شاید کمتر کسی فکر میکرد شهرداری تهران در طول تاریخ انقلاب اسلامی به یکی از چالش برانگیزترین مراکز مدیریتی کشور تبدیل شود، به شکلی که هیچ زمان حاشیهها از آن دور نباشد. این در حالی است که نگاه هر کدام از جریانهای سیاسی نیز به شهرداری تهران متفاوت بوده است.
اصلاحطلبان با حضور در مدیریت شهر تهران به دنبال تحقق مطالبات مدنی و حقوق شهروندی بودند که در این زمینه با چالشها و انحرافاتی از مسیر اصلی مواجه شدند. از سوی دیگر محافظهکاران نگاه ویژهای به شهرداری تهران به عنوان یکی از کانونهای ثروت و قدرت داشتند؛ به شکلی که سه بار شانس خود را از شهرداری تهران برای رسیدن به ریاست جمهوری امتحان کردند که تنها یکبار و توسط احمدینژاد به نتیجه رسیدند و تلاشهای قالیباف در این زمینه بی اثر ماند.
با این وجود و با حضور دکتر محمدعلی نجفی در شهرداری تهران امیدها به اصلاح وضعیت شهرداری تهران به وجود آمده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی مهم ترین اتفاقات رخ داده در شهرداری تهران در طول سالهای بعد از انقلاب با اولین شهردار تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفتوگو کردیم. متن گفتوگوی«آرمان» با مهندس محمد توسلی را در ادامه میخوانید.
آیا هنگامی که شما شهردار تهران بودید، فکر میکردید یک روز شهرداری تهران به یکی از پرحاشیهترین نهادهای مدیریتی تبدیل شود؟
خیر، هنگامی که اوایل اسفند سال۱۳۵۷ مدیریت شهرداری تهران را به دست گرفتیم هیچ گاه فکر نمیکردیم شهرداری تهران در این مسیر حرکت کند و به این نقطه برسد. ما بعد از انقلاب، با توجه به مطالبات تاریخی مردم که در شعارهای دوران انقلاب نیز منعکس بود، گمان میکردیم قرار است شهرداری تهران با مشارکت مردم و به صورت مردمی اداره شود. به همین دلیل یکی از راهبردها و برنامههای اصلی ما در دوران شهرداری تهران زمینه سازی برای حضور موثر مردم در مدیریت شهر تهران بود.
در این راستا در همان اسفند ۵۷ کارگروههایی برای مطالعه ساختار و ضوابط حضور مردم در مدیریت شهر تهران تشکیل شد. در بخش اصلاح ساختار تقسیمات شهری؛ از حاصل تحقیقات این کارگروه حدود ۳۴۰ محله در شهر مشخص شد. از ترکیب چند محله، نواحی و از ترکیب چند ناحیه، مناطق بیستگانه شهر تهران ( در شرق مسیل کن، مرز محدوده)، تقسیم بندی شد. مطابق طرحی که تهیه شد قرار بود انتخابات از محلات شهر آغاز شود، در هر محله چند نماینده برای شورای محله انتخاب شود و با حضور نمایندگان محلات، شورای مناطق شکل گیرد و با حضور نمایندگان مناطق، شورای شهر یا پارلمان شهری تشکیل شود تا مردم شهر بتوانند مشارکت واقعی در اداره شهر داشته باشند.
قانون تهیه شده پس از طی مراحل مختلف نهایتا در مهر ماه سال ۵۸ به تصویب شورای انقلاب رسید. اما پس از خرداد سال۱۳۶۰ و بسته شدن فضای سیاسی کشور عملا کسانی در مدیریت دولت و وزارت کشور بودند که عملا به حضور و مشارکت مردم در اداره شهرها طبق اصول فصل هفتم قانون اساسی باور نداشتند یا در آن مقطع عملی نمیدیدند. این وضعیت تا خرداد ۷۶ به صورت کجدار و مریز در شهرداری تهران ادامه داشت تا اینکه انتخابات شورای شهر و روستا در دولت اصلاحات برای اولین بار در سال ۷۷ برگزار و اولین شورای شهر تهران تشکیل شد.
با این وجود، در پنج دورهای که شورای شهر تهران تشکیل شده است همه در حال یادگیری هستیم و هنوز تحول ساختاری مورد نظر در مدیریت شهر تهران رخ نداده است. این در حالی است که مدیریت شهر تهران دارای چالشهای ساختاری است و تا زمانی که این چالشهای ساختاری مرتفع نشود، نمیتوان صرفا با تغییر افراد به بهبود کیفیت زندگی مردم درکلانشهرتهران امیدوار بود.
شما به عنوان اولین شهــــردار تهـران پس از انقلاب چه نوع شهرداریای را از دوران پهلوی تحویل گرفتید؟ یک شهرداری بینظم و پـرفســاد را و یا یک شهـرداری منضبــــط و کارآمد را؟
شهرداری تهران در دوران مدیریت دکتر «نیکپی» توسعه سازمانی قابل توجهی پیدا کرده بود. با این وجود ما با ساختار مدیریتی گذشته موافق نبودیم. زیرا شهرداری تهران در آن دوران با ساختاری اقتدارگرایانه مدیریت میشد که با نگاه راهبردی ما برای سپردن کار مردم بهدست مردم که مطالبه تاریخی از انقلاب مشروطه بود، هماهنگ نبود. اما از نظر وجود فساد مالی وضعیت به شکلی که اکنون وجود دارد نبود و شهرداری شرایط دیگری داشت.
در آن دوران فساد مانند امروز در جامعه فراگیر نشده بود، بلکه فساد عموما به دربار و اطرافیان و وابستگان آن، محدود میشد. ازسوی دیگر کارکنان شهرداری تهران به دلیل برخی اقدامات و از جمله تخریب خانههای اقشار محروم در حاشیههای شهر، در بین مردم «بدنام» شده بودند. در نتیجه در دوران قبل از انقلاب به شهرداری تهران به عنوان یک کانون قدرت و ثروت نگاه نمیشد و تنها یک نهاد خدماتی بود. در دورانی که بنده مسئولیت شهرداری تهران را برعهده داشتم به دنبال زمینه سازی برای اصلاح ساختارهای مدیریت شهری و همچنین تشکیل پارلمان شهری و مدیریت واحد شهری و پاسخ به نیازهای واقعی شهروندان بودیم.
به همین دلیل بسیاری از اقدامات زیربنایی که در طول چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی در شهر تهران رخ داده یا در آن دو سال اجرای آن آغاز و یا حد اقل ایده و زمینههای مطالعاتی آن در دوران ابتدای انقلاب آغاز شده است؛ که قبلا به تفصیل در این خصوص توضیح دادهام.
از چه زمانی پای سیاست به شهرداری تهران باز شد و سیاسیون به شهرداری تهران به عنوان یک کانون قدرت و ثروت نگاه کردند؟
هنگامی که بنده شهردار تهران بودم شهرداری تنها محلی برای رسیدگی به مشکلات و نیازها و همچنین ارائه خدمات به مردم بود و ارتباطی به سیاست نداشت. با این وجود در دولت شهید رجایی برخی از افراد در دولت نگاه سیاسی داشتند و به همین دلیل حضور افرادی مثل بنده که عضو نهضت آزادی و از نزدیکان زنده یاد مهندس بازرگان بودیم را در مدیریت شهر تهران بر نمیتابیدند. ما براساس مطالعات علمی به این نتیجه رسیده بودیم که شهرهای بالای یک میلیون نفر نیاز به مترو دارند.
هنگامی که این مسأله را در گروه کارشناسی دولت شهید رجایی مطرح کردیم و همه قانع شدند؛ برخی واکنش نشان دادند که چرا در حالی که مردم در شهرهای دیگر کشور در وضعیت فقر بهسر میبرند ما سرمایههای کشور را صرف ساختن مترو در تهران میکنیم. از سوی دیگر کارشکنیهای دیگری نیز در زمینه پشتیبانی جبهههای جنگ صورت میگرفت. به همین دلیل بنده پس از دولت موقت و دولت شورای انقلاب به دولت شهید رجایی هم استعفا دادم که ایشان نپذیرفت. با توجه به این که ادامه حضور ما در مدیریت شهر تهران به مصلحت مردم و منافع ملی نبود، در نهایت استعفای خود را تقدیم حضرت امام(ره) کردم که نهایتا وزارت کشور موافقت کردند.
یکی از دلایل استعفاء بنده نگاه راهبردی در برنامههای توسعه ملی بود که به دفعات در آن موقع مطرح میکردم. زیرا شهرداری تهران باید از همان ابتدا به دنبال تمرکززدایی از شهر تهران میبود تا قدرت سیاسی و اقتصادی تنها در شهر تهران متمرکز نباشد و دیگر شهرهای کشور نیز به یک اندازه از میزان اختیارات سیاسی و ثروت ملی استفاده کنند. مدیران شهر تهران باید تلاش میکردند همه شهرهای کشور به صورت همزمان با شهر تهران توسعه پیدا کنند تا از توسعه نا برابر بین شهرهای کشور جلوگیری شود و از مشکل مهاجرت به ویژه به کلانشهر تهران و حاشیه نشینی پیشگیری میشد.
به رغم این توصیههای مکرر در دوسال اول بعد از انقلاب توجهی نشد و با وقوع جنگ تحمیلی، بحرانهای شهر تهران بیشتر از گذشته افزایش پیدا کرد و این وضعیت پس از پایان جنگ شکل جدیتری به خود گرفت.
جنگ تحمیلی چه تأثیری بر تشدید بحرانهای شهرداری تهران داشت؟
پـس از پـــایـــــان جنگ آیتا... هاشمی به ریاستجمهوری رسیدند و هنگامی که سکان مدیریت اجرایی کشور را به دست گرفتند از غلامحسین کرباسچی که در آن مقطع استاندار اصفهان بودند، خواستند که مدیریت شهر تهران را به دست بگیرند. هنگامی که آقای کرباسچی شهردار تهران شدند طرح انتقال پایتخت مطرح شد که آقای کرباسچی عنوان کردند ما تلاش میکنیم تمرکز زدایی را از تهران آغاز کنیم که نیاز به انتقال پایتخت وجود نداشته باشد.
به نظر من سه دوره در شهرداری تهران بسیار تأثیرگذار بودند. نخست دوران شهرداری آقای کرباسچی، دوم دوران آقای احمدینژاد و در نهایت دوران مدیریت آقای قالیباف در شهر تهران از بسیاری از جهات در سرنوشت شهر تهران دارای اهمیت هستند. در این سه دوره شهر تهران با چالشهای بسیار جدی مواجه بوده است و نوع نگاهی که به این چالشها از سوی مدیران شهری صورت میگرفت دارای اهمیت است.
مهمترین چالشهای دوران شهرداری آقای کرباسچی چه بود؟چرا این دوران دارای اهمیت ویژه است؟
در این مقطع زمانی چند مشکل جدی در شهر تهران به وجود آمد. در دوره آقای کرباسچی که اجرای طرحهای زمین مانده نیاز به اعتبارات مالی داشت، اولین خشت کج، یعنی فروش تراکمهای مازاد بر ضوابط پبشبینی شده در طرحهای تقصیلی بنا نهاده شد.
پس از دوران احمدینژاد در شهرداری تهران محمد باقر قالیباف نیز تلاش کرد همان راه احمدینژاد را در شهرداری تهران تکرار کند و از شهرداری برای خود سکوی پرتاب به سوی ریاست جمهوری بسازد. با این وجود این اتفاق رخ نداد و از سوی دیگر بحرانها و چالشهای شهر تهران تشدید شد؟ تحلیل شما از دوران مدیریت قالیباف بر شهر تهران چیست؟
آقای قالیباف نیز مانند آقای احمدینژاد از جریان محافظه کار بود و اگر چه در برخی زمینهها با هم اختلاف سلیقه داشتند اما در نهایت «آب به یک آسیاب میریختند».
مشکلات مدیریت شهر تهران به صورت ساختاری است و تا زمانی که ساختارها اصلاح نشود بهترین مدیران نیز نمیتوانند برای مشکلات شهر تهران راه حل منطقی پیدا کنند. این در حالی است که حضور محافظه کاران و اقتدارگرایان در شهرداری تهران وضعیت را پیچیدهتر از گذشته نیز کرده بود.
به عنوان مثال آبادگران در شورای دوم و یا قالیباف در طول دوازده سال گذشته نگاه راهبردی به مشارکت مردم در تصمیمگیریهای شهری نداشتند. نوع مدیریت قالیباف، بهرغم برخی خدماتی که برای شهر تهران انجام داد، اقتدارگرایانه بود. از سوی دیگر محافظهکاران نگاه سیاسی به شهرداری تهران داشتند و گمان میکردند شهرداری میتواند یک سکوی پرتاب برای رسیدن به مدارج بالاتر قدرت باشد.
آقای قالیباف در طول۱۲ سالی که در شهرداری تهران حضور داشتند دوبار شانس خود را برای رسیدن به ریاست جمهوری امتحان کردند.این در حالی است که در گذشته نیز احمدینژاد به عنوان یک اصولگرا یک بار این کار را انجام داده بود. در نتیجه این مسأله نشان میدهد که محافظهکاران در دو دهه گذشته همواره نگاه سیاسی به شهرداری تهران داشتهاند و تلاش کردهاند از طریق شهرداری به اهداف مهمتر خود دست پیدا کنند.
در نتیجه به دلیل اینکه به دنبال قدرت هستند کارهای نمایشی در سطح شهر تهران انجام میدهند. قالیباف احساس میکرد اگر پروژههای سنگینی مانند پل صدر را انجام بدهد میتواند به حمایت مردم در انتخابات ریاست جمهوری امیدوار باشد.
به نظر شما آقای نجفی میتواند مشکلات ساختاری شهرداری تهران را اصلاح کند؟ آیا ایشان میتوانند مدیریت اقتدارگرایانه شهرداری تهران را از بین ببرند؟مهمترین چالشهای پیش روی آقای نجفی در آینده چیست؟
شهرداری تهران از گذشته تاکنون به صورت اقتدارگرایانه مدیریت شده است و از اختیارات زیادی برخوردار است. این در حالی است که شورای شهر که وظایف نظارتی را برعهده دارد عملا امکانات و اختیارات لازم را برای انجام وظائف خود ندارد. به نظر من آقای نجفی بدون اصلاح ساختار مديريت شهری از طریق اجرای مدیریت واحد و یکپارچه شهری و سپردن واقعي كارها به دست خود مردم كه در همه كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه معمول است و نیز كوچك شدن و توانمند سازی دولت که در لایحه مدیریت شهری نیز پیش بینی شده است نميتواند اقدامی اساسي در جهت اجراي برنامههای توسعه پايدار و پاسخ به نيازهاي شهروندان به عمل آورد.
از سوی دیگر آقای نجفی باید به همسویی رویکرد دولت و مجلس با شهرداری تهران به عنوان یک فرصت نگاه کند.آقای نجفی باید راهکار مدیریت یکپارچه شهری را دنبال کند و با استفاده از ظرفیت مردمی ساختار مدیریت متمرکز و اقتدارگرای شهر تهران اصلاح و جایگاه نظارت مردمی را بهصورت پارلمان شهری با اختیارات لازم ارتقا ببخشد.
احسان انصاری
- 19
- 3