حميد بقايي ديروز در سومين جلسه دادگاهش شركت نكرد و به جاي آن با علياکبر جوانفکر و حبيبالله جزءخراساني، عازم حرم شاه عبدالعظيم(ع) شدند. خراساني، ذيحساب و مديرکل امور مالي سابق نهاد رياستجمهوري در زمان احمدينژاد است كه چند وقت قبل در پاسخ به دادستان تهران درباره بخش عمده اتهامات مندرج در کيفرخواست ٣٠صفحهاي حميد بقايي نامهاي نوشته بود. عصر روز گذشته، ساعاتي پس از بستنشيني بقايي و جوانفكر، محمود احمدينژاد و اسفنديار رحيممشايي هم به آنها ملحق شدند.
در اطلاعيه مشترك بقايي و دو نفر ديگر كه در کانال تلگرامي دولت بهار منتشر کرد، درباره علت بستنشينيشان آمده است: «به سنت آشناي بستنشيني، به آستان مقدس حضرت عبدالعظيمالحسني (ع) پناه ميبريم!... از سال ١٣٩٠ که آمريکا، انگليس و رژيم صهيونيستي براي پيشبرد سياستهاي استکباري و سلطهطلبانه خود در منطقه و ازجمله در ايران تصميم به زدن دولت خدمتگزار دکتر احمدينژاد گرفتند، متأسفانه برخي عناصر کوتهبين و خودخواه نيز در نقشه دشمن عمل کردند و با استفاده از تريبونها و رسانههاي گوناگون سيل اتهامات و افترائات را عليه فرزندان پاک ملت به راه انداختند».
تصاوير و فيلمهايي از خداحافظي اين سه نفر با احمدينژاد پيش از حركت به سمت حرم شاه عبدالعظيم(ع) و بعد از آن در حرم، از سوي كانال دولت بهار منتشر شد. قرار بود سومين جلسه دادگاه رسيدگي به اتهامات حميد بقايي صبح ديروز در شعبه ۱۰۵۷ کارکنان دولت برگزار شود. بقايي پيشتر در هر دو جلسه غيرعلني دادگاه و پس از اتمام آن، اعتراضاتي را به دادگاه مطرح کرد. آنطور که اطرافيان بقايي ميگويند غيبت امروز بقايي نيز به منزله اعتراض او به دادگاه است.
دو جلسه پيشين دادگاه بقايي حاشيههاي زيادي داشت؛ از بهدستگرفتن زنبيل قرمز تا سخناني كه عليه نهاد قضائي و برخي چهرهها بر زبان راند. او سال پيش هشت ماه و تيرماه جاري ٢٤ ساعت بازداشت شد. دادستاني تهران اعلام كرده اتهامات بقايي، مالي است.
چندي قبل جعفرزادهايمنآبادي و نادر قاضيپور، دو نماينده مجلس، با رسانهها گفتوگو كردند و اتهامات مختلفي به بقايي نسبت دادند؛ از نگهداري صدها سكه تا بستن قراردادهاي صوري و اختلاس و... . بقايي ابتدا به هركدام از آنها ٢٤ ساعت و سپس ٤٨ ساعت فرصت داد تا مستندات اتهامات خود را منتشر كنند. بقايي به اين دو نماينده مجلس لقبهاي نامناسب داده بود.
عباس اميريفر، امامجماعت مسجد نهاد رياستجمهوري دولت احمدينژاد که زماني به حلقه احمدينژاد بسيار نزديک بود، دو روز پيش به خبرآنلاين گفت: «با توجه به اطلاعاتي که دارم و از آنجا که به مسائل قضائي آشنا هستم، شک نکنيد که او (بقايي) محکوم خواهد شد و خودش هم چون ميداند محکوم ميشود، فرار رو به جلو را کليد زده و ميخواهد مملکت را به تشنج بکشد. قطعا شما بدانيد فقط تخلفات مالي نيست و غيرمالي هم وجود دارد؛ يعني سياسي و مالي نيست».
او درباره بقايي گفته بود: «من چهار سال آنجا امامجماعت بودم. يک بار آقاي بقايي را در نمازخانه نديدم و حتي کارشکني هم ميکردند؛ بودجه فرهنگي نميدادند و بودجهاي را که قرار بود به امامان جماعت بدهند، قطع کرد. در واقع اعتقادي به روحانيت نداشتند و هنوز هم ندارند. من دلايلي دارم که امروز نميتوانم آنها را بيان کنم و بايد زمان بگذرد تا فرصت مناسبي براي طرح آن باشد؛ اما همانطور که قبلا گفتم، امروز هم معتقدم بقايي، احمدينژاد را به نابودي کامل ميکشاند و تنها يک اسم از او باقي ميماند».
او همچنين گفته بود: «آقاي بقايي عواملي را در دفتر احمدينژاد داشت که به محض آنکه فردي بدون هماهنگي با او ديدار ميکرد، برخورد ميکرد. واضحتر بگويم تمام تيم احمدينژاد از سوی بقايي کنترل ميشد. به نظرم احمدينژاد ديگر در مطالب خود نبايد بنويسد خادم ملت؛ بلکه بايد بگويد خادم بقايي... .
بقايي بعد از بازداشت نخستش و زماني كه براي انتخابات رياستجمهوري ٩٦ ثبتنام كرده بود، مدعي پاكدستي شده بود. مشايي در همان روزها در حمايت از بقايي ميگفت: «هيچ دليلي براي رد صلاحيت بقايي وجود ندارد. اگر بقايي رد صلاحيت شود، دوقطبي خطرناکي شکل خواهد گرفت. من تمامقد پاي کار بقايي آمدهام. من آمدهام که با همه وجود و تمامقد فرياد بزنم که بقايي، احمدينژاد است... . بقايي پرچم پاکي و سند پاکي احمدينژاد است که پس از ۲۲۵ روز بازداشت، بدون کيفرخواست و وثيقه آزاد شد... . من افتخار ميکنم اگر شباهتي به احمدينژاد داشته باشم؛ اما اعلام ميکنم بقايي به احمدينژاد شبيهتر است... . برخي ميپرسند آيا بقايي رأي ميآورد؟ بنده ميگويم بقايي در اين انتخابات اصلا رقيبي ندارد».
ياران احمدينژاد اين روزها يا دوران حبس خود را ميگذرانند يا در مسير دادگاه هستند. محمدرضا رحيمي، معاون سابق احمدينژاد، مشغول گذراندن حکم حبس خود در زندان است. سعيد مرتضوي، دادستان سابق تهران و رئيس سازمان تأمين اجتماعي در زمان احمدينژاد، هنوز ماجراي دادگاههايش ادامه دارد. علياکبر حيدريفرد، معاون مرتضوي، هماکنون بابت اتهامات مختلف در زندان است. دادستان ديوان محاسبات هم بهتازگی اعلام کرده است که هفت پرونده درباره تخلفات محمود احمدينژاد در ديوان محاسبات به صدور رأي منجر و به اجرا گذاشته شده است.
سايت دولت بهار (نزديک به احمدينژاد) هم چند روز پيش خبر داده بود که اسفنديار رحيممشايي به اتهام توهين به مقام معظم رهبري، تبليغ عليه نظام، تصرف غيرقانوني در اموال دولتي، توهين به مسئولان نظام و نشر اکاذيب احضار شده است. برخلاف جوانفکر و بقايي که در حواشي دادگاه پيدايشان ميشود يا در شبکههاي اجتماعي و رسانهها فعالاند اما از مشايي تا همين ديروز كه با احمدينژاد عازم حرم شاهعبدالعظيم شد، چندان خبري نبود.
اوج حضور رسانهاي او پيش از انتخابات رياستجمهوري بود که در حمايت از حميد بقايي سخنراني ميکرد. البته او در کنار محمود احمدينژاد و حميد بقايي، روز ١٥ اسفند (روز درختکاري) هم توجه همه را به خود جلب کرد. تکرار جملههاي بهاري و بهویژه عبارت «من اصلا خودم درختم» از سوي او همان زمان دستمايه طنز و شوخي در شبکههاي اجتماعي شد. هنوز روشن نيست كه آيا مشايي هم مانند بقايي و جوانفكر عمل خواهد کرد يا خير؟
سنت بستنشيني
ايسنا ديروز به بهانه رفتار ياران احمدينژاد، مروري بر ماجراي تاريخي بستنشيني در ايران كرده است. در اين مطلب آمده است: «از ديرباز سنت تحصن و بستنشيني در ميان ايرانيان رايج بوده است. شيوه معمول بستنشيني چنين بود که اشخاصي که تقاضايي داشتند، در محل امن و مقدسي بست مينشستند و اعلام ميکردند تا وقتي به درخواستشان رسيدگي نشود، از آنجا خارج نخواهند شد.
اين کار در عرف اجتماعي قابل قبول و بهصورت قانوني درآمده بود اما بعدها از حالت معمول خود خارج شد و بهصورتي درآمد که حتي افراد مجرم براي فرار از مجازات از اين رسم سوءاستفاده ميکردند تا جايي که اميرکبير بهشدت از آن جلوگيري کرد. بستنشيني بهخصوص در ميانههاي سلطنت قاجار و در اعتراض به برخي اتفاقات رواج بيشتري پيدا کرد.
تحصن تجار در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) براي اعتراض به موسيو نوز بلژيکي، رئيس گمرک ايران و تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) پس از مهاجرت کبرا براي تأسيس عدالتخانه و مخالفت با عينالدوله، صدراعظم مظفرالدين شاه ازجمله تحصنهاي مهم آن دوران بود. در جريان مبارزات مشروطهخواهي ايرانيان در تاريخ ۲۷ تير ۱۲۸۵ نزديک به ۱۵ هزار نفر از مردم تهران حدود ۲۱ روز براي تحقق درخواستهاي مدني مردم و اصناف تهران، در سفارت بريتانيا در تهران تحصن کردند. پس از انقلاب مشروطه، تحصن و بستنشيني رسميتر شد.
شيخ فضلالله نوري هم در جريان دعواي مشروعهخواهان و مشروطهخواهان مدتي را در اعتراض به آنچه انحراف مشروطهخواهان خوانده ميشد، در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) تحصن کرد و در جريان اين بستنشيني نقطهنظرات خود را در نوشتههايي که به لوايح شيخ فضلالله معروف شد، منتشر ميکرد. ۲۵ تير ۱۲۹۷ هم عده زيادي از علما، ازجمله آيتاللّه سيدحسن مدرس، در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) تحصن کردند.
۱۸ و ۱۹ اسفند ۱۳۰۰، بهدنبال توقيف مطبوعات، مديران آنها در سفارت روس و حرم حضرت عبدالعظيم(ع) تحصن کردند. با بهسلطنترسيدن رضاشاه بستنشيني و تحصن ممنوع شد اما در دولت پهلوي دوم همچنان مواردي از بستنشيني را شاهد بوديم؛ مثلا در اواخر نخستوزيري دکتر مصدق، در پي اعلام همهپرسي براي انحلال مجلس شوراي ملي گروهي از مخالفان دولت در مجلس، از جمله دکتر بقايي و حائريزاده براي خنثيکردن اين اقدام با تحصن در مجلس مجددا رأيگيري کرده و آيتالله کاشاني را به رياست مجلس برگزيدند.
پنجم دي ۱۳۵۷، ۶۷ نفر از استادان دانشگاهها در ساختمان وزارت علوم در تهران تحصن کردند و در همين واقعه، استاد کامران نجاتاللهي، عضو هيئت علمي دانشکده پليتکنيک (اميرکبير)، هدف گلوله سربازان گارد شاهنشاهي قرار گرفت و جان سپرد. در ۲۱ دي ۱۳۵۷ تعدادي از استادان دانشگاهها در اعتراض به وضع دانشگاه و طرفداري از دانشگاههاي مستقل در محوطه دانشگاه تهران تحصن کردند. همچنين در هشتم بهمن ۱۳۵۷ روحانيون در اعتراض به عملکرد حکومت در جلوگيري از ورود امام خميني(ره) به کشور، در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند که اين تحصن با آمدن امام (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پايان يافت».
- 19
- 4