شاید پاسخ بیش از ۱۰۰ هزار نفر از دانشجویان دکتری که به گفته معاون وزیر علوم، در سال ۲۴ هزار نفر نیز به این آمار افزوده میشود و سالانه حدود ۲۰ هزار نفر نیز فارغالتحصیل میشوند به این سوال که در آینده چه شغلی را میخواهند انتخاب کنند این است که مسیر هیاتعلمیشدن در دانشگاه را طی خواهند کرد و به استادی در دانشگاه میاندیشند(این در حالی است که ظرفیت هیات علمی در دانشگاهها هر سال حدود ۴هزار نفر است)؛ اما این پرسش در برخی کشورهای توسعهیافته قطعا با پاسخ منفی روبهرو میشود، چراکه مسیر استاد شدن در دانشگاههای مهم آنقدر سخت و پیچیده است که بسیاری از دانشجویان عطایش را به لقایش میبخشند، با این حال در این کشورها اساتید دانشگاهها چنان آزادی عمل و اختیاراتی دارند که شاید مشابه آن در هیچیک از دانشگاههای ایرانی یافت نشود. این اختیارات البته در چارچوب خاصی است، با این حال وقتی مدافعان استقلال دانشگاهها از اختیار عمل اساتید آن دانشگاهها صبحت میکنند، هیچ حرفی از مسیر سخت و پیچیده آن نمیزنند.
یکی از این کشورها آلمان است که در این گزارش قصد معرفی آن را داریم.
دستهبندی کلی اعضای هیاتعلمی در دانشگاههای آلمان
دستهبندی کلی اعضای هیاتعلمی در آلمان در دو گروه پروفسورها [professorial] و زیرمجوعه [sub professorial] است. پروفسورها مسئولیت تیم و گروه پژوهشی را برعهده دارند و بخشی از امکانات دانشگاه نظیر آزمایشگاهها، ساختمانها و... را در اختیار دارند. زیرمجموعه پروفسورها همان دانشجویان دکتری، دانشجویان پسادکتری و اساتید تازهوارد و جوان که طی دورههای موقت در جایگاه استادی قرار دارند، هستند. پروفسورها از سطح بالایی از قدرت، اعتبار و آزادی عمل در موسسه برخوردارند. این جایگاه در آلمان با عنوان کارمند دولت با حق تصدی [civil servants with tenure] معروف است. این جایگاه در آلمان هم از لحاظ حقوق و مزایا و هم از لحاظ منزلت اجتماعی جایگاه مهمی است.
مسیر پیچیده و طولانی استادی در آلمان
رسیدن به جایگاه پروفسوری که جایگاه ممتازی است، مسیری سخت دارد اما اگر دانشجویی موفق شود این مسیر را طی کند -در کنار سختیها و تنوع گسترده- حداقل هشت و حداکثر ۱۲ سال پس از دکتری به زمان نیاز دارد. این در حالی است که در ایران بسیاری از دانشجویان جایگاه استادی را پس از دفاع از رساله برای خود متصور هستند. بیایید این مسیر را با هم مرور کنیم. به گفته یکی از فارغالتحصیلان دانشگاههای آلمان به «فرهیختگان»، پس از اتمام مدرک دکتری فرد وارد دوره پستدکتری میشود و در این مرحله که بین دو تا چهار سال طول میکشد، شخص باید رزومه خود را تکمیل کند. در این مرحله افراد به کار پژوهشی، آموزش در دانشگاه یا صنعت، فعالیت صنعتی، انتشار محتوای علمی در ژورنالها، ارائه در کنگرههای علمی و... میپردازند و تازه پس از اتمام این دوره است که شخص میتواند به یکی از اشکال زیر فعالیت علمی- پژوهشی خود را ادامه دهد. برخی از این اقدامات درون دانشگاه و برخی در صنعت هستند.
پس از طی این دوره که فرد با کار در محیطهای غیردانشگاهی تجربه هم کسب کرده است، پنج مسیر برای رسیدن به کرسی دائمی استادی در پیش دارد که این مسیرها ۶ تا هشت سال زمان میبرد. این مسیرها شامل هبیلیتیشن یا توانبخشی، جونیور پروفسوری، رهبری گروه، استادی موقت و پسادکتری در صنعت است. هرکدام از این راهها وقتگیر و سخت هستند و صرفا کسانی میتوانند این مسیرها را طی کنند که ازانگیزه بالایی در کار تدریس و پژوهش برخوردار باشند. این در حالی است که این افراد حقوق کمی هم دریافت میکنند و افراد مشابه بهراحتی در صنعت درآمدهای بالایی دارند بیآنکه سختیهای کار پژوهشی سنگین او را داشته باشند.
مسیرهای پنجگانه استادی دائم در آلمان
مسیر اول- توانبخشی [Habilitation]
در این مسیر شخص پس از اتمام دکتری، برای اینکه توان علمی خود را بسنجد یک موضوع پژوهشی دیگر ذیل یک استاد تعریف میکند. در این دوره شخص با استقلال و آزادی بیشتری به کار پژوهش میپردازد و او فعالیت آموزشی و مدیریتی ندارد. خروجی این دوره توسط کمیتهای تخصصی در دانشکده ارزشیابی میشود و به متقاضی عنوانهای علمی با عنوان مدرس خاص[Privatdozent] یا اجازه تدریس[venia legendi] داده میشود. گفته میشود پایان این دوره در آلمان مشابه پایان مدرک دکتری در ایران بهلحاظ جایگاه علمی- اجتماعی است و هیچ ضمانتی برای استخدامشدن فرد بهعنوان عضو هیاتعلمی وجود ندارد.
مسیر دوم- جونیور پروفسور
جونیور پروفسوری دورهای معمولا ۶ ساله است که فرد متقاضی تحت مدیریت استادان دیگر، استادی را میآموزد، مانند استادان دانشگاه پایه حقوق دارد و همانند آنها طیف وسیعی از کارهای آکادمیک از آموزش و پژوهش تا مدیریت علمی و مدیریت اجرایی را انجام میدهد. البته در همین دوره هم آنها یک تا دو بار ارزیابی عملکرد میشوند و درصورتی که امور محوله را بهدرستی انجام داده باشند و اهداف دانشگاه برآورده شده باشد، با ادامه کار آنها موافقت میشود. پس از پایان ۶ سال ارزیابی تصدی برای این استادان تازهوارد انجام و درصورت موافقت، به آنها کرسی دائمی در دانشگاه داده میشود. عدم موافقت به معنی پایان همکاری با جونیور پروفسورهاست و این افراد باید منتظر فراخوانهای استادی سایر دانشگاهها باشند.
مسیر سوم- رهبران گروههای پژوهشی
رهبران و مدیران گروههای پژوهشیای که ذیل دانشگاه یا موسسات معتبر در آلمان فعالیت میکنند، میتوانند برای کسب یک کرسی در دانشگاه، درخواست دهند. دانشگاه با این افراد مثل جونیور پروفسورها و کسانی که دوره توانبخشی را در دانشگاه گذراندهاند، برخورد میکند و این افراد میتوانند در فرآیندهای انتصاب شرکت کنند.
مسیر چهارم- استاد موقت
این مسیر مشابه مسیر جونیور پروفسوری است با این تفاوت که استاد موقت در دوره ۶ ساله موقت خود، بودجه و تسهیلات خود را کامل دریافت میکند. بعد از اتمام دوره موقت، از استاد ارزیابی تصدی گرفته میشود و درصورتیکه استاد بتواند از فعالیتهای ۶ساله خود دفاع کرده و طرح قابلقبولی برای ادامه فعالیت خود داشته باشد، بهعنوان استاد دائم دانشگاه پذیرفته میشود.
مسیر پنجم- پسادکتری در صنعت
برخی افراد میتوانند از طریق مدیریتکردن کارهای پژوهشی درون صنعت مسیر پنجم را طی کنند، به این ترتیب که در حوزه فنی داشتن یک موقعیت شغلی در یک شرکت تحقیقاتی آنهم نه مشابه ایران که صرف عضویت در هیاتامنای یک شرکت دانشبنیان، رتبه استادی ارتقا مییابد بلکه حضور موثر ارزیابی میشود و افراد میتوانند به کرسی دائمی استادی دست یابند.
دستهبندی کلی اعضای هیاتعلمی در دانشگاههای آلمان
جذب و ارتقای استادی در آلمان چگونه است؟ تفاوت جذب و ارتقا در ایران و آلمان هم جالب توجه است؛ در ایران جذب اساتید و ارتقای آنها کاملا متفاوت و بیارتباط با هم است، اما در آلمان این دو کاملا وابسته هستند. کرسیهای استادی در آلمان به سه دسته مختلف تقسیم میشوند؛ یک کرسی مختص جونیور پروفسورها و دو کرسی مختص اساتید دائم است. جونیور پروفسورها بهصورت انتصاب موقت در دانشگاه فعالیت میکنند و اساتید دائم نیز در دو گروه سطح پایین و سطح بالا دستهبندی میشوند. این اساتید دارای تیم علمی- پژوهشی هستند و مسئولیت هدایت و رهبری آن را برعهده دارند و درصورت ارتقای یک استاد سطح پایین به سطح بالا، تیم پژوهشی، امکانات آموزشی و آزمایشگاهی و حقوق او بهبود پیدا میکند. نوع ارتقا در آلمان سلسلهمراتبی نیست و این امکان وجود دارد که فردی از کرسی استادی جونیور پروفسوری به کرسی سطح بالای استاد دائمی ارتقا یابد.
یکی از اساتید فارغالتحصیل دانشگاههای آلمان دراینباره به «فرهیختگان» گفت: «رسیدن به مقام بالای استادی نیازمند خالیشدن آن جایگاه است. هرگاه برای یکی از کرسیهای استادی، یک استاد نیاز باشد، دانشگاه باید برای نیاز خود فراخوان عمومی جذب در سطح کشور صادر کند. پس از این فراخوان افراد مختلف (از آن دانشگاه یا دانشگاههای دیگر) رزومههای خود را به دانشکده ارسال میکنند. در این مرحله افرادی که بتوانند بیشترین پروژه صنعتی را برای دانشگاه به ارمغان بیاورند شانس بیشتری دارند و درنهایت طرح بهکارگیری فرد به وزارت آموزش ایالت ارسال شده و تصمیم نهایی با نظر وزارت انجام میگیرد.»
تفاوتهای سیستم جذب با ایران
برخلاف ایران که جذب صرفا برای مراتب پایین استادی نظیر مربی و استادیار انجام میپذیرد، در آلمان جذب برای تمام مراتب استادی اتفاق میافتد. بهمعنای دیگر، در آلمان یکی از نقاط عطف مهم برای ارتقا، فرآیندهای انتصاب هستند که این فرآیندها برای پر کردن همه کرسیهای استادی استفاده میشوند. در آلمان اساتید جوان به شکل موقت استخدامشده و پس از طی دوران موقت مورد ارزیابی قرار میگیرند. اگر نتیجه منفی باشد، به فرد یکسال دیگر فرصت داده میشود که در سایر دانشگاهها بهدنبال کرسی استادی مناسب برای خود باشد. ذکر این نکته نیز مهم است که در این انتصابها هیچچیز به معنی دائمیشدن نیست و فردی که در یک انتصاب موفق میشود، نمیتواند مطمئن باشد که در همان دانشگاه به شکل استاد دائم استخدام میشود. این در حالی است که نظام تنبیهی در ایران آنچنان قوت ندارد و سیستم ارتقا در ایران بهصورت تکمیل امتیاز است، به این معنا که افراد با تکمیل امتیازات خود در حوزه مقاله یا اخذ دانشجوی دکتری میتوانند موقعیت خود را تثبیت کنند.
نگاهی به اشکالات آییننامه ارتقای اساتید در ایران
آییننامه ارتقای اساتید در ایران بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته، اما همچنان انتظارات لازم را فراهم نکرده است. ضعف در تجاریسازی دستاوردهای پژوهشی دانشگاه و مقالهمحوری مهمترین اشکالاتی هستند که متوجه این آییننامه است. از سوی دیگر برخی معتقدند با این آییننامه اساتید با ارتقای طبیعی و خودبهخودی بعد از گذر یک زمان مشخص مواجه میشوند و این سیستم معیوب، محرک ایجاد سیستمهای معیوب دیگر میشود. عدم تناسب امتیازات بندها با یکدیگر، نگاه یکسان به همه رشتهها و دانشگاههای کشور، نبود ساختاری برای تنزل علمی اساتید، فقدان ساختار پویا در آییننامه ارتقای اساتید و ضعف نگاه به توانمندیهای فردی اساتید از دیگر اشکلات این آییننامه است. بهعنوان مثال معاونت علمی ریاستجمهوری اشکال قابلتاملی را متوجه آییننامه دانست. در این گزارش آمده است هر استاد تقریبا برای ارتقا از یک رتبه به رتبه دیگر (همچون از استادیاری به دانشیاری) به ۱۱۰ امتیاز نیاز دارد، حال اگر استادی در یک سال همزمان دو دانشجوی دکتری و پنج دانشجوی ارشد داشته باشد و این افراد را بهنحوی مدیریت کند (ممکن است حتی خود استاد در بخش پژوهشی کار مربوطه نقشی نداشته باشد) که سالیانه ۶ مقاله کنفرانس و دو مقاله ژورنال به چاپ برسانند، وی از مقالات کنفرانسی ۱.۵ امتیاز و از مقاله ژورنال پنج امتیاز کسب کند، میتواند از طریق مقالات کنفرانسی ۹ امتیاز و از طریق مقاله ژورنال نیز ۱۰ امتیاز کسب کند (۱۹ امتیاز). این مساله به این معنی است که استاد قادر خواهد بود ظرف ۶ سال صرفا با ابزار مقاله، رتبه علمی خود را ارتقا ببخشد. این در حالی است که استاد از بخشهایی همچون تدریس یا عضویت در شورا و کمیتههای متعدد دانشگاهها نیز امتیازاتی کسب خواهد کرد و کمبود امتیاز مقاله خود را میتواند با این مکانیسمها پر کند.
حالا چند ماهی میشود که مسئولان وزارت علوم از تغییر و اصلاح آییننامه ارتقای اساتید متناسب با نیازهای کشور سخن میگویند و باید صبر کرد و دید که این تغییرات به چه چیزی منجر خواهد شد.
- 16
- 3
کاربر مهمان
۱۳۹۹/۶/۲۰ - ۱۶:۰۵
Permalink