سيد مصطفي هاشميطبا، مرد محجوب انتخابات رياستجمهوري پس از رقابتهاي انتخاباتي بسيار كم پيدا شد. مردي كه پس از مناظرههاي انتخاباتي اكثريت جامعه او را به رعايت اخلاق و انصاف شناختند. هاشميطبا با وجود انصراف ندادن از كانديداتوري انتخابات رياستجمهوري از هواداران خود خواست به حسن روحاني راي دهند.
او در دولتهاي محمدجواد باهنر و ميرحسين موسوي وزير صنايع، و در دولت دوم هاشميرفسنجاني و دولت اول سيدمحمد خاتمي (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۰) معاون رييسجمهور و رييس سازمان تربيتبدني بوده است. او اين روزها در دفتر كوچك خود مشغول انجام امور روزانه شخصي است و از سپهر سياسي ايران فاصله گرفته است.
هاشميطبا از تصميم خود براي درخواست از هوادارانش براي راي دادن به روحاني راضي است معتقد است روحاني رييسجمهور عاقلي است. هرچند ميگويد شرايطي بر كشور حاكم است كه اگر هر دولتي بر سركار باشد سعي خواهد كرد وضع موجود را حفظ كند.
عملكرد دولت دوازدهم درچند ماه اخير را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آيا دولت توانسته دستاوردهايش را براي مردم تشريح كند؟
در ابتداي پاسخ به اين سوال، بايد نكته مهمي را گوشزد كنم. يك اشكال بزرگ در همه ما وجود دارد و اين است كه ما فكر ميكنيم دولت ميتواند دستاورد مهمي داشته باشد يا بعضيها اعلام ميكنند ما دستاورد بزرگي خواهيم داشت درحالي كه اين موضوع اصلا امكانپذير نيست. شرايط كشور به گونهاي نيست كه دولتي بتواند دستاورد بزرگي داشته باشد. اما روحاني يك دستاورد بزرگ داشت و آن برجام است.
برجام به تنهايي مجموعهاي از دستاوردهايي است كه توانست كشور را از تنگناهايي كه در آن گير كرده بود، رها كند. اما اينكه ما توقع داشته باشيم هردولتي كه روي كار ميآيد بتواند دستاورد بزرگي داشته باشد، غلط است. حتي اگر دولتي واقعا بخواهد به مردم و كشورخدمت كند بايد تنگناهاي شديدي براي مردم پيش بيني كند. بنابراين بايد براي خدمت به مردم فشار زيادي را وارد كرد.
منظورتان از اينكه ميگوييد هيچ دولتي نميتواند دستاورد بزرگي داشته باشد يا براي خدمت بايد مردم در تنگنا قرار بگيرند چيست؟ آيا ساختار با مشكل مواجه است؟
اجازه دهيد با مثال توضيح دهم. به عنوان نمونه مشكل آب رادر نظر بگيريد. كمبود آب باعث شده است كشاورزان به راههاي مختلف مانند حفر چاه جديد يا غيرمعقول يا آبكشي از رودخانهها دست بزنند و اين باعث تشديد كمبود آب ميشود. چارهاش اين است كه تمهيداتي از سوي دولت براي مقابله و اصلاح اين سيستم آبياري اتخاذ شود.
اصلاح روش آبياري باعث ميشود كشاورزي در يك دورهاي افت كند و كشاورزان با مشكل مواجه شوند. اين موضوع در همه زمينهها وجود دارد. يك مثال ديگر ميزنم. درباره سرمايهگذاري نيز مشكلي مشابه داريم. براي امر توسعه نياز داريم بخش زيادي از ارز كشور را سرمايهگذاري كنيم در حالي كه بخش زيادي از ارز كشور صرف واردات ميشود چون دولت پول نياز دارد. در نتيجه واردات بايد كم شود. واردات كم شود كمبود كالا رخ ميدهد.
كمبود كالا سبب گراني ميشود و به مردم فشار ميآيد. درنتيجه رو به رو شدن با اين مسائل ساده نيست. از ابتداي انقلاب متصور بوديم بايد دستاوردهاي بزرگي داشته باشيم كه مردم بتوانند آن دستاوردها را حس كنند و براي مردم ملموس باشد اما همين طرز فكر اشتباه سبب شد مشكلات مردم در طول زمان بيشتر شود.
اگر به جاي روحاني رقيب اصلي او راي ميآورد امروز كشور به كدام سمت ميرفت؟
تفاوت چنداني نداشت. اجبارهايي وجود دارد كه دولت بايد به آنها تمكين كند. به عنوان مثال كافي است نگاهي اجمالي به واردات كالاي لوكس در زمان احمدينژاد داشته باشيم. احمدينژاد شعار سادهزيستي داد اما بيشترين واردات كالاي لوكس در زمان او رخ داد. دولتها تسليم وضع موجود ميشوند. ممكن است مقدار كمي تغييرات داشته باشند اما در ديد اجمالي تفاوتي نميكند.
دولتهاي مختلف تنها حرفهاي جديدي ميزنند اما اين حرفها هيچوقت جامه عمل به خود نميپوشاند و دولتها تسليم وضع موجود ميشوند. به عنوان مثال ما از دولت تدبير و اميد انتظار داشتيم يارانهها هدفمند شده و يارانه افراد پر درآمد حذف شود اما به هردليلي اين اتفاق رخ نداد. بنابراين اصلاح امور در چنين شرايطي كار بسيار سختي خواهد بود.
تسليم وضع موجود شدن يعني چي؟
يعني دولتها براي حفظ خود، خودرا تسليم وضع موجود ميكنند مگر اينكه دولت شجاعي بر سركار قرار گيرد.
هجمهها و حملات به دولت روحاني در مقايسه با دولت خاتمي را چطور ارزيابي ميكنيد؟
به نظر من هجمه به دولت اصلاحات بيشتر بود زيرا تمام جريان اصولگرا به صورت متحد و يكپارچه عليه دولت آقاي خاتمي فعاليت ميكردند اما امروز گروههاي كوچك و خاصي هستند كه به روحاني هجمه ميكنند اما صداي زيادي دارند. دليل بلندي اين صدا در اختيار داشتن تريبون است. از لحاظ عده و عده زياد نيستند اما صداي بلندي دارند. مانند روزنامهاي كه سي هزار تيراژ دارد و مخاطبي جز برخي دولتيان ندارد، تيترهاي بزرگي براي وارد كردن اتهام به دولت ميزند و اين عنوانها در همه جا مطرح ميشود و همه متصور ميشوند صداي اين اقليت بسيار بلند است.
اگر به زمان انتخابات برگرديم بازهم از هواداران خود ميخواهيد به روحاني راي دهند؟
بله! موضع من فرقي نكرده است. يكي از مهمترين ويژگيهاي روحاني آن است كه با موضوعات مختلف عاقلانه برخورد ميكند. برخورد عاقلانه با موضوعات مختلف مهمترين نياز امروز كشور است.
نظر شما درباره اقدامات و صحبتهاي اخير احمدينژاد چيست؟
ايشان مسيري را انتخاب كرده است كه خود را حفظ كند. در زمان ايشان اتفاقات سياسي و مالي زيادي در كشور رخ داد. اگر هركدام از اين پروندهها پيگيري قضايي شود تبعات زيادي براي احمدينژاد به همراه خواهد داشت. ايشان مثل هميشه حالت تهاجمي به خود گرفته است تا پوششي بر گذشته خود باشد.
چرا اصولگرايان نسبت به اين اقدامات يار ديروز خود سياست سكوت را اتخاذ كردهاند؟
دليلي ندارد هركسي به پاي ديگري حتما بسوزد. من فكر نميكنم آدمهايي كه در راه مبارزه با نا حقي خود را فدا كنند، زياد باشند. مگر آنكه نفعي براي اين افراد به همراه داشته باشد. دوستان آقاي احمدينژاد احساس ميكنند اگر به اين موضوع ورود كنند نه تنها منفعتي برايشان نخواهد داشت بلكه خود نيز درگير اين ماجرا ميشوند. اين افراد به دليل تخلفات و سياستهاي غلط احمدينژاد است كه در اين موضوع سكوت پيشه كردهاند.
مردم از تندروي عبور كردهاند يا امكان بازتوليد دولتي نظير دولت احمدينژاد همچنان وجود دارد؟
من قبول ندارم مردم تندروي را كنار گذاشته و اعتدال را انتخاب كردهاند. بعد از خاتمي چه اتفاقي افتاد؟ آيا خاتمي را قبول نداشتند؟ راي مردم قابل پيشبيني نيست كمااينكه ممكن است مانند احمدينژاد بازتوليد شود حتي ممكن است خاتمي ديگري بازتوليد شود. جامعه ايران قابل پيشبيني نيست بنابراين نميشود پيشبيني كرد كه ديگر احمدينژادي ظهور نخواهد كرد.
چند روز پيش ويديويي در فضاي مجازي منتشر شد كه در آن مربي كشتي تيم اميد از كشتيگير تيم ملي ميخواهد براي رو به رو نشدن با حريف اسراييلي از عمد تن به شكست دهد. نظر شما درباره عدم رويارويي ورزشكاران ايراني با اسراييلي چيست؟ در دولت اصلاحات نحوه مواجهه ورزشكاران ايران با اسراييل چطور بود؟
اين يك مساله اساسي است؛ ما بعضي كارها را ميخواهيم انجام دهيم اما حاضر نيستيم تبعات آن را بپذيريم در نتيجه مجبور ميشويم روشهاي نادرست را انتخاب كنيم. البته در اوايل عدم رويارويي با اسراييل موضوع خيلي حاد نبود اما بعدا ما تهديد به محروميت شديم. مشابه اين اتفاق در دولت اصلاحات نيز رخ داد.
در المپيك آتن به دليل آنكه آرش ميراسماعيلي با حريف اسراييلي روبهرو نشد، قصد داشتند تمام كاروان جمهوري اسلامي ايران را از آتن اخراج كنند. در آن زمان چون من عضو «اياوسي» بودم توانستم اين مشكل را برطرف كنم اما در سالهاي اخير فدراسيونهاي جهاني و كميته بينالمللي المپيك حساسيت بيشتري روي اين موضوع به خرج ميدهند. اگر اجتناب از رودررويي تعمدا باشد با محروميت، اخراج يا جريمه سنگين همراه خواهد بود و ما براي آنكه از اين موضوع فرار كنيم دست به بهانههاي مختلفي مانند ارايه گواهي پزشك ميزنيم.
درست است كه در داخل ميگوييم ورزشكاران ما با حريفان اسراييلي رويارويي نميكنند اما در مسابقات بهانههاي ديگر ميتراشيم و امروز ديگر همه اين موضوع را متوجه شدهاند. در فيلمي كه از كشتيگير ايراني در فضاي مجازي منتشر شد، شاهد هستيم مربي تيم ايران از كنار زمين فرياد ميزند «عليرضا بايد ببازي»؛ اين اتفاق با بازي جوانمردانه در تناقض است. تيمها و ورزشكاران بايد مبارزه كنند نه اينكه مصلحتي ببازند. اگر اين فيلم ترجمه شده و در اختيار فيلا قرار گيرد با ما برخورد خواهد شد.
موضوع عدم رويارويي با نمايندگان اسراييل مسالهاي است كه ما به آن افتخار ميكنيم ولي به صراحت آن را اعلام نميكنيم؛ اين حركت با دست پس زدن و پا پيش كشيدن است. به نظرم بايد اين مساله براي ورزش ما توجيه شود يا بايد با شجاعت اعلام كنيم با اسراييل بازي نميكنيم و تبعات آن را بپذيريم يا اينكه طرف مقابل را به چشم يك فرد و انسان نگاه كنيم و رو به رو شويم.
آيا اين مشكل راهحل دارد؟
خير! راهحل ندارد. يا بايد تبعات اين اتفاق را بپذيريم يا اينكه بپذيريم داريم با يك فرد فارغ از مليت او مقابله ميكنيم.
شما زماني نفر اول ورزش كشور بوديد؛ به نظر شما آيا امكان حضور بانوان در استاديومها وجود دارد؟
اين موضوع سالهاي سال است مطرح است. من به نظرم شرايط خاصي نياز نيست. آيا بانوان در خيابان تردد نميكنند؟ آيا در خيابان فحش نميشنوند؟ آيا سينما، تئاتر و كنسرت نميروند؟ اين موضوعات بهانه و جوسازي است. هرچند ورزشگاههاي ما از نظر زيرساختي ناقص است اما همه اين موضوعات بهانه است. يكي از مهمترين موانع حضور بانوان در استاديومها مخالفت علما است. مسوولان چون نميتوانند اين موضوع را به صورت شفاف بيان كنند با بهانهتراشي سعي در مخفي كردن اين موضوع دارند.
از ابتداي دولت يازدهم موضوع خصوصيسازي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس مطرح شده است اما تا امروز اين اتفاق نيفتاده است. مهمترين مانع براي خصوصيسازي استقلال و پرسپوليس چيست؟
در اين باره يك نكته مهم را يادآوري كنم. باشگاه پرسپوليس در سال ٨٠ دولتي شد. سهام اين باشگاه متعلق به دولت نبود و با شكايت رييس وقت سازمان تربيت، پرونده به دادگاه رفت و به هردليلي دادگاه حكم را به نفع دولت داد. هر دو باشگاه مشمول ماده ١٤١ قانون تجارت هستند. قانون تجارت ميگويد اين شركتها دو راه دارند؛ يا اصلاح مالي كنند و يا اعلام ورشكستگي.
اين دو شركت حساب كتاب درستي ندارند و من فكر ميكنم اين دو باشگاه بايد طبق ماده ١٤١ قانون تجارت اعلام ورشكستگي كنند اما با همين نام دو شركت سهامي عام تشكيل دهند و سهام آن را بدون محدوديت به معرض فروش بگذارند. آن وقت ميتواند اين شركت سهامي عام باشد و از صفر آغاز كند.
آيا ارادهاي براي خصوصيسازي وجود دارد؟
اصلا ارادهاي براي اين كار در دولت وجود ندارد. در دولت تصويب شد اين دو باشگاه، باشگاه فرهنگي باشند و چون باشگاههاي فرهنگي مشمول خصوصيسازي نيستند لذا اعلام كردند اين دو باشگاه را نميتوان خصوصي كرد.
زهير موسوي
- 10
- 4