رئیسجمهوری در دیدار اخیر خود با جمعی از استادان و پزشکان کشور خواستار این شد که «باید استقلالی که حق دانشگاه است، به آنها برگردانده شود». از بیان این گزاره کوتاه اما پردلالت، میتوان بهنیکی دریافت گویا دانشگاههای ایران از دیرباز در سرشت خویش، استقلال در اجرای بهینه وظایف تعریفشده خود را دنبال کردهاند.
تحقیقا دانشگاههای ما از بدو تأسیس خود در ایران به علل مختلف جایگاه و منزلت مقبول و درخور اهداف خویش را نداشتهاند. با مرور مجمل وضعیت دانشگاههای ایران از قبل از انقلاب تا اکنون درمییابیم جز در نشر بعضا جنبههای آریستوکراتیک و فرهیختگی، دانشگاههای ایران چنان که بایدوشاید در راستای فونکسیون و کارویژههای معتبر جهانی -در چارچوب توسعه پایدار- حرکت نکرده و کماکان نمیکنند و البته این قصور و کاستی عمدتا ریشه در عدم شناخت دقیق موقعیت راهبردی و فلسفه وجودی دانشگاهها و همچنین سیاستزدگی مفرط آنها در این سرزمین داشته و دارد. دکتر روحانی در بخشی دیگر از سخنرانی خود تأکید کرده: «اگر در دانشگاهی اولویت اول سیاست بود، آن دانشگاه دیگر دانشگاه نیست و این سخن به این معنا نیست که دانشگاه سیاستگریز باشد! بلکه، این به معنای آن است که دانشگاه اول باید به علم توجه کند و در کنار توجه به آن همینطور فرهنگ و سیاست و اشتغال، مهارتآموزی و کارورزی را نیز مدنظر قرار دهد».
از منظر آسیبشناسانه، باید گفت شرط نخستین و از زمره الزامات اجتنابناپذیر تحقق این برنامهها و ایدهها، آن است که دولت باید همه اهتمام و ابرام خود را عملا و بیوقفه بهرسمیت شناختهشدن و متمایزکردن نهاد دانشگاه از سایر مؤسسات تولید فلهای مدارک معطوف کند و مضافا تمهیدات نظری و عملیاتی کافی استقلال دانشگاه را به جهت دموکراتیزهکردن آن به مدد نخبگان و دلسوزان فراهم آورد تا دانشگاه را از ورطه بازار سیاه حراج شبهدانشنامههای گوناگون -که بهویژه در دولت پیشین به نهایت انحراف رسید- نجات دهد و از طریق گماردن متفکران، دانشوران و متولیان لایق درجهیک بر مصادر تصمیمساز و تصمیمگیر علمی کشور در یک بازه تاریخی مشخص آن را به وضعیت مناسب و حقیقی خود درآورد!
دولت باید در راستای تدوین برنامههای پیشرو و تنظیم اسناد بالادستی از شدت و غلظت سیاستزدگی دانشگاه بکاهد و شرایط کنشگری سیاسی در دانشگاه را نرمال و به استانداردهای آکادمیک جهانی آن نزدیک کند. علوم انسانی و دانش مدرن باید در درون و ژرفساختهای دانشگاهها جایگاه لطیف و رفیع خود را پیدا کند. از سوی دیگر دانشگاهها باید در همه مناسبات و الزامات خود بهدور از اوامر و نواهی کلیشهای و سترون، مختار و مستقل عمل کنند تا از این دالان به شرایط نخبه و شأنیت و مسئولیت نخستین و راستین تعریفشده خود در نظام دانایی و اجرائی جامعه لازم خود دست یابند.
نباید با دید ذاتانگارانه و بوروکراتیک، دانشگاه را بهمثابه ساختارها و سیستمهای دیگر درآورد! چنین نگاه و اقدامی در درازمدت بههیچوجه بهنفع و مصلحت کشور نبوده و نیست و باعث آن میشود مسائل کشور پروبلماتیک و ناهنجار شده و دانشگاهها دیگر مبدأ و گرانیگاه تحولات سازنده جامعه نباشند. بوردیو، پدیده دانشگاه، استاد و دانشجو را مبتنی بر فضای ایماژها، تردیدها و آگاهیهای اقتضایی آن میداند. باید توجه کرد دانشگاه ساختار و ریختار شخصی و آنومیک خاص خود را دارد، بنابراین باید از هرگونه اعمال نفوذ و احیانا، دستاندازی در آن سخت پرهیز کرد.
مراد از استقلال دانشگاه در این نوشتار آن است که نهاد دانشگاه باید بالذاته «خودبنیاد» و «خودفرمان» باشد و از پایگاهها و مراجع نامرتبط و غیرمسئول دانشگاهی، امریه نگیرد و بر طبیعت خود، فنسالارانه سر در کار اصلی خویش داشته باشد و فقط و فقط به اعتلا و ارتقای علمی کشور بیندیشد نه حوالی و حواشی متعارض با اهداف واقعی! در چنین منظر و چشماندازی، افکار و آحاد دانشگاهها به کمک شرایط ناهموار و آنومیک جامعه خواهند شتافت و برای امحا و اضمحلال مشکلات عدیده داخلی و خارجی نسخههای مفید خواهد پیچید.
حجت مهدویسعیدی
- 10
- 5