درحالي كه زمزمههايي درباره گفتوگوي ملي در كشور به گوش ميرسد، بعضا شاهد نزاع و دعوا درمورد مسائل جزئي در صحن علني مجلس هستيم؛ آيا ميتوان به انجام اين گفتوگوها اميدوار بود؟
اين فضا متاسفانه همان فضايي است كه در كل جامعه نيز وجود دارد و نشاتگرفته از فشارهاي كاري و فشارهاي روحي و رواني است. معلوم است وقتي بانك كه امانتدار پول مردم است، نميتواند وجوه به امانت گرفته شده را بهموقع بازپرداخت كند، به مردم فشار وارد ميشود و اين فشارها نيز به هرحال يكجايي سرباز ميزند. مردم در عرصههاي مختلف با مشكلات مواجه هستند و دچار ياس و سرخوردگي شدهاند. جوانان مشغول به كار نيستند و فشار اقتصادي زياد است. نميتوانند آينده خوبي براي خود متصور باشند و همه اينها موجب ايجاد چنين فضايي در جامعه ميشود.
ما نشانههاي فشار را در عاليترين سطوح همچون همين مجلس شوراي اسلامي كه بايد مروج اخلاق و فضيلتهاي ملي باشد، ميبينيم و مثال آن همين برخوردها و نزاعهايي است كه اشاره كرديد. درمجموع معتقدم همه اينها، هشدارها و نشانههايي است كه بايد بهموجب آن، انتظار داشته باشيم، طرح «آشتي ملي» در سطح اعلا، يعني توسط رهبري كليد بخورد.
آشتي ملي يا گفتوگوي ملي؟
آشتي ملي در سطوح عالي و در سطوح پايينتر نيز گفتوگوي ملي قابل طرح است. چرا كه «آشتي ملي» از مسائل و مواردي است كه در حيطه مسووليتهاي رهبري است. وقتي از «آشتي ملي» صحبت ميكنيم يعني عفو عمومي داده و اجازه دهند، همه كساني كه در خارج از كشور هستند و دستشان به خون، عرض و آبروي كسي آلوده نشده، برگردند. بنابراين موضوع «آشتي ملي» در سطح اختيارات رهبري است. با اين حال، اين مساله به تنهايي نيز كافي نيست و لازم است در مراحل بعد نهادها، گروهها و احزاب با يكديگر گفتوگو كنند و عملا همان «گفتوگوي ملي» را رقم بزنند.
به نظر شما موضوع «گفتوگوي ملي» چه خواهد بود؟
موضوعات اين گفتوگو مشخص است و پيشنهاد من براي «گفتوگوي ملي» و نيل به راهكارها و راهحلها سه، چهار مقولهاي است كه همه جناحها و گروهها درمورد آن اجماع دارند و رهبري نيز بارها به آن اشاره كردهاند.
مشخصا چه مواردي را مدنظر داريد؟
يكي از آنها مبارزه با فساد است كه لازم است در همه سطوح و شؤون مورد توجه قرار گيرد. نكته ديگر كارآمد كردن مجموعه حاكميت است كه اين مساله نيز بسيار حائز اهميت است. در بعد اقتصادي نيز مساله اشتغالزايي مهم است كه ميتوان درباره آن وارد مذاكره و گفتوگو شد. همچنين در عرصه ديپلماسي و سياست خارجي نيازمند گفتوگو و مذاكره ميان جناحها هستيم. در اين راستا بايد بررسي و نتيجهگيري كنيم كه چگونه با كمترين هزينه، از طريق تعامل سازنده، به بهترين و مطلوبترين نتيجه ممكن دست پيدا كنيم تا بتوانيم كشور را بهسمت پيشرفت، توسعه و تعالي رهنمونسازيم.
در عرصه سياست داخلي درمورد كدام موارد و موضوعات امكان گفتوگو وجود دارد؟
در سياست داخلي نيز همگرايي و نزديككردن دلها و قلوب به يكديگر بسيار مهم است. اين همگرايي بهمعناي باور كردن همه اقشار و گروهها و جريان است. اين رويكرد به معناي آن است كه به اقشار و اصناف مختلف احترام بگذاريم.
البته اين احترام بهمعني اظهار ارادات نيست؛ بلكه به اين معني است كه در بودجه، توجهي به هنرمندان نيز داشته باشيم و همچنين ورزشكاران و ديگر اقشار جامعه در جايگاه خود تكريم شوند. به عبارت دقيقتر بايد به گونهاي عمل كنيم كه نوعي دلبستگي عام و عمومي ايجاد شود كه بر پايه آن، همه دستاندركاران و مسوولان به همه امور و شؤون زندگي جامعه توجه داشته باشند.
شما در ابتداي اين گفتوگو نسبت به برخي فشارهاي رواني موجود در جامعه گلايه كرده و خواستار طرح «آشتي ملي» شديد؛ درحالي كه عمدتا از اين اصطلاح در ادبيات سياسي استفاده ميشود، آيا شما «آشتي ملي» را در سطوح اجتماعي و فرهنگي نيز لازم ميدانيد؟
بله. ما به «آشتي ملي» در همه سطوح جامعه نياز داريم اما بايد دقت داشته باشيد كه اين مهم با اراده رهبري كليد خواهد خورد. چرا كه در سايه اين «آشتي ملي» آنچنان كه اشاره كردم، بحث عفو عمومي، بازگشت ايرانيهاي خارج از كشور مطرح خواهد شد. اتفاقي كه بايد انجام شود و سرمايه آنها به داخل كشور هدايت شود.
همچنين نياز به اصلاح قانون اساسي نيز احساس ميشود و لازم است اين قانون در راستاي كارآمدي بيشتر نظام تغيير كند كه طبيعتا اين مساله در حيطه اختيارات رهبري است.
مثلا اعمال چه تغييراتي را در قانون اساسي لازم ميدانيد؟
بنده به عنوان يك كارشناس معتقدم كه ما بايد مجلس دوسطحي داشته باشيم؛ يعني بايد مجلس شورا و سنا داشته باشيم. در واقع مجمع تشخيص مصلحت نظام بايد نقش مجلس اعلا را ايفا كند. همچنين معتقد هستم بايد انتخابات بهصورت استاني برگزار شود كه طبيعتا اين تغييرات نيازمند اصلاح قانون اساسي است.
علاوه بر آن فكر ميكنم شوراها بايد اختيارات اجرايي بيشتر داشته باشد تا كمي از بار مسووليت نمايندگان كاسته شود و همه اينها نياز به اصلاح قانون اساسي دارد كه در اختيار رهبري است. به همين خاطر است كه فكر ميكنم نيازمند طرح «آشتي ملي» با اراده رهبري و «گفتوگوي ملي» بر پايه اجماع شخصيتها، گروهها، احزاب سياسي و نهادهاي حاكميتي هستيم.
- 16
- 4