«ائتلاف» و «اتحاد» از آن دست واژههایی است که در ادبیات سیاسی سالهای اخیر کشور ترجیعبند تمام تلاشهای انتخاباتی گروههای مختلف شده است؛ تلاشهایی که دستکم در سالهای گذشته دو اردوگاه اصولگرا و اصلاحطلب را به خود مشغول کرده و نتایج و دستاوردهای مختلفی را بههمراه داشته است. گاهی بیتوجهی به فرایند ائتلافی و ازدستدادن کرسیهای انتخابی به قیمت واگذاری به نیروهای همارز در جناح رقیب تمام شده و گاهی ناکامی در رسیدن به صدایی واحد، نهتنها به قیمت ازدستدادن نهادهای انتخابی بلکه بهایی سنگینتر همچون ویرانیهای مدیریتی و اقتصادی و سیاسی کشور را رقم زده است. اصلاحطلبان راهی از این دست را در سال ۸۴ پیمودند و بعد از آن دست به بازسازی رویکردهای انتخاباتی زدند. اگر از انتخابات ریاستجمهوری دهم و حوادث آن و کنارهگیری از رقابت انتخاباتی مجلس نهم بگذریم، زمانی که دوباره قدم در مسیر انتخابات گذاشتند، تجربههای موفقی را رقم زدند، چه ۲۴ خرداد ۹۲ که باوجود رد صلاحیت هاشمی، در دقیقه ۹۰ تصمیم سرنوشتسازی گرفتند و چه در هفتم اسفند که تمام ژنرالهایشان ردصلاحیت شدند و نتیجه غیرقابل پیشبینی در سهم کرسیهای تهران در بهارستان را در کارنامه ثبت کردند و انتخابات ۹۶ را هم قرار است با همان فرمان بروند. در اردوگاه مقابل هم تلاشهای ائتلافی و وحدتبخش، دستور کار ویژه بزرگان این جناح بوده است. مرحوم مهدویکنی، دبیر کل وقت جامعه روحانیت مبارز، و مرحوم عسگراولادی، دبیرکل وقت جبهه پیروان خط امام و رهبری، نقش مهمی را در تلاشهای وحدتساز بازی میکردند و بعد از آنها هم این تلاشها به حاشیه نرفت و رسیدن به ائتلاف ورود هر روز اصولگرایان بود اما در ارکستر وحدت آنها، ساز مخالفی در سالهای اخیر نواخته شده است؛ ساز مخالفی که حالا اگرچه تریبون متعددی در صحن بهارستان ندارد اما صداهای بلندتری را از دیگر اصولگرایان برای خود پیشبینی کرده است. اعلام موجودیت آنها در آستانه انتخابات مجلس نهم بیش از هر چیز برآمده از یک انشقاق بزرگ بود؛ انشقاقی که زمینهساز اختلافات بعدی اصولگرایان بهشمار میرفت. جبهه پایداری از همان روز اعلام موجودیت، جبهه متحد اصولگرایی و ریشسفیدانی همچون مهدویکنی و شیخمحمد یزدی را دور زد تا براساس رهنمودهای پدر معنوی خود یعنی محمدتقی مصباحیزدی حرکت کند. آنها خود را احمدینژادیهای منهای دارودسته مشایی میدانستند و مصباحیزدی هم تأکید داشت که احمدینژاد به انحراف رفته است و بعد از خانهنشینی ۱۱روزه احمدینژاد مخالفتهایشان با او بیشتر شد. علاوهبراین، با دیگر نیروهای سنتی اصولگرا هم آبشان در یک جوی نمیرفت تا در انتخابات مجلس نهم دو ترکیب موازی جبهه متحد و پایداری به بدنه اجتماعی اصولگرایی معرفی شود و همان رویکرد به انتخابات ریاستجمهوری یازدهم کشیده شد و نگاهشان هم متأثر از پدر معنویشان، بر اصرار برای معرفی کاندیدای اصلح متمرکز شد. رقابت سیاسی برای آنها تکلیفی تلقی میشود که حاضر نیستند به هر قیمتی تن به ائتلاف بدهند و اگر تمام اردوگاه اصولگرایی بر یک کاندیدا اجماع کنند و پایداریها آن را اصلح ندانند، تن به وحدت نمیدهند چون تکلیف خود را چیز دیگری میدانند که حمایت از کامران باقریلنکرانی در انتخابات ۹۲ و بعد از کناررفتن او، حمایت از سعید جلیلی در همینراستا بود.
آنها هنوز هم بر همان طبل میکوبند؛ صادق محصولی، قائممقام پایداریها، روز گذشته در گفتوگویی تفصیلی با فارس تأکید کرد: «ما وحدت به هر قیمتی را از نظر شرعی هم منطقی نمیدانیم. یک نکته ثانویه هم وجود دارد که اگر ما نهایتا بین گزینه بد و بدتر ماندیم آن موقع میتوانیم تصمیم بگیریم، نه از الان که مقدمتا بخواهیم برویم سراغ بحث بد و بدتر.» او تصریح کرد: «ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد که دوستان انقلابی و اصولگرا به نتایج مشترک و گزینه واحدی برسند ولی اگر باوجود تلاشی که کردیم به نتیجه واحدی نرسیدیم در روزی که لازم شود بنا به تکلیف عمل خواهیم کرد و آن مستلزم این است که وضعیت آن روز را ببینیم چگونه است که آیا باید نامزد مستقل معرفی کنیم یا نباید کسی را مطرح کنیم؟» محصولی تأکید کرد هنوز هم جلسات مرتب با مصباحیزدی برقرار است و در زیر سایه او حرکت میکنند و از این نظر همچنان هم بر گزینه اصلح تأکید دارند؛ درواقع نکته بارز در صحبتهای محصولی همین جمله است که بر آن تأکید میکند و میگوید: «ما وحدت به هر قیمتی را از نظر شرعی هم منطقی نمیدانیم.»
پایداری از همین حالا رقابت را واگذار کرده است
بااینحال حسین کنعانیمقدم، دبیر کل حزب سبز، موضع جبهه پایداری را محکوم به شکست میداند و در گفتوگو با «وقایعاتفاقیه» میگوید: قطعا اصولگرایان اگر بخواهند وارد انتخابات شوند برای پیروزی باید با یک کاندیدا ورود پیدا کنند، چراکه تجربهها نشان داده اگر اینگونه نباشد شکست میخورند. او در ادامه میگوید: اگر اصولگرایان برای پیروزی برنامهای نداشته باشند و فقط بنا این باشد که آرای آقای روحانی شکسته شود، به نظر میرسد کار درستی نباشد، چون رئیسجمهوری که با رأی بالایی به پیروزی نرسد و از پشتوانه رأی مردمی بالایی برخوردار نباشد، نمیتواند با قدرت، برنامههایش را پیش ببرد. این عضو جبهه ایستادگی همچنین تأکید میکند: نکته دیگر اینکه رئیسجمهوری وظایفی دارد که بخواهد به آن عمل کند، اگر کسی توانایی داشته باشد که از عهده این مسائل برآید، همه باید به او کمک کنند چون باید اولویت ما منافع ملی باشد و اینکه بخواهیم کاندیدای ما به هر قیمتی مسئولیت ریاستجمهوری را برعهده بگیرد، هزینهاش را مردم میپردازند و از این نظر، چنین رویکردی درست نیست. کنعانیمقدم درباره موضوع جبهه پایداری در انتخابات میگوید: اگر بحث این باشد که ما اصلح را انتخاب کنیم، قبلا تجربه کردیم و دیدیم نتیجهاش چگونه شد؛ به نظر میرسد اصلحی که رأی دارد باید مورد توجه قرار بگیرد. او معتقد است: علاوهبراینکه اصلح را باید انتخاب کنیم، مقبولیت هم باید مورد توجه قرار گیرد؛ درحالحاضر ۷۰ درصد رأی خاکستری داریم و کسی که بتواند رأی مردم را جلب کند قطعا در انتخابات آینده پیروز است و از این نظر شاخصه مقبولیت هم اهمیت دارد.
این فعال سیاسی اصولگرا با اشاره به موضع جبهه پایداری نسبت به کاندیداهای انتخابات میگوید: این خطمشی از قبل شکستخورده است و درواقع کسی که چنین موضعی را میگیرد یعنی از همین حالا رقابت را واگذار کرده است. بااینحال فارغ از تحلیلهای کنعانیمقدم، دیگر اصولگرایان همچون حزب مؤتلفه اسلامی در انتخابات گذشته بیشترین نشستهای انتخاباتی خود را با جبهه پایداری و دیگر نزدیکان آنها یعنی جمعیت ایثارگران و رهپویان برگزار کرد و به نظر میرسد حرکت بر مدار پایداری همچنان میتواند پوست خربزه زیر پای اصولگرایان در انتخابات باشد.
نویسنده:روحالله سپندارند
- 18
- 2