به گزارش شرق، از چالشهای اصلی آموزش عالی ما بیکیفیتی در برابر کمیت کمنظیر آن است. این کارایی و کیفیت مورد چالش، نمیتواند وابسته به یک مؤلفه باشد. در این مطلب نشان خواهیم داد که یکی از مؤثرترین مؤلفهها در تضمین کیفیت این نهاد نقش و رسالت اعضای هيئت علمی است؛ نقش و رسالتی که اکنون بهدرستی ایفا نمیشود. ذکر این مطلب بیشتر به روح حاکم بر آموزش عالی کشور نظر دارد و به هیچ روی درصدد نادیدهگرفتن تلاش استادان دلسوزی که وجه همت خود را تعالی فردی و اجتماعی به معنای واقعی کلمه میدانند، نیست.
حاشيه شغلی امن
یکی از معضلات جدی در این زمینه حاشیه امن و امنیت شغلی بالای استادان است. اگر چه ممکن است نسبت به بسیاری از کشورها حقوق و مزایای مادی استادان در ایران ناچیز یا کم باشد؛ اما در عوض «مقام استادی» به عنوان شغل از حاشیه امن بالایی برخوردار است که این میتواند زمینه فساد علمی را به دنبال داشته باشد. این مورد هنگامی چالش بیشتری را ایجاد میکند که استادان با حوزه بیرون از دانشگاه بر سر کسب کرسی استادی یا حفظ و نگاهداشت آن چندان رقابتی ندارند و تمامی رقابت درونگروهی و داخلی است.
خود همین رقابت درونگروهی نیز به معنای سستشدن ارکان کرسی مورد بحث نیست، بلکه بیشتر معطوف به طی مدارج بالاتر و کسب امتیازات بیشتر است. در چنین شرایطی اگر عنصر وجدان و اخلاق حرفهای فراگیر نباشد، چه ضرورتی برای بازاندیشی در آرا و افکار یا بهروزرسانی در دانش و مهارتهای فردی احساس میشود؟ روشن است این ثبات شغلی هیچ فشار بیرونی و نیروی محرکی را برای استاد بهدنبال نخواهد داشت، بلکه بر عکس زمینه تنبلی بیتحرکی بیشتر او را رقم خواهد زد.
ایجاد رقابت با افراد بیرون از جرگه استادی و کاستن از امنیت شغلی در صورت کمکاری در حوزه پژوهشی و آموزشی بیتردید میتواند تحرک و پویایی خاصی را در بین استادان به وجود آورد. این رقابتپذیرشدن آموزش عالی اگرچه در ابعاد اقتصادی میتواند چالشهایی را ایجاد كنند، اما بهیقین در بخش آموزشی و پژوهشی میتواند تحولی را رقم زند. کوتاه سخن آنکه، آنگاه که معیار ماندگاری بهروزبودن دانش و تخصص در روش و رویکرد استادی باشد، سرآمدی واقعی حاصل و امنیت شغلی بجا تضمین شده است.
رقابت درونی ناسالم
همچنان که گفته شد، به جای رقابتهای سالم آموزش عالی در سطوح گوناگون درگیر رقابتهای ناسالم درونگروهی است که عمدهترین آنها افزایش رتبه علمی است. بر این اساس مبتنی بر آییننامههای موجود تمام تلاش معطوف به کسب امتیازات لازم -که بیشتر جنبه کمی دارند – خواهد شد. کیفیسنجی و بررسی پیامدهای آموزشی و پژوهشی استادان به محاق فراموشی سپرده میشود و برعکس تعداد هدایت پایاننامههای تحصیلات تکمیلی معیاری برای ارتقا درنظر گرفته میشود. به عبارت سادهتر در اینجا مسئله این نیست چه، چگونه و چرا به سرانجام میرسد، بلکه مهم آن است که به سرانجام برسد.
رقابت بیرونی ناممکن
برخلاف مورد قبل ما شاهد هیچگونه رقابت همترازی بین اعضای هيئت علمی با خیل مشتاقان پیوستن به این عرصه در بیرون دانشگاه نیستیم. به عبارت سادهتر اگر در بیرون دانشگاه فردی دارای سواد و پژوهشهای علمی گوناگون و لازم باشد امر راحتی نیست که با استاد کرسیدار در دانشگاه به رقابت پرداخته و بتواند جایگاه او را سلب کند. بلکه اساسا چنین عرصهای برای رقابت وجود ندارد. ازهمینروی «برج عاجنشینی و خرما بر نخیل» استعاره مناسبی برای چنین وضعیتی است. روشن است در چنین وضعیتی هم عامل بیرونی وجود ندارد که استاد داخل دانشگاه را به تحرک و پویایی وادارد.
بنگاههای تولید پژوهش و سکوت معنادار
وجود مؤسسات فراگیر پایاننامهنویسی و نگارش مقاله حتی در برابر بزرگترین دانشگاه کشور که به عقیده کارشناسان یکی از نادرترین پدیدههای آموزش عالی جهان میتواند محسوب شود، معضل دیگری است که امروز نهاد آموزش عالی ما با آن مواجه است. سؤال اساسی این است که نقش بارز و کنشگری مطلوب اعضای هيئت علمی دراینباره چه بوده است؟ بر فرض که افراد سودجویی وجود دارند و در پی ویرانکردن بنیاد پژوهش هستند، اما چگونه ثمره کار این مراکز از سد جلسه دفاع و داوری عبور میکند.
چنانچه ملاحظه میشود، اگر در این مورد هم اعضای هيئت علمی رسالت خود را بهخوبی به انجام میرساندند قطعا مانع بزرگی بر سر راه تکثیر این مراکز ایجاد شده بود. هرچند دراینباره سؤالات بسیار است اما یکی از سادهترینهای آنها عبارت است از اینکه چگونه استادی نمیتواند تشخیص دهد پایاننامه یا مقاله را خود دانشجو نوشته است یا دیگری؟! پایش و پویش در عرصه پژوهشگری از وظایف اصلی عضو هيئت علمی بوده و در این زمینه نقش برجستهای برعهده دارد. استاد یا در مقام راهبلد و راهنما است یا در مقام داور.
اگر در مقام راهنماست بهثمرنشستن اثری بیکیفیت و غیرعلمی حتما به او مربوط است و اگر این اثر از دیوار جلسه دفاع نیز عبور کند که هر دو؛ یعنی استاد راهنما و استاد داور مقصر خواهند بود. در همین زمینه افزایش بیرویه کمیت در ورودیهای آموزش عالی - بهويژه تحصیلات تکمیلی- با انواع توجیهات که سرانجام به ثمر نشست و در یکی، دو دهه دیگر باید ثمره آن و تأثیرش را بر کیفیت آموزش عالی به انتظار نشست چه حرکت شایسته و بازدارندهای از جانب اعضای هيئت علمی مشاهده شد.
بلکه برعکس در بسیاری از موارد مبتنی بر نگاه کاسبکارانه آن را فرصتی برای ارتقا و تولید آثار خود تلقی کردند یا در خنثیترین حالت آن را واگذار به قانونگذار کردند و بیواکنشی را پیشه خود كردند. در این زمینه واکنش درخوری مشاهده نشد. همچنانکه در بحث هدایت پایاننامهها هنگامی که افزایش سیلگونهای در جذب دانشجو رخ داد در آییننامههای هدایت پایاننامه نیز ظاهرا تغییراتی صورت گرفت و معیارها تنزل پیدا کرد. بدیهی است این تنزل در راستای تسهیلگری بوده است اما سؤال اینجاست که این تسهیلگری به چه قیمتی؟ اگر بپذیریم معیار صرفا افزایش تعداد پایاننامهها نیست، بلکه از این پایاننامهها انتظاری میرود باید پرسید معیار مفیدبودن پایاننامههای موجود چیست؟ اگر مقدار قابلتوجهی از این پایاننامهها معدوم شود چه خطر بزرگی دستاوردهای آموزش عالی کشور را تهدید میکند؟
تکرار چرخه ناکارآمدی
اگر به مدارا بپذیریم که ورود به عرصه هيئت علمی چرخه سالمی دارد و مبتنی بر دو عنصر کلی تعهد و تخصص سامانیافته باشد، آنگاه میتوان انتظار داشت در صورت وجود کیفیت مقبول در حال حاضر در آینده نیز کموبیش شاهد این میزان از کیفیت باشیم. اما اگر در حال حاضر کیفیت چنگی به دل نزند و در ادامه جایگزینی هيئتعلمیهای حال حاضر هم تحولی رخ ندهد مثلا، جذب هيئت علمی از دانشگاههای معتبر دنیا که زیرساختهای آن موجود نیست، آنگاه پرواضح است که در یکی، دو دهه پیشِروی مؤلفان همین پژوهشهای بیکیفیت به عرصه هيئت علمی راه خواهند یافت. بدیهی است در چنین وضعیتی از الان میتوان آیندهنگری کرد که سیر کیفیت در آموزش عالی ما سیر صعودی نخواهد داشت.
احمد بنیاسدی
- 15
- 3