به گزارش آرمان، دوست روزنامهنگاری دارم که از طریق صفحه اینستاگرامش باخبر شدم که از تهران به شهرستانشان رفته، اما این سفر کمی طولانی شد. بالاخره از او سوال کردم که چرا برنمیگردد، اینطوری که مطبوعات مملکت روی زمین میماند، در کمال تعجب گفت که برای همیشه از تهران رفته و به خانه پدری برگشته و دورکاری میکند (گزارشها را به صورت ایمیل برای روزنامه ارسال میکند).
میگفت خانهای را که در شرق تهران به قیمت هشتادمیلیون تومان رهن کاملکرده بود، امسال به قیمت هشتادمیلیون تومان رهن و یکمیلیون تومان اجاره به او پیشنهاد دادهاند و با حقوق دومیلیون تومانی روزنامهنگاری که میگیرد، خانه دیگری نتوانسته پیدا کند.
حتی در خبرها خواندم که عدهای مشتاق خرید کانکس یا چادرهای امدادرسانی هستند و آیا واقعا زیبا نیست که بدون اینکه حتی یک قطره باران ببارد، سیل بیاید، زمین بلرزد، آتشسوزی شود، ما بهخاطر قیمت اجاره مسکن باید در وضعیتی چنین دشوار زندگی کنیم؛ وضعیتی چنان دشوار که آرزوی دور خانهدار شدن که نه، منظور مستأجری است جان خودم، حالا شبیه رویای اصلا دستنیافتنی شده یا که در آن مسیر چهار نعل میتازد و این مرکب متورم را سودای توقف هم نیست. راستی خبر از کانکس و چادر هم به گوش میرسد.
متاسفانه چون فرزندان برخی از مسئولان در ایران زندگی نمیکنند، نمیتوانند در کنار بقیه مردم در کانکس و چادر زندگی کنند، چون خارجیها دزد و بیادب هستند و کانکس ندارند. همهاش ویلاست آنهم با استخر! درباره مشکل مسکن که اتفاقا میخواهیم روی آن تاکید کنم و هر روز در همین ستون یک گیری بدهم ببینم واقعا کسی جوابگوی مردم است یا نیست؛ باید خدمت مسئولان زحمتکش و خادم عرض کنم که در تمام دنیا مساله مسکن تا حد زیادی حل شده است، حتی اگر نان و آب هم نداشته باشیم، وجدانا یک سقف برای زندگی میخواهیم، اگر زحمتتان نمیشود، اگر ناراحت نمیشوید، مردم را آواره و بیسرپناه نکنید.
- 15
- 6