علت این موضوع نیز به کاهش حجم اعتماد عمومی نسبت به بازار سرمایه در زمان بروز چنین وقایعی بازمیگردد. از طرفی حساسیت بازار نسبت به بروز ریسکهای سیستماتیک نیز در چنین شرایطی افزایش پیدا میکند، بنابراین در این مواقع با جریان نقدی ورودی بسیار کم بهویژه از سوی سرمایهگذاران حقیقی به بازار سرمایه مواجه هستیم. در پی این رویداد حجم بازار کاهشی میشود و در مواقع بروز ریسکهای سیستماتیک نیز بازار عکسالعمل بیش از اندازه از خود نشان میدهد.
متاسفانه این روزها در فضای معاملاتی بازار سهام کشور با چنین اتفاقی مواجه هستیم. حتی اگر با دلار ۲۳هزار تومانی که مبانی بودجه سال ۱۴۰۱ است، اقدام به محاسبه EPS شرکتها کنیم و P/ E forward کمتر از ۵ مرتبهای که برای بسیاری از صنایع در بازار وجود دارد هم در نظر بگیریم باز هم شاهد رشد این قبیل از شرکتها در فضای معاملاتی بازار نیستیم.
چنین اتفاقاتی حکایت از این مهم دارند که بازار سرمایه همچنان آمادگی رشد قابلتوجه را ندارد و باید کماکان در راستای افزایش اعتماد عمومی در جهت رشد جریان نقدی ورودی به بازار و افزایش حجم معاملات روزانه تلاش کرد.
متاسفانه به دلیل اینکه حجم معاملات متوسط روزانه بازار در ارقامی بسیار پایین قرار گرفته است بنابراین اغلب سرمایهگذاران به دلیل عمق کم بازار، در عین بیاعتمادی بخشی از منابع خود را به بازار تزریق نمیکنند. این مهم نیازمند یک فرهنگسازی جدی از طریق اهالی بازار سرمایه است. طبیعتا در چنین زمانی برخی از تصمیمگیریها نظیر تغییر رویه تعیین نرخ خوراک پتروشیمیها یا پالایشگاهها و بسیاری از تصمیمات دیگر به عنوان یک ریسک سیستماتیک از سوی سرمایهگذاران تلقی میشود که اثرات منفی برای بازار سرمایه خواهد داشت. انتظار میرود که به مرور رویه بازار افزایشی و به دور از رفتار هیجانی باشد. اکنون رکوردشکنی قیمت نفت در بازارهای جهانی، P/ E forward کمتر از ۵ مرتبهای بسیاری از صنایع اعم از پتروشیمی و صنایعی که محصولات خود را صادر میکنند یا متاثر از تعدیل مثبت قیمت ارز (با توجه به بهبود ارز نیمایی طی چند وقت اخیر) هستند که افزایش سودآوری برای آنان را در پی خواهد داشت را باید در کنار موضوع سیاست خارجه قرار داد.
خوشبختانه روند مذاکرات هستهای مثبت ارزیابی میشود و ممکن است با بهبود شرایط و کاهش ریسک برجامی در اقتصاد کشور با کاهش نسبی قیمت ارز مواجه شویم اما در نقطه مقابل کاهش هزینههای مبادلات مالی در شرکتها و افزایش مقداری فروش را خواهیم داشت. این دو اتفاق یقینا میتواند منجر به بهبود وضعیت سودآوری بسیاری از بنگاهها شود.
با وجود این حجم از اتفاقات مثبت به نظر میرسد که برای جلب اعتماد عمومی به بازار سرمایه، نیازمند زمان هستیم. انتظار میرود با لحاظ اتفاقات مثبت در پی حصول توافق هستهای پیشبینی ۲ساله زمان در راستای بهبود بازار جلوتر افتاده و به مرور شاهد بهبود وضعیت بازار سهام باشیم. فارغ از این موارد در سالهای گذشته سرمایهگذار مستقیم غیرحرفهای در بازار سرمایه نسبت به حال حاضر بسیار کمتر بود. وزن سرمایهگذاران حقوقی نیز از لحاظ میزان سرمایهگذاری و مشارکت در دادوستدهای روزانه نیز چند برابر سرمایهگذاران حقیقی بود. طبیعتا در چنین مواردی سرمایهگذاران حقیقی با نگاه بلندمدتتری در بازار سرمایه اقدام به سرمایهگذاری میکردند و اتفاقا از قدرت کارشناسی بالاتری نیز برخوردار بودند، بنابراین در موضوع کنترل هیجانات در مواقع بروز ریسکهای سیستماتیک بهگونهای حرفهایتر عمل میشد. بنابراین در آن بازه زمانی شاهد رفتار حرفهایتری در بازار سهام بودیم.
به دلیل اینکه در سال ۱۳۹۸ به اشتباه مردم به سرمایهگذاری مستقیم در بازار سرمایه تشویق شدند، این روزها متاسفانه با بروز رفتارهای غیرحرفهای مواجه هستیم و مردم نیز دچار ریسکهای متعدد سرمایهگذاری به صورت مستقیم شدهاند. برای رفع چنین مشکلی باید تلاش کرد که در تکرار زمانهای رونق بازار سرمایه مردم را به صورت غیرمستقیم به سمت بازار سرمایه هدایت کرد تا اتفاقات اینچنینی مجددا تکرار نشود.
شاید کار تحقیقاتی در این خصوص صورت نگرفته باشد اما به لحاظ تجربی این رویداد به وقوع پیوسته است؛ سیکلی که پس از یک رشد بسیار بزرگ و افت تدریجی طی میشود زمانبرخواهد بود اما به نظر میرسد که رفتهرفته به پایان این زمان نزدیک میشویم. با توجه به اینکه اخبار مطلوبی از سمت وین به تهران مخابره میشود انتظار میرود که با نزدیک شدن به پایان سال بازار سرمایه روزگار بهتری را سپری کند.
باید این روزها تلاش کرد که در کنار امید، دادههای واقعی به جامعه سرمایهگذاران ارائه شود. به نظر میرسد که در بسیاری از مواقع باید تمام پیامها را از طریق یک سخنگو به گوش مخاطبان رساند. در حوزه سیاستگذاری باید سخنگوی واحدی وجود داشته باشد که در مواقعی بر اساس شرایط موجود امید را برای سرمایهگذاران غیرحرفهای ایجاد کند.
هر چند فاصله نرخ نیما با نرخ اسکناس آمریکایی در بازار آزاد نسبت به گذشته کمتر شده است اما مبنای تعیین قیمت برای فروش محصولات، عمدتا دلار نیمایی است و چنین فاصلهای متاسفانه سودی را عاید برخی از سوداگران میکند. طبیعتا در صورتی که فاصله این دو نرخ به حداقل ممکن برسد، منجر به افزایش انتظار سودآوری بنگاهها و بهبود وضعیت بازار خواهد شد.
- 12
- 4