هم میهن نوشت: پراید، محصولی بود که بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۰ میلادی توسط شرکت کیای کرهجنوبی روی پلتفرم فورد فستیوا مزدا۱۲۱ ساخته شد.
شرکت سایپا خطتولید این خودرو را خریداری کرد و از آن سال تا ۱۳۹۹ یکسره به تولید پراید مشغول بود/هست. حداکثر نوآوری و تغییراتی که در این سالها روی این خودرو اعمال شدند، در طراحی چراغهای عقب و تولید وانتبار پراید بود. از سال۱۳۹۹ به این سو، با حفظ اصل خودرو اتاقهای جدید به نامهای دیگری تولید شدند.
روح پراید همچنان زنده ماند و فقط کالبد و نامش تغییر پیدا کرد. حکایتی تکراری است که بگویم در این ۲۲سال، کیا نهتنها از تولید خودرو تحت لیسانس دیگران رها شد، بلکه بازارهای اروپا و آمریکا را قبضه کرد و شانهبهشانه بزرگترین شرکتهای خودروسازی جهان ایستاد. ۲۲سال، زمان زیادی نیست.
در همین سالها ما دلخوش به تولید وانت همان پراید بودیم. مدیران خودروسازی ما با لحنی حماسی، گویی جهان را فتح کردهاند از بومیسازی فناوری موتور و پیشرانه و ترمز و دیفرانسیل پراید در کنفرانسهای خبری پرشکوه سخن گفتند. ما به همان پراید بومی آدمکش پرمخاطره، دلخوش کردیم.
بینش جهان سومی و رو به توسعهای مدیران، بسیار عقبافتادهتر از ذهنیت مردم و توان علمی و معنوی کشور است.
مدیران به دلایل – انشاءالله سالم و بهدور از فساد و تبانی - توان نوآوری خود را در حوزه صنعت و تولید از دست دادهاند و در چنبرهای فرو غلتیدهاند که خود از آن خبردار نیستند. خودشان و ما را به فناوریهای ۳۴سال پیش راضی نگاه میدارند. لابد در گزارش به وزیر مربوطه و رئیسجمهور هم با بزرگنمایی، دستاوردهای صنعتی و تکنولوژیک خود را بهرخ میکشند و طلب پاداش و سپاسگویی هم میکنند.
این وضعیت ربطی به دولت حاکم و اصلاحطلب یا اصولگرا بودن آن ندارد. چیزی است که فارغ از امر سیاسی در باور مدیران و سیاستگذاران صنعتی و توسعهای کشور نشسته است. باور اینکه «ما نمیتوانیم» در قلب آنها رسوخ کرده و همین که تشکیلات عظیم متبوعشان میتوانند با پیوندزدن چند خودرو روی پلتفرم خودروهایی دیگر، شتر، گاو و پلنگ بیربط، زشت، مندرآوردی، ناایمن و به قیمتی گزاف بسازند، برایشان کفایت میکند. آنها کسانی هستند که با ادعاهای بزرگ بر جایگاههای مدیریت عالی کشور تکیه میزنند و به هیچ عنوان شایستگی و توان اداره وزارتخانه و سازمان خود را ندارند. برخی با سرخوردگی و گاه با فشار، کنار میروند و بعضی دیگر با تکیه بر اعتمادبهنفس و ارتباطات سیاسی، محفلی و جناحی خود، برجا مینشینند و پولملت و عمرشان را برباد میدهند و در کارنامهشان هیچ نکته مثبتی دیده نمیشود. از این گروه اگر خسران و گزندی به ملت نرسد و مملکت را به دستانداز تصمیمگیریهای عجیب، غریب و بیمطالعه نیندازند، باید سپاسگزار بود.
از باور «ما میتوانیم» جز در حد بیلبوردهای تبلیغاتی، کنفرانسها و سمینارهای رنگارنگ، خبری نیست. نشانهای از این اراده و امید در کردار و رفتار مدیران دیده نمیشود. بسنده کردن به حداقلها، بیحوصلگی در امور اجرایی، شلختگی، بینظم و بیترتیبی را میتوان در بخشهای مختلف بهخوبی دید. نمونه پراید و وضعیت تولید خودرو در کشورمان، فقط میزانی است برای سنجش آن شعار خودباوری. به ظاهر و باطن و وضعیت بزرگترین و مهمترین فرودگاه بینالمللی کشور نگاه کنید. جایی که دروازه کشور است. از گردشگرانی که وارد میشوند بگذریم، ایران و ایرانی لایق چنین فرودگاهی است؟ آیا تمیز و منظم نگه داشتن و مودب بودن هم به قطعات و فناوری نیاز دارد که تحریم شده است؟
طراحان و متخصصان برنامههای توسعهای کشور - فارغ از شعارزدگیهای مرسوم - تابهحال نگاهی به آنچه خود ما داشته و داریم، انداختهاند؟ آیا بهطور جدی و با عزمی فراتر از وظیفه اداری، از متخصصان، کارشناسان و پژوهشگران بدون درنظر گرفتن گرایشهای سیاسی و عقیدتی آنها و فقط به منظور توسعه و آبادانی کشور، دعوتی بهعمل آوردهاند؟
سرزمینمان را جز با بهکارگیری همه نیروهای توانمند و علاقمند به ایران، نمیتوانیم بسازیم. ما ناگزیر به گفتوگو با یکدیگر، پذیرش عقاید متفاوت و همکاری هستیم، چنانکه تمام نیاکان ما در همه ادوار تاریخی، چنین کردهاند.
نیوشا طبیبی
- 17
- 2