روزنامه توسعه ایرانی نوشت: فرهنگستان علوم، دهم تیر ماه سال گذشته، یعنی کمی پیش از آنکه موج خالصسازی این مجموعه را نیز مضمحل کند، آماری از وضعیت آموزش کشور ارائه داد. این مرجع رسمی با اشاره به ترک تحصیل بیش از ۵۶درصد از جمعیت دانشآموزی کشور بدون اخذ تحصیلات کامل متوسطه در واقع پرده از احتضار آموزش و پرورش ایران برداشت. رقمی که به اعتقاد کارشناسان دلیل اصلی آن، افت شدید توجه به «علم»، «آموزش»، «ادبیات» و «هنر»، «ورزش» و «مهارت» در مدارس کشور است. افتی که عملا تحصیل را برای بیش از نیمی از جمعیت دانشآموزی کشور فاقد معنا کرده است.
با وجود این آمار در سالهای اخیر، وزرا و معاونان آموزش و پرورش نه تنها قدمی برای بهبود کیفیت این شاخصها برنداشتهاند که بیشتر بر تبرج جنبههای مذهبی و توحیدیسازی هر چه بیشتر مدارس متمرکز شدهاند.
به طوری که در خبرهای اخیر منتشر شده از این وزارتخانه سخن از مدرسه بدون کفش یا مفروش مطرح شده است! هفته گذشته نیز با اعلام شرایط تاسیس مدارس «مسجدمحور» از سوی رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی، این مدارس بهصورت رسمی وارد سیستم آموزشی کشور شد. اقدامی که با قرار گرفتن در طیفی از برنامههای سالها و مخصوصا ماههای اخیر وزارت آموزش و پرورش میتوان رویکرد اصلی این مجموعه در تعامل با حدود ۱۷ میلیون دانشآموز آن را دریافت.
پررنگ شدن آموزههای دینی و مذهبی در مدارس
طی چند دهه اخیر، سیستم آموزشی در ایران همواره ارزشهای دینی و ایدوئولوژی حاکم بر کشور را بازآموزی کرده است، اما در یکی دو سال اخیر با قدرت گرفتن گروههای تندرو به ویژه تکیه زدن رضا مرادصحرایی بر مسند وزارت آموزشوپرورش، بازتاب این ایدئولوژی بیشتر از همیشه در کادر مدارس، کتب درسی و برنامههای فوقبرنامه محسوس بوده است.
از پررنگتر شدن حضور طلاب در مدارس بهعنوان مشاور و آموزگار و مربی و ... تا توحیدیسازی واحدهای درسی و گزینشهایی که کار را برای ورود علاقهمندان امر آموزش سختتر کرده است.
بهرغم انتشار نگرانکننده آمار افت تحصیلی در میان دانشآموزان؛ مدیران امر، به جای اینکه با تاملی بر عملکرد خود، قدمی برای اصلاح بردارند و به آموزش نیز در کنار برنامههای پرورشی توجه نشان دهند؛ در عوض بر مدار ایدئولوژیک کردن هر چه بیشتر مدارس اصرار ورزیدهاند. شاهد مثال آنکه دیروز با وجود افت کیفی مدارس در امور علمی و آموزشی؛ رضامراد صحرایی، وزیر آموزش و پرورش، تصویر واقعی آموزش و پرورش را نه در رشد علمی، که در مواردی چون «اعتکافها، ۱۳ آبانها و ۲۲ بهمنها» و تربیت دانشآموز اذانگو و برپایی هزاران نماز جماعت و خرید سجاده و ... توصیف کرد.
۵۷ ساعت تعلیم دروس دینی و مذهبی در هفته برای ۱۲ مقطع تحصیلی، کارنامه نظام آموزش و پرورش در کشور است. البته باید به این ساعات، برنامههای جدید آموزش و پرورش در به اصطلاح توحیدیسازی هر چه بیشتر مدارس را هم افزود.
در هفتههای اخیر هم حمید نیکزاد، مشاور وزیر آموزش و پرورش و دبیر ستاد همکاریهای حوزههای علمیه و آموزش و پرورش با اشاره به حضور ۱۷ هزار طلبه شاغل و مبلغ در آموزش و پرورش کشور گفت که «دانشآموز باید به مسجد وصل شود و در ساعتهایی که در مدرسه نیست در مسجد حضور پیدا کند».
چرا مدرسه از کارکرد واقعی خود فاصله گرفته است
مساجد با قدمت بیش از هزار و چهارصد سال در کشور همواره در میان ایرانیان جایگاه ویژهای داشتهاند، اما اینکه مدارس و آموزش دانشآموزان تحتالشعاع مساجد قرار بگیرد؛ محل تأمل است. به عقیده کارشناسان حوزه آموزشی در حالی که مدارس در کشور دچار افت امکانات آموزشی است و افت تحصیلی وضعیت بغرنجی دارد، وظیفه مسئولان این وزارتخانه ارتقای کیفیت علمی و آموزشی و مهارتی دانشآموزان است نه برقراری پیوندهایی از این دست.
در هفتههای اخیر وزیر آموزش و پرورش مسجد را یکی از بهترین موقعیتهای تربیتی دانسته و گفته بود که «اکنون سه هزار و ۶۰۰ مسجد در کشور با مدارس رابطه تنگاتنگی دارند و امسال برای ارتباط ۹ هزار مسجد دیگر هدفگذاری شده است».
اما این هدف او از منظر اغلب کارشناسان آموزشی مورد انتقاد است، چرا که آنها معتقدند این موضوع نه تنها با کارکرد مدرسه قرابتی ندارد که به ارتقای تدین در دانشاموزان هم نمیانجامد.
حمزه علینصیری، کارشناس آموزشی در همین باره معتقد است: «اگر در این مقطع زمانی کیفیت کار مدارس تنزل یافته و در امر تربیت کم توفیقاند و خروجی رضایت بخشی ندارند، علتش تضعیف سیستماتیک و همه جانبهی آموزش و پرورش با قطع بودجه مدارس و تحمیل فقر مالی به آنها و حذف مراکز تربیت معلم و تخصص زدایی از فرایند تربیت نیروی انسانی و نگه داشتن معلمان در زیر خط فقر و واداشتن آنان به شغلهای چندگانه و تهی کردن برنامه آموزشی مدارس از رویکردهای تجربی و قبض زمین و زمان آموزش است». به اعتقاد او «تربیت، در تعبد و تقید دینی و عقیدتی خلاصه نمیشود که نقص و کاستیاش از طریق مسجد برطرف شود بلکه گسترهای به وسعت تمام ساحات و شئون زندگی را در برمیگیرد و نمیتوان آن را به حصر مثلث روحانی مسجد و مربی پرورشی مدرسه و عضو ارشد خانواده درآورد».
به عقیده کارشناسان حوزه آموزش؛ ارتباط مدرسه با تمام ساحتهای زندگی واقعی و اقتضائات دنیای مدرن از جمله جامعه، کتابخانه، طبیعت، مزارع، جنگلها، رودها، کوهها، دشتها، معادن، کارخانهها و کارگاهها، هنر، ادبیات، موسیقی، ورزش، آزمایشگاه فیزیک، شیمی، زیستشناسی، محیط زیست جغرافی، پزشکی و دهها مورد دیگر قطع شده و جای تک تک آنها در آموزش و پرورش ما به شدت خالی است.
سعیده علیپور
- 17
- 6