچ خبری از هیچ مسئول ایرانی و نماینده ایرانایر نشد. صرفا خلبان بر حدس و گمانها درباره علت تاخیر خاتمه داد و اعلام کرد که برای هواپیما نقص فنی پیش آمده و «متاسفانه و مع الاسف به خاطر همکاری نکردن مسئولان فرودگاهی استانبول بنا به تحریمهایی که وجود دارد، قطعات و وسایل مورد نیاز در دسترس نبود.»
این اما حکایت صرفا یک ۲۴ ساعت در فرودگاه استانبول نیست؛ بلکه تاخیرهایی این چنین و رهاشدگی ایرانیان در فرودگاهها، جزو لاینفک ایرلاینها شده است. ایران ایر یک هفته قبلتر هم پرواز دیگری از استانبول به تهران داشت که آن نیز با ۱۴ ساعت تاخیر انجام شد. این شرکت هواپیمایی علت آن تاخیر را مشکل تعویض لاستیک اعلام و عنوان کرده بود: «به دلیل تحریم امکان ارائه قطعات یا لاستیک به این هواپیما نبود بنابراین مجبور شدیم که هواپیمای پشتیبان برای انجام این پرواز بفرستیم.»
همایی که دیگر بال ندارد
اصولا تاخیر، اتفاق غیرقابل انتظاری در پرواز نیست. حتی بهترین ایرلاینهای جهان نیز گاه به دلیل شرایط جوی ناگزیر میشوند که پروازها را به تاخیر بیندازند. اما اطلاعرسانی به موقع، ارائه سرویس و خدمات جهت رفاه حال مسافر و پرداخت خسارت نیز مسئولیتهایی است که قوانین پرواز برعهده شرکتهای هواپیمایی گذاشتهاند؛ قوانینی که ظاهرا شرکتهای هواپیمایی ایرانی با آن بیگانهاند.
جوابیه ایران ایر در خصوص خبر رسانهها درباره تاخیر پرواز ۷۶۸ خود به خوبی گویای این بیگانگی است. در این جوابیه هم نقص فنی و طولانی شدن دریافت مجوز به دلیل ترافیک هوایی استانبول به عنوان علت تاخیر مطرح شده و به تنها نکتهای که اشاره نشده حقوق مسافر است. آن هم در شرایطی که شرکتهای هواپیمایی هر روز رکورد تازهای از تاخیر میزنند، لغو پروازها و گرفتن وجوه اضافی برای پرواز جایگزین از مسافران میگیرند.
خبرگزاری تسنیم دیروز پیرو خبر تاخیر ۱۹ ساعته پرواز ۷۶۸ استانبول به تهران، نوشت: «در حالی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (ایرانایر) رکوردار تأخیرات پروازی است که این شرکت طی یک سال منتهی به تیر ۱۴۰۲ تأخیرها را ۳۳.۵درصد افزایش داده است.»
مایه تاسف است هوایپمایی هما که روزگاری یکی از ایمنترین، مدرنترین و پردرآمدترین شرکتهای هواپیمایی جهان بود، در مهمترین شهرهای اروپایی شناخته شده بود و قرار بود با توجه به موقعیت استراتژیک ایران، نقطه اتصال شرق و غرب از طریق آسمان باشد، اکنون این چنین زیر بار سوء مدیریت و سیاست خارجی تحریمزا، رو به افول است. وضعیت سایر شرکتهای هواپیمایی از کیشایر گرفته تا آتاایر و تابان نیز بهتر از این نیست.
برای نمونه سال گذشته، فرود اضطراری هواپیمایی معراج در فرودگاه تبریز برای سوختگیری نیز مورد توجه رسانهها قرار گرفت. در آن پرواز فرودگاه ترکیه اجازه سوختگیری به هواپیمای ایرانی نداده بود و پرواز پس از هشت ساعت تاخیر برای سوختگیری ناگزیر به فرود در فرودگاه شهید مدنی تبریز شد.
مردم؛ این جورکش همیشگی
علاوه بر افت کیفیت خدمات ایرلاینها، به لحاظ کمّی نیز ناوگان هوایی کشور وضعیت مناسبی ندارد. مطابق گزارشها از ۳۳۳ فروند هواپیمای ناوگان هوایی مسافری کشور، ۲۱۷ فروند، یعنی حدود ۶۵ درصد آن زمینگیر است که عمدتا به دلیل نداشتن یک یا دو قطعه در آشیانهها متوقف شدهاند. بخش دیگری از هواپیماهای موجود فرسوده شده و میانگین سنی بالایی دارند. علاوه بر ضعف ناوگان، فرودگاهها در نقاط مختلف جهان از بیم آنکه مشمول تحریمهای آمریکا نشوند، به هواپیماهای ایرانی خدماتی نمیدهند.
تحریم شدن از سوی آمریکا اما حمایت دولت از مردم را به همراه ندارد. بلکه در این شرایط نه تنها حمایتی صورت نمیگیرد، بلکه این بلیط هواپیماست که گران میشود و این مسافران هستند که ناگزیر میشوند هر هزینهای را متحمل شوند؛ در هر طبقهای که باشند. به طور کلی در این فقره نیز سیاستها استوار بر این است که هزینه تحریم و ضعف ناوگان هوایی که ناشی از تحریمهاست از جیب و روان شهروند ایرانی باید پرداخته شود.
این شهروند ایرانی است که باید در برابر افزایش عجیب و غریب قیمت بلیط هواپیما دم نزند و بهای آن را بدهد، دست آخر ساعتها در فرودگاههای خارجی رها شود، عزت، کرامت انسانی و حقوقش نادیده گرفته شود، پس از انتظارهای طولانی بالاخره پایش به آن هواپیمای گرانی که به قیمتش نمیارزد، برسد و بعد هم با انبوهی از خستگی و درماندگی تن و روان راهی خانهاش شود؛ در کشوری که سیاست خارجیاش مبتنی بر زایش تحریمهاست!
محبوبه ولی
- 18
- 3