اجلاس سالیانه مجمع جهانی اقتصاد، روز گذشته در داووس سوئیس با سخرانی رئیس جمهوری این کشور رسماً گشایش یافت. این مجمع در حالی آغاز شد که سال ۲۰۱۷، سالی دشوار از لحاظ امنیتی به خصوص در مناطق ژئواستراتژیکی همچون خاورمیانه و آسیا بود. با این وجود مجمع امسال با در نظر گرفتن تمامی چالشهای موجود از جمله بحران تروریسم، بحران آوارگان و همچنین تغییرات آب و هوایی، بر لزوم همکاریهای بین المللی و چند جانبهگرایی تاکید دارد.
هر چند به عقیده کارشناسان، ظهور ترامپ در آمریکا با ایده همکاریهای چند جانبهگرا که از اهداف اصلی داووس نیز محسوب میشود منافات داشته و از این رو مناسبات اقتصاد جهانی با رویکرد «اول آمریکای» ترامپ متناقض است، اما امسال نیز این اجلاس مانند سالهای گذشته شاهد حضور پررنگ رهبران سیاسی، تجاری و اقتصاددانهای برجسته جهان است.
از جمله نکات جالب توجه در اجلاس امسال، حضور آنگلا مرکل صدراعظم آلمان پس از مدتی غیبت و همچنین دونالد ترامپ در داووس است. هر چند تا پیش از این حضور ترامپ در داووس به واسطه تعطیلی دولت فدرال آمریکا در هالهای از ابهام قرار داشت، اما به نظر میرسد با به توافق رسیدن نمایندگان و برداشته شدن تعطیلی دولت، ترامپ برای نخستین بار، میهمان این مهمترین اجلاس اقتصادی جهان خواهد بود.
دلایل اهمیت داووس
مجمع اقتصاد جهانی داووس هر ساله در ماه ژانویه تشکیل جلسه میدهد و از ۱۹۷۱ میلادی تاکنون، محلی برای گردهمایی رهبران سیاسی، اقتصادی و سرمایهداران بزرگ جهانی است. اهمیت این اجلاس از آنجا ناشی میشود که علاوه بر سطح بالای برگزاری آن، حاشیه این اجلاس، مکانی ایدهآل برای گفتمان و مباحثه درباره مهمترین مسائل و مشکلات اقتصاد جهانی است؛ چرا که نمایندگان قویترین سازمانهای اقتصادی و با نفوذترین نهادهای سیاسی جهان در این اجلاس شرکت کرده و متفکران به طرح ایدههای خود میپردازند.
به نظر میرسد دو عامل اصلی در افزایش توجهها به مجمع داووس نقش کلیدی داشتهاند. عامل نخست ترکیب حاضران که در نوع خود منحصر به فرد است. این نشست تنها نشست خبری، رسمی یا آکادمیک نیست، بلکه مجموعهای از افراد با تخصصهای مختلف و از طیفهای متنوع فکری و سیاسی همه ساله گرد هم میآیند و درباره مهمترین مسائل سال گذشته و سال آینده بحث میکنند. عامل دوم اهمیت داووس، روند جهانی شدن است و این اجلاس را بدون تردید میتوان یکی از اصلیترین نمادهای جهانی شدن در حوزههای مختلف دانست.
البته همین مساله جهانی شدن و پیوستن مسائل مختلفی که همه ساله جزو چالشهای جهانی محسوب میشوند، باعث ابهاماتی نیز در این مجمع اقتصاد جهانی شده است. در این میان سوالاتی از قبیل شکاف و چالشهای اقتصاد کنونی جهان،چگونگی بهرهمندی مردم جهان از مزایای جهانی شدن، چگونگی امنیتزایی مشاغل در پرتو کسب و کارهای دیجیتالی و همینطور روندهای منفی اقتصاد بینالملل و نیز بروز قدرتهای جدید جهانی از جمله چین، مجموعه پرسشهایی است که تاکنون برای آن تحلیل و پاسخ قاطع پیدا نشده است.
فرصت سوزیهای ایران در داووس
هر چند ایران نیز در طول سالیان گذشته یکی از شرکت کنندگان ثابت اجلاس داووس بوده و حتی حسن روحانی در نخستین سال ریاست جمهوری خود در بهمن ماه ۱۳۹۳ با حضور در مجمع رهبران سیاسی و اقتصادی جهان، از سرمایه گذاران خارجی دعوت کرد که به ایران بیایند، اما این حضورها در مقایسه با کشورهای در حال توسعه بسیار کمرنگ است. در واقع ایران در طول این سالها نتوانسته بهرهبرداری لازم را در این فرصت جهانی داشته باشد و حتی بعضاً با دیدگاهی منفی به این اجلاس نظر داشته است. واقعیت امر این است که در طول سالهای گذشته به علت بی توجهی به فرصتهای اقتصادی و فنآورانه جهان، ایران از کاروان سایر کشورها برای پیوستن به روندهای جدی همگرایانه جا مانده است.
امروز تحولات و فرآیندهای جهانی آنچنان به هم اجین و مرتبط است که هیچ بازیگری نمیتواند به صورت انفرادی یک راهبرد را طرح ریزی، هدایت و عملیاتی سازد. از این رو است که در تحولات پیچیده کنونی سیاست و اقتصاد را نمیتوان به صورت جدا از هم ارزیابی و تفکیک کرد و حتی گفته میشود بازی برد- برد، راهبردی است که از اقتصاد به سیاست آمده و استراتژی دوران نوین را شکل داده است. این در حالی است که در ایران به واسطه دیدگاه سیاسی به اجلاس داووس، فرصتهای اقتصادی و تعاملات بینالمللی اینگونه همآوردهای جهانی به دست فراموشی سپرده شده است.
کمترین فرصت شرکت در این گونه آوردگاههای جهانی، پرداختن به جنبه دیپلماسی عمومی است، امری که در طول سالهای گذشته یکی از نقاط ضعف مهم ایران در عرصه بینالمللی به شمار رفته و تنها چند سالی است که محمدجواد ظریف به واسطه شناخت از محیط جهانی و ارتباطات بینالمللی، توانسته آن را به میزان اندکی ترمیم کند.اما این عمل آن هم به صورت انفرادی تا چه میزان میتواند تاثیر بلندمدت داشته باشد؟ مسالهای است که شاید پاسخ آن برای هر مخاطبی از پیش مشخص باشد.
سوالاتی که مسئولان باید پاسخگو باشند
با این حال، امسال خبری جالبتر نیز وجود دارد. اینکه ایران پس از سالها، برای نخستین بار هیچ نماینده رسمی از مقامات را به اجلاس داووس نمیفرستد. ظریف که در طول چند دوره گذشته از طرف ایران در داووس حاضر بود، امسال به دلیل نامعلومی سفر خود را به سوئیس لغو کرده است. البته بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرده که به دلیل اجرایی شدن ساختار جدید وزارت خارجه و اهمیت نظارت بر این موضوع، تصمیم بر آن شد که وزیر خارجه در اجلاس امسال حضور نداشته باشد. هر چند معلوم نیست که این دلیل تا چه حد میتواند قانع کننده به نظر برسد، اما به جزو ظریف، آیا مقام دیگری از کشورمان نمیتواند در این صحنه بینالمللی حضور داشته باشد؟
در شرایطی که ما اکنون از لحاظ اقتصادی دچار چالشهای فراوانی هستیم و سالها رکود تورمی، مشکلات و هزینههای زیادی را بر مردم و کشور تحمیل کرده است و به گفته خود مقامات، نیاز به میلیاردها دلار سرمایه گذاری خارجی برای برون رفت از این چالش، عمیقاً احساس میشود، آیا نادیده گرفتن چنین مجمعی از سوی ایران با مبانی و برنامههای راهبردی کشور سنخیتی خواهد داشت؟ از سوی دیگر تمامی رقبای منطقهای ایران در حالی برای رفتن به این مجمع برنامهریزی میکنند که ما اکنون در منطقه دچار مشکلاتی با برخی از همسایگان عرب خود هستیم.
ایده ایجاد مجمع گفت و گوهای منطقهای که برای حل و فصل این تنشها مطرح میشود در کدام فضا باید شکل بگیرد؟ آیا این اجلاس که با حضور رهبران سطح بالای جهانی برگزار میشود، نمیتواند حاشیهای برای شکلگیری و آغاز این برنامه و روند تنشزدایی باشد؟ اینها سوالاتی است که نه کارشناسان به عنوان منتقد، بکله مسئولان به عنوان مجری امر باید در مورد آن پاسخگو باشند.
محمدرضا ستاری
- 14
- 5