شورای عالی اصلاحات، تشکیلات منسجمی است که توانست در سال گذشته حدود ۱۰۰ اصلاحطلب را شناسایی و با رای مردم به مجلس بفرستد. هرچند برخی اعضای فراکسیون امید مجلس، آرای خود برای ریاست مجلس را به سبد علی لاریجانی ریختند اما به نظر میرسد هراندازه زمان بگذرد، اصلاحطلبان مجلس از هماهنگی بیشتری برخودار میشوند که محمدرضا عارف به عنوان رئیس فراکسیون امید باید نقش مهمی در آن داشته باشد.
در حال حاضر انتقاداتی متوجه عارف است، چرا که به ادعای منتقدان، او تحرک مورد انتظار را ندارد و انتظارات بیشتری از او وجود دارد. در راستای بررسی عملکرد فراکسیون امید، محمدعلی مشفق، فعال سیاسی اصلاحطلب، با «آرمان امروز» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
انتخابات ریاستجمهوری و شورای شهر چند ماه دیگر برگزار میشود. اصلاحطلبان بر این عقیده هستند که عملکرد شورای عالی اصلاحات قابل قبول است. تصور میکنید در انتخابات اردیبهشت هم این شورا موفق خواهد بود؟
شورای عالی سیاستگذاری، ترکیبی از مجموعه احزاب اصلاحطلب عضو شورای هماهنگی اصلاحات و تعدادی از شخصیتهای حقیقی و ملی است که دارای پایگاه حداکثری در میان اصلاحطلبان هستند. این شورا در واقع یک شورای راهبردی درسطح ملی برای اصلاحطلبان بوده و هست که تصمیمات، مصوبات و سیاستگذاریهای کلان را اتخاذ میکند، به نحوی که همه اصلاحطلبان در سطح ملی از سیاستهای واحد پیروی کنند و تا آنجا که میسر است از چندگانگی در استراتژیها و راهبردها اجتناب شود.
البته باید در نظر داشت ممکن است در تاکتیکها و روشها، متناسب با واقعیتهای منطقهای و محلی، به صورت متنوع و چندگانه عمل شود. یکی از سیاستهای کلی و اساسی این شورا که در انتخابات۹۴ نمود بیشتری داشت، انتقال تصمیمگیریهای استانی و محلی به خود آنها برای اولین بار بود که به تمرکززدایی و استقلال عمل مبادرت کردند و اقدام قابل تقدیری قلمداد میشود، تا آنجا که در استانهای مختلف اصلاحطلبان توانستند در یک فضای دموکراتیک و همگرایانه به تشکیل شوراهای استانی و شهرستانی بپردازند. هرچند دوستان اصلاحطلب در بعضی استانها آنطور که باید و شاید نتوانستند در پایهریزی این تشکیلات در ساحتی دموکراتیک و مطلوب عمل کنند و کاستیها و نقدهایی بر تشکیل و ترکیب بعضی از این شوراها وارد است، اما در مجموع کار بزرگی با هدایت شورای عالی سیاستگذاری در انسجام جریان اصلاحطلبی در سطح ملی انجام شد.
از سوی دیگر باید توجه داشت تداوم فعالیت این شورا میتواند آسیبپذیریهای جریان اصلاحات را درحد قابل توجهی کاهش دهد. البته تشکیل شورای عالی در برخی استانها دارای مشکلاتی بود که علتآن، کمتجربگی برخی اعضا و عناصر اصلاحطلب در موضوع سیاستورزی و فعالیتهای جمعی است. انتقال مسئولیت تصمیمگیری به استانها و میدان دادن به جریان اصلاحطلب در استانها از جمله تصمیمات خوبی بود که بر اساس آن، شورای اصلاحطلبان استانها توانستند بدون دخالت مرکزنشینان درباره اینکه چه نامزدهایی در لیست نهایی قرار گیرند، تصمیمگیری کنند. هرچند نمیتوان این عدم دخالتها را مطلق تلقی کرد اما شورای اصلاحطلبان استانها عملا خود به شناسایی کاندیدای اصلاحطلب و اصولگرایان معتدل اقدام کردند و نمایندگان اصلاحطلب را تحت عنوان لیست امید، با رای و نظر مردم به مجلس فرستادند.
بسیاری از نمایندگان مجلس فعلی محصول همین خط مشی و تصمیمات شورای عالی سیاستگذاری و شوراهای اصلاحطلبان در استانها و تهران هستند، بنابراین اگر کاستیهایی در نمایندگان فعلی وجود دارد، نباید شورایعالی را مقصر دانست، چراکه این شورا و شورای استانها متناسب با شرایط، محدودیتها و ردصلاحیتها تصمیمگیری کردند و با یک هویت ترکیبی، ائتلافی و نه با هویت اصلاحطلبانه وارد رقابت شدند، بنابراین لیست امید مجلس فعلی، محصول این ائتلاف است.
یعنی دخالتی از سوی شورای عالی تهران در فعالیت شوراهای استانی صورت نگرفت؟
اینکه به صورت مطلق گفته شود در تصمیمگیرهای استانی، نهاد مستقر در مرکز دخالتی نداشته، پذیرفتنی نیست و این دخالتها بیشتر زمانی بروز و ظهور داشت که اختلافات به کارگروههای شورای عال یا هیات رئیسه شورای عالی ارجاع داده شد، بنابراین در هر استانی که اختلافی وجود نداشت و اصلاحطلبان آن استان توانستند به کاندیدای واحدی برسند، شورای عالی یا هیات رئیسه در تهران کمترین دخالتی در تصمیمات شوراهای آن استان نداشت و دخالت نکرد، بلکه تنها در استانهایی برای داوری و فیصله دادن به اختلافها وارد شد.
این داوری هم مطابق آییننامهای صورت گرفت که شورای عالی در زمان تاسیس به تصویب رساند. اصلاحطلبان بعد از انتخابات ۸۸ به حاشیه قدرت رفتند و فرصتی برای حضور در قدرت به آنها داده نمیشد، بنابراین با توجه به این شرایط باید نمره قبولی به شورای عالی سیاستگذاری در تهران و استانها داد. فراموش نکنید شرایط به گونهای بود که اصلاحطلبان تا روزهای آخر انتخابات، نمیتوانستند به جمعبندی و تصمیم برسند، طوریکه روشن نبود چه کاندیداهایی رد یا تایید صلاحیت میشود. در این شرایط، اصولگرایان تایید صلاحیت میشدند، حتی میتوانستند دو ماه قبل از انتخابات لیستهایشان را تکمیل کنند.
با درنظر گرفتن این وضعیت، اگر ۱۵۰ نفر تحت عنوان لیست امید به مجلس راه یافتهاند، باید خدا را شکر کرد. همین محدودیتها هم موجب شد که مجلس دهم تشکیل شود. اگر با این نگاه به عملکرد شورای عالی نگاه شود، میتوان نمره مطلوبی به عملکرد آنها داد، هرچند ممکن است نقدهایی به عملکرد شورای عالی وارد باشد، با وجود این موارد، شورای عالی توانسته حداقل بیش از ۱۰۰ نفر از عناصر اصلاحطلب استانها و تهران را به مجلس بفرستد که باید قدردان شورا، مردم بزرگ ایران و این نمایندگان عزیز هم بود.
شورای عالی اصلاحات مجموعه منسجمی بود که توانست در انتخابات گذشته تاثیرگذار باشد. گرچه در ابتدا نتوانستند زمینه حضور عارف بر کرسی ریاست را فراهم کنند، اما با گذشت چند ماه همگان شاهد بودند در اصلاح کابینه و کمک به دولت عملکرد خوبی داشتند.
رای آوردن سه وزیر در مجلس دهم به معنی این نیست که جریان اصلاحات وجه غالب مجلس فعلی را نمایندگی میکند، چراکه تعداد قابل توجهی یعنی حدود۵۰ نفر از نمایندگان لیست امید مجلس، دارای گرایش اصولگرایانه با سبقه اعتدالگرایانه هستند و البته در زمره حامیان اصولگرای دولت روحانی محسوب میشوند، بنابراین طبیعی است این دسته از نمایندگان، رای خود را در سبدی بریزند که دولت میخواهد و سمتگیری آنها غیراصلاحطلبانه و بیشتر محافظهکارانه است. اگر کسانی انتظار داشتند که این آقایان به جناب آقای عارف رای بدهند، تصور صحیحی از جریان اعتدالی نداشته و ندارند. آنها باید بدانند این دسته از نمایندگان چندان تمایل ندارند مارک اصلاحطلبی بر پیشانی آنها بخورد و آیندهشان به خطر بیفتد، بلکه بیشتر دوست دارند در حد استفاده ابزاری از اصلاحطلبان و جلب رای آنها گامهای خود را بردارند.
لیست امید یک لیست ائتلافی است و حدود ۱۰۵ نفر آن اصلاحطلبان هستند که با اعتدالیون مجلس، حامیان دولت را تشکیل میدهند. همچنین تعدادی از اصولگرایان هم در مجلس حضور دارند که هرچند حامی صددرصدی دولت نیستند اما در شرایط خاص به تصمیمات دولت احترام میگذارند. رای ۱۹۴ نفری نمایندگان به وزیر ورزش و۱۸۰ نفری به وزیر ارشاد نشان میدهد که اکثریت مجلس را حامیان دولت تشکیل میدهند؛ در نتیجه میتوان به این نتیجه رسید که اصولگرایان مخالف اعتدال از اقلیت ضعیف در مجلس برخوردار هستند. هنر شورای عالی سیاستگذاری و اصلاحطلبان این بوده که توانستهاند جریان راست قدرتمند و مخالف اعتدال را در اقلیت قرار دهند و در شهر تهران تمامی ژنرالهای اصولگرا را از ورود به مجلس بازدارند.
در اینجاست که باید به نقش برجسته آقای دکتر عارف و شورای عالی سیاستگذاری پی برد. از سوی دیگر با توجه به شرایط آن مقطع، کمتر فردی انتظار تشکیل مجلس اصلاحطلب را میداد. هدفگذاری اصلاحطلبان این بود که بین تندروها و اعتدالیون، افراد معتدلتر به مجلس راه پیدا کنند. حال اگر شاهد هستیم که برخی از لیست امید جهتگیری خود را در مجلس تغییر دادند، نباید تعجب کرد، چراکه این اتفاقات طبیعی است. اما با توجه به تجربهای که در چند ماه اخیر به دست آمده، هم آقای دکتر عارف و هم اصلاحطلبان در مجلس به آرامی جایگاه مطلوبتر خود را پیدا کردهاند تا در مجلس نقش بهتری ایفا کنند و از فرصتها با توجه به انتظارات مردم نهایت استفاده را در جهت پاسخگویی به مطالبات مردم به عمل آورند که در آینده، گامهای بیشتری هم در جهت تحقق خواست رایدهندگان بردارند. آقای دکترعارف هم در آینده گامهای موفقتر و تاثیرگذارتری در جهت تغییرات مورد نظر مردم برخواهد داشت.
دکتر عارف در مجلس چه نقش و تاثیری دارد؟
دکتر عارف در مجلس نقش هدایتکننده و انسجامبخش لیست امید و حتی جلب و جذب دیگر نمایندگان در جهت حرکت در مسیر تحقق منافع ملی را برعهده دارد. طبیعی است که در این مسیر ملاحظاتی را در نظر میگیرد و میخواهد در نقش یک نماینده اصلاحطلب و آرامکننده فضای مجلس گام بردارد. عارف بر این باور است که در یک فضای آرام و بدون تنش، میتوان کارهای بزرگ را بدون حساسیت پیش برد. هرچند ممکن است به روشهای آقای عارف نقدهایی وارد باشد، بسیاری از اصلاحطلبان آن مشی را نپسندند و انتظارات بیشتری از ایشان داشته باشند اما باید بپذیریم دکتر عارف نمیخواهد چهرهای تند و جنجالی در افکار عمومی و در منظر مسئولان نظام داشته باشد. دکتر مطهری هم وابسته به یک جریان خاص نیست، هدایت یک جریان در مجلس را برعهده ندارد و چون ایشان در دایره جریانات خاص سیاسی حرکت نمیکند، میتواند آزادانه سخنان خودش را بیان کند.
بنابراین بیشتر هم در افکارعمومی مطرح میشود و مردم هم بیشتر این قبیل نمایندگان را به دلیل شجاعت و حریتی که دارند، میپسندند. همچنین باید در نظر داشت کشور در شرایط فعلی، سخت تشنه نمایندگان پاکدست و شجاعی است که در مقابل این همه نارساییها و اختلاسها اعتراض کنند و با برجسته کردن نقش نظارتی مجلس دست متخلفان را بیش از پیش کوتاه کنند و با قانونگذاری نشتیهای قوانین را ببندند. در صورتی که آقای دکتر عارف قصد دارد اصلاحطلبان و لیست امید را در مجلس مدیریت کرده تا با سازماندهی مطلوبتر مجلس بتواند با پشتوانه و پشتکار اصلاحطلبان به بخشی از مطالبات مردم دال بر تغییر پاسخ دهد. در نتیجه ممکن است بسیاری از سخنانی که باید توسط ایشان مطرح شود بعضا توسط دیگر نمایندگان لیست امید مطرح شود.
هرچند تداوم این روش توسط دکتر عارف سبب میشود جامعه کمتر از نقش و عملکرد موثر و نافذ ایشان آگاهی یابد و خداینکرده مخاطبان و اصلاحطلبان، در داوریها و قضاوتهای خود به خطا بروند و موقعیت و نقش ارزنده ایشان به خوبی دیده و رصد نشود. شاید هم دکتر عارف برای اینکه در آینده ممکن است کاندیدای ریاستجمهوری اصلاحطلبان باشد، ملاحظاتی را هم در نظر بگیرد و از سوی دیگر اگر برخی نکات مورد انتظار را همانند آقای مطهری و... برزبان نمیآورد شاید از منظر خود ایشان مدبرانه باشد و شاید هم با در نظر گرفتن آینده جریان اصلاحطلبی و مقبولیت بیشتر این جریان در داخل نظام بخصوص پس از انتخابات ۸۸ و زدن برچسبهای ناچسب به اصلاحطلبان که به اندازه کافی آسیب دیدهاند، چنین مشیای را در پیش گرفتهاند تا آسیبهای گذشته ترمیم شود و بهانه از دست قدرتطلبان گرفته شود. عارف بر این باور است که سخنی بر زبان نراند که جریان رقیب آن را به منزله چماقی بر سر اصلاحطلبان فرود بیاورد. در مجموع دکتر عارف قصد دارد یک تصویر معتدل و آرام در افکار عمومی از خود و اصلاحطلبان ترسیم کند و اطمینان بیشتری به مخالفان جریان اصلاحات بدهد که اصلاحطلبان به دنبال خشونت و مخالفت با نظام نبوده و نیستند، بلکه از ابتدای انقلاب در زمره استوانههای نظام و انقلاب بوده و هماکنون هم هستند.
اما برخی در مقابل عملکرد آقای عارف میگویند دریغ از یک نطق.
بله، این سخن حقی است و افرادی که به آقای عارف رای دادند که شامل احزاب اصلاحطلب و بدنه اجتماعی اصلاحات هستند، حق دارند این انتقاد را داشته باشند. آقای عارف به عنوان نماینده مجلس باید همانند دیگر نمایندگان از ظرفیتهای قانونی اعم از نطق و سوال و... استفاده کند، چرا که نطق و اظهارنظرهای ایشان با توجه به سابقه اجرایی که در سطح بالاترین مقامات کشور داشتهاند، میتواند تاثیرات نافذتر و موثرتری از دیگر نمایندگان در سطح ملی داشته و در راستای برآوردن مطالبات و خواسته مردم مبنی بر تغییر باشد. همچنین آقای دکتر عارف باید در بعد سیاست خارجی، داخلی و مسائل ملی و بینالمللی اظهارنظر و جهتگیری شفاف و روشن داشته باشد. اگرنمایندگان مجلس و از جمله دکتر عارف پیگیر حاکمیت قانون و اجرای آن نباشند پس چه کسی باید مسیر بیقانونی را سد کند. هرچند جناب آقای دکتر عارف در موضوع حصر نظراتی را ابراز داشتهاند اما به نظر میرسد این مهم تحرک بیشتری را میطلبد.
عملکرد آقای عارف در مجلس در انتخاب ناظرهای آگاه و اعضای کمسیون ماده ۱۰ احزاب و رای به سه وزیر قابل تقدیر است. عدم استفاده عارف از تریبون مجلس موجب ریزش آرای او نخواهد شد؟
بله، همینطور است. زمانی که موضعگیری به موقعی از سوی آقای عارف در موضوعات مختلف صورت نگیرد و خواستهها و انتظارات مردم از سوی ایشان و دیگر نمایندهها شنیده نشود، طبیعی است که این کمکاریها مورد توجه مردم قرار میگیرد. دکتر عارف باید حضور بیشتر، مفیدتر و برجستهتری داشته باشد و حتی اگر قصد کاندیداتوری ریاستجمهوری را دارد باید نشان دهد که فردی کارآمد، شجاع و دارای حریت است و در مدیریت اصلاحطلبان و جریان اصلاحطلبی به دنبال این است که با قانونگذاری و دفاع از حقوق مردم درصدد گشودن گرهی از کار مردم است. شکی نیست اگر آقای عارف در این زمینهها ورود پیدا کند، پایگاه خود و جریان اصلاحطلب را تقویت خواهد کرد و اصلاحطلبان هم بیش از پیش مدیریت ایشان را پذیرا خواهند بود، در غیر این صورت، ممکن است خداینکرده پایگاه رای خود را حتی در میان اصلاحطلبان از دست بدهد. دکتر عارف به مثابه جلودار جریان اصلاحات باید همواره جلوتر از نمایندگان دیگر و مقامات به برخی از موضوعات کشور ورود کرده و بدان بپردازد، چرا که چنین مواردی وظیفه قانونی همه نمایندگان مجلس و از جمله آقای عارف است. براساس یکی از اصول قانون اساسی، هر نمایندهای نمایندگی تمامی ملت ایران را برعهده دارد. یک نماینده باید در مورد شاخصهای فلاکت که امروز در جامعه دیده میشود فریاد بزند.
یک نمانده حداقل باید در مورد ۱۵ میلیون از جمعیت ایران که در زیر خط فقر قرار دارند، اظهارنظر کند و در موضوع آلودگی هوای تهران و کلانشهرها فریاد بزند، چراکه دولت و صنایع اتومبیلسازی ایران در این موارد نقش اساسی دارند. ریزگردهای تولیدی ناشی از صنایع آلاینده در آلودگی هوا نقش دارند. آلودگی هوا تنها شامل ریزگردهای برآمده از ناحیه کشورهای عربی نیست، بلکه دولتها در به وجود آمدن آلایندهها نقش دارند. یک نماینده واقعی باید در این موارد فریاد بزند. اگر یک نماینده در این موارد نطق نداشته باشد، در چه مواردی باید اظهارنظر کند؟ مردم انتظار دارند جناب آقای دکتر عارف در افکار عمومی حضور پررنگتری داشته باشد و زبان گویا و رسای ملت باشد.
گویا آقای احمدینژاد اعلام کرده حاضر به گرم کردن فضای انتخاباتی نیست. فضای انتخابات آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
ای کاش آقای احمدینژاد حذف نمیشد و اجازه میدادند که مردم وی را حذف کنند. فردی که میلیاردها دلار پول بیتالمال را اسراف کرده و پروندههای زیادی دارد، بعید بود که مورد وثوق مردم قرار گیرد. در همین گزارش اخیر دیوان محاسبات که آقای دکتر صادقی میزان تخلفات آن را ۴۸ هزار میلیارد اعلام کرد، ۱۲ هزار میلیارد آن مربوط به تخلفات شخص آقای احمدینژاد است. این موارد اگر در انتخابات ریاستجمهوری مطرح میشد، تکلیف ایشان برای همیشه تعیین میشد.
یعنی امکان تولید گفتمان احمدینژاد در مقابل روحانی با توسل به شخص دیگری وجود ندارد؟
بله، امکان دارد فردی مانند آقای احمدینژاد و با شعارهای وی رقیب روحانی شود و حتی ممکن است انتخابات مجددا دوقطبی شود. یقین دارم اصولگرایان کاندیدایی برای رقابت با روحانی دارند و انتخابات سال آینده میتواند را به سمت قطبی شدن ببرند. نیامدن احمدینژاد به این معنی نیست که هیچکس حامل تفکر احمدینژاد نیست. این فرد میتواند شعارها و نوع تبلیغات آقای احمدینژاد را به کار گیرد. بعید به نظر میرسد اصولگرایان به دنبال کاندیدایی نباشند که بتواند افکار عمومی را تحت تاثیر خود قرار دهد.
آنها کاندیدایی برای رقابت با روحانی معرفی خواهند کرد. اصولگرایان فکر میکنند آقای روحانی چون توفیقات اقتصادی نداشته، فرد کارآمدی را با تکیه بر عدم توفیقات اقتصادی دولت یازدهم برای رقابت با روحانی وارد رقابت کرده تا ثابت کنند که دولت کنونی در زمینه اقتصادی توفیقی نداشته یا حداقل خواستههای مردم را برآورده نکرده است؛ در چنین شرایطی آنها امکان شکستن آرای دکتر روحانی را دارند، زیرا آقای روحانی از پایگاه اجتماعی قوی برخوردار نیست. در اینکه آقای روحانی در سیاست خارجی موفق بوده، تردیدی وجود ندارد، اما دستاوردهای داخلی آقای روحانی چندان قابل دفاع نیست. این درست است که تورم تکرقمی و رشد اقتصادی مثبت شده، ولی این تحرکات در سبد غذایی و معیشتی مردم تاثیر ملموسی نداشته و حداقل ۳۰ درصد قدرت خرید مردم در دولت آقای روحانی کاهش داشته است، به این معنی که اگر شخصی با ۱۰۰ هزار تومان در قبل از روی کارآمدن دولت آقای روحانی، اقلامی را تهیه میکرده در حال حاضر باید با ۱۳۰ هزار تومان پول همان اقلام را تهیه کند. اصولگرایان این موارد را به خوبی در نظر دارند. یک کاندیدای قوی در مقابل روحانی با در نظر گرفتن این ضعفها، میتواند پایگاه رای ایشان را تحت تاثیر قرار دهد.
چند شخصیت اصولگرا اعلام کردهاند که احتمالا برای انتخابات ۹۶ کاندیدا میشوند. حضور این افراد خطری برای دکتر روحانی است؟
هیچ کدام از کاندیداهایی که تا به حال مطرح شدهاند، دارای پایگاه اجتماعی در مقابل روحانی نیستند و اگر این افراد کاندیدا شوند آقای روحانی پیروز انتخابات است، اما اگر آنها بر روی کاندیدایی شبیه به آقای احمدینژاد سرمایهگذاری کنند که بتواند با شعارهای پوپولیستی مردم را تحت تاثیر قرار دهد، خواهند توانست رای آقای روحانی را مخدوش کنند. باید بررسی کرد که آیا مردم به دنبال آرامش، ثبات و امنیت هستند - که این امر توسط دولت آقای روحانی تحقق پیدا کرده است - یا اینکه وعدههای پوپولیستی را به این ثبات و امنیت ترجیح میدهند.
پس وعدههای پوپولیستی هنوز هم در ایران خریدار دارد؟
بله، همین طور است. همین الان اگر کسی اعلام کند ۱۵۰ هزار تومان یارانه خواهد داد و در انتخاباتریاستجمهوری شرکت کند، مردم به این شعار رای میدهند. در تهران که اقشار روشنفکر در آن حضور دارند، بالای ۶۰ درصد به کاندیدایی با این شعار رای خواهند داد. مگر اینکه ممنوعیت قانونی برای اعلام این شعارها وجود داشته باشد. ۱۵ میلیون نفر از مردم ایران زیر خط فقر هستند. بسیاری از کارگران حدود ۸۰۰ هزار تومان حقوق میگیرند و در نتیجه اگر فردی شعار یارانه ۱۵۰ هزار تومانی بدهد، ممکن است رای بیاورد. از شرایط آرامی که اوباما در آمریکا به وجود آورد، ترامپ متولد شد. اتفاقا از شرایط آرام زمان دولت اصلاحات هم آقای احمدینژاد بیرون آمد. امکان دارد که چنین اتفاقی در ایران هم بیفتد، البته هنوز زود است در این مورد اظهارنظر شود، ولی برداشت شخصی من این است که آقای روحانی بهترین نامزد برای ریاستجمهوری است.
یعنی شرایط برای حضور یک پوپولیست در ایران فراهم است؟
هرکس از شرایط موجود دفاع کند، رای پایینتری کسب میکند. افرادی که مخالف شرایط موجود اقتصادی باشند مورد وثوق مردم قرار میگیرند، حتی اگر آقای روحانی شرایط موجود اقتصادی را نقد کند، مشکلات حال حاضر را بپذیرد و واقعیات پیش روی دولتش را با جسارت با مردم در میان بگذارد، رای بیشتری کسب میکند، اما اگر آقای روحانی از شرایط فعلی دفاع کند، نباید امیدوار باشد که مورد تایید مردم قرار بگیرد. اگر آقای روحانی به مردم قول دهد که فلان میزان اشتغال ایجاد خواهد کرد، مردم این وعده را قبول نخواهند کرد، زیرا میبینند که ساختوساز، صنایع کشور و تولید کاملا تعطیل شده است و در این شرایط نه تنها بیکاری حل نشده بلکه بیشتر هم شده است و دلایل آن را هم به دلیل نگفتن واقعیتها از سوی دولت آقای روحانی میدانند، البته منظور این نیست که کاندیداهای اصولگرا خواهند توانست آقای روحانی را شکست دهند، بلکه احتمال رای بالای آقای روحانی با وجود یک کاندایدای اصولگرا مانند آقای احمدینژاد از بین میرود. بهترین کاندیدا برای وضعیت فعلی آقای روحانی است، زیرا وی ساختار قدرت در ایران را میشناسد.
شاید بخشی از ریزش رای آقای روحانی به علت تخریب دولت در پروژه فیشهای حقوقی باشد. بهتر نبود ایشان به روش دیگری در این مورد عمل میکردند؟
بله، در بحث حقوقهای نجومی دولت خوب عمل نکرد. حقوقهای نجومی مربوط به دولت گذشته بود، بنابراین آقای روحانی باید در این مورد شخصا به صورت شفاف اعلام نظر میکرد. آقای نوبخت از حقوقهای نجومی دفاع کرد، ولی اگر عذرخواهی و اعلام میکرد که مقصر ایشان نیستند و این میراث دولت گذشته است که توسط این دولت ادامه یافته و ما نباید این موارد را ادامه میدادیم، آنگاه مردم به راحتی اصل موضوع را قبول میکردند.
احسان اسقایی
- 15
- 3