سخنگوی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نخستین روز از هفته دفاع مقدس، مهمان کافه خبر بود تا برایمان ابعادی از ۸ سال جنگ تحمیلی را روایت کند. جنگی که به قول او راویان مردمیاش تنها به روایت آن از منظر خود و دوران حضورشان در جنگ پرداختهاند. روایتهایی صادقانه اما ناکافی. بخشهای زیادی از این جنگ تا کنون عنوان نشده. چرا که امکان ثبت لحظات ماموریت خلبانی همچون شهید بابایی که ساعتها در کابین هواپیمای اف ۱۴ مینشست و فقط برای سوختگیری به زمین میآمده و پیاده نشده به عملیات بعدی میرفته؛ اصلا وجود نداشت. تصویری از حضور یک افسر تانک یا توپچی در محفظه تنگ و تاریک تانک با آن شرایط گرم و داغ خوزستان طی ساعتها عملیات حتی ثبت نشده است. چرا که به گفته او «امکان ثبت و ضبط عملکرد سازمان ارتش در دوران دفاع مقدس وجود نداشت. ارتش به گونهای بار آمده بود که فیلمبرداری از یک عملیات یا حضور تصویربردار در اتاق جنگ در کنار یک فرمانده لشگر یا فرمانده تیپ را درست نمیدانست و نگران این بود که شاید اسراری فاش شود.»
هنوز هم ارتش جمهوری اسلامی ایران، چنین مشیای دارد. کما اینکه کمتر تصویری از نیروهای ارتش که تا کنون دو محموله کمکهای ایران را به میانمار رساندهاند، دیده شده است. کمکهایی که با هواپیمای آمریکایی ۷۴۷ فرستاده شد؛ هواپیمایی که با وجود تحریمهای تجهیزاتی ۴۰ ساله، هنوز از سوی خلبانان نیروی هوایی ارتش به پرواز درمیآیند.
تحفظ دارد که خدمات و رشادتهای در سکوت ارتش را با هیچ نهاد دیگری مقایسه کند. وقتی که بحث محافظت از مرزهای کشور مطرح میشود و میگوید که حفاظت از خلیج فارس بر عهده سپاه است و مابقی بر عهده ارتش؛ هنگامی که از او میپرسیم «عدم انتشار اخباری دال بر کنترل مرزها و بازداشت متجاوزین در محدوده تحت کنترل ارتش به معنی این است که اصلا کسی جرات نمی کند وارد محدوده تحت حفاظت ارتش بشود که بخواهید آنها را دستگیر کرده و روی آن مانور تبلیغاتی بدهید؟»، میگوید: ممکن است پاسخ به این سوال منجر به تضعیف دیگران شود و چون چنین قصدی ندارم، از پاسخ معذورم.
در تمام طول مصاحبه او از همراهی ارتش و سپاه در طول جنگ یادکرد و حتی پس از آنکه گفت «اگر اقدامات ارتش در روزهای اول جنگ نبود، شرایط به گونه دیگری پیش میرفت»؛ سخنانش را اینگونه تکمیل کرد که «البته این به معنی نفی جانفشانیها و رشادتهای مردم و سپاه نیست».
او که در آغاز جنگ یک محصل دبیرستانی بود، یکسال خدمت سربازیاش را در سال ۶۱ در مجموعه ژاندارمری -که هنوز با کمیته ادغام نشده بود تا نیروی انتظامی را تشکيل دهند- گذراند و پس از آن به مجموعه ارتش آمده و از سال ۶۲ به استخدام ارتش درآمد. وی از نیمه اردیبهشت ماه سال جاری به عنوان سخنگوی ارتش انتخاب شد.
مشروح گفت و گو با امیر تقیخانی که با همراهی سرهنگ سیدحسن ابوترابی مدیر روابط عمومی ارتش و همکارانش به خبرآنلاین آمده بود را در ادامه بخوانید:
تصور میکردید که جنگ تحمیلی هشت سال طول بکشد؟
نه، واقعا تصور نمی کردیم. حقیقتش این است که سال دوم فکر می کردیم که سال بعد جنگ تمام می شود. فکر می کنم اغلب کسانی که در جنگ بودند هم تصور نمی کردند که جنگ هشت سال طول بکشد. کمتر کسی بود که بتواند حدس بزند که جنگ کی تمام می شود؟ مگر یکسال آخر جنگ که تقریبا شرایط به گونه ای بود که می شد حدس زد که دیگر داریم به اواخر جنگ نزدیک می شویم.
از نظر لجستیکی ما آمادگی هشت سال جنگ تحمیلی را از زمان شروع جنگ داشتیم یا واقعا بحث کمبود نیروی انسانی و نظامي در طول جنگ مطرح شد؟
ببینید! زمانی که جنگ آغاز شد، کشور ما در شرایطی به سر می برد که ناشی از تغییرات و تحولات بعد از انقلاب اسلامی بود. انقلابی به آن عظمت و شکوهمندی وقتی در کشور ما ایجاد شد، طبیعتا خیلی از اتفاقات را در مجموعه کشور بویژه در حوزه نظامی رقم زد که بعضی از آنها محاسبات مجموعه استراتژیست های نظامی را تغییر داد. یعنی این محاسبات شاید اگر قبل از انقلاب صورت می گرفت، یک برآورد دیگری را از آمادگی نیروهای نظامی ميشد ارائه داد ولی در زمان آغاز جنگ تحمیلی و با توجه به اینکه مدتی از انقلاب گذشته بود، این محاسبه طبیعتا متفاوت بود.
اگر اقداماتی که ارتش در روزهای اول جنگ انجام داده را با دقت بنگرید مبین این است که اگر این اقدامات نبود، شرایط جنگ ما تغییر می کرد.
انقلاب اسلامی ما به دنبال خود اتفاقاتی را در کشور رقم زد که اجتناب ناپذیر بود. وقتی انقلاب پیروز شد کم کم خط و خطوط گروهک ها و کسانی که به نوعی می خواستند از مجموعه کشور سهم خواهی کنند، مشخص شد. اینها وقتی که خط خودشان را متفاوت با خط امام و جمهوری اسلامی دیدند، در صدد تضعیف قوای نظامی کشور برآمدند و این کار تا آنجا پيش رفت که حتی شعار انحلال ارتش را دادند و می گفتند که ما اصلا نیازی به نیروی نظامی نداریم. ما انقلاب کردیم که جنگ و دشمنی نداشته باشیم و با همه ارتباط دوستانه داشته باشیم. با استدلال های اینچنینی درصدد تضعیف قوای نظامی بودند. وقتی که این تلاش شد، برای اینکه قوای نظامی را درگیر هم کنند، در نقطه به نقطه کشور آشوب ها و جریان هایی ایجاد کردند که بتوانند تمرکز قوای نظامی را برهم بزنند. به اعتقاد بنده این یک برنامه از پیش تعیین شده بود که با گرفتن توان رزمی این قوای نظامی بتوانند نقشه ای که در سر دارند را پیاده کنند.
این نقشه چه بود؟
به ظاهر می گوییم جنگمان از ۳۱ شهریور سال ۵۹ آغاز شد اما از نگاه ما، مقدمات این جنگ را استکبار و کشورهایی که با ایران و با انقلاب اسلامی مشکل داشتند، قطعا از روز پیروزی انقلاب رقم زده شده بود. اما این نیازمند زمان مناسبی بود تا بتوانند علیه ما تجهیز و آماده شوند و این جنگ را بر ما تحمیل کنند. می خواهم با این مقدمه عرض کنم که مجموعه قوای نظامی ما را با استراتژی خودشان و با مواردی که به کشور تحمیل کردند، تضعیف کردند. تضعیف قوای نظامی باعث شد که در برآوردهای ما برای مقابله با دشمن بعثی، تفاوت ها و تغییراتی ایجاد شود.
به نکته مهمی اشاره کنم و آن اينکه وقتی صحبت از پیش بینی جنگ می کنیم، یادمان باشد که مسئولین وقت هم در دولت موقت و هم زمانی که بنی صدر رئیس جمهور بود، باورشان نمی شد که در آینده نزدیک به ما حمله خواهد شد. برهمین اساس تصمیماتی گرفتند که تضعیف قوای نظامی ما را به دنبال داشت. مثل کاهش خدمت سربازی، اختیاری کردن محل خدمت، دور شدن آدم ها از تخصص خودشان، ملغی کردن بخشي از قراردادهای نظامی برای ورود تجهیزاتمان و .... همین الان هم ما خیلی از مطالبات ما بي پاسخ مانده است. اینها تماما دست به دست هم داد و بعضا با بی اعتمادی دولتمردان نسبت به برآوردهاي نیروهای نظامی روبرو بوديم.
عزیزان ما در مجموعه سپاه قبول دارند آموزشهای تجهیزاتی و سازماندهی توسط نیروهای آموزش دیده ارتش و اساتید ارتش به آنها داده شد و کمک کردیم تا این نیروی دفاعی ما هم تقویت شود.
بحث تسویه نیروهای داخلی ارتش یا مواردی مثل انحلال لشکرزرهی ۹۲ اهواز در اینکه شاید دفاع اولیه ای که انتظارش می رفت را در ابتدای جنگ نداشتیم؛ چقدر تاثیر داشت؟
ببینید! وقتی می خواهیم اقدامی را درست برآورد کنیم، باید مجموعهای از موارد را بسنجیم. بگذارید مثال ورزشی بزنم، وقتی می گوییم که چرا فلان تیم نتوانست ببرد و چرا باخت؟ در پاسخ می بینم که این ورزشکار در مصاف با آن آدمی که با او درگیر شده، نباخته بلکه تمام توان خودش را گذاشته اما تجهیزات، امکانات و پشتیبانی هایی که از حریف می شده، بیش از این طرف ماجرا بوده است.
مجموعه نیروهای ارتش، با همه آن فشار و مشکلاتی که برایش ایجاد شد و نداشتن نیروی سرباز به اندازه کافی، تصمیماتی که دولتمردان آن روز برای ارتش گرفتند، عدم پشتیبانی شان از ارتش، شعار انحلال ارتش و تضعیف روحی و روانی نیروهای ارتش از یکسو؛ و از سوی دیگر در ۱۸ ماه آغازین انقلاب تا زمان آغاز جنگ، دو، سه لشگر نیروی زمینی و بخشی از پایگاه های نیروی هوایی و هوانیروز ارتش درگیر خواباندن غائله های مختلف در اقصی نقاط کشور شده بودند. پس ببینید که این ارتش با چه توانی در مقابل دشمنی با ۱۲ لشگر مجهز با آن پشتیبانی های تجهیزاتی قرار گرفت و مقابله کرد؟ چنانچه با این برآورد از فضای آن روزها این دو را روبه روی همدیگر قرار دهیم، تحلیل ما این است که بهترین دفاع را مجموعه ارتش کرده.
شما یادتان هست که صدام چه شعارهایی را در روزهای اول می داد. وعدههایی نظیر «سه روزه» برای مجموعه خوزستان و «یک هفته» برای رسیدن به تهران! آیا اینها محقق شد؟ آیا باید اینها را به حساب این بگذاریم که او نخواست؟ او که تمام موجودیت و امکانات و بودجه و کشورش را بسیج کرده بود که این اتفاق بیفتد و می خواست که در این حوزه نام آور شود و اسمش در تاریخ به عنوان سردار قادسیه ثبت شود. چرا نتوانست؟
فراموش نکنیم که در ابتدای جنگ تنها نیروی آموزش دیده ای که داشتیم به رغم همه این مشکلات که برشمردم، باز مجموعه ارتش بود. ما به هیچ عنوان منکر مقاومت مردم و همراهی نیروی داوطلب و سپاه نوپایمان نیستیم. می گوییم اینها همه بودند و هرکدام به سهم خودشان جانفشانی کردند، رشادت به خرج دادند و ایستادند اما در اولین روز آغاز جنگ تحمیلی همین لشگر ۹۲ و ۸۱ ما و سایر لشکرها و هوانیروز و همین نیروی هوایی و دریایی ما اگر درست عمل نمی کردند، یقین داشته باشید که نتیجه جنگ غیر از این بود. یقین داشته باشید که دشمن بعثی به جای اینکه حدود ۱۵هزار کیلومترمربع از خاک ما را اشغال کند در خوشبینانه ترین حالت، حداقل چند استان را می گرفت و موجودیت نظام را با خطر جدی مواجه می کرد. چرا که آنها به دنبال براندازی نظام بودند.
مجموعه اقدامات ارتش برای اینکه این اتفاق نیفتد، چه مواردی بود؟
با همه اعتقادی که به نیروی انسانی مومن، فداکار و داوطلبمان داریم اما باید فراموش نکنیم که عرصه جنگ، عرصه هدایت درست تجهیزات و امکانات هم هست و برخورداری از آن تجهیزات و امکانات در سایه نیروی انسانی مومن و متخصص می تواند حرف آخر را در جنگ بزند.
ساعت ۲ بعدازظهر روز ۳۱ شهریور عراق بسیاری از پایگاه ها، فرودگاهها و نقاط حساس ما را بمباران کرد. حدود دو تا سه ساعت بعد از حمله عراق، دو پایگاه هوایی بوشهر و همدان عملیاتی را در قالب عملیات انتقام انجام دادند با هشت فروند از هواپیماهای نیروی هوایی علیه عراق وارد عمل شدند. از پایگاه هوایی بوشهر ۴ فرورند جنگنده اف ۴ پایگاه شعیبیه در استان بصره و از پایگاه هوایی همدان ۴ فروند اف ۴ پایگاه کوت در استان العماره را بمباران کردند. اینکه محل های تصمیم گیری و مغز فرماندهی دشمن را می زنید، کار کمی است؟
در قدرت فرماندهی دشمن اختلال ایجاد کردیم واین کار کمی نبود. مضاف بر اینکه همزمان اتفاقات دیگری هم افتاد. درست روز دوم مهرماه، ۱۴۰ فروند از هواپیماهای نیروی هوایی تحت عنوان "عملیات کمان" ۹۹ نقاط حساس دشمن را بمباران کردند. دشمن فکر نمی کرد که نیروی هوایی ما آمادگی داشته باشد با ۱۴۰ فروند هواپیما بتواند مناطق حساسش را بزند. وقتی در عمق خاک دشمن، مراکز تصمیم گیری و تسلیحاتی و انبارهای مهمات و پایگاه هایی که باید از آنها بلند شوند و عملیات انجام دهند و درواقع نقاط استراژیک آنها را مورد هدف قرار می دهید و به پل هایشان آسیب می زنید، طبیعتا توانش برای حمله کم می شود.
در پاسخ به اینکه چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه یافت باید بگویم اولا نزدیک به نیمی از مناطق اشغالی ما هنوز دست عراق بود. دوم اینکه ما در صداقت دشمن بعثی مان تردید داشتیم که آیا ۱) متجاوز بودنش را می پذیرد؟ ۲) غرامتهای کشور ما را پرداخت می کند؟ ۳) پاسخ خون های ریخته شده را چه کسی می دهد؟
این می تواند یک دلیل بسیار واضح باشد برای اینکه اگر این اقدامات ارتش نبود، دشمن بعثی ما قطعا پیشروی بیشتری داشت.
البته عملیاتی از این دست؛ زیاد انجام شد. مثلا ۷۰۰ نفر از دانشجویان دانشکده افسری روز دوم مهرماه به فرماندهی شهید نامجو به صورت داوطلب در اهواز پیاده شدند و از اهواز به مناطق مختلف بویژه خرمشهر آمدند که بتوانند در دفاع ۳۴ روزه خرمشهر باشند و شهید دادند، برخی هم جانباز شدند. در کنار اینها گردان تکاوران و تفنگداران دریایی ما از نیروی دریایی ارتش به فرماندهی ناخدا صمدی در نبرد تن به تن در خرمشهر حضور داشتند. پادگان دژ نقطه افتخاری برای مقاومت ما بود که بارها و بارها آماج حملات و آتش توپخانه دشمن شد و شهدای بسیاری دادند.
اگر اقداماتی که ارتش در روزهای اول جنگ انجام داده را با دقت بنگرید مبین این است که اگر این اقدامات نبود، شرایط جنگ ما تغییر می کرد. این نفی آن جانفشانی ها و رشادتهای مردم و سپاه نیست.
در سال دوم جنگ، دیگر سپاه آن سپاه سال اول جنگ نبود. آموزش دیده، تجهیز شده و سازماندهی شده بود و قدرت بیشتری پیدا کرده و بازو به بازوی ارتش در مقابل دشمن میایستاد. البته عزیزان ما در مجموعه سپاه هم قبول دارند که بسیاری از این آموزشها توسط همین نیروهای آموزش دیده ارتش و اساتید ارتش به آنها داده شد و کمک کردیم تا این نیروی دفاعی ما هم تقویت شود. نیروهای مسلح با هم در این برهه حساس هشت ساله حضور داشتند و اگر اینها کنار همدیگر نبودند و اگر سپاه نبود، همانطور که اگر در ابتدای جنگ این جانفشانی ارتش و حضور مقتدرانه و طرح ها و ابتکارات و ایستادگی ارتش نبود، شرایط جنگ تغییر می کرد.
حالا که ۲۹ سال از جنگ می گذرد، عنوان میشود که چون سپاه، بسیج و ارتش کنار هم بودند، توانستیم عراق متجاوز را از کشور خارج کنیم. آیا واقعا چنین تصوری در سالهای ۶۱ تا ۶۳، حتی تا قبل از عملیات مرصاد وجود داشت؟
از نگاه تحلیلگران ما، اوج پیروزی های مان اتفاقا زمانی بود که در سال دوم جنگ آن اتحاد مقدس ارتش و سپاه را توانستیم شکل دهیم. با پیشتازی شهید صیاد شیرازی و آقای محسن رضایی و امر امام(ره) برای اینکه دست در دست هم داشته باشیم، این اتحاد شکل گرفت و ما کم کم زمینه های کار مشترک را از عملیات ثامن الائمه آغاز کردیم و در عملیات طریق القدس و به دنبال آن فتح المبین و بعد بیت المقدس اوج این اتحاد و ارتباط را شاهد بودیم.
برای نسلی که انقلاب را درک نکرده، این سوال مطرح است که با وجود چنین اتحادی چرا جنگ زودتر تمام نشد؟
اینکه چرا جنگ زودتر تمام نشد هنوز هم شبههای برای جوانان ما است و حتی می گویند که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم؟ اگر این امکان وجود داشت که تحلیلگران ما شرایط بعد از فتح خرمشهر را درست بشکافند به این سوال قطعا پاسخ درست داده خواهد شد و دیگر این شبهه مطرح نمی شود.
روایتهای مختلفی در پاسخ به این سوال در سالهای گذشته مطرح شده، در صورت امکان شما این موضوع را بشکافید که نسل جدید هم پاسخش را بداند.
در هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی، که با حضور پیشکسوتان جنگ تشکیل شده، به این موضوعات خوب پرداختیم. خوب است بدانید که جوانان تازه استخدام شده در مجموعه ارتش را به نقاط مختلف برده و برایشان صحنه عملیات را تشریح میکنیم که بدانند چه اتفاقی افتاده و ما چگونه توانستیم در آنجا دفاع کنیم، درسها و عبرتهایمان چه بود؟ حتی در مراکز اموزش سربازی اساتید را اعزام می کنند و این شبهات را پاسخ می دهند. اتفاقا یکی از سوالاتی که خیلی راجع به آن صحبت می کنند همین بحث چگونگی مواجهه با دشمن، توان ما و بحث ابهام چرایی پایان نپذیرفتن جنگ بعد از فتح خرمشهر است.
بنا نیست که همه ماموریت هایی که ارتش انجام می دهد، رسانه ای شود. این اصلا خلاف آن مسائل امنیتی و ضوابط و آئین نامه ها و دستورالعمل هایی است که در نیروهای مسلح دارد اجرا می شود. ارتش بعد از جنگ تحمیلی تا الان اقدامات بسیاری را برای اینکه جنگ دیگری به کشور ما تحمیل نشود، انجام داده.
در حد خودم اما این موضوع را برایتان می شکافم. به قول شما روایتها از ماجرای ادامه جنگ مختلف است.
چرا؟ به دلیل اینکه دیدگاه های بزرگواران بر اساس مسئولیت های مختلفی که داشتند و از جایی که به جنگ نگاه می کردند، طبیعتا متفاوت است. مثلا وقتی من فرمانده گروهان هستم از زاویه دید یک فرمانده گروهان جنگ را می بینم. وقتی فرمانده قرارگاه هستم هم از آن زاویه می بینم و وقتی در ارتش هستم هم از زاویه دیگر می بینم. وقتی در سپاه هستم هم از زاویه دیگری می بینم. شما نمی توانید بگویید که صفر تا صد حرف اینها یکی باشد. اما اغلب بزرگواران حاضر در جنگ در یک مورد حرفشان مشترک است.
آن هم اینکه بعد از پیروزی خرمشهر که گفته می شد الان شرایط خوبی است برای اینکه پای مذاکره بنشینیم و جنگ را تمام کنیم، فراموش نکنیم که اولا نزدیک به یک چهارم از مناطق اشغالی ما هنوز دست عراق بود (عملیات بیت المقدس باعث ازادسازی حدودا پنج هزار و ۵۰۰ کیلومتر از خاک میهن مان شد و در چند عملیات، چند هزار کیلومتر مربع آزاد شد اما عراق حدود ۱۵ هزار کیلومتر مربع از ایران را اشغال کرده بود). دوم اینکه ما در صداقت دشمن بعثی مان تردید داشتیم که آیا ۱) متجاوز بودنش را می پذیرد؟ ۲) غرامتهای کشور ما را پرداخت می کند؟ ۳) پاسخ خون های ریخته شده را چه کسی می دهد؟ ما در همان ابتدای جنگ کلی شهید، جانباز و آزاده داشتیم. خانواده های شهدا داغدار شده بودند و خسارتهایی به تمام زیرساختهای ما وارد کرده بودند.
آخرش هم که خسارتی از عراق نگرفتیم! و همه را بخشیدیم.
نه، نبخشیدیم. شرایط بعد از جنگ ما و وضعیت صدام و شرایطی که در عراق پیش آمد، باعث شد که یک مقدار ماجرای پیگیری خسارات جنگ از عراق متوقف شود. غرامت یک بخش از آن ماجرا بود و همه چیز نیست.
اما با ادامه جنگ سرمایههای مملکت سوخت.
این نگاه که سرمایه مملکت سوخت را قبول ندارم. چون نمی دانیم که اگر بعد از فتح خرمشهر آتش بس را می پذیرفتیم؛ چند هزار کیلومتر از خاکمان الان دست خودمان بود یا نه؟ مضاف بر اینکه اگر بعد از فتح خرمشهر، آتش بس را می پذیرفتیم باز هم این سوال برای نسل بعد میماند که چرا ما بعد از فتح خرمشهر قطع جنگ را پذیرفتیم درحالی که بخشی از خاکمان دست عراق بود؟ در نظر داشته باشید که حالا حتی یک وجب از خاکمان هم دست دشمن مان نیست. این نتیجه کمی نیست.
برخی نسل سومیها که میبینند غرامتی در ازای تخریب زیرساختهای ما از سوی عراق دریافت نکردهایم میپرسند که چرا هشت سال درگیر جنگی بودیم که ایران را از مسیر پیشرفتی که کشورهای همسایه نظیر ترکیه و امارات پیمودند؛ بازداشت؟ معمولا پاسخ به این سوال به موضوعات آرمانخواهانهای گره میخورد که برای آنها چندان قابل درک نیست و حتی میگویند آرمان وقتی که زندگی الان مرا بسازد، خیلی مقدس تر می شود.
من عذرخواهی می کنم، نمی توانم بپذیرم که آرمان وقتی مقدس است که زندگی الان مرا بسازد! الان در ایام محرم و یادآوری زندگی مردمی و مبارزه امام حسین(ع) هستیم. اما با چنین استدلالی لابد میخواهند بگویند که امام حسین شکست خورد! ولی با نگاه آرمانی ما امام حسین پیروز صحنه نبرد بوده و با خون پاکی که دادند، نسل های بعدی، کشورما، و اعتقادات ما را بیمه کردند. ضمن اینکه نباید ایران را هیچ موقع با جاهای دیگر مقایسه کنید. ما یک انقلابی کردیم که اسلامی است و گفتیم که می خواهیم جمهوری اسلامی داشته باشیم. این کلمات برای آمریکایی که ایران را ژاندارم خود در خاورمیانه میخواست، اصلا خوشایند نبود. تمام معادلات آن را بهم ریختیم و طبیعتا نمی خواست اصلا چیزی از ما باقی بماند.
یادمان باشد که این جنگ به ما تحمیل شد. برخی چنین تصوری دارند فکر می کنند که هر موقع اراده می کردیم می توانستیم جنگ را تمام کنیم!
حدود دو تا سه ساعت بعد از حمله عراق، دو پایگاه هوایی بوشهر و همدان عملیاتی را در قالب عملیات انتقام انجام دادند با هشت فروند از هواپیماهای نیروی هوایی علیه عراق وارد عمل شدند و تحت عنوان "عملیات کمان" ۹۹ نقاط حساس دشمن را بمباران کردند.
به کسانی که چنین سوالی دارند باید بگوییم که از زاویه دیگری به موضوع بنگرند. به آنها بگوییم ما هشت سال جنگ کردیم و الان سالها از آن می گذرد و اطراف ما بارها جنگهایی رخ داد که سایه آن از کشور ما دور شد در حالی که می توانست هر کدام از آنها کشور ما را دربر بگیرد. اگر این جنگ هشت ساله نبود، اگر این ایستادگی و مقاومت مردم ما نبود، اگر رهبری قاطع امام(ره) نبود، اگر شهدا نبودند، اگر این زجر و گرفتاری که مردم ما در آن موقع کشیدند، نبود الان شرایط فعلی را نداشتیم. ما نباید در این تردید کنیم. ما موظفیم که این را برای مردم روشن کنیم. این شعار نیست، ما باید بگوییم که یکی از برکات جنگ ما اینها بوده.
دشمن با ما تعارف ندارد؛ هرگاه احساس کند که می تواند بزند، می زند. اگر بداند که می تواند ما را از بین ببرد، این کار را خواهد کرد؛ اما با یک محاسبه دو دو تا چهارتا می گوید که ایران بعد از انقلاب، با دگرگونی هایی که در نظامش ایجاد شد و با این تحریمهایی که برایش قائل شدیم، حتی در طول جنگی با حمایتهای بین المللی از عراق؛ توانست بایستد و مقاومت کند. این طور نیست که الان یکباره در محاسباتشان به این نتیجه رسیده باشند که نمی توانند به راحتی ما را کنار زده و به ما لطمه بزنند.
خلاصه همانطور که عرض کردم از طرفی دشمن ما هم یک دشمن زخم خورده ای در عملیات بیت المقدس بود و ما هرگز اعتماد و اطمینان نداشتیم که اگر می پذیرفتیم به سایر تعهداتش عمل می کرد.
در سال دوم جنگ بعد از عملیات ثامن الائمه و بعد از آن آزادی بستان، آبادان و خرمشهر، خود را بازیافته و می خواستیم دشمن را به عقب برانیم. خیلی ها معتقد هستند که یکی از عوامل تداوم جنگ همین حس سال دوم است. در سال دوم بنی صدر نیست، دولت موقت نیست، ارتش و سپاه تقریبا شکل می گیرند و نیروهای مردمی وارد می شوند. یک مقداری وضعیت بغرنج یا مبهم سال اول جنگ درسال دوم روشن می شود. شاید سال دوم یک مقدار بتواند این پرونده را روشن کند. یعنی حس پیروزی ما را به سوی ادامه جنگ سوق داد؟
به مطلب مهمی اشاره کردید. در سال دوم ما در یک جهش باورنکردنی در نتیجه چند سلسله عملیاتی بودیم که انجام دادیم. دیماه سال ۶۰ بود که عملیات طریق القدس را داشتیم و دو، سه ماه بعد در اردیبهشت ۶۱ عملیات فتح المبین را داشتیم و به فاصله یکماه بعد هم عملیات بیت المقدس را داشتیم که این هم یک کار بسیار بزرگ و اعجاب انگیزی بود. در واقع حس پیروزی ما را به بیرون راندن کامل دشمن و تنبیه متجاوز سوق داد.
به اتحاد بین ارتش و سپاه اشاره کردید. راجع به اختلاف بین این دو نهاد نظامی دو نظریه مختلف وجود دارد. ما چندی پیش میزبان آقای کتیبه بودیم ومی گفتند که بیشتر این اختلافات سر بحث فنون نظامی بود. چون ارتش یک نیروی کلاسیک آموزش دیده ای بود که به فنون نظامی اشراف داشت ولی سپاه یک نیروی ارزشی بود که بعضا فنون نظامی را نمی داست و به خاطر همین یک جاهایی بر سر مدیریت جنگ اختلاف بود. سردار نجات اما در یک برنامه تلویزیونی گفتند که با یکسری تبلیغات سیاسی بین این دو نیرو اختلافاتی بوجود آمد. برآورد شما از اختلافات آن زمان چیست؟
من خودم فکر می کنم که آن تحریکات سیاسی موثر بود. یادمان باشد وقتی صحبت از دشمن و دشمنی ها می کنیم باید بدانیم که او از هر حربه ای برای اینکه بتواند قوای نظامی ما را تضعیف کند، استفاده می کند. قطعا یکی از اقدامات دشمنان ما این بود که نگذارند آن وحدت فرماندهی بین ارتش و سپاه باقی بماند.
من عرض می کنم که قطعا دسیسه های مختلف دست به دست هم داد تا این دو نیرو را از هم جدا کند. این دسیسه ها در زمان حضور بنی صدر به اوج خودش رسید؛ چون بنی صدر اصلا اعتقادی به توان سپاه نداشت ولی نیروهای انقلابی و فرماندهان موجود در ارتش مانند شهید فلاحی، شهید صیاد شیرازی -که آن موقع هنوز مسئولیت نیروی زمینی را هم نداشت و به عنوان یک سرگرد در منطقه غرب خدمت می کرد-
و عزیزانی که دل به انقلاب بسته بودند، اعتقاد داشتند که سپاه پاسداران به عنوان یک نقطه قابل اتکاء می تواند و باید به کمک مجموعه ارتش بیاید. فراموش نکنیم کسانی که خدمت سربازی را میگذرانند آموزش می بینند که بتوانند مقابل دشمن طرح های خود را پیاده کنند، اما با اتکا به نیروهای انسانی که به عنوان احتیاط باید پشت اینها قرار بگیرند. هر کسی که دو سال خدمت سربازی می گذراند تا ۳۰ سال نیروی رزمنده محسوب می شود که اگر هجمه ای صورت گرفت به تناسب هجمه از این نیروی عظیم بتوان استفاده کرد.
مجموعه نیروهای ارتش، با همه آن فشار و مشکلاتی که برایش ایجاد شد و نداشتن نیروی سرباز به اندازه کافی، تصمیماتی که دولتمردان آن روز برای ارتش گرفتند، عدم پشتیبانی شان از ارتش، شعار انحلال ارتش و تضعیف روحی و روانی نیروهای ارتش از یکسو؛ و از سوی دیگر در ۱۸ ماه آغازین انقلاب تا زمان آغاز جنگ، دو، سه لشگر نیروی زمینی و بخشی از پایگاه های نیروی هوایی و هوانیروز ارتش درگیر خواباندن غائله های مختلف در اقصی نقاط کشور شده بودند.
با این مثال می خواهم بگویم که ارتش باید به پشتوانه مردم و نیروهای دیگر از جمله سپاه پاسداران در جنگ دل خوش می کرد و درواقع منتظر پیروزی های بزرگ می شد. اما دشمنان دلشان نمی خواست این اتفاق بیفتد؛ اما با حضور بزرگانی در مجموعه ارتش و در راس آن شهید صیاد این اتفاق و اتحاد به شکل بسیار مناسبی صورت گرفت.
البته اختلاف دیدگاه هایی هم در اداره جنگ و در عملیات ها وجود داشت. فراموش نکنیم که نیروهای عزیزمان در سپاه پاسداران عمدتا از طریق نیروهای داوطلب بسیجی ما حمایت می شدند و دل به حضور داوطلبانه آنها بسته بودند. اما مجموعه نیروهای ارتش عمدتا باید از نیروهای جوانی استفاده می کرد که باید خدمت دو ساله سربازی شان را در مجموعه ارتش می گذراندند. این دو تا با همدیگر طبیعتا به لحاظ چگونگی کاربردشان در جنگ متفاوتند. من براساس این نگاه خودم ممکن است شکل گیری یک عملیات را به گونه ای طراحی کنم و آن عزیزان به گونه ای دیگر طراحی کنند. براساس ارتباطی که با این بزرگان دارم یا دست نوشته هایشان را می خوانیم و ارتباطاتی که از طریق برنامههای رسانه ای داریم، معتقدم که اینها خیلی جاها اتفاقا به یک اتفاق نظر رسیدند.
اگر می خواهیم کار بزرگی انجام دهیم باید راهکارهای مختلف را برای انجام این کار بزرگ بشنویم، محاسن و معایبش را در نظر بگیریم و بعد به یک نتیجه مناسب و معقول برسیم. در مورد عملیات بیت المقدس هم همینطور بود. طراحانی از مجموعه ارتش و سپاه کنار همدیگر در اتاقهای جنگ نشستند به فرماندهی این بزرگواران این حرفها را شنیدند و بعد به راهبرد و راهکار مورد تفاهم رسیدند که به لطف خدا خیلی خوب جواب داد.
بعد از پایان دفاع مقدس به فراخور وظیفه متفاوتی که سپاه و ارتش داشتند -از جمله اینکه ارتش فقط وظیفه حفظ کیان مرزها را دارد اما سپاه هم وظیفه حفاظت از انقلاب را دارد و هم یکسری کارکردهای اقتصادی پیدا کرد- نیروها و مواضع سپاه بیشتر در فضای عمومی کشور مطرح می شود تا مواضع ارتش. این باعث می شود که یک وقتهایی جو بدبینی نسبت به ارتش شکل بگیرد و تا مرز اتهام زنی هم پیش برود. مشخصا آقای عباسی به ارتش انتقاد کرد که بی بو و خاصیت شده است. چرا ارتش چنین مشیای را در پیش گرفته است؟
همانطور که گفتید ماموریت ارتش با ماموریت سپاه متفاوت است و در قانون اساسی هم این کاملا مشخص است. بر اساس قانون اساسی ماموریت ارتش، دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی است که ماموریت بسیار سنگینی هم است. اما همانطور که اشاره کردید، ماموریت سپاه متفاوت است.
براساس این ماموریتی که در قانون اساسی مشخص شده، ارزیابی می کنیم که الان ارتش چه می کند و سپاه چه می کند؟ اولا بنا نیست که همه ماموریت هایی که ارتش انجام می دهد، رسانه ای شود. این اصلا خلاف آن مسائل امنیتی و ضوابط و آئین نامه ها و دستورالعمل ها است. ارتش بعد از جنگ تحمیلی تا الان اقدامات بسیاری را برای اینکه جنگ دیگری به کشور ما تحمیل نشود، انجام داده. شاید مهمترین این اقدامات بتواند در مانورها، تجدید آموزش ها، ابتکارات و تلاش در حوزه خودکفایی، در تربیت نیروی انسانی مومن و معتقد به انقلاب، در تقویت معنویت در مجموعه ارتش که همه اینها دست به دست هم می دهد و یک نیروی نظامی قابل اتکایی را ایجاد می کند.
حضور چنین نیروی نظامیای قدرت بازدارندگی ایجاد می کند که به کشور ما جنگی تحمیل نشود. بعضی قضاوت ها هم که الان در مورد ارتش می شود، به استناد آرشیوهایی است که از زمان جنگ منتشر می شود. سازمان ارتش به گونه ای بود که امکان ثبت و ضبط عملکردش در دوران دفاع مقدس وجود نداشت. ارتش به گونه ای بار آمده بود که فیلمبرداری از یک عملیات یا حضور تصویربردار در اتاق جنگ در کنار یک فرمانده لشگر یا فرمانده تیپ را درست نمی دانست و نگران این بود که شاید اسراری فاش شود و بعدا کار دستمان دهد.
از طرفی باید به این نکته هم توجه داشت که در طول جنگ قشرهای مختلف مردم که داوطلبانه به جنگ آمده بودند از زاویهای که در جنگ بودند، آنچه که دیدند را روایت کردهاند. امکان ثبت لحظات ماموریت یک خلبان ما مثل شهید بابایی که ساعت ها در کابین هواپیمای اف ۱۴ می نشست و فقط برای سوخت گیری به زمین می آمده و پیاده نشده به عملیات بعدی می رفت؛ اصلا وجود نداشت. آن نیروهای مردمی نتوانستند بیایند و ببینند که به طور مثال یک افسر تانک یا توپچی ما در آن محفظه تنگ و تاریک تانک با آن شرایط گرم و داغ خوزستان چگونه ساعتها در عملیات شرکت می کرد. آنها نتوانستند بیایند در آن رسته های تخصصی مجموعه ما قرار بگیرند.
درنتیجه آمدند و آنچه که دیده بودند را به درستی هم روایت کردند. صادقانه هم گفتند اما از منظر خودشان آن جنگ را به تصویر کشیدند. در نتیجه بعد از جنگ آن چیزی که به دست و چشم ملت ما آمد و به گوششان رسید، عمدتا مواردی بود که به این شکل جمع آوری شده بود، درست هم بود اما بخشی از واقعیت جنگ بود. بخش دیگری از واقعیت جنگ، مکتوم و مغفول ماند و امکان ارائه آن هم نبود. الان ما خودمان متاسفیم از اینکه بگوییم ما از یک فرمانده لشکر بزرگ مثل شهید آبشناسان ۳۰ ثانیه هم فیلم نداریم! متاسفیم بگوییم که در مورد شهید فلاحی بزرگ غیر از چند صحنه ای که ایشان با سران گروهک ها مناظره کردند؛
یا معدود صحنه هایی که در جبهه حضور می یافت؛ چیزی نداریم. ما چقدر از او برای مردم گفته ایم که شهید فلاحی در آن شرایط بسیار سخت و دشوار فرماندهی نیروی بزرگ زمینی ارتش را برعهده گرفت؟ یا از شهید قرنی چه داریم که برای مردم بگوییم؟ ما خودمان الان مانده ایم که چگونه اینها را به مردم منتقل کنیم؛ دستمان خالی است و آرشیوی نداریم. آرشیو صداوسیما هم نمی تواند هرگز جوابگوی ۴۸ هزار شهید ارتش در جنگ ۸ ساله با بیش از ۲۰۰ هزار جانبازمان باشد.
از این ۴۸ هزار شهید چقدر سرباز بودند؟
حدود ۳۶ هزارتایشان. سربازهایی که آموزش رزم مقدماتی و سلاح و اسلحه را دیده بودند.
اما نیروی تخصصی ارتش نبودند.
سرباز هیچ موقع نیروی تخصصی ارتش نمی شود. سربازان می آیند که در حد نیازشان با تفنگ و توپ و پشتیبانی هایی که لازم است برای رسته های مختلف انجام دهند، آموزش ببینند و در معرکه و جبهه جنگ به کمک مجموعه می آیند.
در ادامه آن مباحث، بعد از جنگ؛ چرا باز ارتش همان مشی را در پیش گرفت و درباره خیلی از فعالیت های خود اطلاع رسانی نمی کند.
در بعضی موارد امکان اطلاع رسانی نیست.
فراموش نکنیم که در ابتدای جنگ تنها نیروی آموزش دیده ای که داشتیم به رغم همه این مشکلات که برشمردم، باز مجموعه ارتش بود. در اولین روز آغاز جنگ تحمیلی همین لشگر ۹۲ و ۸۱ ما و همین نیروی هوایی ما اگر درست عمل نمی کردند، یقین داشته باشید که نتیجه جنگ غیر از این بود.
حتی درمورد داعش؟
در ماجرای داعش هم نمی توانیم کامل بگوییم.
پس از حمله نیروهای داعش به مجلس، وزارت اطلاعات اعلام کرد که این یکی از صدها اقدامات داعش بوده و بقیه موارد کشف و خنثی شده است. مواردی را هم پس از آن اطلاع رسانی کردند تا اطمینان سازی شود. شما که دفاع از کیان مرزها را دارید، احتمالا تعدیهایی به مرزهای ما بوده که هیچ وقت اطلاع رسانی نشده است. فکر نمیکنید که گفتنش باعث حس اطمینان می شود که مردم بدانند حواس ارتش و وزارت اطلاعات هست و نگران نباشند.
بله، صددرصد. اما همانطور که گفتم ما نمی توانیم این موارد را رسانه ای کنیم.
در صحبتهایتان فرمودید که تلاشهایمان در راستای این است که جنگ دیگری بر ما تحمیل نشود، این را که می توانید تشریح کنید.
البته پاسخ دادن به سوالات شما سخت است. وقتی صحبت از بازدارندگی ارتش میگوییم، یعنی حضور ما در مرزهایمان و مانورهایی که در مرزها می دهیم، این بازدارندگی را ایجاد می کند، تردید نکنید. وقتی در نیروی زمینی، هوایی، دریایی، پدافند مانورهای مختلف می دهیم درواقع به نوعی آمادگی خودمان را به رخ می کشیم.
بهترین ثمره حضور ارتش و نیروهای مسلح، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و مجموعه نیروهای مسلح مان، این است که جنگ دیگری به کشورمان تحمیل نشده و مرزهایمان، مرزهای امنی است و شاید بتوانم بگویم که مرزهای ما امن ترین مرزهای منطقه است. ببینید! هرازگاهی شیطنت هایی می شود، اتفاقی می افتد و تیراندازی و شرارتی رخ می دهد اما اینها در مقیاس این مرز طولانی ما و ثمرات بزرگ این چند دهه ما بعد از جنگ، اصلا قابل شمارش نیست. با اطمینان می گویم که نیروهای مسلح مان با آمادگی خوب و کامل و برگرفته از آن نیروی موجود در خودشان، برگرفته از رهبری بی بدیلی که بر این نیروهای مسلح حاکم است به بهترین شکل مدافع مرزهای میهن اسلامی مان هستند. مثلا در حوزه دریایی، نیروی دریایی ارتش و نیروی دریایی سپاه و حضور هوشیارانه شان باعث شده که ما تهدید دریایی نداشته باشیم.
البته هر تجاوز دریایی هم می شود، گویی از سوی سپاه کنترل می شود چون اخبار و مانور تبلیغاتی و خبریاش در آن حوزه صورت می گیرد.
این را توضیح می دهم؛ محدوده عملیاتی یگان ها مشخص شده است. حفاظت از خلیج فارس به سپاه واگذار شده. تنگه هرمز، دریای عمان و شمال اقیانوس هند به ارتش سپرده شده است. البته نیروی دریایی ارتش به عنوان یک نیروی راهبردی کارهای برون مرزی هم انجام می دهد. در مسیرهای آبراه های بین المللی و در اسکورت کشتی ها.
اگر مجموعه سپاه نبود، بدون تردید، شرایط جنگمان متفاوت بود و قطعا نیازمند پشتیبانی بود.
منظور شما این است که اصلا کسی جرات نمی کند که وارد محدوده تحت حفاظت ارتش بشود که بخواهید آنها را دستگیر کرده و روی آن مانور تبلیغاتی بدهید؟
ممکن است پاسخ به این سوال منجر به تضعیف دیگران شود و چون چنین قصدی ندارم، از پاسخ معذورم.
ما بعضی فعالیت هایمان را می توانیم بگوییم و بعضی را نمی توانیم بگوییم. مثلا همین کاری که ارتش در زمان بحران ها و نیازمندی مردم چه داخلی و چه خارجی انجام می دهد. همین چند روز قبل دومین محموله نیازمندی های میانمار را با هوپیمای ۷۴۷ نیروی هوایی فرستادیم. ما ۴۰ سال است که تحریم تجهیزاتی هستیم اما بعد از ۴۰ سال ۷ هزار کیلومتر را با هواچیمای آمریکایی ۷۴۷ را هدایت میکنیم به سوی میانمار؛ این اقدام را برای سربلندی نظام انجام می دهیم و کم کاری نیست. منتها در کنار این اقدامات دیگری می شود که امکان بازگویی آن نیست. در حوزه های مختلف که شاید نتوانیم اصلا این را بازگویی کنیم و اجازه گفتنش را نداشته باشیم. طرح های مختلفی هم برای مقابله وجود دارد که اگر یک زمانی خدای ناکرده بخواهد اتفاقی بیفتد این طرح ها هر کدامشان که در رزمایش های ما تمرین و اجرایی و عملیاتی شده اند، بلافاصله اجرا خواهند شد.
ارتش یک بخش اقتصادی هم دارد، چقدر از بودجه نظامی اش با این فعالیتها تامین می شود.
اجازه دهید که اصلا ورود نکنم چون ورود من ممکن است ورود ناقص و غلطی باشد. بهتر می دانم که درجای خودش بتوانیم از مسئولینی که در این حوزه مسئولیت دارند، سوال کنید.
ارتش به گونه ای بار آمده بود که فیلمبرداری از یک عملیات یا حضور تصویربردار در اتاق جنگ در کنار یک فرمانده لشگر یا فرمانده تیپ را درست نمی دانست و نگران این بود که شاید اسراری فاش شود.
اگر نکته دیگری را مد نظر دارید، بفرمایید.
متشکرم، ارتش ما بر مبنای نگاه رهبر عزیزمان، ارتش معنویت محور است و این معنویت محصول رهبری امام خمینی(ره) و امام خامنهای عزیز، سرشت پاک کارکنان و فرماندهان دلداده به دین و وطن و همراهی و حضور روحانیونی است که از سالهای انقلاب اسلامی، جنک تحمیلی و سالهای پس از جنگ تا الان، لحظه به لحظه و در همه برهههای حساس همراه ارتش بودند.
از نظر بنده این حضور معنویت افزا در قالب سازمان عقیدتی سیاسی ارتش همواره موجب ارتقای بینش، بصیرت و ایمان کارکنان بوده و توفیقات بسیار معنوی را برای ارتش رقم زده. در خاتمه یاد و خاطره همه شهدای عزیز میهن اسلامی و شهدای مدافع حرم ارتش و سپاه را گرامی میداریم. یادآور می شوم این شهدا خط مقدم دفاع از ولایت و امامند و باید همه ما سر تعظیم در مقابل خانواده مکرم شهدا فرود آوریم که سربلندی امروز ما را رقم زدند.
نسرین وزیری
- 19
- 6