اعتراضات مردم در روزهای گذشته، فارغ از خاستگاه خود، یک جنبه سیاسی پررنگ هم داشته است. برای تحلیل این جنبه از اعتراضات با سهیل جاننثاری، مدرس علوم سیاسی در دانشگاه پومپئو فابرا اسپانیا، گفتوگو کردهایم.
متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
****
آیا این اعتراضات، اقتصادی بودهاند و به سیاسی تبدیل شدهاند؟
من مطمئن نیستم این اعتراضها اقتصادی بوده و بعد سیاسی شده باشند، حتی مطمئن نیستم اصل ماجرا اقتصادی بوده است. چون اگر بخواهیم خاستگاه اقتصادی را بپذیریم، باید بگوییم فوران اعتراضات در نقاط مختلف کشور ناشی از مثلا خبر گران شدن تخممرغ بوده اما هیچ جرقه مشخصی ندیدیم که بتواند نقاط مختلف کشور را درگیر این تحرکات کند؛ البته نارضایتیهای اقتصادی وجود داشته و دارند و حرفم در دفاع از وضعیت اقتصادی کشور نیست بلکه منظورم آن است که این اعتراضها شاید اساسا ریشه سیاسی داشته باشند.
سابقه تاریخی رقابتهای احزاب را هم که ببینیم، مانند انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶ یا ۱۳۸۴، همیشه حملات طرفین به همدیگر هر دو عنصر اقتصادی و سیاسی را کنار هم داشتهاند. اگر هم بپذیریم که این اعتراضات ریشه اقتصادی داشتهاند و با این سرعت خیرهکننده سیاسی شدهاند، طبیعی است که نارضایتی اقتصادی جلوه سیاسی پیدا کند یعنی در قالب اعتراض به سیاستگذاران اقتصادی مطرح شود.
مردم ریشه مشکلات اقتصادیشان را چقدر دقیق میشناسند که دست به اعتراض میزنند؟
فکر نمیکنم لزومی داشته باشد که مردم مشکلات اقتصادیشان را ریشهیابی کنند. همینقدر کفایت میکند که مردم متوجه شوند وضعیت اقتصادیشان تغییر چندانی نکرده یا حتی اُفت داشته است. حتی گاهی کافی است که انتظاراتشان برآورده نشود؛ چه انتظاراتی که ناشی از وعدههای سیاستگذاران داخلی است و چه انتظاراتی که از طریق آشنایی با کشورهای دیگر در آنها پدید میآید. رییسجمهور ما به برجام امید زیادی بسته بود و آن را به گونهای معرفی میکرد که قرار است حلّال بسیاری از مسائل باشد. رقبای دولت هم در انتخابات با شعارهای تند و حتی ارایه آمارهای جعلی، در مردم این انتظار را ایجاد میکردند که خلق وضعیتی بسیار بهتر در کوتاهمدت میسر است، که همین میتواند به تشدید آن انتظارها منجر شود. به این معنا، مردم به خروجی سیستم یا واقعیت موجود، اعتراض میکنند.
چرا اعتراضها فُرم وندالیسم یا تخریب اموال خصوصی و عمومی را به خود میگیرد؟
چندان با این عبارت همراهی ندارم اما این پدیده در جاهای دیگر مانند شورشهای حومه شهر پاریس یا جنبش اشغال والاستریت در آمریکا یا اعتراضات اسپانیاییها به سیاستهای رضایت اقتصادی هم مشاهده میشود. این کارها به نوعی، تخلیه فشار هستند که در برخی موارد علیه نمادهای سیستم حاکم مثل بانکها رخ میدهند.
در بسیاری از این کشورهایی که مثال زدم، در جریان گذار به سوی دموکراسی، احزاب و نهادها بهتدریج به این فهم رسیدند که تخریب جایی مثل ایستگاه اتوبوس به نفع هیچکس نیست. لذا در فرآیند سیاسیسازی جامعه، این دیدگاه را هم عمومی کردند. با این حال همانطور که گفتم این پدیده همچنان در آن کشورها، گرچه با شدت کمتر اتفاق میافتد. پیشنیاز این کار هم قدرت داشتن احزاب و نهادهای سیاسی است. در کشور ما به دلایل مختلف، از جمله نو بودن نظام حزبی و محدودیتهای نظام سیاسی هنوز به این نقطه نرسیدهایم و گروههایی از نیروهای سیاسی هیچگاه فرصت تعمیق شیوههای اعتراض سیاسی را نداشتهاند.
آیا میتوان این اعتراضات را به سمتی جهتدهی کرد که در کانال فرآیند سیاسی مطرح شوند؟
مطمئنا باید کانالی مشخص برای بیان و ابراز این اعتراضات طراحی و پیاده شود. گروههای سیاسی باید به قدر کافی متنوع و قدرتمند باشند که بتوانند بخش عمده معترضان را در خودشان جای داده تا نارضایتیها را در قالب فرآیند سیاسی نشان بدهند. یک مشکل هم آنجاست که اصلاحطلبان در فضای سیاسی سالهای گذشته مجبور شدند به سمت نیروهای بهاصطلاح میانهرو یا معتدل بروند و با آنها اتحاد تاکتیکی داشته باشند تا به حیات سیاسی خود ادامه دهند.
همین اتفاق هم موجب آن میشود که تصور «همهشون سر و ته یک کرباساند» در ذهن برخی مردم ایجاد یا تقویت شود. روحانی در زمان انتخابات سعی کرد چهره اصلاحطلبانهتری از خودش نشان دهد اما پس از انتخابات باز به سمت جایگاه اصلیاش حرکت کرد و اصلاحطلبان هم متاسفانه با او همقدم شدند. وقتی هم معترضان ببینند که هیچیک از گروهها یا نهادهای سیاسی موجود نمیتواند نماینده اعتراضشان باشد، نارضایتی خود را به شکل دیگری مطرح میکنند. این کار به قدری آزادی بیشتر برای گروهها نیاز دارد.
آیا این اعتراضات و تحرکات، ریشههای بیرونی هم داشتهاند؟
به نظرم نمیرسد که کل ماجرا از سمت خارج هدایت شده باشد، بهویژه از سمت عربستانسعودی که پروژههای خارجیاش یکی پس از دیگری شکست میخورند؛ چه در یمن پس از دو تا سه سال جنگیدن، چه در لبنان بعد از آن اقدام نابخردانه و چه ظاهرا در اردن. پروژههای سیاستخارجی عربستان که این شاهزاده جوان و ناپخته پیگیری میکند، موفق نبودهاند و اینکه بخواهیم کل یا عمده اتفاقات داخلی را که میتوانند ناشی از نارضایتیهای واقعی باشند به عربستان نسبت بدهیم، اعتبار بخشیدن به آن سیستم فاسد و شکستخورده است؛ البته تردیدی نیست که برخی عناصر و نیروهای خارجی به دنبال سوءاستفاده از این اعتراضات میروند و اتفاق عجیبی هم نیست چون ایران همیشه با این مشکل روبهرو بوده است.
در حال حاضر هم شاهد هستیم که چهرههای خاصی از دولت آمریکا و رژیم اسراییل سعی میکنند ماجرا را پررنگتر کنند، درحالیکه برخی کشورهای اروپایی مواضع نسبتا معتدلتر و معقولتری گرفتهاند. لذا گرچه میتوان یا شاید باید پذیرفت که دولتهای متخاصم هم در صدد سوءاستفاده از چنین اتفاقاتی هستند اما نباید اصل نارضایتیهای اقتصادی یا سیاسی مردم را زیر سوال ببریم یا انکار کنیم. وجود دائمی این نارضایتیها هم فقط محدود به تاریخ معاصر کشورمان نیست و باید به رسمیت شناخته شوند که این تایید و تصدیق در مقاطع خاصی هم به صورت آشکار رخ میدهد، مثل انتخابات ریاستجمهوری که اصولگرایان و اصلاحطلبان هر دو سعی میکردند پرچمدار این نارضایتیها و اعتراضات باشند. خلاصه حرفم آن است که تلاشهای دشمنان خارجی نباید منجر به انکار وجود این نارضایتیهای واقعی یا اجازه ندادن به ابراز آنها شود.
- 18
- 6