طی سالهای گذشته ایران و آمریکا به تناوب در عراق حضور داشتند و هر کدام تاثیرات خاص خود را در این کشور گذاشتهاند. هر چند که ایران به سبب همسایگی با عراق و دوستی با این کشور روابط مسالمتآمیز و گستردهتری با این کشور داشته، اما این مساله باعث نشده که آمریکاییها از این کشور نفتخیز چشم بردارند.
با این حال اتفاقات و تحولات اخیر در عراق نشان داد که شرایط آنطورها هم که روایت میشود آرام نیست. حمله آمریکا به گردانهای حشد الشعبی و تظاهرات و به آتش کشیدن بخشی از سفارت آمریکا نمایانگر این مساله بود که عراق متلاطمتر از گذشته است.
هر چند که در تمامی این اتفاقات آمریکاییها نوک پیکان اتهامات خود را به سمت ایران نشانه رفته بودند، اما هیچنشانی از حضور ایران در اتفاقات اخیر عراق نیست. اما با همین بهانه بود که آمریکاییها بامداد جمعه در یک حمله پهپادی خودروی حامل سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و ابومهدی المهندس فرمانده حشد الشعبی را مورد هدف قرار دادند و آنها را به شهادت رساندند.
در این میان گرچه مقامات از پاسخ سخت ایران به آمریکا سخن میگویند، اما نباید از این پرسش نیز غافل شد که چرا دستگاههای امنیتی عراقی به حدی فضای امن را برای سپهبد شهید سلیمانی فراهم نکردند که امروز ملت ایران داغدار سردار ملی خود نباشد؟ شاید پاسخ به این پرسش برخی مسائل را حل کند و ببینیم آینده موازنه قدرت در منطقه به کدام سو خواهد رفت.
برای بررسی تحولات اخیر عراق، ترور فرمانده سپاه قدس و فرمانده حشد الشعبی، ارتباط اقدام اخیر آمریکا با کاهش تعهدات برجامی ایران و... «آرمان ملی» با قاسم محبعلی تحلیلگر مسائل بینالملل و مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
ارزيابي شما از تحولات اخير عراق و بهخصوص ترور سردار سليماني در اين کشور توسط آمريکاييها چگونه است؟
امروز شاهد تحول جديد در مناسبات منطقه ميان ايران و آمريکا هستيم بهخصوص در مساله عراق بين ايران و آمريکا در قضاياي مختلفي مناقشه و مرافعه است. در قضيه عراق تا همين اواخر يعني تا چند ماه گذشته دو طرف يکديگر را تحمل کرده و در جاهايي با هم همکاري ميکردند. يعني در قضيه سقوط صدام و سپس تشکيل دولتهاي بعدي و حتي مساله داعش و مساله جدايي کردها از دولت مرکزي هر دو طرف اتفاق موضع داشتند.
هرچند ممکن بود از نظر ديپلماتيک و سياسي با هم هماهنگي و مذاکرهاي نکرده باشند ولي در تماميت حاکميت عراق در عمل موضع مشابه داشتند. اما بهنظر ميرسد که اين جدايي از تابستان گذشته شروع شده و بهخصوص اتفاقاتي که در ۲ ماه اخير افتاد در تظاهراتها جريانات ضد ايراني تقويت شد. بهنحوي که بخشي از جامعه عراق با ايران همکاري ميکرد و بخشي طرفدار آمريکا بود، اما ترور شهيد سردار سليماني نشان داد که آمريکاييها ديگر تحمل حضور ايرانيها را ندارند و با اين جريان بهنظر نميرسد که براي انتخاب نخست وزير و دولت آينده نيز اتفاق نظري بهوجود آيد.
پس از آتش سوزي در سفارت عراق ترامپ ايران را مقصر جلوه داد در حالي که ايران تاثيري در اين رخداد نداشت. اساسا چرا هر رخدادي که در خاورميانه اتفاق ميافتد آمريکاييها آن را به ايران منتسب ميکنند؟
جدا از بحث اينکه چه حادثهاي رخ داد که منجر به اقدام آمريکاييها و حمله به مقرهاي حشد الشعبي شد و سپس تظاهرات اتفاق افتاد و به بخشهايي از سفارت آمريکا در بغداد حمله شد. بايد اذعان داشت که دوطرف که در بغداد ذينفوذند و بهنظر ميرسد که منافعشان با يکديگر در تقابل قرار گرفته ايران و آمريکا هستند. بالاخره آمريکا با برکناري صدام عراق را اشغال کرد و طبيعي است که با اين همه هزينه به هر قيمتي قصد حفظ حضور نظامي و سياسي خود را دارد. از طرفي عراق همسايه ايران است و ايران نفوذ تاريخي، منافع مذهبي و سرزميني و امنيتي دارد.
لذا طبيعي است که وقتي حوادث حمله به سر کنسولگريهاي ايران و در نجف؛ کربلا و بصره شد ايران طرف مقابل را مقصر ميدانست و در اين قضيه نيز طبيعي است که آمريکاييها انگشت اتهام خود را به طرف رقيب خود که تقابل با او هستند بگيرند. هر چند که نه آن بخش مربوط به اتهامي که ايران به آمريکا، عربستان و اسرائيل ميزد در حمله به مراکز ديپلماتيک و کنسولي ايران در عراق و نه اتهام آمريکا به ايران براي آتش سوزي سفارت، ممکن است واقعيت نداشته باشد. اما هر دو طرف بهدنبال اولين کسي که هستند که از اين قضيه سود ميبرد حتي اگر طرح و برنامهاي نيز براي آن نداشته باشد. در قضاياي حمله به مراکز و منافع ايراني، آمريکاييها اسرائيليها و عربستانيها سود ميبردند و در اين قضيه نيز در تضعيف موقعيت آمريکا طرف مقابل و از اين رو طرفين يکديگر را متهم ميکنند که به منافع طرف ديگر ضربه بزنند.
بسياري از تحليلگران معتقدند که تهاجم اخير نيروهاي آمريکايي در عراق بهنحوي نقض حاکميت ملي اين کشور شمرده ميشود؛ از ديدگاه شما عراقيها ميتوانند با ايجاد قوانيني زمينههاي اخراج آمريکاييها از خاک اين کشور را فراهم کنند؟
اين مساله را بايد از دوجنبه مورد بررسي و ارزيابي قرار داد. يعني مسائل حقوقي و واقعيتهاي سياست که بدان Real politic ميگويند. از نظر حقوقي چنين چيزي درست است و در يک کشور ثالث، آمريکا به فرمانده نظامي کشور ديگري حمله کرده که با کشور مبدأ روابط دوستانه دارد. از منظر قوانين بينالمللي حمله آمريکا نقض معاهدات کنوانسيون وين به حساب ميآيد، اما در دنياي روابط بينالملل جرياني ديگري حاکم است به نام واقعيت سياسي که دولتهاي مختلف بر اساس آن سياستهاي خود را پيش ميبرند.
وضعيت جديد عراق محصول مداخله نظامي آمريکا است و خيلي بعيد بهنظر ميرسد که دولت عراق بتواند خودش مستقلا در قبال سياست خارجي کشورش تصميمگيري کند، چراکه طي يکي دو دهه گذشته گذشته هرگز نتوانسته چنين کاري انجام دهد. اکنون نيز بعيد است که بتواند مستقلا چنين تصميمي بگيرد و خواستار خروج آمريکاييها شود. آمريکاييها با درخواست دولت عراق نيامدند، ضمن اينکه وضعيت فعلي عراق و دولت اين کشور در نتيجه حضور آمريکاييها است. برخي معتقدند که اگر اين نيروها تصميم ديگري در قبال عراق بگيرند، ممکن است اين کشور به سمت تجزيه يا جنگ داخلي و وضعيتهاي جديدي غيرقابل پيشبيني پيش برود که البته محل بحث و جدل بسيار است.
از سوي ديگر بهلحاظ بينالمللي نيز عراقيها به چه کسي ميخواهند شکايت کنند؟ آمريکاييها در شوراي امنيت حق وتو دارند و اجازه نخواهند داد که طرحي در آنجا عليه آمريکا تصويب شود. هرگاه طرحي عليه ۵ قدرت داراي حق وتو در شوراي امنيت يعني آمريکا، روسيه، چين، فرانسه و انگليس تصويب شود آنها وتو خواهند کرد. مثل کاري که قبلا روسها در قبال سوريه، چينيها در قبال تايوان کردند. بنابراين شکايت عراقيها به سازمان ملل به جايي نخواهد رسيد.
پس از به شهادت رساندن سپهبد سليماني بسياري از تحليلگران بينالمللي بر اين نکته تاکيد کردند که منطقه خاورميانه به سمت تحولات جديد و شايد جنگ منطقهاي پيش ميرود. چقدر با اين تحليل موافقيد؟
اين مساله حداقل در قضيه عراق تحول جديدي را شکل داده است. از سقوط صدام به بعد اداره عراق و وضعيت آن بر اثر نوعي اتفاق نظر و هماهنگي کشورهاي موثر در عراق صورت ميگرفت اما اکنون اين تعامل ميداني از بين رفته و به تقابل ميداني و نظامي منجر شده است. اگر طرفين خويشتنداري از خود نشان ندهند و در راستاي مديريت آن تلاش نکنند، ممکن است که چنين وضعيتي پديد آيد؛ يعني جنگ از عراق شروع شود و به حوزهها و مناطق ديگر گسترش پيدا کند. بهنظر من منافع ايران در شروع يک جنگ نيست. منافع و امنيت ملي ايران در اين است که مساله را مديريت کند و بهگونهاي عمل کند که در يک فرايند به خواستههاي خود برسد و سعي کند در جهت مقابله با هزينههايي که آمريکاييها توليد کردند از طريق سياستهايي مدبرانه، آن هزينهها را (چه انساني و چه مادي) بازگرداند. از طرف ديگر اگر اقدام آمريکاييها نيز در نتيجه منجر به جنگ شود حتما آنها خسارت بسيار زيادي خواهند ديد.
البته سطح خسارت ايران و آمريکا متفاوت خواهد بود. جنگ به نفع هيچيک از طرفين نيست. اين مساله براي جهان مهم است چون اين منطقه تامينکننده عمده انرژي دنيا محسوب ميشود و بهدليل همسايگي اروپا هر تحولي از جمله جنگ، منافع و امنيت همه جهان را تحت تاثير قرار ميدهد. لذا همه دولتها نسبت به اين قضيه حساس هستند که مبادا جنگي بزرگ به همه خسارت وارد کند.
پس از ترور شهيد سليماني و ابومهدي المهندس اعضاي حشد الشعبي اعلام کردند که تا بيرون کردن آمريکاييها به مبارزه ادامه خواهند داد؛ از آنجايي که دولت عراق حشد الشعبي را بخشي از ارتش عراق اعلام کرده اين احتمال وجود دارد که اين رويکرد به کليت ارتش عراق در رويارويي مستقيم با نيروهاي آمريکايي سرايت کند؟
قضيه داعش نشان داد که ارتش و نيروهاي نظامي عراق چندان قابل اطمينان نبوده و قابل پاره شدن هستند. حشد الشعبي نيز همه ارتش عراق نيست بلکه بخش قدرتمندي از اين ارتش است. در عراق کردها و اهل سنت سياستهاي ديگري دارند و در ميان شيعيان نيز گروههايي وجود دارد که الزاما مانند هم فکر نميکنند. حشد الشعبي اگر بخواهد به سمت چنين موضعي برود ارتش عراق به سرعت فرو ميپاشد و در اين صورت حشد الشعبي بايد در مقايل آمريکا قرار بگيرد و هرچند که آمريکاييها خسارت ميبينند، اما طبيعتا هزينهها غيرقابل پيشبيني خواهد بود. چنانکه در قضيه صدام، القاعده و... نيز معادله نابرابر بود در اين مورد نيز چهبسا حشد الشعبي از يک تشکيلات سازمان يافته به وضعيتي تغيير کند تا به عمليات نامتقارن دست بزند.
برخي معتقدند که با توجه به اقدام اخير آمريکا ايران بايد نسبت به کاهش تعهدات هستهاي خود اقدام کند؛ اساسا اين حادثه چه تاثيري در مسائلي چون برجام و FATF خواهد گذاشت؟
ما مناقشات مختلفي با آمريکاييها، اروپاييها و کشورهاي منطقه داريم. به نفع ما نيست که اينها را به هم ربط بدهيم چون اگر به سمت گامهاي بعدي در کاهش تعهدات هستهاي و در نهايت خروج از برجام حرکت کنيم طبيعتا اروپاييها و شوراي امنيت نيز در مقابل ايران قرار خواهند گرفت و تنها آمريکا نخواهد بود که مقابل ماست.
از طرف ديگر FATF مسالهاي بينالمللي است و همانطور که سابق بر اين گفتهام اگر ميخواهيم فوتبال بازي کنيم بايد عضو فيفا باشيم. اگر هم ميخواهيم بانکداري و نقل و انتقال پول داشته باشيم هم بايد جزء FATF باشيم. FATF ربطي به مسائل بين ايران و آمريکا ندارد و ارتباط دادن اين دو موضوع به يکديگر به نفع آمريکا خواهد بود، همانطور که ربط دادن مساله هستهاي به مسائل عراق به نفع آمريکا تمام ميشود. چون ميتواند در همه موضوعاتي که ايران با ساير کشورها اختلاف نظر دارد اجماع جهاني ايجاد کند که ايران عامل بهم زدن امنيت منطقه و نقضNPT است.
طبيعي است که در چنين شرايطي ما در مقابل تمام قدرتهاي بزرگ منطقهاي، بينالمللي و حتي جامعه عراق اهل سنت، کردها و بخشي از شيعيان قرار گيرد. نبايد همه اينها را عليه خودمان تجميع کنيم. بلکه بايد آمريکا را در کنج انزوا قرار دهيم و بقيه جهان را از آمريکا جدا کنيم. بايد اين مناقشه را در همان عراق محدود کنيم و اجازه ندهيم به ساير سطوح کشيده شود. حتي اگر لازم باشد در بخشهاي ديگري هوشياري به خرج دهيم. يک فرمانده نظامي باهوش نبايد خود را در همه چيز درگير کند بلکه بايد ببيند که در کدام نقطه برتري دارد و آنجا را فعال کند و نقاط ضعف خود را مسکوت نگه دارد. عدم اين رويکرد نه تنها منافع و امنيت ملي ايران را تامين نميکند بلکه به خطر نيز مياندازد.
شهادت سردار سليماني چه ميزان بر ائتلاف مقاومت و اتحاد ايران با کشورهاي منطقه تاثيرگذار خواهد بود؟
بايد به واقعيتها توجه داشته باشيم. متاسفانه تلاش عربستان و کشورهاي عربي اين بود که ايران و آمريکا را در منطقه درگير کنند و اگر اکنون به زبان هم نياورند در خفا از اين اقدام خوشحال خواهند بود. چون عربستانيها در يمن با يک تلقي اشتباه فکر ميکنند که انصارا... در يمن از طريق ايران و شهيد سليماني مديريت ميشده و اماراتيها و صهيونيستها نيز همينجور. بنابر اين آنها از تضعيف ايران سود ميبرند. تلاش صهيونيستها و عربستان بر اين بود که با فعال کردن جبهه نظامي آمريکا از خط مقدم مقابله با ايران خارج شوند. اکنون اين اتفاق افتاده و اين وضعيتي نيست که به نفع ما باشد. حتي به نگاه تحليلگرايانه اين کار به نفع آمريکاييها نيز نبود. اگر ترامپ شعور داشت هيچگاه در منطقه خود را در مقابل ايران قرار نميداد. ترامپ با بيتدبيري خود را در تيررس برخورد با ايران قرار داده و اين رويکرد به ضرر منافع آمريکا تمام خواهد شد.
ترامپ پس از ترور سردار سليماني بازهم از حمايت از مردم ايران و مذاکره صحبت کرد؛ اين تناقض گفتاري و عملکردي را چطور ارزيابي ميکنيد؟
آمريکاييها حمله خطرناکي انجام دادند و اکنون نگراني در جامعه بينالمللي اتفاق افتاده که شايد جنگ به راه بيفتد. طبيعي است که حالا ميخواهند آن را جمع کرده و مديريت کنند. لذا پس از اين اقدام سعي ميکنند که با ژستي دوستانه بگويند که هدف ما حل و فصل ديپلماتيک مسائل است. آمريکاييها اگر عقل داشته باشند براي حل مسائل از طريق ديپلماتيک تلاش درستي نشان ميدهند و اين به نفع ايران نيز هست و اگر واقعا چنين فضايي وجود داشته باشد ايران از اين فضا استفاده خواهد کرد.
- 22
- 5