شاید مهمترین پرسشی که در هر کلاس و هر درسی مطرح میشود پرسش از ضرورت وجودی آن کلاس و آن درس است. دبیران ریاضی دبیرستان، بیگمان، بارها و بارها در کلاس درس ریاضی بهویژه در رشته علوم انسانی با این پرسش روبهرو شدهاند که چرا دانشآموزان باید درس ریاضی بخوانند؟ یا دانشآموزان رشته ریاضی که بهجد از ضرورت وجودی درس عربی و وجود این درس در میان درسهای کنکور این رشته پرسش میکنند.
به نظر میرسد تا به این پرسشهای مهم، پاسخي درست و رضایتبخش به دانشآموزان- و حتی جامعه- داده نشود و دانشآموزان از ژرفای وجودشان به اهمیت و بایستگی درسهایي که میخوانند پی نبرند، مشکل بیانگیزگی دانشآموزان بهویژه در برخی درسهای چالشبرانگیز کنونی آموزشوپرورش ما حل نخواهد شد. بیانگیزگی دانشآموزان نسبت به درس و تحصیل، البته ریشههای گوناگون آموزشی و غیرآموزشی دارد؛ ریشههای آموزشی به کموکاستیهای آموزشوپرورش برمیگردد و ریشههای غیرآموزشی به بیرون از این نهاد- یکی از مهمترین عوامل غیرآموزشی درحالحاضر، بیکاری گسترده دانشآموختگان دانشگاهی است- اما درونمایه درس و نقش آن در زندگی، یکی از عاملهایی است که میتواند بر ایجاد انگیزه دانشآموزان، اثر مثبت یا منفی بگذارد. یک درس و درونمایه آن را نمیتوان بدون توجیه منطقی و علمی نیرومند به دانشآموز و به جامعه تحمیل کرد. فرادستان آموزشوپرورش بهتر است به این نکته توجه کنند که آموزش سرزنده و پویا، بر بنیاد دلبستگی دانشآموز و آموزگار و جامعه به محتوای آموزشی شکل میگیرد و پیش میرود.
هماکنون بسیاری از آموزگاران و والدين تحصیلکرده ما هم درباره ضرورت برخی درسها، پرسشهایی جدی دارند و از ارائه یک استدلال قوی برای دانشآموزان و فرزندان خود، ناتوان هستند. در این شرایط روشن است که نمیتوان انتظار افت آموزشی نداشت. شوربختانه برخی گمان میکنند با نمره و ضریب بالاتر در کنکور، میتوانند بر افت آموزشی دانشآموزان در برخی درسها، غلبه کنند؛ درحالیکه این رویکرد، به گریز هرچه بیشتر دانشآموزان از مدرسه میانجامد و آموزش را هرچه بیشتر از زندگی واقعی دانشآموزان، دور ميكند. هماکنون در برخی کتابهایی که بهتازگی نوشته شده است بر پیوند میان درونمایه کتاب درسی و زندگی و همچنین رشته درسی، تأکید بیشتری میشود و این نگارنده از نزدیک شاهد هستم که این کتابها، توجه دانشآموزان را بیشتر به درس جلب میکند.
گرچه متأسفانه فرهنگ چیره کنکور و تست و جزوه و همچنین زمان کم و تعطیلیهای ناگهانی، دست به دست هم میدهند و از عرضه یک آموزش خوب که در آن دانشآموز هم فعال است جلوگیری میکنند؛ اما بههرحال نباید این نکته را فراموش کرد که دگرگونی فرهنگ نادرست آموزشی نیازمند زمان و مقاومت در برابر خواستههای نادرست برخی فرادستان آموزشی، مدیران، خانوادهها و دانشآموزان است.
مهدی بهلولی
- 14
- 6