در این مطلب قصد داریم تا تاثیرات ضمیر ناخودآگاه ذهن را بر روی عادتهای روزانه و به صورت کلی، موفقیت در زندگی بررسی کنیم.
شاید شما هم شنیده باشید که در تقسیمبندیهای بخشهای مختلف ذهن انسان، ضمیر ناخودآگاه به عنوان بدنه کوه یخی شناخته میشود که با وجود پنهان بودن آن و توجه کمی که به نقش بزرگش داریم، قسمت بسیار زیادی از تفکرات ما را شامل میشود.
به صورت کلی افکار ناخودآگاه شامل ایدههای ذهنی مختلفی است که به صورت هوشیار و آگاهانه به آنها فک نمیکنیم و در زمانهای مختلف مانند خواب و یا وقتهایی که تمرکز ما بر روی موضوع خاصی نیست، به لایه بالایی هوشیاری ذهن میرسند.
همانطور که اشاره شد، نقش این بخش از ذهن در زندگی روزمره و تاثیرات شگفتانگیز آن برای رسیدن به موفقیت دائما نادیده گرفته شده و اکثرا توجهها به بخش آشکارتر افکار جلب میشود؛ با این وجود در ادامه قصد داریم تا نکات و مطالبی از زبان نویسنده و سخنران معروف، برایان تریسی (Brian Tracy) که در زمینه مشاوره برای کسب موفقیت فعالیت دارد را در مورد ماهیت و ویژگیها ضمیر ناخودآگاه بررسی کرده و اثر این قسمت از افکار بر روی زندگی را دقیقتر موردتوجه قرار دهیم.
اطلاعاتی از ضمیر ناخودآگاه ذهن
ذهن ناخودآگاه ما همانند یک انبار بسیار بزرگ با ظرفیتی بدون مرز، برای ذخیره خاطرات عمل میکند و گفته شده که هر شخص به طور معمول تا رسیدن به سن ۲۱ سالگی چیزی بیش از ۱۰۰ برابر محتویات دانشنامه بریتانیکا، اطلاعات در این بخش از ذهنش ذخیره میکند. به طور ساده میتوان گفت که وظیفه ناخودآگاه ذخیره و بازیابی اطلاعات جمعآوریشده در طول زندگی شخص بوده و به کمک چنین قابلیتی در مغز ماست که در شرایط مختلف و بدون فکر کردن، رفتاری از خود نشان میدهیم که ناشی از ویژگیهای شخصیتی ما هستند.
دانشمندان به ضمیر ناخودآگاه ما به چشم یک خدمتکار و یا باغی نگاه میکنند که از خود ارادهای ندارد و تنها مطیع امر ذهن آگاه است؛ به بیان سادهتر بخش هوشیار افکار توانایی این را دارد که مانند یک باغبان به ناخودآگاه ذهن فرم داده و هر طور که شرایط ایجاب میکنند، این قسمت از ذهن را در قالبی مشخص قرار دهد.
حال این به ما بستگی دارد که چه نوع دانهای را در خاک باغ ناخودآگاه بکاریم و اجازه دهیم که چه نوع تفکراتی در لایه زیرین ذهن پرورانده شوند.
از طرف دیگر گفته شده که بخش قابلتوجهی از تعادل ذهنی و جسمی در طول زندگی، به ضمیر ناخودآگاه مربوط میشود و این ویژگی شگفتانگیز ذهن که در طول میلیونها سال تکامل به شکل کنونیاش رسیده، در کنار حفظ کنترل قسمتهای مختلف بدن، نوعی پایداری را در افکار ما به وجود میآورد.
شکل دادن به ضمیر ناخودآگاه برای رسیدن به موفقیت
به صورت کلی نکته بسیار مهمی که باید در مورد زندگی خود بدانیم این است که خاطرات مختلف از الگوهای فکری و رفتاری گوناگون ما در ضمیر ناخودآگاه ذخیره میشوند و این الگوها به صورت یک منطقه امن ذهنی در افکار ما پدید میآیند؛ به بیان دیگر وقتی که ما از طرح رفتاری و پنداری مشخصی در طول زندگی خود پیروی میکنیم، نوعی قالب کلی را در ذهن ایجاد کرده و به خود القا میکنیم که انجام دادن هر کاری که با این الگوها سازگار نباشد، به ضرر ما تمام میشود.
شاید شما هم تجربه این را داشته باشید که برای انجام دادن کار جدید و یا برقراری رابطه با افرادی که نمیشناسید، اضطراب و استرس عجیبی را احساس میکنیم و به نظر میرسد که از درون صدایی به شما میگوید که نباید این کار را انجام دهید. این حس از منطقه امن ایجادشده توسط ضمیر ناخودآگاه شما نشات میگیرد و در کمال شگفتی، یکی از مهمترین عادتهای افراد موفق عمل کردن برخلاف صدای درونی است که آنها را به سمت منطقه امنشان هدایت میکند.
این نوع افراد میدادند که تمام موفقیتها و اتفاقات خوب و سازنده در خارج از الگوهای ذهنی و رفتاری پیشین آنها قرار دارد و به همین دلیل، همیشه سعی دارند تا خود را از قید محدودیتهای منطقه امن ضمیر ناخودآگاه خارج کرده و با در آغوش گرفتن ناشناختهها، رشد و پیشرفت خود را تضمین کنند و به اصطلاح کلی، به موفقیت برسند.
با تمام این تفاسیر نکته کلی در مورد دستیابی به موفقیت از طریق شکل دادن به ضمیر ناخودآگاه این است که اگر میخواهیم از روزمرگی و شرایط عادی و حتی خستهکنندهای که مانع رسیدن ما به آنچه که میخواهیم میشوند، رها شویم، باید تمامی تلاشمان را بر روی گسترش منطقه امن خود متمرکز کنیم و از تحمل شرایط سخت و غیرطبیعی نترسیم.
با نگاهی مختصر به زندگی افراد مشهور و موفق بهراحتی میتوان متوجه این نکته شده که تمامی آنها، به استثنای برخی افراد خوششانس، به نوع خود سختی کشیده و از انجام دادن کارهایی که ضمیر ناخودآگاهشان در مورد آنها هشدار داده، نترسیدهاند.
از طرف دیگر، موضوع کلیدی و مهمی که در مورد منطقه امن ذهنی ما وجود دارد این است که با تلاش برای انجام دادن کارهایی خلاف هشدار ذهن ناخودآگاه، این امکان وجود دارد که منطقه امن ما گستردهتر شود و رفتارها و تفکراتی که تا مدتی قبل خطرناک و ناامن تلقی میشدند، برای ما عادی شوند؛ فرآیندی بیپایان که میتوان آن را تا رسیدن به غیرقابلتصورترین موفقیتها ادامه داد و حتی پس از رسیدن به آن اهداف هم باز جایی برای پیشرفت و کامیابیهای بزرگتر باز گذاشت.
- 22
- 3