ادعاهای آتش افروزانه ترامپ اعتراضات زیادی در این کشور ایجاد کرده است. به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران موضوعی نیست که ایران بتواند به سادگی از کنار آن عبور کند و پاسخ درخوری به آمریکا ندهد. ترامپ پس از این موضوع در سیاستی سوخته و بیاثر از حمله به ۵۲ مرکز ایرانی سخن گفت.
او در ادامه پروپاگاندایی که سعی میکند به افکار عمومی آمریکا القا کند که کسی را ترور کردهاند که آمریکاییها را کشته است، سعی کرد براساس خط ترسیم شده از سوی بنیادهای صهیونیستی و اتاقهای فکر تروریستیشان، بین مردم و سردار شجاع ایرانی فاصله ایجاد کند و کشته شدن برخی از مردم در اعتراضهای اخیر که با هدایت دست پروردگان خودش به اغتشاش کشیده شده بود را متوجه این شهید سازد. اما مردم آمریکا با او همصدا نبودند. «کریس مورفی»، نماینده مجلس سنای آمریکا درباره شهادت سردار سلیمانی توسط دولت تروریست آمریکا گفت: سردارسلیمانی دشمن ایالات متحده بود، در این شکی نیست. سوال اینجاست آیا آمریکا بدون مجوز کنگره دومین فرد قدرتمند در ایران را ترور و بهصورت دانسته یک جنگ منطقهای بالقوه را آغاز کرده است؟ وی افزود: توجیه ارائهشده برای این ترور، جلوگیری از حملات آتی ایرانیها بوده است.
یک دلیل که ما عموما مقامهای سیاسی خارجی را ترور نمیکنیم این باور است که چنین اقدامی باعث کشته شدن آمریکاییهای بیشتری میشود نه آمریکاییهای کمتر. این مساله باید امشب باعث نگرانی واقعی، مبرم و عمیق ما باشد. ترامپ که بهطور مشخص از انتقام ایران در وحشت است، تلاش دارد تا در سایه تهدیدهای واهی همزمان با دست و پا زدن دستگاه دیپلماسی وی برای واسطه کردن کشورهای مختلف منطقه، از تصمیمهای سخت جمهوری اسلامی برای انتقام از جنایتکاران جلوگیری کند. وی در تهدید خود نوشت: هشدار میدهم اگر ایران هر یک از آمریکاییها یا داراییهای آن را مورد هدف قرار دهد، ما ۵۲ نقطه در ایران را هدف قرار میدهیم. در این راستا حسام الدین واعظزاده استاد دانشگاه با «آرمان ملی» به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید.
شرايط اين روزهاي کشور متفاوت از گذشته است، به شهادت رساندن سردار سليماني فرمانده سپاه قدس موضوعي نبود که بتوان از کنار آن به سادگي عبور کرد. از سوي ديگر ترديدي در اذهان شکل گرفته و اين سوال را مطرح ميکنند که براي پاسخ به اقدام ددمنشانه آمريکا احتمال جنگ وجود دارد يا خير. تحليل شما چيست و وضعيت کنوني را چطور ارزيابي ميکنيد؟
تاريخ روابط بينالملل گوياي اين واقعيت است که هميشه براي شروع جنگهاي بزرگ، نياز به بهانههاي بزرگ نيست، اگرچه بهانههاي بزرگ ميتواند از جمله علل کافي و لازم براي شروع يک جنگ فرامنطقهاي باشد. در واقع، جنگ چيزي نيست بجز ادامه همان سياست خصمانه و رقابتآميز ميان کشورها؛ يعني زماني که ديپلماسي و مذاکره به بنبست ميرسد. در زمان بنبست سياست ورزي در عرصه بينالملل، اين جنگ است که بهعنوان آخرين گزينه مطرح ميشود تا بتواند در ادامه کار سياست، براي همکاري و توافقات بعدي گشايشي ايجاد نمايد که لاجرم در اثر وقوع جنگ بهدست ميآيد. عمدتا همه جنگها از جمله جنگ جهاني اول و دوم، جنگ عراق و بسياري از جنگهاي ديگر، در نهايت به انعقاد معاهده صلح ختم شدهاند.
برخي بر اين جمله تاکيد ميکنند که براي صلح بايد وارد جنگ شد. واقعا چنين است؟
در ترمينولوژي وضعيت نه جنگ و نه صلح در روابط بينالملل که آخرين مرحله قبل از جنگ تمام عيار ميباشد، ترور فيزيکي بالاترين مقام نظامي يک کشور، ضمن آنکه به هدف بازدارندگي است، عمدتا به منظور کاهش قدرت تصميم گيري در اتاق جنگ طرف مقابل به کار ميرود، اما به هر حال، در عرف بينالملل به معناي ورود به مرحله آمادگي براي جنگ نيز خواهد بود.
ترور سردار سليماني را ميتوان در چارچوب سياستهاي جنگي و تهاجمي آمريکا ارزيابي کرد يا براي نمايش دروغين قدرت آمريکا در منطقه است و يا حتي ارتباطي به برجام دارد؟
ترور سردار سرلشگر حاجقاسم سليماني، درچارچوب سياست تهاجمي آمريکا و در ادامه خروج اين کشور از قرارداد امنيتي برجام، بهعنوان آخرين گام براي اتمام کار سياست و ورود به مرحله برخورد نظامي ارزيابي ميشود، هرچند آمريکا اعلام ميکند خواهان جنگ نيست.
فارغ از اين موضوعات بايد به تشکيل ائتلافهاي نظامي در منطقه توجه کرد که از سوي آمريکا و کشورهاي خارج منطقه شکل گرفته و امنيت منطقه را تهديد ميکند.
براساس، معيارهاي مکتب واقعگرايي روابط بينالملل، اخلاق و حقوق جايي در نظام بينالملل ندارد لذا کشورها بهشدت به افزايش توان قدرت سخت و تجهيزات نظامي علاقه دارند. هرگاه کشوري بخواهد ضمن افزايش قدرت نظامي و تسليحاتي خود، اقدام به نفوذ منطقهاي و بينالمللي برخلاف توازن قدرت موجود در عرصه بينالمللي بنمايد، از سوي قدرت هژمون با تحميل انواع تحريمهاي يکجانبه، ائتلافهاي دو يا چندجانبه، تنبيه بازدارندهاي ميشود. اقدامات يکسال گذشته آمريکا و قدرتهاي اروپايي و همراهي با کشورهاي عربي عليه ايران، با توسل بر تشکيل ائتلافهاي جديد نظامي در منطقه از جمله ورود مستمر ناوهاي جنگي قدرتها در خليج فارس و درياي عمان در راستاي اين هدف است.
برخي قدرتها سعي دارند افزايش توان نظامي و تسليحاتي خود را در منطقه با اهداف تدافعي مرتبط بنامند که اينگونه نيست. در مواجهه با چنين رويکردي چه تصميماتي در منطقه بايد اتخاذ شود؟
تلاش براي حفظ و دستيابي به تعادل قدرت در خاورميانه با رقابتهاي تسليحات متعارف عجين شده که لزوما براي حفظ وضع موجود و استقرار صلح نيست. رقابتهاي تسليحاتي در کلاس تسليحات متعارف، نميتواند همچون تسليحات هستهاي، مانع بروز جنگهاي متعارف شود. اگرچه کشورها، افزايش توان نظامي و تسليحاتي خود را با اهداف تدافعي توجيه ميکنند اما اين اقدامات گوياي روند صعودي بحران امنيتي و احساس فزاينده تهديدي است که در منطقه لاينحل باقي مانده است.
يک موضوع ديگر افزايش بودجه نظامي کشورهاي منطقه است که به ناآراميها دامن ميزند که نمونه بارز آن عربستان است مانند چندي قبل که آرامکو مورد حمله قرار گرفت و رويترز نوشت اگر نقش ايران در حملات اخير به تاسيسات آرامکو به اثبات برسد، عربستان و آمريکا ناچارند به حملات تهران پاسخ بدهند، حتي اگر رئيس جمهوري آمريکا مخالف جنگ در حال حاضر باشد. تحليل شما چيست؟
درست است. از نشانههاي وخيمتر شدن تنگناي امنيتي در خاورميانه، افزايش شديد بودجه نظامي و واردات تسليحاتي کشورهاي منطقه است. آمريکا و بريتانيا بزرگترين عرضهکنندگان سلاح و تجهيزات به عربستان بودهاند. آمريکا فقط در سال ۲۰۱۸بيش از ۵۰ميليارد دلار تسليحات نظامي به کشورهاي منطقه فروخته است. عربستان در بين سالهاي ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۸، واردات تسليحات خود را ۱۹۲درصد افزايش داده است و بين سالهاي ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸، بزرگترين واردکننده آلات وادوات نظامي در جهان بوده است. بازگشت نظامي بريتانيا به خليج فارس در سال ۲۰۱۴ با تاسيس بزرگترين پايگاه نظامي در بحرين (بهدنبال کاهش نيروهايش در دهه ۱۹۶۰ در نتيجه شکست در بحران سوئز) انباشت تسليحات نظامي در سايه تهديد امنيتي و تلاش براي بقا، همه حاکي از حرکت منطقه بهسوي نزاع و درگيري با محوريت آمريکا و ايران است.
براي مقابله با حرکت منطقه به سوي نزاع و درگيري چه بايد کرد؟
براساس ارزيابي منطقهاي از تحولات خاورميانه و فراتر از آن، شايد بتوان گفت با اين اقدام يکجانبهگرايانه آمريکا، کما بيش همه کشورهاي اروپايي و آسيايي بهويژه کشورهاي پيراموني ايران، خواهان وضع موجود نه جنگ و نه صلح بين ايران و آمريکا، هستند.
اقدامات اخير عمان هم خالي از تحليل نيست که حضور هياتي از اين کشور در ايران از آن جمله است.
قطر که روابط نزديکي با ايران دارد براساس منافع خود خواهان عدم وقوع جنگ است. پايگاه ستاد فرماندهي مرکزي آمريکا موسوم به سنتکام با ۱۰۰ فروند هواپيماي جنگي و ۱۳هزار نيروي نظامي در پايگاه العديد در قطر قرار دارد. نگراني مقامات قطري از تحولات اخير و سفرهاي پي درپي آنها به تهران و درخواست مصالحه بين ايران و آمريکا، حاصل نگرانيهاي امنيتي دولت قطر از تلافي احتمالي ايران عليه پايگاه سنتکام است، لذا بهنظر ميرسد تلاشهاي ديپلماتيک آنها همواره با توصيههاي آمريکا صورت ميگيرد.
تهديد جديد ترامپ مبني بر بمباران ۵۲ سايت فرهنگي و تاريخي ايران به ازاي ۵۲ گروگان در ماجراي تسخير سفارت آمريکا در ايران است. بهنظر شما بر چه اساسي اين ادعا از سوي رئيس جمهور آمريکا مطرح شد و آيا ترامپ اطلاعي از قدت منطقهاي ايران ندارد؟
هدف استراتژي تهاجمي آمريکا، بازدارندگي حتمي و قطعي ايران است. براساس اين استراتژي، هرچه ضربه به حريف بزرگتر و شوکآورتر باشد، احتمال واکنش طرف مقابل، کمتر و همراه با وسواس، خويشتنداري و محاسبه سود و زيان خواهد بود. تهديد جديد ترامپ مبني بر بمباران ۵۲ سايت فرهنگي و تاريخي ايران به ازاي ۵۲ گروگان تسخير سفارت آمريکا در ايران، نشاني تازه از عدم آگاهي وي از مناسبات قدرت در عرصه بينالمللي است. اقدامات وحشيانهاي که داعش در عراق و سوريه براي نابودي آثار تاريخي انجام دادند. بسياري از اعضاي مهم حزب دموکرات اين تهديد ترامپ را اقدامي جنونآميز و در حد جنايت جنگي ارزيابي کردهاند.
مخالفت دموکراتهاي آمريکا با تهديد ترامپ است و آن را به سخره گرفتهاند. بهنظرتان چرا ترامپ به رغم اطلاع از شرايط چنين سخن ميگويد تا در کشور خودش اعتنايي به آن نشود. تصور ميکنيد آمريکا پاسخ ايران به شهادت سردار سليماني را در چه حوزهاي پيشبيني ميکند؟
همانطور که اشاره کردم تعداد زيادي از اعضاي مهم حزب دموکرات اين تهديد ترامپ را اقدامي جنونآميز و در حد جنايت جنگي ارزيابي کردهاند و اين تهديد در شرايطي است که آمريکا خود را براي دريافت پاسخ ايران بهصورت محدود آماده ميکند، همانطور که در پيام اخير اين کشور به سفارت سوئيس آمده است. در چنين وضعيت بسيار خطرناکي، ترامپ انتظار دارد ايران به تلافي گسترده دست نزند و افکار عمومي خود را قانع نمايد و هزينههاي داخلي و بينالمللي آن را تحمل کند.
به هر حال آمريکا ميداند ايران اهل شوخي و بلوف نيست. تصور ميکنيد پايان اين اقدام رذيلانه آمريکا و پاسخ متناسب ايران چه خواهد بود؟
محاسبه آمريکا در مورد واکنش ايران براين اساس است که چون ايران خواهان جنگ تمام عيار نيست، پس ميتوان بيشتر از ابزار رعب و تهديد استفاده کرد و انتظار داشت ضربه ايران محدود باشد برخلاف آنچه مقامات جمهوري اسلامي ايران همواره اظهار ميکنند. اما خطاي استراتژيک ترامپ اين است که مهمترين مقام بلندپايه و محبوب نظامي ايران را هدف قرار داده است. بهقول استاد آمريکايي استيفن والت، تصور کنيد که اگر برخي از دشمنان، عضو ستاد مشترک، يک معاون وزير امور خارجه، يا مدير سازمان اطلاعات ملي آمريکا را ترور ميکردند، ما چگونه واکنش نشان ميداديم؟ در چنين شرايط بيثبات و تنشآلود، و در ادامه لفاظيهاي تهديدآميز و جنگطلبانه ترامپ که از سر درماندگي است. بقاي وضعيت نه جنگ و نه صلح بين دو کشور بسيار مشکل بهنظر ميرسد، هرچند غيرممکن نيست.
یاسمین طالقانی
- 34
- 17