دنیایی را تصور کنید که در آن مدیر یک شرکت هستید. در این شرکت کارمندان شما هنگامیکه به سؤالی برخورد کردند یا کار با یک نرمافزار یا دستگاهی را بلد نیستند، بهسرعت در اینترنت جستوجو میکنند تا با خواندن یک متن یا مشاهده یک دوره کوتاه چندساعته به جواب سؤال خود برسند. در این شرکت برای یادگیری هر نرمافزار نیاز به برگزاری کلاسهای آموزشی نیست و افراد خود میتوانند بهصورت مستقل به جواب سؤالات خود برسند. آندرو پالمر، یکی از نویسندگان مجله اکونومیست، میگوید:
«تغییرات تکنولوژی ارتباطی قویتر و پیوستهتری بین آموزش و اشتغال را مطالبه میکند». امروزه تغییرات تکنولوژی سرعت گرفتهاند. آیا نظام آموزشی ما نیز آماده چنین تغییراتی هست تا بهجای تربیت دانش«آموز» (کسی که فقط به یادگیری گفتههای معلم و استاد خود کفایت میکند) در یک نظام آموزشی فشاری (یعنی افراد بدون توجه به تقاضای بازار تربیت میشوند و وارد بازار کار میشوند)، به تربیت دانش«جو» (کسی که برای یافتن جواب سؤال خود پژوهش میکند) در یک نظام آموزشی کششی (یعنی افراد وابسته به نیاز بازار تربیت میشوند)، تبدیل شود؟
آموزش در گذشته
در دوران گذشته آموزش افراد و کودکان عمدتا محدود به همان روستا یا خانواده خودشان بود. افراد برای یادگیری دانش به مکتبخانههای شهر خود میرفتند و فردی به نام «ملا» یا معلم آن مکتبخانه که تسلطی روی علوم داشت وظیفه تعلیم و تربیت کودکان آن منطقه را برعهده داشت. در این دوران آموزش بهصورت یکطرفه بود و ارتباط زیادی به فرایند کاری و استعداد فرد نداشت. سطح دانش روستا وابستگی زیادی به «معلم» آن روستا داشت. البته دانشآموزان فعال و کوشا میتوانستند کتابهای بیشتری مطالعه کنند یا به شهر بروند، ولی غالب رویکرد به این صورت بود. در چنین سیستمی نیاز بازار کار در آینده و استعداد افراد با آموختههای معلم و درسی که به آنها آموزش داده میشد ارتباط زیادی نداشت و در نتیجه آن هزینه زیادی ناشی از عدم تخصص و محدودکردن استعدادها به اقتصاد کشور تحمیل میشد. اما بهمرور وضع آموزش بهبود پیدا کرد،
در حدود ٢٠٠ سال پیش آموزش کمی نظاممند شد. آرامآرام مدارس به شکل کنونی شکل گرفتند و معلمها سطح دانش بالاتری پیدا کردند و آموزش افراد بهصورت یک تخصص درآمد. هر معلم در یک حوزه علم سرآمد بود و میتوانست به سؤالات دانشآموزان بهتر جواب دهد. دانشآموزان مستعد به شهر میرفتند و از خدمات بهتری بهره میبردند. بعد از آن با تأسیس دانشگاهها افراد میتوانستند متناسب با استعداد خودشان رشته تحصیلی خود را انتخاب کنند. در این حالت نظام آموزشی کمی از حالت فشاری کامل خارج شد و اثر تقاضا و استعداد فرد هم در آن دیده میشد. نام دانشآموز به دانشجو تغییر پیدا کرد به امید اینکه واقعا خود فرد هم بهعنوان یک جوینده دانش عمل کند و از یک یادگیرنده صرف جدا شود.
اما در نظام آموزشی ایران در عمل باز هم نقش «به دنبال دانشبودن» دانشجو کمرنگ بود. در دانشگاه هم وضعیت خیلی تفاوتی ندارد و باز هم افراد توقع دارند مانند یک دبستان به آنها آموزش داده شود و در پایان از همان محدوده یک آزمون گرفته و به آنها مدرک لیسانس یا فوقلیسانس داده شود. بعد از گرفتن مدرک نیز بخش زیادی از دانستههای فرد فراموش میشود و در زندگی آینده او مورد استفاده قرار نمیگیرد. متأسفانه نگارنده تجربههای فراوانی از دانشگاههای برتر کشور دارد که دانشجو همچنان روحیه یک دانشآموز را دارد و توقع دارد استاد درس نیز در یک چارچوب به او علم را آموزش دهد و داخل همان چارچوب هم از او پاسخ بخواهد.
معایب آموزش سنتی
بهصورت کلی به اعتقاد نگارنده معایب آموزش سنتی در دو قسمت تقسیم میشود:
١- آموزش بدون توجه به استعداد و توانایی فرد موجب میشود که بخش زیادی از آن در سالهای آینده مورداستفاده فرد نباشد و عملا فراموش شود.
٢- در چنین سیستمی نیازهای بازار کار در نظر گرفته نمیشود. در نتیجه آن همواره تعداد بسیار زیادی افراد تحصیلکرده بیکار هستند و درعینحال تعداد بسیار زیادی کارفرماها نیز نیازمند نیروی کار ماهر هستند و به دلیل پیدانکردن به کشور خسارت وارد میشود. این فرایند خسارت بسیار زیادی به اقتصاد جهانی ازجمله ایران وارد میکند.
بنا بر مواردی که گفته شد، آموزش دانش«جویی» به این معنی که دانشجو توان پژوهش و تحقیق و یادگیری داشته باشد، میتواند به او کمک کند تا نیازمندیهای آموزشی خود را در طول دوره کاری خود رفع کند. دومین مورد نیز رفتن به سمت آموزش مادامالعمر است که در نتیجه آن آموزشها بهصورت ماژولار (یعنی در یک دوره کوتاه و حول یک موضوع خاص) و آنلاین در اختیار افراد نیازمند قرار میگیرد.
چرا آموزش دانش«جویی»؟
در دنیای امروز اما رفتهرفته شیوه آموزش تغییر کرده است. مرزهای علم با سرعت در حال گسترش است و آموزش مکتبخانهای یا دادن حجم زیادی از دانش به یک فرد بدون درنظرگرفتن استعداد و بازار کار آینده نمیتواند تمامی چارچوبهای مورد نیاز او را در آینده کاری او پوشش دهد. درواقع در نظام آموزشی کنونی بخش زیادی از آموزشهایی که به افراد داده میشود بدون استفاده هستند و در محیط کار فراموش میشوند. برای مثال، چند درصد از ما به محاسبه انتگرالهای پیشرفته در سر کار نیاز داشتیم؟ یا چند درصد افراد نیازمند مطالعه این حجم از شیمی یا فیزیک هستند؟
از طرفی بخش زیادی از نیازمندیهای شغلی که فرد باید به آنها آگاه باشد به او آموزش داده نشده است. با توجه به اینکه فرد نیز آماده آموزش مستمر یا مادامالعمر نیست، نمیتواند یک نیروی کار خبره باشد. در مفهوم دانش«جویی» در دنیای مدرن، نقش خود فرد در یادگیری و پژوهش افزایش یافته است. همانطور که در دنیای کنونی توقع نمیرود که یک فرد تمامی دروس را شامل ریاضی، فیزیک و... درس دهد، این توقع نیز بجا نیست که ما از استاد یک درس تخصصی توقع داشته باشیم بر تمامی علوم آن درس مسلط باشد. اساتید نیز برای نزدیکبودن به مرزهای علم باید مدام مطالعه و تحقیق انجام دهند و این مفهوم خود را در یک واژه جدید به نام یادگیری مادامالعمر نشان میدهد.
با این حجم بسیار زیاد مطالب جدید، دیگر دانشآموزبودن بهتنهایی کافی نیست و باید به دنبال راهحلهای دیگری بود.
پژوهشکردن نه یک فرصت، بلکه التزام است، در نظام آموزشی نوین بهجای یاددادن مطالب زیاد به هر فرد به او آموزش میدهند که چگونه یاد بگیرد و تحقیق کند. درواقع افراد باید آموزش ببینند تا دانش«جو» باشند. باید بتوانند به جواب سؤالات خود برسند و برای رسیدن به جواب سؤالات به یک چارچوب جزوه یا کتاب درسی محدود نشوند.
مشخصههای آموزش مادامالعمر
یادگیری مادامالعمر درواقع یادگیری دائمی، داوطلبانه و با انگیزه شخصی برای کسب دانش شخصی و حرفهای است. در این دوران افراد در محیط کاری خود نیازمند آموزش مستمر هستند. به گزارش اکونومیست، تعداد بسیار زیادی مراکز آموزشی نیز در تحقق این امر در حال تلاش هستند. در ابتدای قرن ٢١ دورههای آموزشی آنلاین (MOOC از طریق شرکتهایی همچون COURSERA، UDACITY) گسترش پیدا کرد. ظهور این شرکتها با رشد همراه بود و بعد از گذشت چند سال یک شبکه اجتماعی با تمرکز روی استخدام تأسیس شد. این شبکه لینکدین نام داشت و یک سایت در زمینه آموزش کسبوکار، به نام لیندا را نیز خرید. لیندا در سال ٢٠١٥ تا به الان دورههای خود را تحت برند لینکدین عرضه میکند. PLURALSIGHT نیز یک کتابخانه از آموزشهای ویدئوی در دسترس را ارائه میدهد. همچنین بخش پردازش ابری آمازون نیز یک بازوی آموزشی در کنار خود دارد.
چرا آموزش مادامالعمر؟
در نمودارهای زیر که به گزارش nap.edu به دست آمده است، این نمودار انگیزه مهندسان را برای آموزش مادامالعمر براساس پاسخ ٣٢٠٠ نفر به این سؤال به دست آمده است. «در آینده، شما براساس کدام عامل انگیزشی در یک برنامه یادگیری مادامالعمر شرکت میکنید؟» پاسخ به این سؤال براساس نمره ١ تا ٥ ردهبندی شده است و در آن ٥ نشاندهنده این است که قطعا تحت این عامل ثبتنام میکنم و شماره ١ یعنی بههیچوجه ثبتنام نخواهم کرد. همانطور که در نمودار میبینید، رشد جایگاه شغلی در محل کاری که الان حضور دارید مهمترین انگیزه برای انجام آموزش مادامالعمر است.
بعد از آن رشد جایگاه شغلی در خارج از محل کار فعلی، ارضای حس کنجکاوی ذهنی و در مرحله آخر داشتن حداقل نیازمندیهای مربوط به دولت و قوانین در آن نقش داشته است. به گزارش مجله اکونومیست، دانشگاهها در حال حرکت به سمت دنیای دیجیتال و آنلاینشدن هستند. آموزش ماژولار (یک محتوای خاص برای یک دوره کوتاه) در حال گسترش است. کشورهایی مانند سنگاپور سرمایهگذاری سنگینی برای فراهمکردن شرایط آموزش فراهم کردهاند که آنها میتوانند در سراسر زندگی کاری خود از آن بهرهمند شوند. همچنین افراد نیز نیازمند یادگیری مجدد هستند.
طبق مطالعاتی که پو انجام داده، ٥٤ درصد از آمریکاییها نیازمند یادگیری مهارت جدید در دوران کاری خودشان هستند. در میان بزرگسالان زیر ٣٠ سال این مقدار به ٦١ درصد میرسد.
مطالعه دیگری نیز در مجله manpower در سال ٢٠١٦ ارائه شد. در آن ٩٣ درصد از افرادی که دوران جوانی خود را در سال ٢٠٠٠ گذرانده بودند تمایل داشتند با پول خودشان آموزش بیشتری پیدا کنند. در همین حال کارفرمایان نیز تأکید بیشتری بر یادگیری بهعنوان یک مهارت برای خود دارند.
در نهایت باید گفت رشد علم در دنیای امروز بسیار سریع شده و به حدی رسیده است که کارمندان و کارفرمایان باید بهصورت مستمر آموزش ببینند تا بتوانند خود را با جهان امروز هماهنگ کنند. زبانهای برنامهنویسی بهصورت مدام درحال بهروزرسانی هستند. دستگاههای موجود در کارخانهها در حال تغییر هستند. کسب و کارها بهسرعت در حال جایگزینی هستند. این سرعت نشان میدهد آموزش مستمر برای بسیاری از کسبوکارها به یک ضرورت تبدیل شده است.
محمد ناطقی
- 15
- 4