هنگامی که از بهبود شرایط اجتماعی سخن میگوییم، گام نخست این است که مطالبهگر باشیم؛ بخواهیم هوایی پاک داشته باشیم، بخواهیم وسایل حمل و نقل عمومی گسترش پیدا کند یا اینکه در بیمارستانها و مطبها ابتدا خودمان مطالبهگر باشیم.
این گزارش روایتی است، از حقهای تضییع شده و مطالبه نکردنهای خود ما شهروندان و نکته آن است که راه بهبود در گرو مطالبه ماست؛ شناخت حقوقمان و خواستن آن. هنگامی که چنین شد، تغییر متولد خواهد شد. بگذارید روایت کنم لحظههایی از حقهای شهروندی تضییع شده در مطبهای پزشکی را که از قضا خودمان در آن موثریم و آنگاه بیندیشیم که راه چاره چیست؟
تصویر نخست: غوطه در درد
پیچ و تاب میخورد، درد تمام وجودش را فرا گرفته است و به خود میپیچد . منشی مطب نگاهی از سر بیتفاوتی به او میاندازد. شاید این نگاههای بیتفاوت برای خانم منشی طبیعی باشد، چرا که دیگر به بخشی از ویژگیهای شغلش تبدیل شده است، اما هنوز برای من و خیلی از بیمارها طبیعی نشده است.
زنی که بیش از همه به خود میپیچد، خانم جوانی حدودا ۳۵ ساله است که منتظر نوبت سونوگرافی است. باردار نیست و برای چکاپ سالانه آمده است. از او درباره دلیل مراجعهاش میپرسم، میگوید: بهبود یافته سرطان هستم، سرطان روده. سالانه باید یکسری آزمایش انجام بدهم که سونوگرافی شکم یک بخش از این آزمایشهاست.
تعجب میکنم که چرا اینقدر درد دارد. قصد دارم از او دلیل درد را بپرسم که طاقت نمیآورد و به سمت میز پذیرش میرود. مکالمه او با خانم منشی همه چیز را آشکار میکند. نیم نگاهی به ساعت بالای سر منشی میکند و با صدای نیمه بلند میگوید: خانم! نوبت سونوگرافی من سه بعدازظهر بوده و شما تاکید کردهاید تا قبل از ساعت ۱۲ به اندازه کافی مایعات مصرف کنم و بعد از آن دیگر آب و مایعات نخورم و دستشویی نروم. روی صندلی کنار منشی مینشیند و میگوید: خودتان ساعت را نگاه کنید، هفت و نیم گذشته است. من به دلیل بیماری قادر به نگاه داشتن ادرار نیستم و الان بیش از ۷ ساعت است که دستشویی نرفتهام.
منشی نگاه میکند و میگوید: در هر صورت باید صبر کنید.
ساعت از ۸ میگذرد و او به داخل مطب پزشک دعوت میشود، با حالی بد. بعد از انجام سونوگرافی، من همچنان منتظر هستم. هنگام خروجش از مطب، احوالش را میپرسم و میگوید: به خود آقای دکتر گفتم و اعتراض کردم که نباید مریض ۵ ساعت با مثانه پر معطل شود، ولی آقای دکتر تنها عکسالعملش این بود که من از بیرون خبر ندارم و خانم منشی کارهای هماهنگی را انجام میدهد.
اسرار بیماران روی دایره
براساس منشور حقوق بیمار، این حق بیمار است که با تکریم با او برخورد شود؛ اصلی که این روزها بسادگی نقض میشود و حداقل نقض آن، معطلی طولانی در مطب پزشک است. یکی دیگر از اصول منشور حقوق بیمار، محرمانه بودن دادههای مربوط به بیماران است؛ حریمی که به هر بهانه نقض میشود. به بهانه ویزیت یکی از پزشکان زنان و زایمان، به یکی از کلینیکهای غرب تهران مراجعه میکنم. برای ۳ ساعتی که خانم دکتر در کلینیک حضور دارد، به ۴۰-۵۰ بیمار وقت داده میشود. این را منشی کلینیک میگوید و البته لیست بلندبالایی که در اختیار دارد و تند تند اسامی را میخواند، حکایت از همین نکته دارد.
منشی پس از یک ساعت، اسم مرا با اسم هفت بیمار دیگر میخواند و همه با هم به اتاق خانم دکتر وارد میشویم. وجود صندلیهای متعدد اطراف اتاق پزشک نشان میدهد که حضور همزمان بیماران یک رویه است. پزشک بیماران را تقسیمبندی میکند، آنهایی که معاینه دارند و آنهایی که برای مشاوره آمدهاند. اتاق معاینه با یک دیوار نصفه جدا شده است. خودش به اتاق مجاور میرود و یکی یکی بیماران را فرا میخواند. در مدتی که آنجا مینشینم، با مشکل بیماران آشنا میشوم. یکی فیبروم دارد، یکی گریزی از جراحی ندارد، یکی دستورالعمل میگیرد که رابطهاش چگونه باشد و... .
من مبهوت از حقوق شهروندی، حقوق بیماران و همه حریمهایی که پیش رویم ریخته و حتی ضربان قلب جنین خانم حامله را شنیدهام، روی صندلی میخکوب شدهام. خانم دکتر که متوجه بهت من شده، تنها نگاهی به من میکند و میگوید: معلوم است که نیازی به معاینه نداری... و من که برای مشاوره هورمونها رفتهام، عطای نسخه و مشاوره را به لقایش میبخشم و میگویم ممنونم. وقت دیگری خدمت میرسم. در بین این جمعیت نمیتوانم حرف بزنم. خانم دکتر با این جمله مشایعتم میکند که همه اینها خانم هستند و دوباره سوالی در ذهنم شکل میگیرد که آیا خانم بودن مجوزی برای نقض حریم بیمار محسوب میشود؟
اقتصاد مطبها باید بچرخد
به نظر میرسد، یکی از وظایفی که بتازگی به منشی مطبها واگذار شده، تضمین حضور بیماران است. این کار گاهی جنبه محترمانه به خود میگیرد، اما دلیل اصلی آن تضمین اقتصاد مطبهاست. یکی از مطبهای پزشکان پوست که از قضا پزشک آن عضو هیات علمی دانشگاه است، از دادن وقت امتناع میکند. خانم منشی میگوید: ما وقت نمیدهیم، به دلیل اینکه مریضها نمیآیند و آقای دکتر بیکار میماند. او به هر مریضی که برای گرفتن وقت تماس میگیرد، میگوید حضوری مراجعه کند. سیستم کار این است که هر روز تعدادی نوبت توزیع میشود. توزیع نوبتها از ساعت۳ شروع میشود و ساعت سه و نیم تمام میشود و برای اینکه کسی ویزیت بشود، حداقل باید ۳ ساعت در نوبت باشد.
نمونه دیگر را در مطب یکی از پزشکان چشم در اطراف میدان ونک میبینم. بیمارانی که حتی برای یک ماه دیگر نوبت عمل گرفتهاند، باید همان جلسه نوبت گرفتن بخش عمده مبلغ را بپردازند. خانم منشی میگوید یک میلیون تومان و وقتی با اعتراض یکی از بیماران روبهرو میشود که یک ماه دیگر وقت عمل دارد، میگوید: هزینههای جراحی و کلینیک باید قبل از روز عمل تصفیه شود. وقت اتاق عمل آقای دکتر نباید خالی بماند.
مرجعی برای رسیدگی نیست
معصومه غفوری، دانشجوی دکترای جامعهشناسی است. او در زمینه حقوق شهروندی در مطبهای پزشکی میگوید: متاسفانه در مطب پزشکان حقوق شهروندان نادیده گرفته میشود.
وی در همین ارتباط میگوید: هم در زمینه نقض حریم شهروندان و هم امکانات و تسهیلات در دسترس بیماران، جامعه ما با مشکلات جدی روبهروست؛ ازجمله اینکه وضعیت سالمندان در مطبها بسیار نامطلوب است یا در مواردی که بیماران سرطانی در مطبها شیمیدرمانی میشوند، شاهدیم که بیماران باید ساعات انتظار طولانی را با کمترین شرایط مدارا کنند.
غفوری در ارتباط با شیوه رفع این مشکل و برخورد شهروندان میگوید: هنگامی از شهروندان میتوانیم انتظار داشته باشیم، کاری انجام بدهند که مرجعی برای رسیدگی وجود داشته باشد. هماکنون به نظر میرسد، مردم مجبورند این شرایط را تحمل کنند و حتی در شرایطی که بیماری با شرایط بد روبهرو میشود و اعتراض میکند، با آنها برخورد نامطلوب صورت میگیرد.
وی میافزاید: این یک نیاز جدی است که مرجعی برای توجه به حقوق شهروندی در سیکل بهداشت و درمان در نظر گرفته شود، تنها انتشار منشور کفایت نمیکند، هماکنون این منشور وجود دارد، اما مسئول ناظر و سیکل نظارت و مرجع رسیدگی به تخلفات احتمالی مشخص نیست و از همین رو شاهدیم که شهروندان ناگزیر از تحمل شرایط موجود هستند.
وی ادامه میدهد: وقتی ما از حل مشکل سخن میگوییم نیاز به اصلاح سیستمهای اجتماعی داریم والا تنها با اتکا به رفتار یک فرد نمیتوان تغییر ایجاد کرد.
سالمندان، مراجعان ناتوان مطبها
حدودا ۸۰ساله به نظر میرسد. در برف سر خورده و کارش به مطب پزشک افتاده است. دخترش میگوید، اورژانس بیمارستان دکتر متخصص نداشت و مجبور شدیم با هماهنگی یکی از دوستان پزشک به مطب بیاییم. حالا با این شرایط و پای ناراحت، نزدیک ۲ ساعت است که مادر را روی صندلی عقب ماشین نشاندهایم و برای جلوگیری از سرما ماشین و بخاری آن را روشن گذاشتهایم و حالا نیم ساعت است که اینجا منتظریم.
چه کسی پاسخگوست؟
این پرسش همچنان باقی است که براستی چه کسی پاسخگوست. پاسداشت حریم شخصی شهروندان در سیستم درمانی کنونی چه جایگاهی دارد؟ افراد کمتوان و بیمار که تحمل هر شرایطی را ندارند، چگونه میتوانند از حقوقشان مطلع شوند و چه سازوکاری برای تامین منافع و رعایت حقوق آنان وجود دارد؟
آنچه به نظر میرسد، این است که شهروندان در گردونهای گرفتار آمدهاند که چارهای جز مدارا ندارند، ولی آیا براستی این حق شهروندی گمشده را چگونه میتوان احیا کرد؟
- 16
- 1