انصاف نیوز نوشت: باتوجه به عنوانی که به اعتراضات ۱۴۰۱ ایران میدهند و آن را جنبشی زنانه میدانند سراغ یکی از زنانی رفتیم که در عرصههای مدیریتی کشور نیز فعالیت کرده؛ مسئولیتهایی مربوط به زنان داشته و میتواند در این مورد صاحب نظر باشد. اشرف بروجردی، اولین معاون زن در وزارت کشور نظام جمهوری اسلامی، رئیس سابق کتابخانهی ملی و عضو سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان بوده است. در این مصاحبه از او راجع به اعتراضات مردم و شرایط و معاونت زنان در دولت فعلی پرسیدیم.
مطالبات مردم را در این اعتراضات چگونه میبینید؟
اینها مطالبات انباشته شدهای هستند که به بغض فروخورده بدل شده بودند و بالاخره روزی سر بر میآوردند. شورای نگهبان باعث شد دست مردم از انتخاب نماینده یا رئیس جمهور مورد نظرشان کوتاه شود؛ یکی از دلایل اعلام نارضایتیهای همیشهی مردم همین بوده و هست مثال این موضوع هم همین انتخابات گذشتهی ریاست جمهوری است.
در این یک سالی که از ریاست آقای رئیسی میگذرد به نحوی به تمام مطالبات مردم، از گشت ارشاد گرفته تا مطالبات اقتصادی، پاسخ منفی داده شد. شاید در دورههای قبل هم این اعتراضات مثلا در همین مورد گشت ارشاد وجود داشت اما در آن دوره شیوهی برخورد اینگونه نبود. رفتارهای گشت ارشاد در این یک سال به مردم حس حرمتشکنی و بیاحترامی داده است.
علاوه بر این مشکلات اقتصادی مردم نیز بدتر شده است. مردم روزبهروز فقیرتر میشوند و به بهانههای مختلف مالیات از آنها ستانده میشود اما تریبونهای رسمی حاکمیت دائما مدینهی فاضلهای را از شرایط حال حاضر کشور به نمایش میگذارند که همه چیز آنجا برخلاف دور قبل بر وفق مراد است. حاکمیت ما باید یاد بگیرد که اجزای این نظام به یکدیگر پیوسته است؛ تخطئهی روحانی یا هر مقام مسئول قبلیای در حقیقت تخطئهی کل نظام است. این رفتارها بیاعتمادی مردم را به دنبال دارند. نتیجهی این شرایط همین میشود که مقاومت مردم در برابر خواست حاکمیت افزایش پیدا میکند. باید به نوعی به حاکمیت تفهیم کرد که خواست او خواست مردم نیست.
علیرغم وعدههایی که داده شد شرایط اقتصادی مردم مرتبا بدتر میشود و فشار زیادی از این نظر روی مردم است. حالا ما دیگر یک طبقهی متوسط فراگیر نداریم. در حال حاضر جامعهی ما غالبا یا روی خط فقر هستند و یا زیر خط فقر در مقابل عدهی محدودی با رانت مرفه شدهاند. این فاصلهی طبقاتی مردم را خشمگین میسازد و به دنبال بهانهای هستند که خشمشان را ابراز کنند.
دختر جوانی بیدلیل کشته میشود یا حتی تحت فشاری که گشت ارشاد به او وارد کرده فوت میکند. مردم دیگر این را برنمیتابند و همین بهانهای میشود تا مردم به خیابان بیایند و اعتراضات خود را فریاد بزنند به این امید که صدای آنها توسط مسئولین شنیده شود. این حرفها به گوش مسئولان میخورد ولی شنیده نمیشود. متاسفانه با وجود این همه مشکلات این چند وقت اخیر همچنان حرف خود را میزنند و میگویند همه چیز عالی است.
گفتوگو؟ مردم با چه کسی گفتوگو کنند؟!
دائما مردم را به گفتگو دعوت میکنند. مردم با چه کسی گفتگو کنند؟! با کسی که میخواهد نهایتا حرف خودش را بزند؟! در سطح بینالملل هم به همین طریق عمل میکنند. ساعتها پای میز مذاکرات مینشینند ولی نهایتا فقط خواستهی خودشان را میشنوند؛ خواستهی طرف مقابل را نمیشنوند. این خلاف عرف دیپلماتیک است.
شما راهحلی برای این شرایط نمیبینید؟ برای ایجاد باب گفتگو میان مردم و حاکمیت یا میان اصلاحطلبان و اصولگراها؟
راه حل این است که نخبگانی که در انقلاب هم نقش داشتهاند و کنار گذاشته شدند به عنوان عقل منفصل دوباره در حاکمیت راه پیدا کنند. بعد میتوان به مرور راههایی را باز کرد تا مردم احساس راحتی بیشتری کنند. بهعنوان مثال خواستههای فرهنگیشان عملی شود؛ گشت ارشاد جمع شود و… . این فضای ملتهب حداقل قدری آرامتر میشود. به اضافهی اینکه حضور نخبگان گذشتهی مردم در کنار حاکمیت احساس متفاوتی را در مردم ایجاد خواهد کرد. البته بنظر من خیلی دیر است ولی هنوز هم اگر زبان نرمی در مقابل اعتراضات مردم به کار ببرند؛ برخورد سخت و خشن را کنار بگذارند و امنیت مردم معترض را تامین کنند؛ این فریادها سرانجام به گفتگو و پاسخگویی میانجامد. من امید دارم که اگر چنین شرایطی فراهم شود خشم مردم هم فروکاسته شود. مردم البته از خواستههایشان کوتاه نخواهند آمد ولی اگر دولت این خواستهها را بشنود و پاسخ دهد شرایط سامان مییابد. این راه حفظ نظام است. اما آنچه که ما تا به حال دیدهایم دولتی است که گوشهایش را بسته؛ مردم را به وابستگی به بیگانه متهم میکند و پاسخ اعتراض مردم را با برخورد سخت و خشن میدهد. شرایط با ادامهی همین روند بدتر خواهد شد.
اعتماد مردم از بین رفته و بازگرداندن آن کار دشواری است اما باز هم با قید آن اگرها شاید ممکن باشد. نظام گذشته گفت مردم من صدای شما را شنیدم. مردم به جایی رسیده بودند که دیگر اعتماد نمیکردند؛ در نهایت مجبور شد کشور را ترک کند! مسئولین ما که نمیخواهند به آنجا برسد پس به جنگ مردم نروند؛ روبروی مردم نایستند؛ کنار مردم قرار بگیرند. مردم را همهی مردم ببینند و نه فقط عدهی خاصی که اطرافشان هستند و طرفداران آنها هستند. اکثریت یک جامعه را مردم میگویند. ما در این جامعه هشتاد میلیون هستیم؛ عدهی سینه چاک اطراف اینها بیش از پنج میلیون نفر نیستند.
مسئلهی سیستانوبلوچستان را ساده نگیرید. بسیاری در آن سوی مرزها هستند که دندان تیز کردهاند هم برای تصرف سرزمین و هم برای همراه کردم مردم. مردم وقتی حاکمیت را همراه خود نمیبینند و روبروی خود میبینند ممکن است با کسان دیگری همراه شوند.
من همان موقع هم برای آقای روحانی نامه نوشتم و توضیح دادم که حیات این شورا نوعی موازیکاری با نهاد زنان و خانواده و سایر نهادهای مربوط است. هنوز هم این شورا وجود دارد و بیفایده است.
زمانی که خانم کبری خزعلی رئیس این شورا بودند آیین نامهای به این شورا آوردند که نمایندگانی از مجموعه نهادهای همجهت با فکر خودشان را به این شورا درصورتیکه این شورا همیشه نمایندگانی از دستگاههای مختلف از جمله حوزهی علمیه داشته است. ایشان برای مثال نمایندهای از سازمان فرهنگ و ارتباطات اضافه کردند درصورتیکه ما نمایندهای از نهاد بالادستی این سازمان یعنی وزارت ارشاد داریم. چند نمایندهی دیگر از دیگر سازمانها نیز اضافه کرد تا وزن رایشان حتی در صورت عوض شدن دولت بالا باشد. اتفاقا خانم کبری خزعلی نسبت به اظهارات من مبنی بر بیفایده بودن این شورا و موازی کاری آن بسیار موضع گرفتند. خب دردسرهایی هم برای ما به وجود آمد.
آیا قضاوتی راجع به عملکرد خانم انسیه خزعلی در معاونت زنان دارید؟
آغاز این معاونت در زمان آقای رفسنجانی بود. در دورهی آقای احمدینژاد این مجموعه تبدیل به معاونت شد. خانم خزعلی علیرغم اینکه انسان اهل گفتگویی هستند ولی اقدامات بسیار بدی را در این منصب انجام دادند. بدترین اقدام خانم خزعلی این بود که تمامی اطلاعاتی که طی این سالها در دورهی خانم مولاوردی و سایر معاونین دورههای گذشته در سایت جمعآوری شده بود را حذف کردند. اخیرا گفتهاند در این یک سال به اندازهی تمام دورههای قبلی کار کردهاند درصورتیکه این اقدامات قبلا صورت گرفتهاند مثلا شورای عالی زنان و خانواده زمان خانم معصومه ابتکار تشکیل شد. البته حالا این شورا را افراد یکدست و یکسو تشکیل دادهاند درصورتیکه پیش از این چنین نبود.
کارهای خانم خزعلی بنظر من بیشتر نمایشی است تا اینکه بخواهد رافع مشکلات زنان جامعهی ما باشد. من یکبار به ایشان گفتم اگر قرار است از خانوادهها دیدار کنید سراغ همهی خانوادهها بروید. سراغ خانوادهی آن زندانی سیاسی نیز بروید؛ سراغ خانوادهی آن دختری که در خیابان کشته شده نیز بروید. شما که معاون رئیسجمهور هستید باید به این سمت بروید که همه را پوشش دهید نه اینکه با دیدار از خانوادههای خاصی به دوقطبیسازی کمک کنید.
بسیاری از لوایح و قانونهایی که در زمان خانم ابتکار موضوع بحث شد در این دوره مسکوت ماندهاند و ایشان کاری برای آنها نکرده است.
قطعا ایشان در مقام معاونت رئیسجمهور مثلا برای تغییر در روند گشت ارشاد یا بهبود شرایط مدارس ما قدرت داشتهاند. اگر نداشتهاند نباید این مسئولیت را میپذیرفتند.
با این تیم حاکم من چشمانداز روشنی نمیبینم که اقدامات مثبتی برای زنان کشور برداشته شود.
بنظر شما در شرایط فعلی چه کارهایی میتوانند در حوزهی زنان انجام دهند؟
در حوزههای مدیریتی وضعیت حضور زنان را بهبود ببخشند. ما وزیر زن، رایزن فرهنگی زن و… نداریم. در موقعیتهای علمی و انتخاب اعضای هیئت علمی دانشگاهها حضور زنان را گسترش بدهند. حضور زنان در مجامع بینالمللی را افزایش بدهند.
در یکی از مصاحبههایی که قبلا داشتید گفته بودید من فقط در دورهی هشت سالهی آقای احمدینژاد ناامید شدم. الآن چطور؟ آیا امیدوارید؟
آن زمان هنوز دورهی یکسالهی آقای رئیسی را تجربه نکرده بودیم!
- 14
- 4
هیچ کس
۱۴۰۱/۸/۲۵ - ۱۱:۳۷
Permalink