وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، با اشاره به سابقه دوستی خود با علی جنتی وزیر سابق ارشاد گفت: اعلام آمادگی کردم برای اینکه اگر من تجربیاتی دارم می خواهم به شما کمک بکنم، البته پاسخی داده نشد.بیست و دومین قسمت از برنامه تلویزیونی «دست خط»، شب گذشته با حضور محمدحسین صفارهرندی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به روی آنتن شبکه ۵ سیما رفت. بخشهایی از این گفت و گو در ادامه میآید:
آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم، آقای صفار عملکرد وزیر قبلی ارشاد که رفتند، آقای جنتی را در این سه سال و خرده ای چطور دیدند؟
وقتی ایشان شروع کردند، من استقبال کردم از حضور ایشان و یک شناخت و برآوردی از گذشته داشتم، یک مدت ما در دفتر سیاسی سپاه با ایشان همکاری کرده بودیم، آنجا بود و من معاون ایشان بودم و تصورم هم این بود باید به ایشان کمک شود تا بتوانند موفق شوند، یک اعلام آمادگی کردم برای اینکه اگر من تجربیاتی دارم می خواهم به شما کمک بکنم، البته پاسخی داده نشد، به نظر می رسد که مشکل بعضی از ما و دولتها این است که در هیاهوی فراهم شده توسط اهالی سیاست و رِندان سیاسی، آن مسیر راهبری خودمان را ممکن است ترک بکنیم.
از دبیرستان علوی شما خواندم که شهید رجایی، آقای کمال خرازی و عبدالکریم سروش از معلمان شما بودند، چیز گفتنی دارید؟
بله درست است، آقای شهید رجایی(رضوان الله علیه) ایشان معلم ریاضی ما بودند و من حقیقتاً از روحیات ایشان و این وقار و طمانینه و صلابت شخصیتی ایشان، شاید یکبار هم... البته یک بار ایشان در کلاس خندید والا همیشه نه اینکه عبوس باشد، جدی بود و این جدیتش محبوب بود، در مورد آقای دکتر خرازی ایشان خودشان شاید آن زمان دانشجو بودند یا مثلا در مقطع لیسانس فارغالتحصیل شده بودند آزمایشگاه فیزیک را اداره می کردند و علاوه بر اینکه ما شاگرد آزمایشگاه فیزیک ایشان بودیم، علائقی از جنس کار فوق برنامه و فرهنگی را هم ایشان نشان می دادند، به اتفاق بعضی از دوستان ما نشریۀ دیواری مدرسه را در میآوردیم که یکی از آن دوستان آقای دکتر نهاوندیان است، و آقای سروش که ما آن زمان ایشان را آقای «حاج فرج» می شناختیم، خود ایشان هم، برای اولین بار من به عنوان سخنران جلساتی یافتمش که در مدرسه ما شبهای جمعه برگزار می شد به نام جلسات «انجمن ضدبهایی»، زمانی بود که ایشان عضو انجمن حجتیه بود و انجمن ضدبهایی نام قبلیِ آن چیزی که انجمن حجتیه مهدویه نام گرفت.
نشانه هایی از چیزی که بعداً برای ایشان اتفاق افتاد، آن زمان دیده می شد یا خیر؟
آن زمان، نه و من هم در مقام یک ارزیابی کننده اینطوری نبودم، اما یک چیزی را که من بعدها دورۀ روزنامهنگاری ام این را یک زمانی هم نوشتم، مرحوم استاد روزبه (ره) که مدیر مدرسه بود، شخصیت ویژه و برجسته ای بود، ایشان یک وقتی سراغ میگیرد از حسین حاج فرج در حالی که او برای ادامه تحصیلاتش رفته بود انگلستان و داشت فلسفه علم میخواند، یکی از همکلاسی هایش می گوید من یک نامه هایی را اخیراً از ایشان دریافت کردم و نگران شدم، شما ببینید، در نامه حاج فرج (سروش) نوشته بود که این روزها حیرت زده هستم که چطور باید ولایت و سرپرستی کسانی را که هزار و خردهای سال قبل از ما زندگی میکردند بر خودمان بپذیریم، یعنی حیرت در مورد امامت ائمه (ع) و حقانیت آن نگاه را ایشان در نامه نوشته بوده و آن دوست ایشان آورده بوده خدمت مرحوم آقای روزبه.
کار کردن با آقای شریعتمداری چطور است؟
آدمی است که اولاً دستش از بسیاری از معارف و معرفتها پر است و بخصوص این گنجینه ای که از مثلها و ضربالمثلها در چنته اش است، کمک می کند در خلال صحبت کردن به آنها استناد بکند، در مجموع در مورد ایشان اگر بخواهد قضاوتی صورت بگیرد، آدمی است که به اعتقاداتی که آنها را قبول داشته است پایبند است.
در آن دوران ۱۰ ساله به اختلاف نظر هم برخورد کرده بودید؟
شاید بشود گفت اختلاف نظر و سلیقه، ولی اصلاً در حدی نبود که بخواهد محلی از اِعراب پیدا بکند.
در مورد وزارت شما خیلی مطلب وجود دارد اما یک چیز جالبی از شما خواندم که گفته بودید در این که کسانی که دوست داشتند رابطه دولت و مراجع خوب نباشد، هیچگونه تردیدی نیست، برخی مدام در حال هروله میان قم و تهران بودند، این برخی ها چه کسانی بودند؟
کسانی بودند با تشخیص ذائقه شخصیتهایی از شخیصتهای بزرگوار مراجع، راجع به دولت می آمدند سعایت می کردند و می گفتند این دولت همه چیز را از بین برده است، فلان کرده، حالا یک وقتی شما می گویید یک شخصی در دولت اینگونه است، یک وقت کلیت دولت را، طوری که سبب شده بود آقایان مراجع نسبت به آن مجموعۀ دولت چنان نگاه منفی پیدا بکنند که گفته بودند با هیچ یک از اعضای دولت ما جلسه نمی گذاریم، پس خدا هدایت کند کسانی را که می رفتند این کار را می کردند در حالی که می دانستند اکثر اعضای دولت جزء ارادتمندان مراجع بودند، جزء دست بوسهای مراجع هستند، یک طرف این بود، یک طرف هم کسانی بودند از این طرف، گونه ای رفتار می کردند که آن سعایت ها جای خودش را پیدا می کرد.
۴ مرداد ۸۸خبر برکناری شما آمد و بعد تکذیب شد و بعد مجبور شدند به خاطر اینکه دولت از نصاب نیفتد... خودتان واقعاً آن چند مدت با دل ماندید؟
به یک معنا من نماندم، وزارت نمی رفتم، گفتم هم که من نمی روم، یعنی نمی توانم بروم با این سیری که طی شد، در وزارتخانه نمی توانم بروم، در دولت نمی توانم بیایم اما می پذیرم که نام من آنجا به عنوان عضوی از دولت باشد و به تعبیر خودم در آن استعفاءنامه نوشتم به عنوان عددی از اعداد کابینه، چون عدد می خواهد، یعنی برای به نصاب رسیدن یک عدد نصف را لازم دارد، برای رسیدن به نصاب، من یک عددی باشم اما از من توقع نداشته باشید که بیایم در وزارتخانه و آن مدت مرخصی بودم.
بعد هم که مساله ۸۸ پیش آمد و شما می رفتید برای تبیین در دانشگاههای مختلف و در دوران فتنه و آن هم براساس مسئولیت انقلابی تان بود، چون خیلی می گفتند آقای هرندی دلخور از این رئیس جمهور منتخب است و می رود دفاع می کند، شما از نظام دفاع کردید. ۹ دی امسال را چطور دیدید؟ اگر بخواهید یک آسیب شناسی بکنید از این جریانهای مختلف سیاسی و تیپ شناسی آنها که بعد از ۷ سال چگونه برخورد کردند؟
من جمله قبلی شما را کامل بکنم، بله من می رفتم در جمع هایی که این جمع ها با مخاطراتش مهم نیست که سنگ هم به سمت ما پرتاب می کردند، کفش هم پرتاب می کردند، کیف رفیقش را پرتاب کرد، که غالباً به من هم نمی خورد به دیگران و دوستان خودشان برخورد می کرد، مخاطراتش یک طرف، آن رفتار موهن و فحاشی ها و اهانتها که من گاهی وقتها می بینم دوستان ما که الان در دولت هستند و به نام اعتدال دعوت می کنند افراد را به اینکه برخورد معتدل داشته باشید، جایشان خالی بود آن زمان وقتی این صحنه ها را می دیدند بیایند بگویند چرا فحش ناموس می دهی؟ چرا سنگ پرانی به تریبونی که تریبون دانشگاه است، محیط امن است، هیچ کدام از اینها دیده نشده است از این دوستان ولی الان یک کسی یک درشتی در کلام یا در نوشته داشته باشد این را تبدیل به یک غائله ای می کنند و کل کشور را بابت آن بسیج می کنند.
حالا بماند من آن زمان فقط این نبود که گفتم به وظیفۀ انقلابی ام عمل بکنم و حق انقلاب را بخواهم ادا بکنم، این یک بخش قضیه بود، یک بخش دیگر هم به عنوان یک پدری که می دیدم اینها هم سن بچه های خودم هستند، اینها را مانند بچه های خودم می دیدم و دلم برای آنها می سوخت، گفتم چرا اینها باید برحسب یک توهم دچار یک موقعیتی بشوند که خلاف مصالح خودشان هم عمل بکنند.
۹ دی امسال من خودم کم و بیش بعضی از شهرها و محافل رفتم، مثلا در تهران یک مسجدی رفتم که امام جماعتش از مجمع روحانیون مبارز است، ولی بالاخره دعوت کردند از من، من رفتم آنجا سخنرانی کردم؛ شاید ویژگی امسال این بود که در مجموع علاوه بر اینکه نشستها، نشستهای پرشورتری به نظر می رسید، البته من حکمتش را ننشستم ارزیابی کنم، معرفت تازه ای که منتقل می شد، منطق، استدلال اینها نسبت به گذشته بیشتر بود، از جمله از کارهای خوب خود شما باید تقدیر بکنیم، یعنی رسانه ملی انصافاً امسال یک کارهایی کرد که ۹ دی را از حد فقط یک واقعه ای که دو گروه تقابل داشتند و آن روز مثلا مردم به صحنه آمدند و فیصله دادند، اینها فراتر و دقیقتر بود، یک برنامه ای شما داشتید «شورش در شهر» این خیلی برنامه قوی، حساب شده و منطقی بود و مورد قبول کسی که بدون پیشداوری می خواهد برود یک قضاوت به دست بیاورد از آنچه که واقع شده است، یا بعضی اشخاص وقتی به آنها رجوع شده بود که آقا راجع به ۹ دی بفرمایید، منظر خودش را بگوید، من اصلاً در این زمینه حرف نمی زنم، کسی که راجع به مسائل فلان قهوهچی قهوه خانه اگر دو تا دندان طلایش شده ۳ تا، حاضر است صحبت کند، راجع به یک اتفاقی به این عظمت، نمیخواهد صحبت کند؟!
این نشان می دهد که یک استعدادی برای تکرار وقایع تلخ سال ۸۸ ممکن است در جامعه و در بین بعضی ها وجود داشته باشد و ۹ دی برای این است که آن دیگر تکرار نشود.
شما با جوانهای اصولگرا خیلی ارتباط خوبی دارید.
به خود این بچه ها می گویم که من منتی به شما ندارم وقتی می آیم بین شما احساس می کنم جوانتر شدم، وقتی می روم بین این جوانان دانشجو حتی کسانی که بعضاً گاهی نسبت به یک موضعی که من گرفتم، ممکن است نقد داشته باشند، ولی همان جا هم لذت می برم یعنی حس می کنم جوانتر شدم و دارم نشاط جوانی ام را باز می یابم.
با جوانهای آن طیف هم ارتباط دارید؟
من دریغ نمی کنم یعنی وقتی آن طرف هم از من بخواهند من بروم در جمع آنها، من مشکلی ندارم می دانم هم یک حرفهای مشترکی بین ما و آنها وجود دارد، خیلی چیزهایی است که چه بسا وقتی آنها از من بشنوند بگویند این حرف ما هم است، دلم می سوزد، متاسفانه گاهی از این فرصتها هم که پیش آمده، مانند دوره فتنه، فرصتهایی بود که جمع هایی که مخاطب ما بودند از همه طیفی بودند، یک عده اصرار داشتند حرف شنیده نشود.
درباره برجام گفته بودید کسانی که این توافق را با نام معاهده ترکمنچای و ننگین یاد می کنند، به شدت دچار خطا و افراط هستند؟ آیا هنوز این اعتقاد را دارید؟
نگاه من تغییر نکرده است، بدعهدی طرف مقابل قضاوت ما را راجع به اصل این پروژه تغییر نمی دهد، همان زمان هم این تعبیری که من به کار بردم برای من نبود، این تعبیر رهبری معظم انقلاب است و خود ایشان هم همین را می گوید، همین الان هم می فرمایند ما نسبت خیانت به مسئولان این پرونده در داخل نمی دهیم، این پرونده یک ضعفهایی پیدا کرده است، اما قضاوت نهایی ما را راجع به اینکه این پروژه یک پروژه ای است که مربوط به کل کشور است و ربطی به یک گروه و جناح خاص ندارد.
این جمله شماست واقعا؟ «ما یک موی گندیده تندروها را به اعتدالیون اصلاح طلبان نمی دهیم».
اینطور نگفتم، آن جمله من جمله نفاق شکن بود، رفتم در فضای مجازی دیدم یک جریانی که اصلاً قرابتی با فکر من ندارد، به یک جمله ای از من استناد کرده و من را می خواهد بیندازد به جان دوستان و یاران همفکر خودم، درحالی که واقعیت هم نداشت، حس کردم که یک پروژه است گفتم برای شکستن این خط و پروژه طبیعتاً من باید یک بار دیگر مرزبندی های خودم را مشخص بکنم، آنجا گفتم کسانی که شما به آنها می گویید تندرو، نه تندروهایی که مطلق تندرو...، کسانی که شما به آنها می گویید تندرو و آنها پای اعتقادات خودشان ایستادند.
شما ادعا می کنید که تندرو هستند
بله، من موی گندیده آنها را به این لیبرالهای باصطلاح کسانی که به لحاظ سیاسی هر دم یک چیزی می گویند هرگز نمی دهم.
- 15
- 1