در دو دهه گذشته با افزایش دانشگاههای غیردولتی، علمی کاربردی، پیامنور، پردیسها و... هر روز بر شمار فارغ التحصیلان دانشگاههای کشور افزوده میشود و در حالی بیش از پنج میلیون دانشجو در ۲۲ رشته دانشگاهی، سال تحصیلی ۹۸-۹۹ را آغاز کردهاند که یکی از مهمترین دغدغههای آنها، موضوع اشتغالشان بعد از سالها درس خواندن و صرف هزینههای بسیار است.
آمار فارغالتحصیلان بیکار نیز در این رابطه نگرانکننده است و بنا به آمار منتشر شده از سوی نهادهای مربوطه، شمار فارغالتحصیلان بیکار حدود یک میلیون و ۳۴۰ هزار نفر در سال گذشته عنوان شده است. همانطور که علیرضا حاتمزاده، معاون آموزشی سازمان آموزش فنی و حرفهای نیز به این موضوع اذعان دارد: «نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی نسبت به بیسوادان دو برابر بیشتر است و دستکم ۷۰ درصد مشاغل موجود در بازار کار نیازی به تحصیلات دانشگاهی ندارد». از میان یک میلیون و ۳۴۰ هزار نفری فارغالتحصیلان بیکار در ایران نیز فارغالتحصیلان رشته مهندسی با بیش از ۳۰۱ هزار نفر بالاترین سهم بیکاران را بهخود اختصاص میدهند و رشتههای بازرگانی و امور اداری با ۲۶۶ هزار و معماری با ۱۶۳ هزار بیکار به ترتیب در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
از سوی دیگر طی سالهای اخیر پدیده مدرکگرایی هر روز در جامعه و میان خانوادهها افزایش چشمگیری داشته، بهطوریکه رشد قارچگونه مراکز و واحدهای دانشگاهی که از آنها بهعنوان کارخانه تولید مدرک یاد میشود، بر ترویج مدرکگرایی بیتاثیر نبوده است. به باور کارشناسان مدرکهای جعلی، پایاننامهفروشی و مقاله دکتری و صندلیفروشی در رشتههای پزشکی از تبعات همین مدرکگرایی و افزایش بیرویه تعداد دانشجو و دانشگاهها در اقصی نقاط کشور است. برای بررسی بیشتر این موضوعات «آرمانملی» با دکتر محمد زاهدیاصل، استاد دانشگاه گفتوگویی انجام داده که شامل نکات قابل تاملی است.
با توجه به گذشت دو ماه از آغاز سال تحصیلی در دانشگاهها، مهمترین دغدغه این روزهای اساتید و دانشجویان چیست؟
امروزه در جوامع توسعهیافته، حوزه آموزش عالی و استفاده از نیروهای متخصص و تحصیلکرده بهعنوان یک زیرساخت مهم و استراتژیک مورد استفاده قرار میگیرد که نقش مهمی در آیندهسازی و پیشرفت هر جامعهای دارد. ما سال تحصیلی جدید را در شرایطی آغاز کردیم که متاسفانه وضعیت اقتصادی جامعه و بهتبع آن اساتید دانشگاه و قشر دانشجو به سامان نیست و یکی از دلمشغولیهای دانشگاهیان وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم است.
اساتید و دانشجویان بهعنوان اقشار تحصیلکرده جامعه هر بار به بهانههای مختلف نقطه نظراتشان را به مسئولان به شکلی صادقانه بیان کردهاند و این دغدغه در میان آنها وجود دارد که آیا گوش شنوایی در کشور برای بررسی این نقطه و نظرات وجود دارد یا خیر. ما از رئیسجمهور بهعنوان مقام اجرایی نخست در کشور و مجری قانون اساسی انتظار داریم، حداقل با مردم صداقت کلام داشته باشد و در مورد اقداماتش شفافیت لازم را به خرج بدهند.
متاسفانه در حالی که بخش عمدهای از وعدههای گذشته ایشان هنوز عملیاتی نشده، وعدهای جدیدی به مردم ندهند. این موضوع فضای منفی در کشور ایجاد میکند و اعتماد مردم را مورد خدشه قرار میدهد.هیچکسی انتظار ندارد فرد رئیسجمهور بهتنهایی همه مشکلات کشور را یکتنه برطرف نماید و همه میدانند که محدودیتهای قابلتوجهی بر سر راه ایشان وجود دارد؛ اما انتظار ما این است که تا جایی که امکان دارد با مردم درباره این مشکلات، صادقانه و به شکل صمیمی بگویند.
این مشکلات در میان قشر دانشجو و فارغالتحصیل بیشتر است و طبق آمارهای رسمی ۴۴ درصد دانشآموختگان دانشگاههای کشور بیکار هستند و بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاههای ما بعد از سالها کسب علم، امروزه در رشتههایی فعالیت میکنند که هیچ ارتباطی با مدرک تحصیل آنها ندارد که در خوشبینانهترین حالت بیش از ۷۰ درصد محصول دانشگاههای ما به درد جامعه نمیخورد یا بستر اشتغالی برای آنها وجود ندارد. یکی از وعدههای دکتر روحانی در شش سال پیش سامانبخشی به وضعیت آموزش عالی بود و به مردم قول دادند که تکلیف سه هزار بورسیه غیرقانونی دانشگاههای کشور را اعلام کنند، در حالی که الان سه هزار بورسیه فارغالتحصیل میشوند و سنگرهای دانشگاه را اشغال کردهاند، هنوز هیچ اقدام موثری در این رابطه صورت نگرفته است.از سوی دیگر چرا رئیسجمهور باید بهجای اول مهر، ۲۴مهر با دانشگاهیان سخن بگوید و ما از این موضوع گلایهمند هستیم که چرا ایشان بهجای صحبت با دانشگاهیان و دانشجویان با روسای دانشگاهها در این روز سخن گفت.
وضعیت و کیفیت تولید علم در دانشگاههای کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
یکی از سوالهایی که همواره جامعه وجود داشته و مردم انتظار پاسخگویی دارند، این است که این تعداد دانشگاه در کشور برای چه ساخته شده و ایران به اندازه قاره اروپا دانشگاه دارد، در حالیکه خروجی بسیاری از این دانشگاهها از لحاظ علمی پایینتر از حد تصور است. آیا این تعداد دانشگاه علمی کاربردی، پیامنور، غیرانتفاعی، پردیسها و ... متناسب با نیاز کشور است؟ امسال وزارت علوم نرخ مدرک دکترا در پردیسها را ۱۲۰ میلیون تومان اعلام کرد، در حالی که یک دانشجو باید چند سال از عمر خود را در این پردیسها بگذراند تا مدرک دکتری بگیرد، آیا این مدرک میتواند برای او تضمین آینده شغلیاش باشد؟ این قیمت و آن هم در پردیسهایی که کیفیت تولید علم در آنها زیر علامت سوال است، در حقیقت مدرکفروشی قانونی است؛ ما با کدام کیفیت مدرک دکتری میدهیم.
امروزه در برخی از کلاسهای این پردیسها ۳۰ تا ۴۰ دانشجو حضور دارند در حالی که متوسط حضور دانشجو در یک کلاس درس ۲۰ تا ۲۵ نفر است. در کجای دنیا این تعداد دانشجو در یک کلاس حضور دار؟ انتظار دیگر ما این است که توجه به کیفیت در مقایسه با کمیت در اولویت مسئولان علمی کشور و شخص رئیسجمهور قرار بگیرد.
در چند وقت اخیر موضوع فروش غیرقانونی کرسیهای دانشگاههای پزشکی با رقمهایی بالغ بر ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان باعث جنجالهای بسیاری در حوزه علمی کشور شده است، در حالی که ما بیش از پنج میلیون دانشجو داریم و فضای دانشگاههای ما پر است، چه عاملی باعث میشود که مدرکفروشی و کرسیفروشی در دانشگاهها رواج پیدا کند؟
بهنظر من فاجعه فساد در حوزه علمی به مراتب ژرفتر و خطرناکتر از فساد در حوزه اقتصادی است. این یک حقیقت است که در جامعه ما و با این حجم از دانشگاه هنوز صندلیفروشی، بورسیههای غیرقانونی، پایاننامهفروشی جلوی دانشگاه، مدرک تقلبی و... وجود دارد. انتظار ما این است که قوهقضائیه همانطور که فضای اقتصادی کشور را رصد میکند، جناب «رئیسی» به فضای علمی کشور و این تخلفات قانونی و غیرقانونی توجهی داشته باشد و به این تخلفات ورود نماید.
درست است که دولت پول ندارد و خزانه کشور خالی است، اما نباید محتاج به شهریه دانشجو شود، اگر این روال ادامه پیدا کند و بودجه دانشگاه به شهریههای ده، بیست و صدمیلیون تومانی دانشجویان وابسته شود؛ کاهش کیفیت تولید علم در دانشگاهها، ضربات جبرانناپذیری را به کشور وارد خواهد کرد که در دهههای بعد میتوان اثرات مخرب آن را دید.
ما همواره با افتخار اعلام میکنیم که پنج میلیون دانشجو در کشور داریم، اما این دانشجویان برای جبران بودجه دانشگاهها پذیرفته میشوند یا برای بهدست گرفتن شغلهای مهم کشور، اصلا بستر اشتغال این تعداد دانشجو کجاست؟ شما این تعداد دانشجو را با استانداردهای دنیا مقایسه کنید، چرا باید کشوری که ۸۲ میلیون جمعیت دارد، قریب به ۵ میلیون دانشجو در رشتههای عجیب و غیر کاربردی داشته باشد، در حقیقت ۸ تا ۹ درصد جمعیت کشور ما دانشجو هستند. متاسفانه امروزه در دانشگاهای ما رشتههایی راهاندازی میشود که یک نفر هم عضو هیات علمی ندارد. در گذشته اگر یک رشته در مقطع کارشناسی راهاندازی میشد، باید سه عضو هیات علمی میداشت، اما حالا این اتفاق نمیافتد.
این یک واقعیت است که پردیسها ساخته شدهاند که پول از جیب دانشجو دربیاورند تا به آنها مدرک بدهند. آنها دانشجویانی را میپذیرند که در دورههای رسمی دانشگاهی بهصورت روزانه و شبانه پذیرفته نشدهاند، پس این دانشجویان بدون کنکور وارد پردیسها میشوند و مدرک میگیرند. این مصداق بارز مدرکفروشی بهصورت رسمی است. از سوی دیگر شما سری به خیابان انقلاب روبهروی دانشگاه تهران بزنید و میبینید که اصلا برای مقالههای دکتری، پایاننامه و... برشور چاپ کردهاند. واقعا عزمی برای برخورد با این تخلفات علمی در کشور وجود ندارد. در حال حاضر نیز موضوع صندلیفروشی در دانشگاههای ما در جهان بازتاب گستردهای داشته و به آبروریزی بینالمللی تبدیل شده است. متاسفانه این کرسیفروشی در رشتههایی رخ میدهد که با جان و سلامت مردم سرکار دارد، ولی ارادهای برای مبارزه با آن وجود ندارد.
افزایش جوانان تحصیلکرده بدون شغل، به غیر از افزایش آمار بیکاری و شکلگیری شغلهای کاذب با مدرک لیسانس به بالا، چه جنبههای منفی دیگری میتواند در جامعه داشته باشد؟
تجرد و فروپاشی خانوادهها از عمده آسیبهای اجتماعی این موضوعات است. زمانیکه دانشجویی بعد از سالها درس خواندن و صرف هزینههای بسیار (مخصوصا در قشر بانوان که مدرک فوقلیسانس و دکتری میگیرند) دیگر با شخصی که لیسانس دارد ازدواج نمیکند و توقعات او از همسر و زندگی آیندهاش بالا میرود. من نمیگویم که کسی مدرک نگیرد؛ اما این عوامل باعث شده سن ازدواج در میان مردان به بالای ۴۰ سال و در خانمها از ۳۰ سال بگذرد. ایکاش کسانی که این صحبتها را میخوانند بدانند که ما قصد سیاهنمایی نداریم، بلکه میخواهیم گرفتاریها و مشکلات جامعه را به گوش آنها برسانیم و امیدواریم گوش شنوا و مرد عملی برای رفع این مشکلات وجود داشته باشد. وقتی عمل و عزمی برای برخورد با این تخلفات آشکار وجود نداشته باشد، حاصل آن یاس و ناامیدی، عدم اعتماد مردم میشود.
متاسفانه اغلب نمایندهها در آستانه انتخابات حرفهای مردمپسندانه میزنند و فردای روزی که رأی آوردند دوباره حرفهایشان را فراموش میکنند. این برازنده کشور ما بهعنوان یک نظام اسلامی که میخواهد در جهان الگو باشد، نیست و باید باید مراقب باشیم که با عملکرد ضعیفمان بهانه دست دیگران ندهیم.
با توجه به صحبتهای شما، اگر وضعیت به همین شکل پیش برود، آینده علمی کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
با این شرایط که نه بازار کسب و کار برای فارغالتحصیلان وجود دارد و این حجم از صندلی و مدرکفروشی در کشور رخ میدهد، در آیندهای نه چندان دور تولید علم در کشور ما به پایینترین سطح خود در طول تاریخ خواهد رسید و دانشگاهها و مدرک به یک کالای لوکس برای قشر ثروتمند تبدیل خواهد شد.
اگر دولت پول ندارد بهجای گسترش پردیسها و دانشگاهها از تعداد دانشگاهها بکاهد و متناسب با توانمندیهای جامعهای که در آن زندگی میکنیم به تولید علم در این ساختمانهای بزرگ فکر کند، نه اینکه بهخاطر پول همینطور دانشجو بدون پشتوانه علمی جذب کند و در خارج از فضای دانشگاه برای آنها شغلی وجود نداشته باشد.
- 16
- 6
کاربر مهمان
۱۳۹۸/۸/۲۵ - ۱۰:۳۷
Permalink