نزدیک ۴ سال از دولت تدبیر و امید گذشت و چند روز دیگر انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری برگزار میشود؛ انتخاباتی که هم میتواند ادامه مسیر اعتدال و تدبیر باشد و هم بازگشت به عقب. روحانی بارها تاکید کرده که به عقب باز نمیگردیم، اما این بازنگشتن نیازمند تشریح آنچه است که مردان اعتدال در ۴ سال انجام دادند و همچنین هشدار نسبت به تبعات بازگشت به سالهای قبل از ۹۲! یک تحلیلگر سیاسی معتقد است روحانی بذر امید را در سال ۹۲ کاشت و در چهار سال دوم محصول آن را برداشت خواهد کرد. صادق ملکی همچنین به سوالات «آرمان» درباره عملکرد دولت روحانی در دولت یازدهم و آنچه باید در دولت دوازدهم انجام دهد، پاسخ داد، که در ادامه میخوانید.
حدود ۴ سال از دولت آقای روحانی گذشت. عملکرد مردان تدبیر و امید در این سالها را با توجه به شرایط قبل چگونه ارزیابی میکنید؟
روحاني حرفهايترين رئيسجمهور پس از انقلاب است. او همه پلهها و تجربههاي لازم نظامي، امنيتي و سياسي براي كسب مقام رياستجمهوري را طي كرده است. كابينه او نيز حرفهاي بوده و از صفر شروع نكرده بودند، به نحوی که همه مسئوليت داشته و غم نام و نان ندارند. سرفرازي و توسعه ايران با استفاده از متد عقلانيت جمعي راهنماي عمل روحاني و كابينه اوست.
روحاني با راهبرد اعتدالگرايي توانسته است براي اولين بار كابينهاي را هدایت کند كه تبلور تعهد و تخصص است و این کابینه بهخوبی توانست كشور را اداره کند. چه شخصی هست كه در تعهد و تخصص وزير خارجه يا وزير بهداشت و درمان دولت یازدهم شك داشته باشد. ما در طول سالهاي پس از انقلاب به اندازه دولت روحاني نتوانسته بوديم تعادلي معقول در تعهد و تخصص ايجاد کنیم. دولت روحاني در نگاه كلان دولت موفقي بوده است. در انتخابات گذشته و انتخابات پيش رو دولت روحاني بدون رقيب بوده و هست، چنانثکه رقباي روحاني در اندازه رقابت با او نيستند. دولت روحاني در شرايطي زمام امور كشور را در دست گرفت كه فضاي بينالمللي عليه ايران بود و فصل هفتم شوراي امنيت سايه مواجهه را بر كشور گسترانیده بود. مردم به روحاني راي دادند و با راي مردم، دولت روحاني با هوشمندي و با دستور عمل نرمش قهرمانه توانست با برجام، سايه تنش و رویارویی را دور کند. آرامش رواني حاصله از راي مردم به دولت روحاني كه برجام بخشي از عملكرد آن است، خود به تنهايي دستاورد بزرگي بوده و هست. اينكه مردم ناظر هستند كه دولتي بر سركار است كه ماجراجويي نكرده و بهدنبال تنشزدايي است خود در ايجاد آرامش رواني جامعه ايراني بسيار تاثيرگذار بوده است. اگر دقت کنید دولتهای نهم و دهم بالاترين درآمد ملي را در طول تاريخ ايران داشتند اما اين درآمد نه تنها در زندگي مردم بلكه در امور زيربنايي كشور هم نمود نداشت.
در آن دولت ثقل سياست خارجي از منطقه طبيعي پيراموني ايران، به آمريكاي لاتين منتقل شده و با طرح موضوعات نالازم بزرگترين خدمت به برخی بدخواهان شد. كاغذپاره دانستن قطعنامهها كشور را با بحران جدي مواجه کرد و رسیدگی به پروندهها پس از پايان دولت دهم در سطوح بالا نشان از فسادي گسترده بهرغم ادعاي پاك بودن دولت داشت. دولت روحاني در دور اول سعي كرده بخشي از اين خسارات را جبران کند، با اين وجود هنوز با نقطه ايدهال فاصله دارد. بهنظر ميرسد تمركز بر اقتصاد و پويا كردن بازار بايد مهمترين دستور كار آقاي روحاني در دور دوم رياستجمهوري باشد.
اما منتقدان دولت كماكان انتقاداتی نسبت به عملکرد کابینه یازدهم مطرح میکنند.
وجود انتقاد طبيعي است. بستر مردمسالاري بيش از آنکه بستر تاييد باشد، بستر انتقاد است. اگر انتقاد نباشد، سازندگي نخواهد بود، اما بايد در كنار انتقادات، به موفقيتها نيز اشاره كرد. اين انتقادات بخشهایي كه نياز به بازبيني دارد را مشخص ميکند. توجه داشته باشيد دولت روحاني يك دولت اعتدالي است يعني نه بهطور كامل اصلاحطلب و نه اصولگرا تعریف میشود. در عين حال دولت روحاني هم اصلاحطلب و هم اصولگراست. جامعه ايراني در مقاطع مختلف با افراط و تفريط و تحت تاثير آفت نگاه سياه و سفيد به صحنه سياست، دچار آسيب شده است. روش اعتدالي روحاني در كشورداري راه خروج از نگاه «صفر یا صد» به صحنه سياست و جامعه است. در واقع از منظري ميتوان اذعان داشت دولت روحاني يك دولت محافظهكار است. هماهنگي نسبي ميان مجلس و دولت، حاصل نگاه اعتدالي روحاني است. در نگاه اعتدالي روحاني همه خودي محسوب شده و جايي براي نگاه حذفي وجود ندارد. خردورزي و بهكارگيري عقلانيت، محور حركت اعتدالي است. اگر دقت کنید كابينه روحاني نيز تركيبي از جناحهاي مختلف است، البته بخشي از مشكلات دولت نيز شايد ناشی از همین موضوع باشد.
یکی از موضوعات مطرح شده حرکت به سمت دولت مدرن است. آقای روحاني تا چه اندازه در این مسیر حرکت کرد؟
حركت در مسير مدرنيته با دولت آيتا... هاشمي شروع شد و در دولت اصلاحات تداوم يافت. اين تلاش در دوره احمدينژاد به محاق رفت و در دولت روحاني مجددا استارت آن بهصورت جهشي زده شد. دولت مدرن در بخشي به معناي پذيرش نرمهاست. البته ميتوان برخي نرمها را بومي تعريف كرد بهشرطي كه در تضاد با نرمهای شناخته شده نباشد. اراده دولت روحاني در جهت حركت در مسير تحقق دولت مدرن است. روحاني و كابينه او تبلور دولت مدرن هستند. تحقق دولت الكترونيك از اهداف دولت روحاني بوده و هست، اما هنوز با نقطه ايدهآل فاصله داريم. دستيابي به شاخصهاي مدرنيته حاصل خواب شب تا صبح نيست.
مدرنيته يك روند بوده و نياز به زيرساختهاي گوناگون دارد. اما پاسخ سوال شما را بهگونهاي ديگر نيز ميتوان داد. دقت کنید که هنوز با دولت مدرن و تكنوكرات فاصله داریم. در مفهوم مردم، تا حدود زيادي وارد دوران مدرن شدهایم. اين توسعه و حركت بهسوي مدرنيته حاصل فرهنگ پوياي ايراني، توسعه آموزشي و نگاه تعاملي و از همه مهمتر بهرهگيري از وسايل ارتباطي و دنياي مجازي و تاثيرات عميق آن بر فرهنگ مردم بوده است. در واقع در ايران مردم بيش از ساختارها خود را با مدرنيته تطبيق داده و جلوتر از دولت حركت ميکنند. از آيتا... هاشمي ياد شد و لازم است ذكر شود دانشگاه آزاد هاشمي توانست تا حدود زيادي مدرنيته در ايران را نهادينه و عمومي کند.
دانشگاه آزاد بنيان گذاشته شده توسط آيتا... هاشمي در واقع نقش دارالفنون اميركبير را در دوران معاصر داشته و توانسته است ميراثي ماندگار را از او به يادگار بگذارد. نگاه ايجابي و تعاملي هاشمي كه لازمه مدرنيسم است، توانسته در بستر سياسي و اجتماعي جامعه ايراني آنچنان تاثيرات ماندگار و عميقي بگذارد كه دشمنان ديروز هاشمي، امروز و در صحنه انتخابات از ادبيات او وام ميگيرند. به هر حال اتفاق خوشايندي در ايران رخ داده است. در يك خانواده سنتي يا مدرن، فرزندان با عقاید متفاوت حضور قابل پذيرش يافتهاند، اما در ايران دولت هنوز با شاخصهاي دولت مدرن فاصله دارد. توجه داشته باشيد تحقق دولت مدرن، در بخش مهمي حاصل رقابت احزاب است. دولت در ايران همچنان در سايه شخصيتها و كاريزما قرار دارد. عبور از كاريزما لازمه تحقق دولت مدرن است. ما در كشور جناح و گروه داريم كه آنها هم در زمان انتخابات فعال ميشوند، اما احزاب به معناي واقعي نداريم. احزاب در همه كشورها در واقع دولتهاي جانشين بوده و براي مديريت كشور نقشه راه كوتاه، ميان و بلندمدت دارند. نه جامعه و نه برخی مسئولان هنوز به جمعبندي لزوم ورود كشور به سيستم حزبي نرسيدهاند. توجه داشته باشيد سيستم حزبي را در هر نظام سياسي ميتوان تعريف كرد، ليكن تجربههاي تلخ همچنان در ذهنيت ايرانيان به ظهور احزاب واقعي و قدرتمند فرصت نميدهد. بهنظر ميرسد يكي از موانع اصلي كند بودن روند توسعه در ايران، در اين نكته نهفته است.
کمی جزئیتر به عمکرد دولت یازدهم بپردازیم. از نگاه شما عملكرد سياست خارجي چگونه بوده است؟
در نگاه كلان عملكرد دولت در عرصه سياست خارجي مثبت بوده و برجام مهمترين دستاورد آن است. با اين وجود همه سياست خارجي برجام نبوده و نبايد باشد. سياست خارجي همچنان با نقطه مطلوب فاصله دارد. جهان و خصوصا منطقه در حال گذر از دوره حساس و شرايط سرنوشتساز است. ما به عنوان ايران، بايد با نگاه راهبردي درك درستي از تحولات و سمت و سوي آن داشته باشيم. بايد براي شرايط مختلف و حتي بر خلاف انتظارمان راهبردهاي جايگزين داشته باشيم. ما بايد از شرايط و قابليتهاي خود، رقبا، قدرتهاي جهاني و اينكه ما در كجاي جهان ايستادهايم، ارزيابي صحيح داشته باشيم. دستاندركاران سياست خارجي در ايران با مد نظر قرار دادن شرايط سيال و گذراي منطقهاي، بايد به راهكارها و تدوين نقشه راههاي متفاوت بيندیشند. در سياست خارجي در كنار نگاه بينالمللي، بايد نگاه منطقهاي نيز داشت. هر چند كه در نظام بينالمللي ديگر همه چيز با هم ارتباط دارد. يعني اگر نگاه بينالمللي نسبت به ايران منفي يا مثبت باشد، اين نگاه، در نگاه منطقهاي بر ايران نيز تاثير خواهد گذاشت. سياست خارجي حاصل حركتهاي محاسبهشده گام به گام بوده و شيبي آرام دارد. برجام حاصل تصميم نظام و مذاكرات بلندمدت و تاثيرگذار در اصلاح ذهنيتها نسبت به ايران بود. مشاهده کردید که با يك حركت كه صدمه به اعتبار و منافع ملي است، بخش مهمي از دستاورد حاصله از برجام برباد ميرود. حمله به سفارت عربستان خطايی بود كه همچنان تاوان آن را سياست خارجي و مردم داده و ميدهند. بايد از ايجاد اين قبيل سكتهها در سياست خارجي جلوگيري کرد، البته مشكل سياست خارجي فراتر از اين بحثهاست. توجه داشته باشيد ميدان مانور سياست خارجي، عرصه بينالمللي است. در نظام بينالملل بيش از معادلات داخلي، معادلات بينالمللي اهميت دارد. يعني سياست خارجي كشورها متاثر از ترتيبات نظام بينالمللي است و رد و قبول آن چندان چيزي را تغيير نميدهد. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه معادلات آن حاصل همكاريهاي بينالمللي است و نگاه داخلي چندان عامل تعيينكنندهای در آن نيست.
ميزان تاثيرگذاري كشورها متكي بر قابليتهاي آنان و نحوه و جايگاه آنان در نظام بينالمللي است. متاسفانه سياست خارجي ما همچنان سيستمي و نظاممند نيست. نهادهاي مختلف تاثيرگذار بر سياست خارجي سبب عملكرد جزيرهاي، بدون ارتباط و بعضا ضد يكديگر ميشوند. توجه داشته باشيم سياست خارجي نياز به قهرمان ندارد. سياست خارجي نيازمند سيستم و ساختار خردمندي است كه بتواند با بهكارگيري حكمت، مصلحت و عزت، حداكثر منافع را براي ايران تامين کند. اين اصول نه با اشخاص بلكه با سيستم نهادينه ميشود. راهبردها و تصميمسازيها در سياست خارجي بايد حاصل واقعيتهاي حاكم بر واقعيتهاي دروني و مخصوصا بيروني باشد. در سياست خارجي ايران ذهنخواني و هماهنگي با انديشه افراد غیر مرتبط يك آفت است. به عنوان نمونه در دولت قبلي وزير خارجه وقت، در هماهنگي با رئيس دولت، کشتار دستهجمعی در جنگ جهانی دوم را انكار و نشستهاي مختلف در رد آن برگزار كرد و این در حالی است که آقاي ظريف چندي پيش اعلام داشت که ايران آغوش خود را در جنگ جهاني دوم به روي يهوديان فراري از كشتار در اروپا گشود.
شما اين موضع را بگذاريد در كنار انكار آن اتفاقات و دقت کنید اين دو موضع چقدر با هم فاصله دارد. اگر سياست خارجي دستور عمل سيستمي، ملي و تعريف شده داشته باشد كمتر دچار افراط و تفريط ميشود. البته سخن در مورد سياست خارجي و مسائل مربوط به آن زياد است كه از حوصله اين مصاحبه خارج است، اما آنچه بايد مورد تاكيد قرار بگيرد این نکته است که سياست خارجي بايد مبتني بر قابليتهاي ملي و با مدنظر قرار دادن واقعيتهاي نظام بينالملل باشد. سياست خارجي ميدان سلحشوري نیست و بايد در مسير اعتدال و تنشزدايي حركت کرد. موقعيت و فرهنگ ايران بسترساز يك غربت تاريخي بوده است. بنابراین سياست خارجي ايران بايد با تعامل با جهان و منطقه پيراموني، راه خروج از غربت تاريخي ايران را هموار نمايد.
به رغم تاكيد شما بر منطقه پيراموني، برخي كشورهاي منطقه چندان روي خوشي به ايران نشان نميدهند.
بايد علتيابي كرد. نبايد همه اين علل را در نزد كشورهاي پيراموني جستوجو کرد. در حال حاضر خاورميانه كانون بحران منطقهاي است كه اين بحران قابليت تبديل به بحران جهاني را دارد. نگاههاي منفي و سوءظنها حاصل عملكردهاي طولاني است. بازسازي و ساختن ذهنيتهاي مثبت در منطقه كاري دشوار و زمانبر است. شما يك ساختمان را يك روزه تخريب ميكنيد، اما ساختن آن به زمان زيادي نياز دارد.
در مورد سياست ايجابي با مناطق پيراموني نيز به زمان و تلاش همه كشورها نياز است. نبايد نااميد شد، يعني كشورهای منطقه راهي جز همكاري ندارند. راه ديگر جنگ است كه الان نيابتي در سوريه، عراق و يمن در جريان است که ادامه اين روند ميتواند جنگ نيابتي را تبديل به جنگ مستقيم کند. علائم جنگ و درگيري مستقيم از سوي عربستان و تا حدودي تركيه نشان داده شده است، بايد تلاش و از تحقق آن جلوگيري کرد. اکنون جنگ نيابتي به تنهايي بخش مهمي از ظرفيتهاي منطقه را تخليه كرده و نبايد فرصت داد با جنگ مستقيم به تخليه كامل ظرفيتها منجر شود. تضعيف و جنگ مستقيم، يعني تجزيه كه علائم آن در جنگ نيابتي ظهور كرده و هيچ كشوري از آن مصون نخواهد ماند. نبايد صحنه سياست را به بنبست آخرين گزينهها كشاند. نبايد به جنگ مستقيم فرصت ظهور داد. مسير تعامل از گذرگاه منافع جمعي و قائل شدن به منافع متقابل ميگذرد.
نه ايران، نه تركيه و نه عربستان در منطقه، قابل حذف نيستند، اما اگر همچنان بر مسير عدم همكاري و اعتماد حركت کنند، جغرافياي آينده ميتواند شاهد تركيه يا عربستان كوچكتر باشد. از اهداف مهم بحران منطقه ايجاد جنگ مستقيم است. از آغاز بحران سوريه بارها اعلام كردهام درگير کردن ايران و تركيه هدف اصلي اين بحران است. سايكس- پيكوي جديد فقط و فقط حاصل درگيري ايران و تركيه خواهد بود. بايد با همه قابليتها از تحقق اين امر جلوگيري كرد. مهمترين راه آن است كه ما همديگر را بپذيريم. قبول كنيم امنيت کشورهای همسایه به هم گره خورده است و امنیت یکی، امنیت دیگری است. بايد قدرتمند بودن و توسعه ايران، تركيه و عربستان عامل تعامل بيشتر باشد. به هرحال شايد اين سخنان در فضاي امروز دور از واقعيت حاكم بر صحنه ميداني باشد، اما بايد تخم اميد كاشت و براي رسيدن به صلح و آرامش در منطقه تلاش كرد.
در اقتصاد مقاومتي چه نقشي براي دستگاه سياست خارجي قائل هستيد؟
شكوفايي اقتصادي و توسعه، حاصل تنشزدايي و تعامل با جهان است. با ادبيات سلبي نميشود به اقتصاد مقاومتي رسيد. بهكارگيري ادبيات و سياستهاي ايجابي عامل رسيدن به اقتصاد پوياست. رشد اقتصادي دستوري نبوده و نيست. توسعهها استاندارد بينالمللي داشته و دارند. فروپاشي شوروي سابق حاصل اقتصاد بسته و خود تعريف بود. توسعه ژاپن و آلمان پس از جنگ نيز از منظري حاصل نگاه ايجابي و دوري از نگاه سلبي بوده است. سياست خارجي اگر بر مسير عقلانيت و تعامل حركت نمايد، ميتواند به جذب سرمايههاي جهاني و در اين ميان به جذب سرمايههاي ايرانيان به داخل كشور كمك کند. اگر سياست خارجي بتواند در تعامل مثبت با كشورها حركت کند، به ايجاد آرامش در كشور كمك كرده و عدم خروج نخبگان و سرمايههاي داخلي خودبهخود كمك به اقتصاد مقاومتي خواهد بود. رشد اقتصادي حاصل شعار نيست و مكانيزمهاي خاص خود را داشته و نميتوان بدون مد نظر گرفتن آن مکانیزمها به تحقق توسعه اميد داشت. البته با درآمد نفت، بازي با قيمت دلار و... ميشود امور را كم و بيش اداره كرد، اما رشد پايدار و متوازن حاصل سياست داخلي و خارجي هماهنگ و متكي بر تعامل دروني و بيروني است.
- 13
- 3