عراق روز ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ با حمله هوايي به چند فرودگاه و تعرض زميني به خاک کشورمان، حمله به ایران را رسما کلید زد. درباره تشریح دلایل آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حمیدرضا مقدمفر مشاور فرهنگی و رسانهای فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران معتقد است: صدام با درکی که از رعب و وحشتی که با وقوع انقلاب اسلامی در دل سران کشورهای حاشیه خلیج فارس افتاده بود میخواست با پرچمداری جنگ با ایران، به عنوان قهرمان خود را معرفی کند و رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
مشروح گفت و گو با مقدمفر را در ادامه بخوانید.
***
دلایل مختلفی اعم از تسخیر لانه جاسوسی، تسویه داخلی نیروهای ارتش، تضعیف لشکر زرهی خوزستان و بی توجهی مسئولان وقت به هشدارهای رکن ۲ ارتش برای آغاز جنگ بیان می شود، نظر شما چیست؟ چه خاطرهای از ایام آغاز جنگ تحمیلی دارید؟
برشماری چنین دلایلی این شائبه را ایجاد میکند که به ریشههای بیرونی و انگیزههای تجاوزکارانه رژیم صدام و مقاصد حامیان او در کشورهای شرقی و غربی برای براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی توجه نشده است. واقعیت آن است که در تحمیل جنگ از سوی جبهه متحد غرب و شرق و با عاملیت صدام علل و عوامل مهمی دخالت داشتهاند که تا کنون در تحقیقات مربوط به دفاع مقدس و از زبان مسئولان سیاسی و فرماندهان سپاه و ارتش به آنها اشاره شده است.
یکی از دلایل جنگ تحمیلی ریشه در تحلیل جهانخواران شرق و غرب از وقوع انقلاب اسلامی داشت. آنها انقلاب اسلامی را به عنوان یک پدیده و رخداد مقطعی تحلیل نمیکردند و به خوبی آن را فرآیندی که معادلات سیاسی را در استراتژیکترین منطقه جغرافیایی جهان تغییر خواهد داد، ارزیابی میکردند.
ماهیت و شعارهای انقلاب اسلامی و انگیزه انقلابی مردمی که به رهبری امام خمینی(ره) توانسته بودند مقتدرترین دیکتاتور دست نشانده غرب و آمریکا را در این منطقه استراتژیک به زیر بکشند دلهای ملتهای مسلمان و انقلابیون و آزادیخواهان را تسخیر کرده بود و سیر حوادث از آیندهای خبر میداد که منجر به بیداری اسلامی در کشورهای منطقه شود. به همین دلیل تصمیم گرفتند بذر این درخت تنومند را تا هنوز جوانه نزده است به در آورند و از آن آینده محتوم جلوگیری کنند.
عامل دیگر جنگ انگیزههای بلندپروازانه و جاهطلبیهای صدام بود. حذف شاه فرصتی را برای صدام پدید آورد تا حقارت ناشی از قرارداد الجزایر را جبران و خود را به عنوان ژاندارم جدید خلیج فارس و قدرت برتر منطقه معرفی کند.
صدام با درکی که از رعب و وحشتی که با وقوع انقلاب اسلامی در سران کشورهای حاشیه خلیج فارس افتاده بود میخواست با پرچمداری جنگ با ایران، به عنوان قهرمان خود را معرفی کند و رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
البته برخی از موارد نظیر آنچه در سئوال مطرح کردهاید ممکن است عزم او را برای سرعتبخشیدن به شروع جنگ افزایش داده باشد. یکی از مسائلی که در تحلیل زمان شروع جنگ وجود دارد اشتباه محاسباتی صدام از توان رزمی و حمایت مردمی از نظام اسلامی بود. درست است که او آسیبها را شناسایی کرده بود اما از این که جنگ به جای ایجاد شکاف بین مردم و نظام جمهوری اسلامی منجر به پیوند مستحکمتر آنان با نظام اسلامی و افزایش روحیه انقلابی آنان خواهد شد تحلیل درستی نداشت.
چه خاطرهای از ایام آغاز جنگ تحمیلی دارید؟
شیرینترین خاطرهام مربوط به شنیدن اولین واکنش امام خمینی(ره) نسبت به شروع جنگ بود. معتقدم این پیام انقلابی دیگر در مردم ایجاد و روح مقاومت را در مردمی که با اتحاد و یکپارچگی شاه را از میان برداشته بودند چندین درجه ارتقا داد. امام راحل(ره) ابهت صدام را در اذهان مردم شکست و از او به دیوانهای تعبیر کرد که سنگی در چاه انداخته است.
از همان ابتدای جنگ تحمیلی تا روزهای پایانی صحبت از مدیریت چندگانه در جنگ مطرح بود، بنی صدر هم از این اتفاق گله داشت، بعد از او نیز مسئله اختلاف سپاه و ارتش مطرح بود؛ اوج آن بعد از فتح خرمشهر بود که به گفته سرهنگ کتیبه، ارتش به استناد پیام صدام معتقد به پذیرش پایان جنگ بود اما آقایان رضایی و هاشمیرفسنجانی مخالف بودند و نهایتا هم امام (ره) رای به ادامه جنگ دادند. این روزها برخی منتقدان به استناد عملیات هایی همچون والفجر۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ و تعداد شهدای آنها، معتقدند که جنگ پس از فتح خرمشهر باید پایان مییافت و تصور فتح بصره اشتباه بود . همچنین برخی ناآشنایی سپاه با فنون رزمی را از عوامل موثر در افزایش هزینههای جانی و مالی در جنگ میدانند. نظر شما چیست؟ چه پاسخی به این مدعیان دارید؟
یکی از مهمترین اشکالات در تحلیل و تفسیر وقایع تاریخی حاکمیت نگاه امروزی است. ما با عینک سلایق و گرایشات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز نمی توانیم واقعیت رخدادهای گذشته را تحلیل کنیم.
یکی دیگر از اشکالات تحلیل رخدادها نه بر اساس مبدا وقوع آنها بلکه از منظر نتایجی است که امروز به راحتی در اختیار ما قرار دارد. امروز چون نتیجه یک تصمیم برای ما روشن است درباره آن تصمیم و تصمیمگیرندگانش نظر میدهیم. ما باید خود را در شرایط واقعی تصمیمگیرندگان قرار دهیم و بررسی کنیم که اگر در آن مقطع زمانی با شرایط حاکم بر حیطه تصمیمگیری بودیم چگونه تصمیم میگرفتیم.
درباره اختلافات فرماندهان جنگ نیز تا کنون مطالب مختلفی از زبان فرماندهان اصلی جنگ بیان شده است. واقعیت این است که بخشی از این اختلافات در روشها را باید طبیعی به حساب آورد. مگر امروز در تیم اقتصادی دولت اختلاف دیدگاه وجود ندارد و مگر برخی از این اختلافات تأثیر منفی بر وضعیت اقتصادی مردم ندارد. مهم این است که مدیران تلاش میکنند در ظرفیتهای سازماندهی شده و با تقسیم مسئولیت تأثیر منفی این اختلافات را به حداقل برسانند. جنگ نیز از این قاعده مستثنا نیست.
اما درباره بنی صدر مسئله اختلاف و مدیریت چندگانه نبود اختلاف در ابعاد نگرشی و بینشی بود. او با استراتژی زمین در برابر زمان زمینه تسلط صدام بر بخشهایی از سرزمینمان را فراهم آورد.
در باره پایان جنگ پس از فتح خرمشهر نیز باید گفت اگر چه فتح خرمشهر و آزادسازی آن از چنگال دژخیمان بعثی پیروزی و دستاورد مهم و شگفتانگیز و بی نظیری بوده است اما برخی آن را طوری مطرح می کنند که گویا با فتح خرمشهر همه مسائل جنگ حل شده بود و پافشاری ایران بر استمرار جنگ منجر به خسارتهایی شد که شما نیز در سئوال به برخی از آنها اشاره کردهاید.
واقعیت آن است که فتح خرمشهر ضربهای کاری به ارتش صدام وارد کرد و منجر به دلهره سران کشورهای حامی صدام شد. دقت کنید آنچه آنها دنبال میکردند بر خلاف آنچه شما در سئوال به آن اشاره کردهاید پایان جنگ نبود بلکه آتش بس بود.
این در حالی بود که بخشهای مهمی از خاک ایران عزیزمان همچنان در اشغال صدامیان قرار داشت و تجاوزگری صدام خسارتهای مادی و معنوی بسیاری برای ما ایجاد کرده بود و از همه مهمتر قبول آتش بس که در صداقت طراحان آن نیز بنا به سابقه تاریخی تردید جدی وجود دارد، تکلیف متجاوز بودن صدام را مشخص نمیکرد و به همین علت حتی اگر آتش بس منجر به مذاکره برای پایان جنگ میشد معلوم نبود خسارتهای ایران پرداخت شود و چه بسا با شارلاتان بازی و ظلمی مسبوق به سابقه نهادهای بینالمللی ما را مجبور به پرداخت بخشی از خسارتهای عراق هم می کردند.
آتش بس تنها فرصتی برای بازسازی ارتش عراق برای تهاجمات سنگینتر بعدی و طولانی شدن جنگ بود. چه کسی تضمین میدهد که اگر ما آتش بس را میپذیرفتیم جنگ به سرعت خاتمه مییافت. آنها حتی شروع مذاکرات را منوط به آتش بس کرده بودند. سئوال ما از مدعیان پایان جنگ پس از فتح خرمشهر این است که اگر ما آتش بس را میپذیرفتیم و دشمنان همان کاری که با دارایی های ما پس از سقوط شاه خائن کردند در باره پرداخت غرامت به ما میکردند و صدام تصمیم میگرفت از بخش های تحت تصرف خود خارج نشود ما باید چه میکردیم؟
درباره دلایل پایان جنگ و پذیرش قطعنامه نیز روایت ها مختلف است؛ از استهلاک نیروی نظامی و مردمی گرفته تا تجهیز مجدد ارتش عراق، کدام روایت قرین به واقع است؟ تصمیمی که امام امت از آن به عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کردند را چطور ارزیابی می کنید؟
واقعیت آن است که هم بخشی از توانمندی ما مستهلک شده بود و هم پشتیبانی قدرتهای بزرگ از صدام در بخش های سختافزاری و نرمافزاری جنگ بیشتر شده بود. شما مواضع دفاعی صدامیان را در عملیات فتح المبین، بیتالمقدس و کربلای ۵ را که با هم مقایسه میکنید متوجه حضور نرمافزاری آمریکاییها و اسرائیلیها در کنار ارتش صدام میشوید.
از سوی دیگر پشتیبانی آمریکاییها صورت جدی تری به خود گرفت. آنان عملا به نفع صدام وارد میدان جنگ شدند. حمله به هواپیمای مسافربری با هدف اعلام این حضور آشکار انجام شد. در چنین شرایطی امام خمینی(ره) تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفتند که از آن به عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کردند.
اما مایلم در اینجا این نکته را تذکر دهم که پذیرش قطعنامه و نوشیدن به اصطلاح جام زهر حکایت از پشیمانی امام خمینی(ره) از راه طی شده نباید قلمداد شود. متأسفانه برخی از این واقعه چنان یاد میکنند که گویا امام خمینی(ره) از عملکرد خود و مردم در جنگ نادم و پشیمان شدهبود. پذیرش قطعنامه استراتژی امام(ره) نبود بلکه تاکتیکی بود برای برون رفت انقلاب اسلامی از موانعی که می توانست منجر به توقف روند رو به پیشرفت آن باشد.
امام خمینی(ره) در پیام استقامتشان تلاش کردند برای همیشه تاریخ این شبهه را در اذهان از بین ببرند. بسیاری از کسانی که از نوشیدن جام زهر سخن میگویند عمدا از این بخش از بیانات امام(ره) سخن نمیگویند. ایشان در پیامی که مشهور به منشور روحانیت شده است میفرمایند: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است!
در حالی که صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست. من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است.
ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود؟»
جعبه سیاه جنگ شامل چه مسائلی می شود و چه زمانی به نظر شما باید کاملا باز شود؟
جعبه سیاه جنگ نزد سیا و موساد است. در این جعبه سیاه آمران و عاملان و حامیان و ستون پنجمی ها مشخص شده اند. بر خلاف انتظار شما باید گفت این جعبه سیاه باز شده است منتها برخی نمی خواهند اطلاعات آن را ببیند و بشنوند.
برخی معتقد به تحریف تاریخ دفاع مقدس هستند و می گویند بیشتر از بیان واقعیات به اسطوره سازی و قدیس سازی پرداخته شده است. نظر شما چیست؟
یکی از جفاهایی که همیشه در طول تاریخ به ارزشهای والا شده است عادیسازی و عرفیسازی آنهاست. میگویند برخی از کسانی که قدرت درک حقایق را ندارند حقایق را به زیر میشکند و تا سطح درک خود تنزل میدهند. امروز نیز عدهای با حقایق مشعشع دوران دفاع مقدس چنین کاری میکنند.
اگر چنین حادثه ای در کشور دیگری با ابعادی به مراتب کوچکتر از آنچه در کشور ما اتفاق افتادبه وقوع میپیوست اهالی فرهنگ و هنر و سیاست از کاه واقعیات آن کوهی از اسطوره و افتخار می آفریدند و سالیان سال آن را سرمایه عزت و سربلندی سرزمینشان میکردند. در مظلومیت دوران دفاع مقدس همین بس که امروز کسانی رسالت خود را در سکولاریزه کردن آن دوران می بینند.
ملت ایران امروز خوب می فهمد که شهید حججی به راستی اسطوره است. حتی کسانی که دستشان به بلندای مقام آسمانی او نمیرسد از زمین به خورشید پر فروغش چشم می دوزند و با نگاهی افتخارآمیز و تحسینبرانگیز از او یاد میکنند. اولا باید توجه داشت که دوران دفاع مقدس مشحون است از یاد و خاطرات چنین اسطورههایی و ثانیا دوران دفاع مقدس بستر طلوع چنین آفتابهای روشنی از مشرق دلهای عاشورایی بوده است که هنوز که هنوز است شهید حججیپرور است.
اثر دفاع مقدس را تنها نباید بر شهادت حججی دید اثر واقعی دوران دفاع مقدس بر روحیه جهادی حججیهاست. آن هنگام که در خلوت خود، قلههای معنویت و بندگی خالصانه را در مینوردد و زمانی که کمر به خدمت بی منت و مخلصانه برای آبادانی زندگی مردم محروم می بندد و آن هنگام که دشمن را مسحور قدرت استقامت ایمانیاش میکند و حسرت شنیدن یک آخ را بر دلهای سیاه آنان میگذارد و آن هنگام که با حلقوم بریده «لبیک یا حسین»گویان به مولایش ملحق میشود.
چرا به این زودی میخواهیم به این سرمایههای عزتآفرین از دوران نورانی دفاع مقدس چوب حراج بزنیم. چرا می خواهیم اثبات کنیم همتها، باکری ها، بروجردیها و یادگاران بازمانده از آن کاروان در اداره جنگ اشتباه کردند. من مخالف نقد حوادث دوران دفاع مقدس نیستم می توان حتی اسطورهها را نیز نقد کرد اما از ارزشهای متعالی و افتخارآفرین آنها نیز عبور نکرد.
میراث داران و میراث خوران جنگ از نظر شما چه کسانی هستند؟
میراثداران جنگ امثال حججیها و شهید قمیها هستند که شیعه واقعی شهدا هستند و گوش آنها ندای و « وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم» را شنیدند و سر و جان باختند تا به شهدا ملحق شوند.
میراثداران شهدا کسانیاند که مانند امام خمینی(ره) و امام خامنهای مدظله از عملکرد خود در جنگ نادم و پشیمان نیستند و انقلابی بودن را تنها راه نجات مملکت از مشکلات می دانند.
میراثخواران جنگ نیز کسانیاند که سر سفره امنیت حاصل از جنگ نشستهاند و با امنیت خاطر به روی ارزشهای دوران دفاع مقدس خنجر کین و طعن میکشند و دلهای خانوادههای شهدا را خون میکنند.
میراثخواران جنگ آنها هستند که دستاندرکار تئوریزه کردن سازش با دشمن هستند و نعمت استقلال را کفران میکنند و جامعه را به ذلت وابستگی سوق میدهند. میراثخواران جنگ مفسدان و رانتخوارانی هستند که به خاطر منافع مادی چهره مشعشع انقلاب را کدر میکنند.
تلخترین و شیرینترین خاطره شما از ۸ سال جنگ تحمیلی چیست؟ به نظرتان چه مواردی از آن دوران مغفول مانده و هنوز برای مردم تشریح نشده است؟
تلخترین خاطرات امثال ما بیشتر مربوط به فراق و جدایی از کسانی است که در کنار آنها عطر بهشت را استشمام میکردیم و شیرین ترین خاطرات مربوط به لحظاتی است که در عملیاتی پیروزمندانه شرکت میکردیم و در خیال خود لبخند رضایت امام عزیزمان را تجسم میکردیم.
دوران دفاع مقدس سرشار از افتخارات ارزشمندی است که هنوز ناگفته مانده است. من از شما و مدیران این رسانه در خواست میکنم در کنار نقد و بررسی جنگ دریچهای برای نقد و بررسی عملکرد اصحاب فرهنگ و هنر بگشایید و از کسانی که توانستهاند ارزش های دوران دفاع مقدس را با آثار فرهنگی و هنری جاودانه سازند تقدیر کنید و مهمتر از این از کسانی که نسبت به این حادثه مهم در کارنامه فرهنگی و هنریشان اثری یافت نمیشود بخواهید از کنار این سفره دست خالی عبور نکنند چرا که امام خمینی(ره) فرمودند:
«خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان كه در اين قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهايى كه اين گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نيازمند به مشعل شهادت، تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده هاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده ام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى كنم. و بدا به حال آنانى كه در اين قافله نبودند! بدا به حال آنهايى كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت و بى تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.»
- 18
- 5