باور کنيد همين شهريور گذشته بود که سرپرست محترم وزارت آموزش و پرورش گفت: ابتداي سال تحصيلي امسال جشن حذف مدارس خشت و گلي در همه استانها به جز سيستان و بلوچستان و حذف بخاري نفتي از مدارس رو برگزار خواهيم کرد.
من يهکم خندهام گرفت واسه اينکه که حس کردم اين جشنها را مثلا بايد توي قرن ششم و هفتم هجري برگزار ميکرديم! اصلا مدرسه خشتي ناخودآگاه آدم را ميبرد به دوره غزنويان! اما دمشان گرم! واقعا زحمت کشيدن، با همين فرمان پيش برويم مشکل مدارس سيستان و بلوچستان هم تا سه چهار قرن ديگر رفع ميشود.
حالا با همين فرمون اگر برويم جلو، سال آينده جشن حذف عقرب از سقف مدارس کشور، سال بعدش حذف مار از سقف مدارس کشور، سال آيندهاش حذف بولدوزر به عنوان سرويس از مدارس کشور، سال بعدترش حذف ديوارهاي ترک خورده و در حال فروپاشي از مدارس کشور و انشاءا... در مرحله آخر حذف طناب براي عبور از رودخانه توسط دانشآموزان از مدارس کشور را جشن خواهيم گرفت.
يعني با همين سرعت اگر جلو برويم، به اميد خدا ۲۷، ۲۸ سال ديگر به وضعيت استاندارد ميرسيم که بدون تلفات بچههاي مملکتمان بتوانند درس بخوانند!
چون الان به همت مسئولان خيلي از مدارسمان هوشمندسازي شدهاند به اين صورت که مدرسه رفتن يکجوري شبيه بازي ماروپله شده است. اين ايرادات رفع بشود، بعد تازه ميرويم ببينيم چطوري بايد از تکنولوژي و امکانات ديگر در سيستم آموزشي کشور استفاده کنيم. دير و زود دارد اما عمرا اگر سوخت و سوز داشته باشد.
حالا ممکن است بگوييد چرا به مدارس گير دادهام؟ اين خبرها را بخوانيد:
۱- وضعيت کلاس رياضي در يکي از مدارس آبادان که معلم بدون تخته به دانشآموزان درس ميدهد.
۲- وضيعت اسفناک دانشآموزان بخش الوار گرمسيري انديمشک، در مدرسهاي که از همهجاي آن آب ميريزد!
۳- ۲۵هزار کلاس هنوز با بخاري نفتي گرم ميشود.
۴- زندگي عقرب و مار در سقف يکي از مدارس خوزستان!
۵- درددلهاي دانشآموزان يک مدرسه روستايي در سراوان استان سيستان و بلوچستان: باران که ميآيد، از ترس ريزش سقف، مدرسه را تعطيل ميکنند.
همين خبرها کافيست تا بفهميد همين الان که داريد روزنامه ميخوانيد، يکسري از بچههاي کشور در چنين مدارسي درس ميخوانند.
يعني مثلا معلم بخواهد مار را به کسي درس بدهد، نيازي نيست روي تخته آن را بکشد يا براي نشان دادن مار، بخواهيم کاغذ حرام کرده و کتاب چاپ کنيم، معلم سقف کلاس را نشان ميدهد و ميگويد: بچهها اون ماره! اون يکي کنارشم عقربه که هنوز بهش نرسيديم.
يا يک معلم بايد در کنار درس دادن به دانشآموزانش فرار کردن را هم آموزش بدهد چون سقف هر لحظه ممکن است روي سرشان خراب شود. اين بچهها هم کسي را ندارند که برايشان مدرسه بزند، در نتيجه محکوم به تحمل اين شرايط هستند.
در همين رابطه با يکي از مسئولان مربوطه تماس گرفتيم تا برنامه ايشان را براي حل مشکل مدارس با شما در ميان بگذاريم:
من: سلام و خسته نباشيد.
مسئول: سلام و زهرمار!
من: قربان وضع مدارس کشور خيلي خرابه!
مسئول: وضع کجا خراب نيست؟!
من: همين مدارس!
مسئول ببين عزيزم! علم بهتر است يا ثروت.
من: خبمعلومه،علم!
مسئول: همينجوري فکر کردي که روزنامهنگار شدي ديگه.
من: جواب درست پس چيه؟
مسئول: ثروت عزيزم. شما ثروتمند باشي بچهتو ميفرستي بهترين دانشگاههاي خارجي درس بخونه.
من: واقعا؟!
مسئول: اصلا علم خالي مثل لوبياپلوييه که سالاد شيرازي کنارش نيست؛ وقت خودتو تلف نکن جانم، تو هنوز جووني! وقت داري...! الو؟! الو؟؟؟؟؟
فریور خراباتی
- 11
- 4