بحث رتبهبندی معلمان از اواخر دولت دهم مطرح و از همان آغاز با چالشهایی جدی روبهرو شد. موضوع بررسي و تدوين چارچوب طرح نظام سنجش صلاحيتهاي حرفهاي و رتبهبندي معلمان بهطور جدي از نيمهدوم سال ٩٣ و به دستور فاني، وزير وقت و با تشكيل شوراي راهبري نظام سنجش صلاحيتها در مركز برنامهريزي آموزش منابع انساني وزارت آموزشوپرورش كليد خورد و ٧ كارگروه ويژه ساختار كلي اين نظام را تدوين كردند و بعد از فرودوفرازهاي گوناگون با تغيير وزير آموزشوپرورش، مسئوليت تدوين ساختار نهايي و شاخصهاي سنجش و ارزيابي صلاحيتها به دبيرخانه شوراي عالي آموزشوپرورش محول شد.
از دیماه سال گذشته، شوراي عالي آموزشوپرورش به دستور وزير آموزشوپرورش با تشكيل كارگروهي متشكل از نمايندگان حوزههاي مختلف، درحال تدوين ملاكها و شاخصهاي صلاحيت و رتبهبندي معلمان و ارایه به هيأت وزيران براي تصويب و اجراي آن است. پیشنهاد كارگروه ويژه بررسي طرح نظام سنجش صلاحيتها و رتبهبندي معلمان كه ماحصل ١٦جلسه كارگروه تخصصي بررسي صلاحيتهاي حرفهاي معلمان، ١١جلسه شوراي سياستگذاري و ٤جلسه كميسيون منابع انساني شوراي عالي آموزشوپرورش است و از ميان ٣٦١شاخص احصاشده، در فضای مجازی منتشرشده است.
شاخصهایی در حوزههای اخلاق حرفهای، دانش حرفهای تقسیم به دانش عمومی و تخصصی، توانمندیها و مهارتها، هدایت و راهبری تربیتی، توانمندیها و مهارتها، مرجعیت نظری و عملی، تجارب موثر و ارتباط رشته تحصیلی با موضوع تدریس، ویژگیهای شخصیتی، همکاری و مشارکت موثر در فرآیند تعلیم و تربیت و تحقیق و پژوهشگری، خلاقیت و نوآوری (طراحی، تهیه و توليد)، چند مهارتی و چندرشتهای، ایثار و فداکاریها، کسب افتخارات (عناوین و رتبههای ملی و بینالمللی)، پیشرفت تحصیلی تربیتی، ارتقای استانداردها و شايستگيها و مهارتهاي كسبشده دانشآموزان و رضایت ذینفعان. برخی معلمان و کارشناسان آموزشوپرورش به نقد و بررسی آن پرداختهاند که میخوانید:
شاخصها كيفي و آرماني است
شرط اصلي تعالي و پويايي سازمانها، مديريت منابع انساني است. به همين دليل، راهبردها و سازوكارهاي مناسب براي جذب، نگهداشت، رشد و بالندگي مستمر منابع انساني، به بخشي از مزيت رقابتي سازمانها تبديل شده است و با توجه به نقش بنيادين معلمان در ارتقاي كيفيت و كارايي دروني و بيروني نظامهاي آموزشي، تحول در نظام تعليم و تربيت مستلزم ايجاد انگيزه در معلمان و مربيان براي كسب علوم و فناوريهاي متناسب با نيازها و پيشرفتهاي علمي و ايجاد فضاي رقابتي سالم براي مشاركت فعال آنان در فرآيند آموزش و ارتقای توانمنديهاي شغلي است.
اين مهم، در سياستهاي كلي ايجاد تحول در نظام آموزشوپرورش كشور، ابلاغي مقام معظم رهبري، سند تحول بنيادين آموزشوپرورش و قانون برنامه چهارم، پنجم و ششم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور مورد توجه قرارگرفته و وزارت آموزشوپرورش، موظف به طراحي و استقرار نظام يكپارچه سنجش صلاحيت و رتبهبندي معلمان شده است.
صلاحيتهاي حرفهاي معلمان در جهان بر ٤ محور شايستگيهاي تربيتي (عمومي)، صلاحيتهاي تخصصي، شايستگيهاي فنآوری و شايستگي آموزش محتوا، استوار است. در كشور ما نيز بايد بر ملاكهايي از اين دست توجه شود و در اجراي اين طرح و ارایه گواهينامه صلاحيتهاي حرفهاي معلمان سعي شود به حداقل صلاحيتهاي علمي، مهارتي و حرفهاي معلمان توجه شود.
در مورد فرم پیشنهادی شوراي عاي آموزشوپرورش، معتقدم در تدوين ملاكهاي مطرحشده دقت نظر لازم به كار گرفته شده است، ولي شاخصهای ارایهشده برای ارزشیابی و رتبهبندی معلمان، بسيار كيفي و آرماني انتخاب شدهاند و تبدیل تعدادي از آنها به شاخصهاي كمي، دشوار بهنظر ميرسد و در معدودي از آنها ضمانت اجرايي وجود ندارد. در تحقق شاخصهايي مثل: پرورش دانشآموزان آشنا به يك مهارت شغلي يا پرورش دانشآموزان مقید به رعایت احکام، مناسک دین و موازین اخلاقی و... فقط معلم، نقش ندارد و قطعا آموزشهاي خانواده، جمع دوستان و همسايگان و محل سكونت و موقعيتهاي اجتماعي و جغرافيايي، نقش غيرقابلانكاري خواهند داشت، لذا نتايج حاصل را نميتوان به معلم منتسب کرد. یا در یک مورد دیگر از شاخصها به معلمانی اشاره شده است که در کلاسهای چند پایه تدریس میکنند.
خب، تكليف معلمانی كه در كلاسهاي چند پايه تدريس نميكنند، چیست؟ آيا صحيح است كه از امتياز اين بخش محروم بمانند؟ به نظر من بهتر است امتياز اين بخش، جداي از امتيازهاي اصلي و بهعنوان امتيازات ويژه و براي جبران كسر امتياز درنظر گرفته شود. به نظر ميرسد شاخصهاي اينچنيني و توفيقهايي از اين دست كه نه از روي اختيار كه به اجبار نصيب عدهاي معلمان نواحي محروم و روستايي ميشود، شاخص مناسبي براي امتيازدهي نيست و صحيحتر آن است كه شاخصي براي ارزيابي معرفي شود كه همه در شرايط يكسان امكان دستيابي به آن را داشته باشند.
لذا اين شاخص نيز بهتر است بهعنوان شاخصها و فعاليتهاي سرآمد و فراتر از وظايف قانوني در نظر گرفته شود تا موجب تضييع حقوق سايرين نشود. هدف كلان طرح نظام سنجش صلاحيتهاي حرفهاي معلمان، ارتقاي كيفيت نظام تعليم و تربيت رسمي و عمومي كشور و در سطح عملياتي، ارتقاي جايگاه و شأن و منزلت اجتماعي معلمان است. از نظر شيوه اجرا، مديران واحدهاي آموزشي بيشتر نقش جمعآوري اطلاعات و مشاهده را ايفا خواهند کرد تا ارزيابي تمام و كمال معلم و قطعا ارزياباني براي اين منظور آموزش خواهند ديد تا كار ارزيابي همكاران را با دقت و نگاه كارشناسانه انجام دهند،.
اما بیشک اجرای طرح به صورت آزمايشي در جمع همكاران دورههاي مختلف تحصيلي و اعتبارسنجي آن، بسياري از مشكلات و نقاط ضعف اجراي اين طرح را روشن خواهد كرد. نكته ديگري كه در بررسي فرم پيشنهادي قابلتأمل است، موضوع داشتن مدرك تحصيلي مرتبط با رشته تحصيلي است. حقيقتا اين موضوع مانند شاخص تدريس در كلاسهاي چندپايه، در كلانشهرها بيمعنا بهنظر ميرسد، چراكه بسياري از معلمان به جهت ساماندهي نامناسب، تدريس در مقطع ابتدايي و... كه عمدتا ناشي از اجراي شتابزده نظام آموزشي ٣،٣،٣،٣ است، به اجبار در دروسي تدريس ميکنند كه تخصص آنها نبوده و صرفا از اينرو كه مجبور به پركردن كلاسهاي درس و جبران كمبود معلم در دورهاي خاص شدهاند، لذا از اين بند امتيازي نخواهند گرفت.
اگرچه فينفسه توجه به اين موضوع (مرتبطبودن مدرك تحصيلي) و ساماندهي معلمان در رشته تحصيلي مرتبط، موجب افزايش كيفيت آموزش خواهد شد، ولي در اجرا، گريزي از غيرمرتبطبودن رشته تحصيلي با رشته تدريس نخواهد بود. از اين موارد بسيار است، دقيقا خاطرم هست در سال١٣٨٩ وقتي معلمان انتقالي به شهر تهران را ساماندهي ميكرديم، شاهد معلماني بودم كه ميگريستند كه باوجود داشتن مدرك تحصيلي دكتري عربي، زيست، ادبيات و... مجبور به تدريس در مقطع ابتدايي شدهاند.
اين بدان معنا نيست كه دوره ابتدايي از اهميت كمي برخوردار است، بلكه بحث بر سر غيرتخصصي بودن كار معلماني از اين دست است كه به اجبار و بدون داشتن ويژگيهاي روانشناختي و... مجبور به تدريس در اين دوره تحصيلي ميشدند، درحالي كه هر يك از ايشان ميتوانستند بهترين و تخصصيترين معلمان دوره متوسطه باشند.
متأسفانه كمبود نيروي انساني، هميشه مانع از گزينش نيروهاي باسواد و ارزشي در آموزشوپرورش شده است. هرچند دلخوشي ما به داشتن گواهينامه صلاحيت معلمي، فارغالتحصيلان دانشگاه فرهنگيان و دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي است، ولي در عمل گمان ميكنم تمامي فارغالتحصيلان، چنين گواهينامهاي را دريافت خواهند كرد، چراكه براي تربيت اين دانشجوها از سويي هزينه دادهايم و از سوي ديگر نيازمند تأمين منابع انساني هستيم.
به نظرم هماکنون در آنچه بايد تجديدنظر كرد، خود دانشگاه فرهنگيان است كه نه دانشگاه است و نه تربيت معلم. يادش بخير مراكز تربيت معلم سابق را كه واقعا همهجانبه به تربيت نيروي انساني ميپرداختند و فارغالتحصيلان به تمام جنبههاي روانشناختي دانشآموزانشان توجه نشان ميدادند.
البته این طرح مشکلات دیگری هم دارد. مثلا احتمال ورود ارزيابانی از جنس غيرمعلم، به كلاس درس و مشاهده رفتار معلم و دانشآموز وجود دارد که ممكن است مشكلاتي را براي آموزشوپرورش ايجاد کند. یا در بخش ملاك مرجعيت نظري و عملي، امتياز شاخص «تدریس در دورههای توانمندسازی» عملا به معلماني كه مدرك تحصيلي بالاتر از كارشناسي ارشد داشته باشند، تعلق ميگيرد و بيش از ٦٠٠هزار نفر كه مدرك تحصیلي ليسانس و پايينتر دارند، از امتياز اين بخش محروم ميمانند. يكي از مشكلات دیگر فرم ملاكها و شاخصهاي پيشنهادي شوراي عالي آموزشوپرورش اين است كه شاخصها صرفا به معلمان اختصاصيافته و كارشناسان، مديران و معلمان در آن ديده نشدهاند و نيازمند بازنگري است.
همچنين شاخص «شناخت زبان علمی رشته تخصصی مربوط» كه در بخش دانش حرفهاي ذكر شده است، به نظرم باید به شاخص «آشنايي با آخرين دستاوردهاي علمي رشته مورد تدريس» تغيير يابد. چهبسا معلماني كه از دانش زبان خارجه بسيار خوبي برخوردارند، ولي هيچگاه در راستاي تحقيق و پژوهش در رشته مورد تدريس خود از آن بهره نگرفتهاند و چه بسيار معلماني كه آشنايي نسبي با زبان تخصصي رشته خود دارند و شيفته دستيابي به آخرين متد آموزشي و يافتههاي علمي و پژوهش در زمينه شغلي خود هستند و نتايج مطلوبتري هم عايدشان ميشود.
شايسته است ضمن بررسي همهجانبه اين طرح در كارگروههاي تخصصي مشاغل مختلف معلمان، همه جوانب امر مورد مداقه قرار گيرد تا انشاءالله طرح مذكور از غناي لازم براي اجرا برخوردار شود و دچار تزلزل و فترت اجرايي نشود.
حسین صادقي-رئيس اداره برنامهريزي سنجش صلاحيتهاي منابع انساني وزارت آموزشوپرورش
تواضع و فروتنی، سعهصدر، بردباری و محبوبیت
پیشنهاد میکنم فرم ملاک و شاخصهای سنجش صلاحیت و رتبهبندی معلمان را در چند مدرسه به شکل آزمایشی اجرا کنند تا ضعفهای آن مشخص شود، اما با نگاهی به این فرم گمان نمیکنم توانایی استخراج نتایج واقعی و عادلانه از آن میسر باشد. پیشبینی میکنم فرهنگیان برای حفظ حیثیت کاری خود مجبور به فعالیتهای جانبی دیگر شوند و اصل وظایف خود را رها کنند. مثال میآورم، طرح الگوهای برتر تدریس هر ساله در مدارس ابتدایی اجرا میشود.
بین همکاران در مدارس مشاهده کردم که تقریبا ١٠روز درگیر فیلمبرداری بودند، درواقع آنها برای کسب مقام برتر یا یک تشویقی کوچک اما تاثیرگذار بر امتیاز ارزشیابی خود، دایما درحال کاتکردن فیلم و افزایش مواد کمک آموزشی و فیلمبرداری مجدد و دوباره کاتکردن و دوباره اضافهکردن بودند، به نحوی که وقت گرانبهای دانشآموزان بر سر کلاسها هدرمیرفت و آموزشوپرورش کودکان، عملا برای مدتی تعطیل میشد.
فراموش نمیکنم وقتی به یکی از همکاران عرض کردم این همه تلاش شما برای چیست؟ فرمودند میخواهم امتیازم در فرم ارزشیابی و نقل و انتقالات بالاتر رود تا به شهر خودمان برگردم و از آوارگی در این غربت نجات یابم. اینجانب فکر میکنم اجرای برخی بندهای این فرم به آموزش لطمه خواهد زد. همچنان که بسیاری از طرحهای به ظاهرمفید اولویتهای اصلی و اهداف آموزشی و پرورشی را نادیده گرفته و مزاحمتهایی برای کلاس درس ایجاد میکنند و مدارس ابتدایی را به جولانگاه طرحهای بیخاصیت و باخاصیت تبدیل کردهاند.
در ادامه بهتر است در برخی بندها، ارزشیابیکننده اصلی، دانشآموز و والدین باشند. البته مدیر هم میتواند ارزشیابیکننده باشد، اما با شرایطی که در مدارس مشاهده میشود برخی مدیران باید توسط شورای معلمان و سرگروههای آموزشی ارزشیابی شوند. درواقع برخی از مدیران، صلاحیت پر کردن هیچ فرمی از ارزشیابی را ندارند.
قطعا سعی و تلاش دستاندرکاران این طرح، در جهت بهبود کیفیت آموزشی است. باتوجه به اینکه یکی از عناصر مهم و تاثیرگذار بر کیفیت آموزشی معلم است و در بین همکاران گرامی در مدارس ابتدایی ضعفهای شدیدی وجود دارد، این تلاش نشان از ارزش و اهمیت دادن به این عنصر مهم دارد و بسیار ستودنی است، اما اگر به درستی اجرا نشود، لطمات جبرانناپذیر دیگری وارد خواهد کرد و انگیزهها را خواهد کاست. توجه کنیم برخی بندهای آن به انصاف و تیزبینی و حتی سلیقه مدیر مربوط میشود. اما واقعا تا چه مقدار مدیران مدارس واجد این شرایط هستند؟!
میفرمایند به آنان آموزش خواهیم داد تا واجد شرایط گردند، اما آموزشها نمیتوانند بر برخی جنبههای شخصیت شکل گرفته افراد تأثیر بگذارند. پس به نظر باید مانع تکمیل این فرم توسط برخی مدیران شد. همچنین برخی بندها معلم را تبدیل به غلامی حلقه به گوش در برابر مدیر میکند. مثلا گفته شده سعهصدر و بردباری، این بند مبهم است. مثال میآورم. مدیری را در نظر بگیرید که اقدام به تنبیه و تحقیر دانشآموز در صف صبحگاهی میکند. حال اگر معلمی با احترام به او اعتراض کند و از عملکرد او بعد از بارها توضیح روانشناختی انتقاد کند یا از آن بالاتر از وی نزد مقامات شکایت به عمل آورد، امتیاز بند تواضع و فروتنی، سعهصدر و بردباری و محبوبیت را ممکن است از دست بدهد.
برخی افراد صداقت، شجاعت و راستگویی را به حساب عدمهمکاری میگذارند. اگر این لیست توسط یک دانشمند فرهیخته در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی تکمیل شود، مشکلی به وجود نمیآورد، اما چنددرصد از مدیران ما در این دایره قرار دارند؟ نکته دیگر اینکه فکر میکنم در هر ارزیابی باید اعتیاد معلمان ملاک مورد توجه و اولویت سریع (اورژانسی) باشد. در شهرستانها و خصوصا روستاها معلمان معتاد کم نیستند.
بسیاری از آنان شناختهشده هستند، اما همچنان به کارشان ادامه میدهند تا بازنشسته شوند. یادم هست وارد مدرسهای در روستا شدم. سه آقا معلم را گوشه حیاط دیدم که چمباتمه زده و سیگار میکشیدند. از این صحنه خیلی ناراحت شدم، چند مدت بعد فهمیدم دو تا از آن معلمان اعتیاد شدید به مواد دیگر دارند. این معلمان کمحوصله و بسیار عصبانی و کمکارند. در مدرسهای دیگر آقای معلم به دلیل اعتیاد مجبور به فروش میکروسکوپ مدرسه شده بود.
در مدرسهای دیگر آقای معلم معتاد تاب تحمل دانشآموز را نداشت و دایما درحال تنبیه روانی و فیزیکی بود. حالا مسئولان مانده بودند اینها را کجا قرار بدهند تا آسیب کمتری بر دانشآموز وارد کنند. جلسهای گرفتیم که در آن بحث و بررسی کنیم که چگونه این کودکان معصوم را از چنگ این آقای معتاد نجات بدهیم. آخر سر یکی از همکاران پیشنهاد داد چارهای نیست و به او پست معاونت پرورشی بدهید، حقوقش ٣٠٠تومان افزایش مییابد و البته در عوض دانشآموزان را نجات خواهیم داد! این معضلی است که سالها در آموزشوپرورش به آن رسیدگی نشده و راهحلی برای آن ارایه نکردهاند!
یک نکته دیگر در مورد فرم ارزشیابی صلاحیتها این است که چون صلاحیتهای عمومی در حیطه کار روانشناسی شخصیت است، میدانیم که کاری بسیار سخت، تخصصی و دقیق است. باید برای تشخیص از اساتید مجرب در این حوزه استمداد طلبید. درواقع کار را به کاردان سپرد. امسال در بیشتر مواقع چند نفر از فارغالتحصیلان دانشگاه فرهنگیان موضوع بحث همکاران مجرب و دلسوزم بودند.
فارغ التحصیلانی که تکمیل فرم صلاحیت دانشگاه فرهنگیان نتوانست وضع آنها را تشخیص دهد. همکاران از بیاهمیتی و عدمدلسوزی چندتایی از آنها شدیدا شاکی بودند و همیشه بر این موضوع تأسف میخوردند. چندی پیش وارد کلاسی شدم. بعد از سلام نگاهی به دانشآموز ظریف کلاس چهارم انداختم و گفتم عزیزم اسم شما چیه؟ معلم به سرعت و بدونتامل در حضور تمام دانشآموزان گفت: این یک دانشآموز استثنایی است! کلا توی مغزش هیچی نمیره!... یعنی کلا هیچ! استثنایی!... به خدا استثنایی است!
مانده بودم این بشر ذرهای علاقه به کار خود دارد که اینگونه طفل معصوم را تحقیر میکند؟! کدام فرم معتبر تشخیص صلاحیت چنین افرادی را تایید و وارد آموزشوپرورش میکند! در تولید و نحوه اجرای صلاحیتهای عمومی باید تجدیدنظر شود که خروجی آن افراد مناسبتری باشند و نکته پایانی درباره نظر آقای صادقی و با تایید نظر ایشان در سایر حوزهها، ولی ابتدایی باید تخصصیتر شود به نظر مدرک تحصیلی مرتبط باید جزیی از شرایط باشد و نباید در حوزه ابتدایی حذف شود.
فرض بفرمایید همکاری با لیسانس کشاورزی درحال تدریس در مقطع ابتدایی است، هرچند وی مقصر نیست و اجبار ساماندهی نیروهای انسانی او را در این جایگاه آورده است، اما وقتی از منظر تعلیم و تربیت به آن نگاه میکنیم نمیتوانیم تسلط نداشتن معلم بر روانشناسی رشد و تربیتی و مشاوره را نادیده بگیریم. هرگز حوزه ابتدایی راه نجات را نخواهد یافت، مگر آموزگاران و مدیران آن تخصصی شوند، فرم صلاحیت نباید پوششی بر ضعفهای نیروی انسانی و اشتباهات گذشته دیگران باشد.
سعاد موسوی شرقی-معلم و سرگروه آموزشی پایه پنجم منطقه جره- بالاده
ملاک ارزیابیشان چیست؟
بهنظر من هم شاخصهای این فرم پیشنهادی رتبهبندی، خیلی زیاد و خیلی ریز هستند. بحث درصد قبولی و مواردی همچون این، هم به کمیگرایی بیشتر در آموزشوپرورش دامن میزند و هم با عدالت نمیخواند. درصد قبولی در کلاسهای با دانشآموزان خوب، فرق دارد با درصد قبولی با دانشآموزان ضعیف. در درسهای متفاوت هم متفاوت است. با توجه به تنوع مدرسهها نیز عادلانه نخواهد بود تا با شاخصی همچون درصد قبولی، عملکرد معلمان با همدیگر سنجیده شود.
بررسی برخی شاخصها آسان نیست، مثلا تواضع و فروتنی یا رعایت انصاف و عدالت. اینها اندازهگیری میشوند؟ به نظر من با این فرم- البته اگر واقعا بخواهد انجام گیرد- در هر مدرسه چند نفر باید مشغول بررسی کار معلمان باشند تا بتوانند با چکلیست و نظرسنجی و گزارش و آزمون و... آنها را رتبهبندی کنند. به نظرم در آموزشوپرورش ما قرار است تاکید زیادی روی ارزشیابی معلمان باشد و بهنظر میرسد که با تحتنظر گرفتن معلمان با شاخصهای ریز و درشت میخواهند به بهبود آموزش کمک کنند، درحالیکه به نظر من بیش از ارزشیابی معلم باید تاکید روی تربیت علمی آنان داشت.
اگر اشتباه نکنم در کتاب درسهای فنلاندی است که توضیح مفصلی درباره ارزشیابی معلمان در فنلاند آمده است. در آنجا بحث اصلی این است که پیش از اینکه به فکر ارزشیبابی خیلی دقیق معلم باشیم، باید بر گزینش و آموزش علمی معلمان تاکید کنیم. در این صورت ارزشیابی تقریبا به یک گفتوگو میان معلم و مدیر تبدیل میشود. دو رویکرد در آموزشوپرورش وجود دارد؛ یکی تاکید بر انگیزههای درونی معلمان و دیگری تاکید بر انگیزهها و رانههای بیرونی. تاکید زیاد روی ارزشیابی معلمان، تاکید بر انگیزههای بیرونی است که تا آنجا که من میدانم در کشورهای مطرح جهان پیشرو آموزش، اینقدر تاکید بر این موضوع وجود ندارد.
اما نکته پایانی: چه تعداد ارزیاب نیاز میشود؟ ملاک ارزیابیشان چیست؟ آیا قرار است از بخش خصوصی و از بیرون آموزشوپرورش کمک بگیرند؟ روشن است که وقتی ارزیاب، از نزدیک با معلم سروکار نداشته باشد، ارزیابی کار او احتمالا با واقعیت فاصله خواهد پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر شاخص گویا قرار است با شناخت زبان علمی و آزمون علمی مشخص شود.
قرار است این آزمونها هر ساله برگزار شوند که من فکر میکنم این روش آزمون، واکنشهای منفی زیادی میان فرهنگیان برانگیزد. یادم هست برخی از افرادی که از این روش رتبهبندی معمان دفاع میکردند، این شیوه را با شیوه دانشگاهی مقایسه کرده و میکنند، آیا واقعا از استادان دانشگاه هم هر ساله یا چندسال یک بار امتحان میگیرند؟ ما میخواهیم معلمان را ارزشیابی کنیم یا دانشآموزان را؟
مهدی بهلولی-عضو کانون صنفی معلمان استان تهران
نقش جامعه و محیط خانواده و شرایط اقتصادی
فرم ارزشیابی جدید که قرار است مبنای رتبهبندی قرار گیرد، مولفههای زیادی دارد که اگر بنا بر درج امتیاز واقعی باشد، کسب امتیاز بالا بسیار سخت است. اگر قرار بر ارزیابی صلاحیت معلمها براساس بندهای این فرم باشد، معلمان بسیاری صلاحیت کافی نخواهند داشت. معلمی که هم تالیف و ترجمه داشته باشد، هم اختراع و نوآوری، هم به فنون مشاوره و راهنمایی دانشآموران تسلط داشته باشد، هم در مسابقات قرآنی مقام کسب کند و هم به بهترین نحو با مدیر و اولیا و دانشآموزان تعامل داشته باشد و درصد قبولی بالا داشته باشد، قطعا انسان بسیار موفقی در همه عرصهها ست.
تغییر نظام و کتابهای درسی با حجم بالای مطالب و از سوی دیگر کمکردن ساعت آموزشی مربوطه در بعضی از دروس مانند ریاضی استرس زیادی برای تدریس خوب و به پایان بردن مطالب برای همکاران ایجاد کرده است. حال چگونه میتوان بندی را به تدریس در چند رشته اختصاص داد و به پرورش خلاقیت دانشآموزان و ایجاد محیطهای متنوع یادگیری و بکارگیری انواع روشهای تدریس و روشهای تربیتی هم فکر کرد.
درصد قبولیای که در این فرم نیز از مولفههای سنجش دبیران است، بر استرس دبیران میافزاید. معلم تنها یکی از عوامل موثر بر درصد قبولی و ایجاد انگیزه در دانشآموزان است. نقش جامعه و محیط خانواده و شرایط اقتصادی و سایر عوامل در ایجاد انگیزه برای دانشآموزان را نباید نادیده گرفت. برخی از مولفهها شاید فقط برای انتخاب معلم نمونه مناسب باشد.
کسب امتیاز و نشانهای مختلف علمی یا امتیاز در مسابقات قرآنی در تدریس معلم تا چه میزان موثر است؟ چند همکار محترم موفق به خلق آثار ارزشمند و اختراع و تالیف و نوآوری.... میشوند؟ پاسداشت شأن معلمی که یکی از مولفههای این فرم است، آیا مسئولان به غیر از هفته معلم جایگاهی برای معلم قایل هستند؟ شرایط امروز تا چه اندازه برای کسب امتیازهای این فرم مساعد است؟ صلاحیت کسانی که قرار است این ارزیابی را برعهده بگیرند، چگونه میتوان تایید کرد؟ وقتی دبیری که سالها ریاضی، فیزیک، شیمی و... تدریس کرده به اجبار به مقطع ابتدایی فرستاده میشود، چه انگیزهای برای تدریس و تسلط به زبان علمی تخصصی دارد؟! کاش قانون و مقررات کمی هم به روحیه معلمها توجه داشته باشد. هرسال شرایط کاری سختتر میشود. دلیل اصلی اشتیاق بسیاری از همکاران خانم به بازنشستگی پیش از موعد هم شاید فرار از همین استرسها باشد. و سوالی که ذهن من را مشغول کرده، آیا قرار است با این فرم و امتیاز و رتبهبندی و... معلمانی که امتیاز بالا کسب نمیکنند، از این حق و افزایش حقوق بیبهره بمانند؟
به گمان من بهتر است بخشهای زیادی از این فرم را که اکثر همکاران کسب میکنند و شرایط عمومی و لازم از نظر اخلاقی و توانایی تدریس است را مبنای سنجش قرار داد و امتیاز رتبهبندی شامل حال اکثر معلمها شود، بندهایی که کسب امتیاز در آنها سختتر است را برای تشویق و رقابت بین همکاران در فرم ویژهای گنجاند و براساس آن تشویق و کارانه و... درنظر گرفت. با این روش استرس معلمها کاهش یافته و انگیزه بیشتری برای کسب امتیاز بندها خواهند داشت.
نسرین باقری-دبیر ریاضی
نظرسنجی غیرمستقیم از دانشآموز
در طرح سنجش صلاحیتهای حرفهای معلمان ارزیابی تعدادی از شاخصها به مدیر مدرسه واگذار شده است. تجربه در فرمهای مختلفی که در گذشته برای موارد دیگر طراحیشده نشان داده بندهایی که ارزیاب آنها مدیر است و نیاز به مستندات خاصی ندارد، درواقع بود و نبودشان هیچ تفاوتی نمیکند و همگی بدون توجه به تفاوتها این امتیازها را کسب میکنند.
البته از طرفی اگر بخواهیم مدیران را نیز متقاعد کنیم که امتیاز را براساس شایستگیها بدهند، تازه مشکل شروع میشود. مدیری که خود لیاقت ندارد و نسبت به معلم خود در سطح پایینتری از دانش و توانایی قرار دارد و به لطف ملاکهای غیرتخصصی و آموزشی بر جایگاه مدیریت تکیه زده، چگونه میخواهد در مورد معلمش نظر بدهد. حضور مدیرانی با مشکلات خاصی چون اعتیاد و... در سیستم نیز این مشکل را دوچندان میکند. حالا اینگونه مدیری چگونه میخواهد معلمش را ارزیابی کند؟
نکته دیگر این است که نکند با اجرای این طرح همان اندک ارزشی که معلم پیش دانشآموز دارد هم از کف برود و دانشآموز، معلم را وامدار خود بداند یا از طرفی برخی از ما معلمان جهت کسب امتیاز دست به کارهایی در کلاس و پیش دانشآموز بزنیم که اعتبارمان را خدشهدار کند، یعنی معلمان برای کسب امتیاز رو به کارهای نمایشی و غیراصیل آورند که از روح آموزش به دور است. برای دوری از این خطر بهنظر میرسد باید قید پرسشنامههایی که قرار است مستقیم نظر دانشآموز را در ارتباط با معلمش میخواهد، زد و با طراحی شیوههایی به صورت غیرمستقیم نظر دانشآموز را در ارتباط با آنچه در هر کلاس میگذرد، جویا شد.
البته تعداد زیاد آیتمها و زیرشاخصهای درنظر گرفته شده نیز یک آفت محسوب میشود، چراکه باز هم تجربه نشان داده است تعداد زیاد شاخصها علاوه بر صرف زمان زیاد باعث بیحوصلگی ارزیابان و پرکردن آبکی فرمهای پیشبینیشده خواهد شد. شاید ادغام هر چند زیرشاخص نزدیک بههم در قالب یک زیرشاخص بتواند اندکی از این اشکال بکاهد.
حفیظ اله مشهور-معلم و فعال رسانهای
- 10
- 1