«قالیباف در یک سال گذشته مواضع تندی نسبت به دولت آقای روحانی گرفته که در نوع خود قابل تأمل است. دلیل اصلی این مواضع نیز این بوده که ایشان به دنبال این است که حمایت همه طیفهای اصولگرا و مخالفت دولت آقای روحانی را نسبت به خود جلب کند. در نتیجه انتقادات آقای قالیباف از دولت آقای روحانی با برنامهریزی صورت گرفته است. از سوی دیگر به نظر میرسد آقای رئیسی قرار است در فضای انتخاباتی رفتاری آرام و به دور از هرگونه جنجال و هیاهو از خود نشان بدهد تا آرای خاکستری در فضای رقابتی و جنجالی انتخابات به سمت ایشان گرایش پیدا کند. این در حالی است که آقای رئیسی نماد جریان رادیکالتر اصولگرایان است.
با این حال آقای قالیباف وظیفه حمله به دولت آقای روحانی را در انتخابات برعهده گرفته است تا به نوعی جایگاه معاون اولی ریاستجمهوری خود را تثبیت کند». جملات بالا سخنان دکتر علی تاجرنیا نماینده مجلس ششم شورای اسلامی و فعالی سیاسی اصلاحطلب در تحلیل آرایش سیاسی انتخابات دوازدهم ریاستجمهوری است. تاجرنیا همچنین معتقد است: «اصولگرایان دچار یک خطای استراتژیک و اشتباه تاکتیکی شدهاند. اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ تنها به دنبال پیروزی در انتخابات هستند و به همین دلیل همه ظرفیتهای خود را به کار گرفتهاند که در انتخابات به پیروزی دست پیدا کنند. اصولگرایان این اشتباه را در انتخابات ریاستجمهوری سال۸۸ نیز مرتکب شدند. در آن مقطع زمانی اصولگرایان گمان میکردند همین مساله که رئیس دولت نهم دارای پایگاه رأی است کفایت میکند و به همین دلیل به بقیه جوانب ادامه رویکرد او در مدیریت کشور فکر نکردند. در شرایط کنونی نیز اصولگرایان بدون در نظر گرفتن تواناییهای آقای رئیسی تنها برای پیروزی در انتخابات روی ایشان سرمایهگذاری کردهاند». در ادامه گفتوگوی دکتر علی تاجرنیا با «آرمان» را میخوانید.
ارزیابی شما از نتایج تایید صلاحیتهای شورای نگهبان چیست؟
به نظر من عملکرد شورای نگهبان در این زمینه قابل قبول بوده است. با این وجود شورای نگهبان باید درباره تصمیم خود مبنی بر تایید صلاحیت این افراد و همچنین کسانی که رد صلاحیت شدهاند برای مردم شفاف سازی کند و دلایل تصمیم خود را عنوان کند. این مساله بخصوص درباره رئیس دولتهای نهم و دهم که هشت سال ریاستجمهوری کشور را برعهده داشته صادق است. شورای نگهبان باید در این زمینه شفاف سازی کند و به مردم عنوان کند که به چه دلایلی او را رد صلاحیت کرده است. با این وجود به نظر من از شش نفری که موفق شدهاند مورد تایید شورای نگهبان قرار بگیرند در نهایت چهار نفر بیشتر در رقابتهای انتخاباتی باقی نخواهند ماند.
شورای نگهبان تلاش کرده بین دو جریان سیاسی کشور یعنی اصلاحطلب و اصولگرا در معرفی کاندیداها توازن ایجاد کند و از سوی دیگر تنشها را در انتخابات به حداقل ممکن برساند. به نظر من حضور آقای جهانگیری در کنار آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری برای کمک به آقای روحانی بوده است و احتمال اینکه ایشان در روزهای پایانی انتخابات به سود آقای روحانی کنارهگیری کنند بسیار بالاست. از سوی دیگر اصولگرایان به دنبال این هستند که تاکتیک اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ یعنی کنار کشیدن آقای عارف را بین آقای رئیسی و قالیباف تکرار کنند و به احتمال زیاد یکی از این کاندیداها به سود دیگری کنار خواهد رفت. با این وجود به نظر میرسد حضور آقای میرسلیم و هاشمی طبا تأثیرچندانی درفضای انتخاباتی نخواهد داشت و این دو کاندیدا با اقبال عمومی زیادی مواجه نخواهند شد. در نتیجه رقابت اصلی انتخاباتی در نهایت بین آقای روحانی از یک طرف و آقای رئیسی و قالیباف در طرف مقابل خواهد بود. این در حالی است که ژست آقای رئیسی ژست انتخاباتی است و ایشان به احتمال زیاد در رقابتهای انتخاباتی باقی خواهند ماند. اصولگرایان به دنبال این هستند که آقای رئیسی در انتخابات این جریان را به اهداف خود نزدیک کند یا اگر موفق به چنین کاری نشد حداقل در انتخابات با شکست فاحشی مواجه نشود.
آیا این امکان وجود دارد که کاندیدهای اصولگرا نیز با هم رقابت کنند و ما با یک انتخابات چند قطبی مواجه شویم؟
انتخابات در ایران معمولا به صورت دوقطبی برگزار میشود و بهندرت چند قطبی شده است. برای مثال در انتخابات ریاستجمهوری سال۸۴ در ابتدا فضا چند قطبی بود و یکی از نامزدها رأی قابل توجهی داشت، اما به دلیل فضای دوقطبی آرای خود را از دست داد و رقابت اصلی انتخابات با دو نامزد دیگر در نهایت به دور دوم کشیده شد. به همین دلیل انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ نیز به صورت دوقطبی و بین گزینه نهایی اصولگرایان و آقای روحانی به عنوان گزینه نهایی اصلاحطلبان برگزار خواهد شد. این در حالی است که در شرایط کنونی سه گزینه اصولگرایی یعنی آقایان رئیسی، قالیباف و میرسلیم در انتخابات حضور دارند و اصولگرایان باید هرچه سریعتر گزینه نهایی خود را در انتخابات از بین این سه گزینه انتخاب کنند. به نظر میرسد اصولگرایان تلاش خواهند کرد از بین آقای رئیسی و آقای قالیباف گزینه نهایی خود را انتخاب کنند.
از بین شش کاندیدای تایید صلاحیت شده به نظر میرسد که دو کاندیدای پوششی یعنی آقای جهانگیری و قالیباف نیز وجود دارند. ارزیابی شما از حضور کاندیدای پوششی در کنار کاندیدای اصلی چیست؟
به نظر من اصولگرایان آقای رئیسی را برای شکست در انتخابات وارد صحنه نکردهاند و به دنبال پیروزی ایشان هستند. به همین دلیل اگر اصولگرایان در ارزیابیها و نظر سنجیهای خود به این نتیجه برسند که آقای رئیسی در انتخابات شکست خواهد خورد و یا اینکه یک بازنده سربلند خواهد بود وی را در این مقطع زمانی هزینه نخواهند کرد. این در حالی است که وضعیت جریان اصلاحات در حمایت از آقای روحانی متفاوت است. بدون شک یکی از دغدغههای اصلی آقای روحانی در مناظرات انتخاباتی دفاع از عملکرد دولت خود و بیان حقایق برای مردم است. این در حالی است که بخشهایی از جریان اصلاحطلبی نسبت به حضور آقای روحانی تا زمان رأیگیری نگرانی دارد و از برخی از مسائل اطمینان خاطر ندارد. به همین دلیل اصلاحطلبان تصمیم گرفتند آقای جهانگیری را در طول آقای روحانی وارد رقابتهای انتخاباتی کنند تا برخی از نگرانیها کاهش پیدا کند. البته بخشهایی از این نگرانی با نتیجه تایید صلاحیتها و تایید صلاحیت آقای روحانی مرتفع شده است. با این وجود اصلاحطلبان هنوز نسبت به فضای انتخابات و اقدامات اصولگرایان در این زمینه نگرانیهایی دارند که باعث میشود آقای جهانگیری را در فضای انتخابات نگاه دارند تا به آقای روحانی کمک کند. البته اصلاحطلبان به امکان ریزش آرای آقای روحانی با حضور آقای جهانگیری نیز فکر کردهاند و تدابیر لازم در این زمینه اندیشیده شده است. شاید یکی از مهمترین نگرانیهای اصلاحطلبان به مخاطره افتادن فضای انتخابات به دلیل برخی مصلحت اندیشیها نسبت به اصولگرایان باشد. با این وجود بنده امیدوارم این نگرانیها نیز مرتفع شود و ما با یک انتخابات پرشور و با مشارکت بالا مواجه باشیم.
دلیل حضور آقای قالیباف در انتخابات۹۶ بهرغم دوبار شکست در انتخابات گذشته چه بوده است هدف وی از این حضور چیست و این اقدام چه پیامدهایی برای ایشان به همراه خواهد داشت؟
آقای قالیباف در یک سال گذشته مواضع تندی نسبت به دولت آقای روحانی گرفتهاند که در نوع خود قابل تأمل است. دلیل اصلی این مواضع نیز این بوده که ایشان به دنبال این است که حمایت همه طیفهای اصولگرا و مخالفت دولت آقای روحانی را نسبت به خود جلب کند. در نتیجه انتقادات آقای قالیباف از دولت آقای روحانی با برنامهریزی صورت گرفته است. از سوی دیگر به نظر میرسد آقای رئیسی قرار است در فضای انتخاباتی رفتاری آرام و به دور از هر گونه جنجال و هیاهو از خود نشان بدهد تا آرای خاکستری در فضای رقابتی و جنجالی انتخابات به سمت ایشان گرایش پیدا کند. این در حالی است که آقای رئیسی نماد جریان رادیکالتر اصولگرایان است. با این حال آقای قالیباف وظیفه حمله به دولت آقای روحانی را در انتخابات برعهده گرفته است.
تا به نوعی جایگاه معاون اولی ریاستجمهوری خود را تثبیت کند. قالیباف به این نکته آگاهی دارد که فرصت ادامه حضور در شهرداری تهران برای وی میسر نیست و وی نمیتواند همچنان در منصب شهرداری تهران حضور داشته باشد. با این وجود قالیباف به صورت طبیعی تمایل دارد در قدرت حضور داشته باشد. نکته دیگر اینکه قالیباف به این نکته اذعان دارد که وی در گذشته دوبار در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرده و هر دوبار نیز شکست خورده است. این در حالی است که یک بار این حضور در زمانی صورت گرفته که آقای روحانی نیز در انتخابات حضور داشته است. در نتیجه آقای قالیباف در زمانی که آقای روحانی رئیس جمهور نبوده در رقابت با وی شکست خورده است. به همین دلیل امکان شکست مجدد وی از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری بسیار بالا خواهد بود. مردم ایران همواره نشان دادهاند که در شرایط عادی از کسی که در انتخابات شکست خورده حمایت نخواهند کرد و آقای قالیباف نیز از این قاعده مستثنا نیست. در نتیجه حضور آقای قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری برای پیروزی در انتخابات نیست و احتمال حضور ایشان تا پایان رقابتهای انتخاباتی بسیار اندک خواهد بود.
آیا آقای رئیسی میتواند پایگاه رأی آقای روحانی را با چالش جدی مواجه کند؟
به نظر من اصولگرایان دچار یک خطای استراتژیک و اشتباه تاکتیکی شدهاند. اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ تنها به دنبال پیروزی در انتخابات هستند و به همین دلیل همه ظرفیتهای خود را به کار گرفتهاند که در انتخابات به پیروزی دست پیدا کنند. اصولگرایان این اشتباه را در انتخابات ریاستجمهوری سال۸۸ نیز مرتکب شدند. در آن مقطع زمانی اصولگرایان گمان میکردند همین مساله که رئیس دولت نهم دارای پایگاه رأی است کفایت میکند و به همین دلیل به بقیه جوانب ادامه رویکرد او در دولت دهم و مدیریت کشور فکر نکردند.
در شرایط کنونی نیز اصولگرایان بدون در نظر گرفتن تواناییهای آقای رئیسی تنها برای پیروزی در انتخابات روی ایشان سرمایهگذاری کردهاند. این در حالی است که به نظر من آقای رئیسی فاقد تواناییهای لازم برای مدیریت کشور هستند و در بسیاری از زمینهها مانند مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بینالمللی سابقه روشن و درخشانی در گذشته نداشتهاند. آقای رئیسی در گذشته تنها در حوزه قضائی فعالیت کردهاند که در این حوزه نیز بیشتر در نقش معاون حضور داشتهاند. نکته دیگر اینکه آقای روحانی به تازگی و پس از تلاش و زحمات زیادی موفق شده کشور را از شرایط دشوار ناشی از تحریمها خارج کند. در نتیجه اگر فردی جز آقای روحانی به ریاستجمهوری برسد که دارای دیدگاههای رادیکال در عرصه بینالمللی باشد به منافع ملی آسیب وارد میکند. البته از این نکته نیز نباید غافل شویم که آقای رئیسی کاندیدای جریان معتدل اصولگرا نیست و جریان معتدل اصولگرا در ماههای اخیر نشان دادهاند که به سمت آقای روحانی تمایل دارند. در نتیجه آقای رئیسی نقطه کانونی همه طیفهای اصولگرا جز جریان معتدل اصولگرایان است.
نکته دیگر اینکه آقای رئیسی فاقد پایگاه قوی در بین اقشار پایین جامعه است. برخی از اصولگرایان تندرو به جای اینکه مبانی فکری خود که دلیل اصلی تشتت در این جریان سیاسی است را اصلاح کنند و منافع ملی را به منافع جریانی ترجیح بدهند، تنها به دنبال حذف رقیب و پیروزی در انتخابات با هر ابزار و امکاناتی هستند. اصولگرایان باید به این نکته توجه داشته باشند که تنها نباید به فکر رقابتهای انتخاباتی باشند و بلکه باید نگاهشان به سمت آینده و بعد از رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری باشد. اگر این اتفاق رخ ندهد اصولگرایان در فردای انتخابات دوباره با تشتت و چند دستگی مواجه خواهند شد. بدون شک اگر اصولگرایان در انتخابات شکست بخورند طیفهایی مانند طیف رئیس دولتهای نهم و دهم و حتی جلیلی به دنبال سهم خواهی از اصولگرایان خواهند بود و فضا در جریان اصولگرایی به سمت چند دستگی به پیش خواهد رفت.
آقای روحانی در فضای انتخاباتی ممکن است با چه چالشهایی مواجه شود؟
اصولگریان گمان میکنند اقشار کم درآمد و سنتی جامعه که در وضعیت مناسبی به بسر نمیبرند نسبت به دولت آقای روحانی فاصله گرفتهاند و به همین دلیل میتوانند با پررنگ کردن دغدغههای اقشار آسیب پذیر جامعه، عرصه را در فضای انتخاباتی برآقای روحانی تنگ کنند. در نتیجه مهمترین چالشی که اصولگرایان ممکن است برای آقای روحانی در فضای انتخابات به وجود بیاورند مسائل اقتصادی خواهد بود. اصولگرایان به دنبال این هستند که آقای روحانی را در این زمینه تحت فشار قرار بدهند تا ایشان از پاسخگویی در این زمینه ناتوان شود و در نتیجه پایگاه رأی ایشان مخدوش شود. به همین دلیل آقای روحانی باید در مرحله اول برای مردم، پشت پرده دولت گذشته را شفاف کند و به مردم عنوان کند که چه میراثی از دولت قبل از خود به ارث برده و در شرایط کنونی کشور را به چه نقطهای رسانده است. آقای روحانی باید با دست پر در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کند و از فرصت تبلیغات انتخاباتی در جهت دستاوردهای مهم دولت مانند آرامش و ثبات اقتصادی و همچنین برجام دفاع کند. نکته مهم دیگر اینکه هر چه مشارکت مردم در انتخابات بیشتر باشد شانس آقای روحانی برای پیروزی بیشتر خواهد شد. در نتیجه اگر مردم حضور پررنگتری در انتخابات داشته باشند بدون شک آقای روحانی دوباره پیروز انتخابات ریاستجمهوریخواهند بود.
چرا رئیس دولتهای نهم و دهم بهرغم توصیه مقام معظم رهبری در انتخابات ثبتنام کرد؟
به نظر من حضور او در انتخابات غیرمنتظره نبود و با ارزیابی آخرین مواضع و اقدامات وی حضورش در انتخابات محتمل به نظر میرسید. او همواره تمایل دارد خود را در افکار عمومی مطرح کند و در صدر اخبار و تحلیلهای سیاسی قرار داشته باشد. به همین دلیل هنگامی که ایشان در ماههای گذشته عنوان کرد که از توصیه مقام معظم رهبری تمکین میکند و در انتخابات شرکت نخواهد کرد، برای کسانی که شناخت کافی از روحیات وی داشتند این دغدغه وجود داشت که وی ممکن است در انتخابات ثبتنام کند که در نهایت نیز چنین اتفاقی رخ داد.
او فکر میکرد میتواند با توجه به اینکه هشت سال رئیس جمهور کشور بوده از کانال شورای نگهبان عبور کند و با حمایت طبقات پایین جامعه در انتخابات ریاستجمهوری جریان سازی کند و به اهداف خود دست پیدا کند و تلاش کرد با ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری موجی جدید در جامعه ایجاد کند تا بتواند از این موج در انتخابات ریاستجمهوری سال۱۴۰۰ استفاده کند و دوباره خود یا نزدیکانش قدرت را به دست بگیرند. اما با اعلام نظر شورای نگهبان وی در چهار سال آینده به دنبال القای این مساله است که اگر تایید صلاحیت میشد، میتوانست مشکلات کشور را حل کند. وی همچنین به دنبال این است که عدم حضور خود درانتخابات را برای نظام پر هزینه جلوه بدهد. از سوی دیگر وی در آینده از تشتت و دو دستگی اصولگرایان استفاده خواهد کرد و تلاش خواهد کرد که خود را به جریان اصولگرایی در آینده تحمیل کند.
به نظر شما پشت پرده چنین تفکری برای ثبتنام در انتخابات با علم به اینکه ممکن است ردصلاحیت شود چه بود؟
ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که محافظهکاران یک بار در سال ۸۸ برای رفتار و گفتار احمدینژاد هزینههای زیادی متحمل شدند. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ همه طیفهای اصولگرا اعم از تندرو و معتدل از وی حمایت و هزینه زیادی پرداخت کردند. در شرایط کنونی او احساس میکند مجموعه افراد و نهادهایی که از وی در سال۸۴ و ۸۸ حمایت کردند، نمیتوانند به راحتی وی را فراموش کنند و پتانسیل حمایت مجدد از وی در بین اصولگرایان وجود دارد. از سوی دیگر حضور رئیس دولتهای نهم و دهم در انتخابات با هدف دیگری نیز همراه بود که به نظر میرسد پشت پرده اصلی حضور وی به شمار میرفت. او به خوبی به این نکته آگاهی داشت که اگر در انتخابات حضور پیدا نکند و جریان وی به فراموشی سپرده شود احتمال افزایش و به جریان افتادن پروندههای بیشتری از نزدیکان وی از نظر قضائی وجود خواهد داشت. به همین دلیل وی در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد تا از چنین اتفاقاتی جلوگیری کند و از پیامدهای سنگینی که ممکن است برای نزدیکان خود به وجود بیاید جلوگیری کند.
- 10
- 4