به گزارش ایران ؛علی شکوری راد دبیر کل حزب اتحاد ملت ایران است که از جمله احزاب نوپا در دولت یازدهم است. با وجود سابقه کم تشکیل این حزب اما سابقه فعالیتهای سیاسی مؤسسان و اعضای شورای مرکزی، این حزب را به یکی از فعالترین تشکلهای سیاسی تبدیل کرده است. آنها همچون دیگر اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو از نامزدی روحانی حمایت میکنند.
شکوری راد معتقد است که اصول گرایان در دوره فعلی بسیار از هم پاشیده و فاقد برنامه مشخصی برای اداره کشور هستند. از نظر او ابراهیم رئیسی نیز به لحاظ توانمندیها و سابقه اجرایی همپای روحانی نخواهد بود. این گفتوگو که پیش از آغاز زمان ثبتنام نامزدهای انتخاباتی انجام شده را در ادامه میخوانید.
آقای دکتر! فضای انتخاباتی را چطور میبینید؟
با اتفاقات اخیر به نتیجه انتخابات خیلی امیدوارتر هستم
شکل فعلی صف آرایی گروههای اصولگراها قابل پیشبینی بود؟
این مقدار تلاش برای کار تشکیلاتی و انسجام بخشی که اصولگرایان انجام میدهند، از این جهت است که احساس میکنند در شرایط عادی هیچ امیدی به پیروزی در انتخابات یا کسب موقعیتی ندارند. همین باعث شده مقداری همگرا شوند و این کاری که در قالب جمنا صورت گرفت، کار جدیدی نیست، اما این دور هم جمع شدن از سوی آنان درخور توجه است. به دلیل اینکه یکی از کارهایی که احمدینژاد انجام داد، برهم زدن کامل تعادل جناح راست بود که بعداً به اصولگرا تغییر نام داد. انسجام و همگرایی نسبی آنها را از بین برد و آنها اکنون مجموعهای هستند که دورهم جمع شدن کاملشان و رسیدن به یک نامزد واحد تقریباً یک رؤیاست.
فکر میکنید خروجی آن موفق خواهد بود و این همگرایی مستدام است؟
هر چند جمنا تلاشی برای جمع شدن آنان دور هم است، اما یک تلاش ناقص و شکننده هست و نتوانسته همه آنها را دور هم جمع کند و آنقدر هژمونی ایجاد کند که بتوانند زیر علم آن گرد هم بیایند.
چرا اصولگرایان به چنین تفرقی رسیدند؟
جناح راست سنتی با پایگاه اجتماعی جامعه روحانیت مبارز و حزب مؤتلفه عملاً پس از انتخابات دوم خرداد و مجلس ششم اعتماد به نفس خود را از دست داد. در انتخابات شورای دوم که اینها کاملاً پا پس کشیده و فکر میکردند انتخابات شوراها را هم باختهاند، احمدینژاد به دلیل مشکلاتی که در درون اصلاحطلبان پیش آمد، فرصت را مغتنم شمرد و با تشکیل آبادگران وارد صحنه خالی انتخابات شد.
آنها توانستند در شرایط مشارکت بسیار پایین مردم که در تهران تا ۱۲ درصد پایین آمده بود، با بسیج رأیهای سازماندهی شده در برخی نهادهای عمومی، انتخابات تهران را برنده شوند. به طوری که افرادی با رأی پایین و در حد ۵ درصد صاحبان حق رأی، وارد شورا شدند. آنها ناگهان دریافتند که دوباره میتوانند وارد میدان سیاست و رقابت شوند، اما در آن شرایط، این دیگر احمدینژاد بود که علم اصولگرایی را در دست گرفته بود. او شهردار و سپس رئیس جمهوری شد. جناح راست پیروزی احمدینژاد را پیروزی خود تلقی کردند و زیر علم او که از عنوان اصولگرایی استفاده میکرد، قرار گرفتند و از اینکه جناح راست یا محافظهکار خوانده نمیشوند، احساس رضایت داشتند.
اما احمدینژاد پدیدهای نبود که صرفاً علیه اصلاحطلبان باشد. او یک ویرانگر بود. وی پس از آنکه توانست در آن شرایط وانفسا موقعیت خود را تثبیت کند ماهیت خود را آشکارتر کرد. اصولگراها که تقریباً عادت داشتند با اصلاحطلبان یک هماورد رو در رو داشته باشند، احمدینژاد را پشت خود تلقی میکردند و از اینکه آنها را رو به جلو هل میداد، خرسند بودند اما متوجه نبودند که پس از کنار زدن اصلاحطلبان این هل دادن همچنان ادامه خواهد داشت تا تعادل آنها را برهم بزند، سکندری بروند و زمین بخورند، احمدینژاد گفتمان و معیارهای جناح راست را برهم زد و تخریب کرد. به نظر من بلایی که احمدینژاد بر سر جناح راست سنتی یا محافظهکار آورد، در نهایت بزرگتر از لطمهای بود که به اصلاحطلبان زد.
آنها خیلی دیر و زمانی متوجه شدند که دیگر هویت خود را باخته بودند. نتیجه این شد که جامعه روحانیت مبارز که یک زمان صاحب گفتمان و محوریت در جناح راست بود و حزب مؤتلفه که صاحب گفتمان بود، به حاشیه رانده شدند و کارآییشان را از دست دادند. خوشحالی اصولگراها خیلی دوام نداشت. آنچه امروز از دوران احمدینژاد برای جناح اصولگرا باقی مانده یک جناح پراکنده، زیر سؤال رفته، ایمان باخته و متفرق است. این تفرق باعث شد احمدینژاد بخشی از پایگاه رأی جناح راست بویژه از طبقات مستضعف را که به طور سنتی و مناسکی به نامزدهای معرفی شده از طرف جناح راست رأی میدادند را با خود ببرد.
یکپارچه شدن قدرت در حاکمیت موجب شد نهادهای نظارتی با خوشبینی نسبت به ادعاهای پر طمطراق پاکدستی، دچار خواب غفلت بشوند و از انجام وظیفه بازبمانند. فساد برای صاحبان قدرت فراگیر شد و ارقام نجومی فسادها یکی یکی دامنگیر صاحبان قدرت که حالا همه از جناح راست بودند، شد. آلودگی به قدرت و فساد هر کدام را به یک سمتی برد و هر کدام برای خود کیا و بیایی پیدا کردند. به عبارتی جناح راست بخشی از نیروهای مناسکی را به این صورت و بخشی از نیروهای دیگر خود را به دلیل آلودگی به فساد و بخشی از حامیان ایدئولوژیک خود را به دلیل مشاهده این فسادهای عظیم از دست داد و الان از آن جناح راست که دارای گفتمان و محوریت بود چیزی باقی نمانده است. اکنون مدعیانی که فاقد هویت ارزشی و اعتقادی هستند، بسیارند و هیچ طیفی زیر بار دیگری نمیرود.
همین آرایش باقی مانده از اصولگرایان را چقدر میتوان جدی تلقی کرد؟
آنچه شاهد هستیم، یک مجموعه شکست خورده است. جناح راست اگرچه قدرت را به لحاظ اقتصادی، رسانهای، نظامی و قضایی مدت مدیدی در اختیار داشته است، اما آنچه از دست داده است هویت و گفتمان است. الان جناح راست کیست؟ چیست؟ چه کار میخواهند بکنند، هویتشان چیست؟ چیزی برایشان باقی نمانده است. آنچه میتوانند بگویند، این است که ما وصل به ولایت هستیم و از رهبری تبعیت میکنیم. خودشان دیگر چیزی نیستند. کمکی برای رهبری نیستند. نه کمکی به رهبری میکنند و نه به کشور و منافع ملی. فقط خیلی نگران این هستند که موقعیت خودشان را از دست بدهند و آب و نانشان از دست برود.
اصولگرایان این دوره با تمام قوا برای انتخابات به عرصه آمدند. چه چشماندازی برای کشور با روی کار آمدن اصولگرایان میبینید؟ چه افقی پیش پای مردم میگذارند؟ مردم را به چه امیدی در انتخابات میتوانند با خود همراه سازند؟
اصولگرایان چیزی برای عرضه کردن ندارند. آنها خیلی امکانات در اختیار دارند. ما این را میدانیم که طرف مقابل آنقدر قدرت دارد که بتواند به صورت مکانیکی یا سختافزاری هر کاری بکند، اما سرنوشت کشور به صورت مکانیکی رقم نمیخورد. یعنی نظام جمهوری اسلامی در درون خود قابلیتهایی دارد که اجازه نداده تاکنون کسی به صورت مکانیکی سرنوشت آن را رقم بزند. ما در قانون اساسی نهاد انتخابات را داریم که بسیار قدرتمند دیده شده است و همچنان قدرتمند است. یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب همین نهاد انتخابات است که تا حالا نشان داده است همچنان تعیین کننده است.
اصلاحطلبان هم خوب میدانند این نهاد قدرتمند میتواند حماسهآفرینی کند و به همین دلیل قدرت را در بدنه جامعه، در ارتباطی که با جامعه دارند، در حرفی که میتوانند به مردم بزنند، در افقی که میتوانند پیش روی مردم ترسیم کنند، میبینند. اصلاحطلبان روی پای خود ایستادهاند، آویزان از جایی نیستند. آنهایی که روی پای خود ایستادهاند، بیشتر برای مردم قابل اعتماد و اتکا هستند تا کسانی که آویزان هستند. به همین دلیل است که با آنکه صدا و سیما جهتگیری بارزی دارد و یا نهادهای عمومی خارج از دولت کارهایی میکنند یا برخی نهادهای دیگر جهتگیری دارد، آستان قدس و شهرداری و نهادهای فرهنگی بی شمار وارد قضیه شدهاند، اما آنها نمیتوانند در فضای فکری جامعه تأثیر چندانی بگذارند. پیام تولید میکنند، اما پیامهایشان را هر قدر با استفاده از منابع مالی بی حد به صورت پر طمطراق به گوش مردم میرسانند اما هرگز کامل وارد ذهن مردم نمیشود.
این در حالی است که پیامهای بسیار کوتاه از ناحیه اصلاحطلبان تا عمق جان مردم نفوذ میکند. شما پیام سال گذشته رئیس دولت اصلاحات را ببینید. این روزها صحبتهای آقای روحانی را ببینید. از آن سو اصولگرایان مرتب از تریبونهای خود حرف میزنند و تخریب میکنند اما یک باره میبینید با یک جمله آقای روحانی همه حرفهایشان هدر میرود. اینکه اصولگرایان مستأصل هستند، به خاطر آن است که متوجه نمیشوند چگونه در حالی که همه منابع مادی و ابزار مکانیکی و فیزیکی و قدرت سخت در اختیارشان هست اما کارشان پیش نمیرود. متوجه نیستند که چرا این گونه است. البته اگر متوجه شوند شاید دست از این کارها بردارند.
ورود آقای رئیسی چطور؟ میتواند برای آنها برگ برندهای باشد؟
این کار به نظر من بزرگترین خطایی بود که در اردوگاه اصولگرایان اتفاق افتاد.
بازتاب خبر حضور آقای رئیسی را در مردم چطور دیدید؟
در همین چند روزی که زمزمه آمدن آقای رئیسی هست، آنچه در بدنه جامعه میبینیم، بیشتر واکنش سؤال برانگیز و شگفتی مردم است. بیشتر مردم صاحب این سؤال شدهاند که سرنوشتشان چگونه میخواهد رقم بخورد.
دلایلی که برای این تحلیل دارید، چیست؟
با آمدن آقای رئیسی دچار خطای استراتژیک شدند، چون در مقابل آقای رئیسی، آقای روحانی است. آقای رئیسی نه علم آقای روحانی، نه پتانسیل سیاسی آقای روحانی و نه سابقه آقای روحانی در جنگ را دارد. از نظر سوابق مدیریتی نازلتر از آقای روحانی است. از نظر کارآمدی اجرایی هیچ کارنامهای برای عرضه در مقابل ایشان ندارد. آقای روحانی کشور را در یک وضعیت ویران شده تحویل گرفته و با موفقیت کامل آواربرداری کرده است.
در این شرایط وانفسا توانسته یک بستری فراهم کند که انشاءالله با دولت بعدی خود گامهای بزرگی بردارد. شرایط غیرعادی کشور در دولت قبل را عادی و متعادل کرده و نرمالیزاسیون انجام داده است. این کارنامه آقای روحانی است که به نظر من کاملاً موفق بوده است. آقای رئیسی کدام کارنامه را میخواهد ارائه کند؟ احکام قضایی را؟ ایشان در دستگاه قضایی هم کار اجرایی قابل ملاحظهای انجام نداده است. بنابراین کسانی که میخواهند آقای رئیسی را در مقابل آقای روحانی قرار دهند، چگونه او را هماورد آقای روحانی تشخیص دادهاند؟ فکر میکنم آقای روحانی از اینکه رقیب اصلی او آقای رئیسی باشد. باید بسیار خوشحال باشد.
و در صورت ثبت نام آقای رئیسی، چه فضایی را پیشبینی میکنید؟
به هر دلیلی چنانچه آقای رئیسی ناگزیز به ثبت نام شود، به نظر من تا پای انتخابات نخواهد رفت و خیلی زود برای ایشان مکشوف خواهد شد که برخلاف تحلیلهایی که به ایشان داده شده بود و برخلاف تصورات، این گونه نیست که ایشان مورد استقبال مردم قرار بگیرد. این را همین الان از طلیعه ورود ایشان میتوان فهمید.
پس برای اصلاحطلبان رقابت با رئیسی سخت نیست؟
حقیقتاً باید بگویم به نظر من ورود رئیسی به صحنه برای ما موهبت است. با ورود او مردم تحریک میشوند که به صحنه بیایند. به صحنه آمدن مردم همیشه برای اصلاحطلبان یک موهبت بوده است. هرگاه میزان مشارکت افزایش پیدا کند، اصلاحطلبان دست بالا را خواهند داشت و به نظر من ورود آقای رئیسی انتخابات را دوقطبی خواهد کرد. ما اگرچه دوقطبی شدن را به صورتی که مردم کاملاً در دو جهت از هم متمایز شوند و از یکدیگر فاصله بگیرند به مصلحت کشور نمیدانیم، اما متوجه هستیم که نتیجه آن برای اصولگرایان نیز هرگز مثبت نخواهد بود.
در حزب مشخصاً در این مورد صحبت کردهاید؟
هنوز صحبت نکردهایم، اینها تحلیل شخصی من است. اگر فرآیند انتخابات یک فرآیند عادی باشد. تحلیل من این است که منافع ملی اقتضا میکند آقای روحانی یک دوره دیگر کشور را اداره کند. منفعت ملی جدای از بحثهای سیاسی-جناحی اقتضا میکند در شرایط کنونی که شاهد آن در جهان هستیم (ترامپ و مراودات بینالمللی) آقای روحانی همچنان کار را ادامه دهد. این برداشت از منفعت ملی موجب میشود در تحلیلمان در نظر بگیریم که رهبری نیز نسبت به این موضوع نظر مثبتی دارند. برآورد و احساسمان این است که رهبری نسبت به تداوم کار آقای روحانی نظرشان منفی نیست و آن را برای کشور با منفعت ملی مطابق میدانند.
پس چرا جناح اصولگرا این همه در تکاپو است؟
افق نگاه رهبری منافع ملی است. افق نگاه جناح اصولگرا و نهادهای همسو لزوماً منافع ملی نیست. افق دید آنها محدود است و بر همین اساس است که در تحلیل شرایط ممکن است بین آنها و رهبری فاصله باشد.
اگر چه ممکن است جهتگیریشان مشترک باشد، اما در تحلیل شرایط نظراتشان متفاوت باشد. آن وقت آنها هستند که پیش خودشان فکر میکنند که باقی ماندن آقای روحانی به نفع کشور نیست و بعد فکر میکنند برای این منظور باید رهبری را مجاب کنند که اجازه دهند آنها به صحنه بیایند و با آقای روحانی رقابت کنند. در چنین شرایطی رهبری همان طور که گفتهاند در جزئیات انتخابات دخالت نمیکنند، راه آنها را سد نکردهاند و سد نمیکنند و آنها در چنین شرایطی و این گونه فعال هستند. اگر رئیسی را با این هیمنه وارد انتخابات کنند و او شکست بخورد، از این شکست ممکن است تلقیهای دیگری شود که در راستای منافع ملی نیست.
به همین دلیل من فکر میکنم اینها خطای استراتژیک بزرگی را مرتکب شدهاند و در آن میمانند و نمیتوانند آن را ادامه دهند. مگر آنکه بخواهند مرتب بحرانسازی کنند و از آن بحرانها ماهی هدف خود را بیرون بکشند. وگرنه صید و ماهیشان در شرایط عادی به دست نمیآید. آن وقت ممکن است آب را گلآلود کنند، بحرانسازی کنند و به قول خودشان فتنه را به قبل از انتخابات بکشانند. اینکه آنها وعده دادهاند قبل از انتخابات فتنه خواهد شد، فتنهای است که خودشان تدارک دیدهاند. وگرنه ما هیچ قرینهای برای بروز هیچ حادثه خاصی نمیبینیم، مگر اینکه کسی فتنهانگیزی کند، کما اینکه در سال ۸۸ هم آنها بودند که فتنهانگیزی کردند و به پای رقیب نوشتند. اما در این انتخابات وعده قبل از انتخابات را دادهاند. این یعنی اینکه برنامه دارند. من فکر نمیکنم آنها در این کار موفق باشند به دلیل اینکه در مجموعه جناح راست و اصولگرا یکپارچگی وجود ندارد.
سبد رأی اصولگراها و جناح راست کجاست؟
با اقدامهایی که این روزها با توزیع کالا و اقلام صورت میگیرد، هدف این توزیعها جذب پایگاه رأی احمدینژاد است، نه پایگاه رأی اصلاحطلبان. چون اقشاری که از یارانه مستقیم بهره بردند همچنان در ذهنشان هست که احمدینژاد این خدمت را به آنها کرده است. آنها هستند که پایگاه رأی احمدینژاد هستند. توزیع اقلام و کمکها برای جذب پایگاه رأی احمدینژاد است و این سیاستها آنجا تأثیر میگذارد. اینکه احمدینژاد با پایگاه رأی خود چگونه رفتار خواهد کرد، من نمیدانم. آنچه میدانیم این است که در نظرسنجیها آقای روحانی همیشه بالاترین رأی را داشته و پس از ایشان با فاصله بسیار زیاد احمدینژاد و بعد با فاصله زیاد سایر نامزدهای قابل طرح اصولگرایان هستند. در مجموعه اصولگرایان موقعیت آقای احمدینژاد برتر از بقیه آنهاست و به همین دلیل است که احمدینژاد میتواند برای آنها چالش ایجاد کند.
فرض بر ورود احمدینژاد است؟
از احمدینژاد هر انتظاری میتوان داشت اینکه خودش یا بقایی باشد و اینکه تأیید یا رد شود را من قضاوت نمیکنم و امیدوارم هر کسی پایگاه رأی دارد، بتواند در صحنه انتخابات حضور داشته باشد، ما معتقد نیستیم شورای نگهبان افراد را رد صلاحیت کند. اصلاً آرزو نمیکنیم در انتخابات ریاست جمهوری کسی که دارای پایگاه رأی هست رد صلاحیت شود و این، مورد پسند ما نیست. فارغ از اینکه شورای نگهبان چه فرد یا افردای را رد یا تأیید کند، میدانیم احمدینژاد پایگاه رأی قویتری نسبت به سایر اصولگرایان دارد و اگر شورای نگهبان دخالت نکند و بیاید، نفر بعد از آقای روحانی با فاصله بسیار زیاد احمدینژاد است. پایگاه رأی او قابل نادیده گرفتن نیست. اگر اصولگرایان نتوانند پایگاه رأی احمدینژاد را جمع کنند، هیچ امیدی به پیروزی نخواهند داشت. چون پایگاه رأی اصولگرایان در مجموع همان طور که در انتخابات گذشته نشان داد، خیلی کمتر از آن است که بتوانند رقیب آقای روحانی شوند. اگر بتوانند ائتلاف یکپارچه کنند و احمدینژاد را هم با خود یکی کنند، همچنان معلوم نیست رقیب جدی برای آقای روحانی باشند. اگر هم احمدینژاد را نتوانند در ائتلاف خود بیاورند که هرگز.
مدل انتخاباتی اصولگرایان را چطور میبینید؟
یکی از خطاهای اصولگرایان این است که فکر کردهاند الگویی که سال گذشته برای اصلاحطلبان پیش آمد و لیست آنها یکپارچه رأی آورد و مردم بدون توجه به اینکه در این لیست چه کسانی هستند، به مجموعه لیست رأی دادند، فکر کردند در این انتخابات میتوانند چنین هژمونیای ایجاد کنند در حالی که این کار برای آنها غیرممکن است و آنها باید برای شوراها یا ریاست جمهوری کاندیداهایی را به صحنه بیاورند که مردم آنها را بشناسند و بپذیرند. چون آنها شخصیتی مثل رئیس دولت اصلاحات را ندارند که وقتی پیامی میدهد و به مردم حرفی میزند، مردم به حرف او توجه و اعتماد میکنند. مردم به حرف ایشان اعتماد کردند و رأی دادند و آن پیروزی بزرگ به دست آمد. مردم از این کار و نتیجه راضی هستند. اما جناح مقابل نمیتواند چنین کاری بکند و چنین نتیجهای بگیرد.
به نظر می رسد که شما اصلاً رقابت را سخت نمیبینید و از الان روحانی را برنده میدانید.
ما در انتخابات ریاست جمهوری کمترین چالش را برای کسب نتیجه داریم اما برایمان بسیار مهم است که آقای روحانی رأی خوبی بیاورد. ما باید تلاش کنیم مشارکت مردم حداکثری شود و رأی آقای روحانی حداکثری شود تا بتواند با قدرت و قوت بیشتری کار خود را انجام دهد. من مطمئن هستم اگر آقای روحانی چهار سال دیگر در این کشور دولت را در دست داشته باشد، ما بعد از چهار سال سرافرازانه افتخار خواهیم کرد به کارنامهای که دولت خواهد داشت و افتخار خواهیم کرد که کشور را مردم چگونه از دوره احمدینژاد با رأی خود بیرون آوردند و به دولتی سپردند که توانست بر ویرانههای آن یک بنای باشکوه بسازد.
میتوانم با اطمینان بگویم که ما در صورتی که آقای روحانی بر سر کار بیاید، در انتهای دوره سرافراز خواهیم بود. اصولگرایان میدانند که آقای روحانی اگر باشد، بازنده انتخابات هستند، بعضاً به این دل بستهاند که شورای نگهبان برایشان کاری انجام دهد، اما ما این را بعید میدانیم. از زاویه همان تحلیلی که از نگاه و منظر رهبری گفتم، بعید میدانم رئیس جمهوری مستقر را بتوانند رد صلاحیت بکنند.
تصمیم آقای روحانی هم برای انتخابات جدی است؟
بله. کاملاً جدی است و دارند ساز و کارهای لازم برای انتخابات را فراهم میکنند. برای حضور در انتخابات هیچ تردیدی در حضور و ثبت نام آقای روحانی وجود ندارد. احتمال اینکه مانعی برای حضورشان وجود داشته باشد، منتفی است. با این حال سخنگوی شورای نگهبان خط و نشان آخر را هم کشیده و گفته است که ما تا زمان تحلیف میتوانیم همچنان رئیس جمهوری منتخب را رد صلاحیت کنیم. وقتی میگویند که حق دارند این کار را بکنند، دیگر نمیشود روی هیچ چیز حساب کرد، جز اینکه با اعتماد به نفس و با دل محکم باید پیش برویم و نگذاریم با این حرفها توی دلمان را خالی کنند. کفی بالله وکیلا!
چه پیشبینیای از مشارکت مردم در انتخابات دارید؟
فکر میکنم با این مجموعه فعالیتهایی که جناح اصولگرا انجام میدهد و خوب است، فضای انتخابات گرمتر میشود. وقتی فضای انتخابات گرمتر شود، میزان مشارکت هم افزایش مییابد. بنابراین فعالیت رقبا اعم از اصولگرایان و احمدینژادیها را بد نمیدانم. فکر میکنم کلاً فرآیندهای انتخاباتی هر میزان زودتر و هر میزان جدیتر انجام شود، فارغ از نتیجه آن به نفع نهاد انتخابات و کشور است. بنابراین این کارهایی که الان انجام میشود، پیدایش جمنا، برای گرم شدن فضای انتخابات خوب است. ما یک کاندیدایی داریم که فعلاً رئیس جمهوری است و خیلی بحثی نداریم. آنها هستند که بحث تولید میکنند، آنها هستند که چالش ایجاد میکنند، چالشهایی که آنها ایجاد میکنند به ما فرصت میدهد که فعالتر باشیم. بنابراین برای ما هم انگیزاننده است و این خوب است و من در مجموع از این فعالیتها نه تنها نگران نمیشوم بلکه معتقدم به تقویت فرآیند انتخابات و افزایش مشارکت میانجامد.
چه پیشبینی از رأی آقای روحانی دارید؟
من فکر میکنم بیش از دوره قبل رأی میآورد امیدوارم بالای ۲۰ میلیون رأی بیاورد.
اصولگراها چه وضعیتی پیدا میکنند؟
آنها امکان اجماع روی یک نامزد نخواهند داشت و تفرق و سرخوردگی و بی رمقی ایجاد میشود و نتیجه این میشود که در آستانه انتخابات فضا را یک باره سرد کنند تا آقای روحانی با رأی کمتری بیاید که به نظر من با شرایطی که پیش میرود این سناریو را هم نمیتوانند پیش ببرند. من از قبل پیشبینی میکردم با روی کار آمدن ترامپ شرایط برای آمدن روحانی مساعدتر شده است و فکر میکردم اصولگرایان به این سمت خواهند رفت که یک انتخابات کم شور برگزار شود و آقای روحانی با یک رأی حداقلی رئیس جمهوری شود تا بعد بتوانند با او چالش کنند. شرایط این گونه پیش نرفت که آنها این سناریو را دنبال کنند. به دنبال سناریو دیگری رفتند که با ناکام ماندن آن سناریو، اولی هم قابلیت انجام خود را از دست میدهد.
- 19
- 1