رقابت اين دو ، رقابت ميان دو تفكر و دو نگاه و دو جهانبيني سياسي متفاوت براي اداره كشور است. هر چند هر دو به اصول انقلاب و مباني نظام متعهد و پايبندند و از تبار روحانيت به شمار ميآيند. هر چند هر دو اهل حوزه و حقوقاند اما مشي و منش تفكري آنان متفاوت است.
روحاني به جهت سوابقي كه از خود برجاي گذاشته اهل تعامل و تعادل و تثبيت عقلانيت در مديريت جاري كشور است اما سيد ابراهيم رييسي را به جهت اينكه در معرض مديريت اجرايي قرار نگرفته بايد از طريق گفتمان سياسي، حلقه حاميان و منظومه فكري-عقيدتي آنان مورد ارزيابي قرار داد و اين جريان به جهت ساختار عقيدتي و مديريتي، مختصات و مشخصاتي عكس حسن روحاني دارد.
رييسي شايد توانايي جذب بدنه ايدئولوژيك و محافظهكار و مخالفين دولت روحاني و اصلاحطلبان را داشته باشد اما بيترديد با آمدن و ماندن رييسي بخشي از قشر خاكستري جامعه كه معمولا نسبت به مسائل سياسي بيتفاوت هستند وارد صحنه ميشوند و چون نگرش چنين افرادي معمولا خلاف رويه مديريت ايدئولوژيك و جناح اصولگرايي است بنابراين حضور رييسي آراي خاموش را به نفع حسن روحاني پاي صندوق رأي ميآورد.
اما رقابت نانوشته و اصلي كه رويدادهاي روزهاي آينده آن را شفافتر خواهد كرد، رقابت ميان روحاني و قاليباف است. دو چهرهاي كه در نحوه و روش اجرايي كشور و اولويتبندي مسائل تفاوت روش دارند. چه آنكه اگر قاليباف همه زيست سياسياش در اردوگاه اصولگرايان بوده اما او را بايد يك اصولگراي تكنوكرات دانست كه براي فعل و كنش سياسي درگير حد و حصر جهانبيني و ايدئولوژي جناحي و سياسي نبوده است.
از همين رو دوگانه انتخاباتي قاليباف-روحاني بر خلاف رقابت رييسي-روحاني يك تنازع روش مديريتي است و نه تجادل نگرشي. قاليباف منتقد روش روحاني در اقتصاد است اما مخالف توسعه و مدرنسازي ايران نيست. او برعكس رييسي، به طبقه متوسط جامعه حساب ويژهاي باز كرده است و مثل روحاني اولويت خود را طبقه محروم جامعه قرار نداده است.
هر چند در مقابل رييسي پايگاه راي خود را روي قشر مستضعف قرار داده است شايد گفت مدل انتخاباتي او مدل احمدينژاد – هاشمي در سال ٨٤ است. اما رقابت روحاني – قاليباف از جنس ديگري است. قاليباف اقتصاد را بر فرهنگ ترجيح ميدهد.
اما روحاني آنها را در يك خط ميداند. بر همين اساس ميتوان گفت رقابت روحاني - قاليباف از خرداد ٩٢ آغاز شد تا آن زمان كه اين دو رودرروي يكديگر قرار گرفتند از آن روز به بعد قاليباف از هر فرصتي استفاده كرد تا از عملكرد روحاني انتقاد كند. او در اين چهار سال بيواهمه خود را رقيب جدي روحاني دانست. امروز پس از چهار سال دوئل نفس گير، حقوقدان و سرهنگ دوباره مقابل يكديگر قرار ميگيرند. قاليباف اينبار با سه هدف وارد صحنه انتخابات شده است؛
اول آنكه مناظرههاي سال ۹۲ را جبران مافات كند و با روحاني تسويه حساب كند، حتي اگر پيروز ميدان نباشد. دوم آنكه حمله كند تا مسايل شهرداري تهران مطرح نشود و سوم اينكه حاميان اصولگرايش را متقاعد كند كه فقط اوست كه ميتواند در برابر رقيب تاب بياورد و از شكست نهراسد. زيرا او ميداند نجابت رييسي نميتواند مناظرههاي ۸۸ را براي احمدينژاد و مناظره ۹۲ را براي شهردار بازتوليد كند.
به اين ترتيب قاليباف جنگي داخلي را در ميان اصولگرايان راه انداخته تا نظر آنها را براي كنارگذاشتن رييسي و جا انداختن خود جلب كند و در اين كارزار رقيب اصلي حسن روحاني شود. او اين را ميخواهد چه پيروز انتخابات باشد چه بازنده. اما برنده اين رقابت درون جناحي هر كه باشد، حسن روحاني كار سختي براي رقابت با او پيشرو نخواهد داشت.
- 12
- 3