استعدادیابی کودکان و نوجوانان اگرچه تا همین چندسال پیش تنها به مدرسه و شاید گروههای ورزشی ختم میشد اما حالا و با آغاز چند برنامه تلویزیونی استعدادیابی وارد مرحله تازهای شده است؛ برنامههایی که بخش وسیعی از بینندگان آنها را همین قشر و در مرحله بعد پدر و مادرهای درگیر برای آینده فرزندانشان تشکیل میدهد؛ «عصر جدید» در زمینه هرنوع استعدادیابی و «ستارهساز» هم در زمینه فوتبال اولین چراغها را روشن کردهاند و حالا به نظر میآید در کنار این دو برنامه پرمخاطب، وزارت ورزش و جوانان و همچنین وزارت آموزش و پرورش تلاشهای جدیتر را در این زمینه آغاز کردهاند. علاوه بر این، کودکان و نوجوانان ایرانی در یک سمت و در سمت دیگر معلمان و والدین معتقدند که هنوز راه درازی تا کشف و پرورش استعدادهای ایرانی وجود دارد.
فقط درس؛ به خواستههای ما توجه نمیشود
اگر در مدرسه درسخوان باشی، با تشویق پدر و مادر و همچنین معلمان و مدیران مدرسه روبهرو میشوی و در غیراین صورت یک فرد بیاستعداد و تنبل به حساب میآیی؛ این سخن و درددل مشترک بسیاری از کودکان و نوجوانان ایرانی است که معتقدند غیر از درس و فوتبال، هر توانایی دیگری در ایران نادیده گرفته میشود.
«آرمین» دانشآموز اهوازی و کلاس هشتمی است که میگوید توانایی زیادی در ورزشهای کششی و همچنین شنا دارد اما توجهی به این توانایی نمیشود. او در اینباره میگوید: «من هیچوقت درسخوان نبودم؛ یعنی نفر اول نبودم اما اینطور هم نبود که اصلا درس نخوانم. میخواندم ولی هیچگاه معلمان یا پدر و مادر از من راضی نبودند. میگویند اول درس بعد هر مسأله دیگر. اما علاقه و توان من در ژیمناستیک و شناست. کلی هم جایزه گرفتم اما فقط تابستان میتوانم به علاقههایم برسم.» آنطور که آرمین میگوید، در اهواز زمینه چندانی برای پرورش این استعدادها وجود ندارد: «تابستان خود خانواده به فکر میافتند که من را کلاسی چیزی ثبتنام کنند اما در بقیه سال فقط و فقط مدرسه. خب اینطور عقب میمانم. اگر به همان اندازه که به درس من توجه میشود، به همین شنا یا ژیمناستیک هم توجه کنند، مطمئنا نتیجه بهتری میگیرند.» مشابه سخنان آرمین را میتوان در توضیحات بسیاری از نوجوانان ایرانی هم شنید اما چندسالی است که توجه خانوادهها به سمت موضوع دیگری هم کشیده شده است؛ فوتبال. شهرت و درآمد کمنظیر فوتبال در ایران و البته بسیاری از کشورهای دنیا، حالا والدین را ترغیب کرده که برای ساخت آینده بهتر برای فرزندانشان، آنها را از کودکی با فوتبال آشنا کنند. همین موضوع حالا زمینهساز ایجاد و رشد مدارس فوتبال در ایران شده که روزبهروز هم افزایش مییابد و حتی زمینهساز کلاهبرداریهای فراوان شده است.
همین چند روز پیش «مهدی مهدویکیا» فوتبالیست نامدار ایرانی که اینروزها به استعدادیابی هم مشغول است، در گفتوگویی به این موضوع اشاره کرد و درباره ماجرای مادری که به مربی پسرش ۵میلیون داده بود تا او در بازی مقابل آکادمی کیا فیکس باشد، گفت: «اول به آن خانم گفتم آخر شما چطور باور کردید که با آزمایش خون میتوان استعداد فوتبال را سنجید؟ بعد پیش خودم گفتم حالا که این اتفاق افتاده، برای کمک به این خانواده قبول میکنم فرزندشان خارج از نوبت بیاید تست بدهد. از خانم پرسیدم بچهتان چندساله است؟ جوابش تکاندهنده بود: دوساله!»
«مصطفی» یکی از همین نوجوانان ایرانی است که سودای فوتبالیستشدن دارد. او میگوید که خانوادهاش از او پشتیبانی میکنند و چندان به درسنخواندن او توجهی نشان نمیدهند: «اوایل سخت بود که درس نخواندم. برای خانواده را میگویم، وگرنه خودم هیچوقت علاقهای نداشتم اما حالا دیگر عادی شده است. در هر شهری الان چندین مدرسه فوتبال است. ما هم قبلا در شهر کوچکی در استان کهگیلویه و بویراحمد زندگی میکردیم و برای همین فوتبال به اصفهان سفر کردیم.»
مصطفی سالانه چندینمیلیون تومان برای رشد فوتبالش هزینه میکند اما اعتقاد دارد که این در مقابل هزینه دیگر افراد چیزی به حساب نمیآید: «اینجا و در بین دوستانم کسانی هستند که سالی ۱۰۰میلیون و بیشتر هزینه میکنند. کلاس خصوصی میروند یا به مدیران و مربیان پول میدهند. الان فوتبال برای همه مهم شده است.»
سخنان مصطفی را البته آمار رسمی و همچنین تعداد مدارس فوتبال هم تأیید میکند و این روزها هر باشگاهی که فراخوان استعدادیابی میدهد، حتی تا ۲۰۰برابر افراد موردنیاز، نوجوانانی برای حضور در این تست شرکت میکنند. بخش دیگر استعدادیابی در ایران به مدارس و وزارت آموزش و پرورش برمیگردد که به گفته دانشآموزان و معلمان در مدارس ایران تنها استعدادیابی در زمینه درس است و چندان توجهی به دیگر حوزهها نمیشود.
امکانات استعدادیابی در دیگر حوزهها وجود ندارد
معلمان امروز آموزشوپرورش ایران به خوبی اهمیت استعدادیابی و توجه به توانایی دانشآموزان در حوزههایی غیر از درس را میدانند، اما میگویند که شرایط کنونی آموزشوپرورش چنین امکانات و زمینهای را ندارد. «کبری» مشاور یکی از مدارس شرق تهران است که پیش از این سابقه تدریس و معاونت مدارس دریکی از استانهای جنوبی ایران را هم داشته است. او دراینباره به «شهروند» میگوید: «در تهران که شرایط بهتر است و این خیلی واضح است، چراکه خود شهر امکان پرورش استعداد را دارد. البته مدارس تهران هم تا حد زیادی مشابه دیگر مدارس ایران است و چندان امکانات متفاوتی ندارد. الان تقریبا در بخشنامهها و همچنین در بین مدیران تلاش میشود به استعدادهای غیردرسی هم توجه شود، اما مگر مدارس ما چقدر امکانات دارند؟ تقریبا امکاناتی ندارند و کاری که از عهده ما برمیآید، مشاورهدادن به خانوادهها و همچنین تشویق همین بچههاست. ما دانشآموزانی داریم که صدای خوبی دارند یا در برخی حوزههای ورزشی واقعا استعداد دارند، تنها کاری که ما برایشان انجام میدهیم همین تشویق یا توضیحدادن به خانواده است.»
رضا هم معلم یکی از مدارس منطقه ۱۲ تهران است. او درباره توجه به استعداد دانشآموزان میگوید: «تعداد زیادی از دانشآموزان دبیرستانی ما کار میکنند، چون در این منطقه خانوادهها معمولا شرایط مالی مناسبی ندارند. برای این دانشآموزان حرف از استعداد یا توجه به توانایی آنها بیمعنی است، چون در زمان تعطیلی مدارس باید دنبال درآمد باشند، درباره بقیه دانشآموزان هم فقط توجه به درس است و اگر فردی در این زمینه استعداد داشته باشد، تشویق میشود و امکان پیشرفت دارد. مثلا ما دانشآموزی داشتیم که انشا و متن خیلی خوبی داشت، ولی حتی در این مورد ساده هم هیچ امکان پرورش یا حمایتی نداشتیم. حتی مسابقهای در سطح مدارس برگزار نمیشود که این دانشآموزان فکر کنند به توانایی آنها هم توجه میشود، فقط درس و المپیادهای درسی.»
ول کن بره رئیس؛ تلاش برای تغییر زندگی در جوانی
نتیجه این بیتوجهی به استعداد نوجوانان ایرانی معمولا زمانی در زندگی آنها آشکار میشود. بهعنوان مثال و درحال حاضر، آمار تغییر رشته یا شغل در بین جوانان ایرانی بالاست و گروهی تلاش میکنند جایی و در دورهای از زندگی، دستاوردهای ابتدایی زندگی خود را کنار بگذارند و سراغ عشق و علاقه خود بروند. در دانشگاهها هم اگرچه اطلاعات دقیقی از تغییر رشته از کارشناسی به کارشناسی ارشد وجود ندارد، اما دستکم مشاهدات عینی نشان میدهد سالانه تعداد زیادی از فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی در دوران کارشناسی، علوم انسانی را گزینه مناسب ادامه تحصیل ميدانند و سالانه بخش زیادی از ورودیهای رشتههای علومانسانی مانند فلسفه، علوم اجتماعی و علوم سیاسی به فارغالتحصیلان مهندسی در دوران کارشناسی میرسد. این اطلاعات و آمار به خوبی حکایت از بیتوجهی به استعداد دانشآموزان دارد، چراکه اگر استعداد و علاقه کودکان به خوبی دیده میشد و پرورش میيافت، آنها مجبور نبودند در جوانی سراغ رشته و کار دیگری بروند. این بیتوجهی به رشته و شغل حتی به رشتههای محبوب و پردرآمد اجتماعی هم رسیده است، بهعنوان مثال پیش از این «داریوش طاهرخانی»، عضو شورایعالی نظام پزشکی گفته بود که دستکم «بین ١٠ تا ١٥ هزار پزشک، شغل طبابت را رها کرده و به مشاغل دیگری مشغولند.»
اشتغال ۸۰درصد فارغالتحصیلان در مشاغل غیرمرتبط
به نظر میآید اگر نوجوانان و کودکان ایرانی که به درستی استعدادیابی نشدهاند، حتی دانشگاه خود را در رشتهای که چندان علاقهای به آن ندارند، به پایان برسانند، اما در بسیاری از موارد ترجیح میدهند کار خود را به گونهای دیگر انتخاب کنند. تاکنون در چندین مورد از زبان مسئولان ایرانی اعلام شده که ۸۰درصد فارغالتحصیلان دانشگاهی ایران در مشاغل غیرمرتبط مشغولند. علاوه بر این نتایج مطالعات میزان تطبیقپذیری آموزشهای علمی و مهارتی با شغل فعلی افراد نشان میدهد در استانهای مورد بررسی فقط کمتر از ۳۰درصد از شاغلان در مشاغل مرتبط با رشته تحصیلی مشغول به کار هستند.
این آمار اگرچه ممکن است دقت لازم را نداشته باشد، اما به خوبی خلأ استعدادیابی در ایران را نشان میدهد. البته غیرمرتبطبودن مدرک دانشگاهی با شغل، تنها یک دلیل و آن هم بیعلاقگی به رشته دانشگاهی نیست، چراکه برخی رشتهها عملا بازار کار مناسبی ندارند و فارغالتحصیلان مجبورند سراغ شغل دیگری بروند. «علی» یکی از همین افرادی است که به خواست خانواده در دانشگاه رشته مهندسی معدن خوانده، اما کمترین علاقهای به این رشته ندارد: «دانشگاه امیرکبیر درس خواندم که دانشگاه خوبی بود. خیلی هم در این دوران زحمت کشیدم و درسها را پاس کردم، اما اصل مشکل زمانی آغاز شد که اردویی علمی به معدنی در کرمان داشتیم. همان لحظه فهمیدم که تا امروز کاملا اشتباه پیش رفتم. همان روز تصمیمم را گرفتم که هرگز حاضر به کارکردن در این رشته نخواهم شد. خانواده مخالف بودند و حتی به اصرار آنها پیش مشاور هم رفتم، اما من تصمیم درست را گرفته بودم.»
آینده بهتری درانتظار استعدادهای ایرانی است
همین هفته پیش مدیركل دفتر آموزشهای پایه و استعدادیابی وزارت ورزش و جوانان از شناسایی ١٠هزار استعداد برتر ورزشی نوجوان طی چهارسال آینده خبر داد. «احمد سعادتمند» دراینباره گفته بود: «با برگزاری المپیاد استعدادهای برتر طی چهار سال، ١٠هزار ورزشكار نوجوان نخبه شناسایی و ساماندهی میشوند.»
علاوهبراین به نظر میآید وزارت آموزش و پرورش هم در یکی دوسال گذشته گامهایی را در این زمینه برداشته است. «فاطمه مهاجرانی»، رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان وزارت آموزش و پرورش در توضیح این موضوع به «شهروند» میگوید: «در حوزه استعداد درخشان، در مرکز ما تمرکز بر استعداد تحصیلی است. البته در حوزه استعدادهای مهارتی ما یکی دو سالی است که برنامهای را مدنظر قرار دادیم و ازسال گذشته با برنامهریزی سمپاد مهارتی را ایجاد کردیم. این سمپاد برای دانشآموزانی است که به حوزههای مهارتی علاقهمند هستند و طبیعتا استعدادهای لازم را هم دارند.»
او درباره امکان اجرایی و زمان فعالیت این سمپاد هم میگوید: «برای مهر امسال در چهار استان البرز، همدان، خراسان رضوی و خوزستان دانشآموزان در هنرستان سمپادی پذیرش میشوند که این پذیرش دو مدل دارد: یا به صورت کلاس مهارتی در مدرسه استعداد درخشان است یا در هنرستانها کلاس سمپادی خواهیم داشت.»
اما مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان وزارت آموزش و پرورش بهعنوان اصلیترین نهاد استعدادیابی دانشآموزان ایرانی چه برنامه دیگری در این زمینه دارد؟ مهاجرانی در پاسخ به این پرسش هم میگوید:«ما یکسری کارويژه داریم بهعنوان کارسوق که بهطور معمول دانشآموز یکسری توانایی یاد میگیرد که الان به صورت غیرپیوسته ارایه میشود و فرد را به برنامه مهارتی خاص نمیرساند. تلاش این است که دانشآموز به یکسری مهارتهای جامع در حوزههایتک برسد. یعنی حوزه مدیوم در مدارس سمپاد است و حوزه «هایتک» یا فناوری برتر هم در همین دوره. در دوره «لو تِک» یا فناورهای نرم هم به سمت صنایع دستی خواهیم رفت. در این حوزه دو رویکرد عام و خاص را داریم. رویکرد عام از جنس هویتساز است و رویکرد دوم بنا به نیاز صنعت استان ورود میکنیم و در آنجا هنرستانهای مرتبط ایجاد میشود.»
این تغییرات و تلاشها برای استعدادیابی تا چه اندازه میتواند کارهای غیرمرتبط با رشتههای تحصیلی ایرانیان و همچنین تغییررشتههای فراوان را حل کند؟ اگرچه کارشناسان زیادی یکی از دلایل این تغییرات در سنین جوانی را نبود استعدادیابی دقیق میدانند اما رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان وزارت آموزش و پرورش از نبود پژوهشی جامع در این زمینه سخن میگوید. مهاجرانی توضیح میدهد: «درباره این تغییر رشتهها ابتدا باید پژوهشی کامل داشته باشیم که آیا علت تغییر رشته جذابیت بازار کار، تغییر سلیقه یا استعدادیابینشدن است و بعد براساس نتایج این پژوهش به سمت برنامهریزی دقیق رفت. درحال حاضر درباره دلیل این تغییر رشتهها و همچنین کارهای غیرمرتبط با رشته تحصیلی، جای بحث وجود دارد و نیاز به پژوهشی جامع داریم که بر مبنای آن عمل شود. البته دراینکه این کارها میتواند تاثیرگذار باشد و باید بیشتر شود، شکی وجود ندارد.»
- 9
- 2