فاصله زمانی میان ۱۲ ربیعالاول، ولادت حضرت محمد(ص) به روایت اهل سنت و ۱۷ ربیعالاول، به روایت اهل تشیع، به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است. آرمانی بزرگ و قابل ستایش که میتوانست پیامدها و نتایج مطلوبی به دنبال داشته باشد. چند نکته پیرامون این موضوع حایز اهمیت است:
۱- ایده نامگذاری این ایام به نام هفته وحدت ابتکار حضرت آیتالله منتظری، مرجع عالیقدر و فقید بوده که حسب قدرشناسی و تکریم، میطلبد در این ایام از ایشان یاد کرد و آرمان بزرگش را ستود. وقتشناسی، دوراندیشی و آیندهنگری ایشان قابل تامل است که علاوه بر شناخت دردها، درمانی نیز برای آن اندیشیده است. یادش گرامی باد.
۲- یکی از مشکلات اساسی جهان اسلام که مصیبتهای ناگواری را برای همه مسلمانان به دنبال داشته، اختلاف میان شیعه و سنی بوده است؛ بخشی از این اختلافات ناشی از تفاوت در مبانی بوده اما تردیدی نیست نقش دشمنان در برجستهسازی و تحریک طرفین نیز در تشدید این اختلافات موثر بوده است. به واقع دشمنان اسلام با شناخت دقیق از شرایط جوامع اسلامی، شرایطی را رقم زدهاند که باعث انشقاق در میان امت اسلام شده که نمونه «داعش» گواهی زنده بر این ادعا است.
مسلمانانی که گاهی با مقاصد خیر فریب تبلیغات دروغین و تحریفات معاندان را خوردهاند و به همکیشان خود آسیب رساندهاند. تبیین و عبرتآموزی از این مصایب باید در دستور کار بزرگان شیعه و سنی قرار گیرد. این دستور کار نه مقطعی و فقط در برهه ایام هفته وحدت بلکه باید به یک نقشه راه دایمی تبدیل شود. هفته وحدت نه به صورت یک شعار بلکه به عنوان آرمانی واقعبینانه باید در کلیه شرایط زمانی و مکانی بر عملکرد، تصمیمات و رفتار و گفتار همه مسلمانان و متولیان امر حاکم و در امورات روزانه، جاری و ساری باشد.
۳- با نامگذاری این ایام به عنوان هفته وحدت اقدامات خوبی در این راستا صورت گرفت؛ تشکیل سازمان دارالتقریب مذاهب اسلامی و فعالیتهای دیگر از این رویکردها بود که گرچه منشا خیر و محور برگزاری همایشها، سمینارها و نشستهای مشترکی شد اما بررسی دستاوردهای آن نشان میدهد، نتایج و دستاوردهایی که از این سازمانها انتظار میرفت، محقق نشده است. به واقع پیامدهای مصیبتبار این اختلاف میطلبد با جدیت و همت بیشتری وارد این عرصه شد و برای رفع اختلافات آستین بالا زد. فعال کردن دیپلماسی عمومی کشور در راستای این هدف گامی بزرگ در این مسیر است. فراموش نکنیم هرگونه خبط و خطایی در این مسیر، دست دشمنان را در تداوم این تنشها بیشتر باز میگذارد. اگر امروز روزنامهای با افتخار از تیترهای تهاجمی خود علیه کشورهای همسایه استفاده میکند، بهانه را برای دشمنان و رقبای منطقهای ایجاد میکند که پروسه ایرانهراسی و شیعهستیزی را با مشروعیت بیشتری از نظر خودشان دنبال کنند. لذا همه ظرفیتهای کشور، چه نهادهای حاکمیتی و دولتی و چه دیپلماسی عمومی با هدایت مراجع و علما باید همه در این مسیر حرکت کنند و از اقدامات تنشزا پرهیز کنند.
۴- یکی از آسیبزاترین عوامل در یکی دو دهه اخیر ایجاد شبکههای تلویزیونی جدید با ادعای حمایت از شیعیان و در طرف مقابل حمایت از اهل تسنن صورت گرفته است. استراتژی نامطلوبی که به نظر میرسد بیش از آنکه متوجه کشورهای اسلامی باشد، ناشی از استراتژی دشمنان اسلام در تشدید این اختلافات است که باید در این زمینه آسیبشناسی و چارهاندیشی دقیقی صورت پذیرد. در کنار شبکههای معاند، برخی از شبکههای تلویزیونی خصوصی، اینترنتی و ماهوارهای نیز که گاها با حمایت بزرگان شیعه فعالیت میکنند، در این زمینه سهوا یا عمدا زمینهساز فرصتطلبی شدهاند. گرچه بسیاری از این شبکهها دور از نظارت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند اما مسئولان و متولیان امر میتوانند با شناسایی و پیگیری این موضوع از بسیاری از این اشتباهات جلوگیری کنند یا حداقل اعلام برائت از چنین شبکههایی توسط جمهوری اسلامی ایران این سیگنال را به طرف مقابل ارسال میکند که این شبکهها تریبون رسمی جمهوری اسلامی ایران نیستند.
۵- یکی از مشکلات مسئولان کشور در پیشبرد اهداف وحدتآفرین در این موضوع تکیه بر رویکرد مونولوگگویی و تکمحوری در مواجهه با طیف مقابل بوده است. به عبارتی مسئولان به جای تکیه بر اصل گفتوگو و رفع اختلافات و نزدیکی مواضع، تلاش داشتهاند که به تشریح و تقویت گفتمان تشیع بپردازند. به یقین تاکید بر چنین رویکردی، واکنش طیف مقابل را به دنبال خواهد داشت. لذا توجه به بحث گفتوگو نه به منظور بسط گفتمان تشیع بلکه بر اساس کاهش اختلافات و حساسیتها باید استوار باشد، در غیر این صورت این رویکرد نهتنها باعث کاهش اختلافات نمیشود، چه بسا زمینهساز اختلافات و سوءبرداشتهایی نیز شود.
۶- با نگاهی به شرایط اخیر در کشورهای اسلامی به سهولت قابل دریافت است که بیتوجهی به این آرمان بزرگ، این آسیب را به دنبال دارد که فرصت را برای پیادهسازی اهداف دشمنان اسلام فراهم میکند. بسیاری از جوانانی که امروزه در کشورهای مختلف اسلامی به گروههای تکفیری میپیوندند، بر اثر بیتوجهی رهبران جوامع اسلامی به این مقوله مهم بوده است. یارگیری از جوانان اسلامی ناشی از عدم گفتوگو و نزدیکی سران کشورهای اسلامی بوده که مصایبی همچون داعش، طالبان، بوکوحرام و دیگر فرقههای انحرافی را در پوشش اسلام رقم زده است. اگر به صورت جدی خواهان رهایی دنیای اسلام از این مصایب هستیم باید آرمان هفته وحدت را نه به عنوان یک شعار بلکه به عنوان یک مطالبه جدی و عمومی پیگیری کنیم.
ولیالله شجاعپوریان
- 15
- 3