هرمخالفتی با شخص رسولاکرم(ص) و جانشین او محاربه تلقی نمیشود
اسید پاشی نیز نوعی محاربه است زیرا باعث ایجاد رعب و وحشت میان مردم میشود
تعریف و اسباب محاربه تضارب آرا و اختلافهای گستردهای را میان فقها برانگیخته است
شارع میگوید در چند موضوع از جمله دما(خون) تا به یقین نرسیدهاید، حکم صادر نکنید
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند اگر حاکم در عفو اشتباه کند، بهتر از آن است که در قتل مرتکب اشتباه شود
نمیتوان به دلیل اظهارنظر یا عقیدهاي مخالف یا حتی یک اعتراض تند کسی را محارب یا مفسد فیالارض بدانیم
شارع مقدس بر دما یا همان خون بسیار حساس است و مدام سفارش می کند که از ریختن خون مردم پرهیز کنید
برخی زير عنوان محاربه، کفندزدی را نیز میگنجانند که چنین دیدگاهی غلط است و نمیتوان بهسادگی حکم
محاربه صادر کرد
امکان واقعی و عینی شمشیرکشیدن علیه خداوند وجود ندارد و شارع مقدس در مقام تبیین شدت قبح مقابلهکردن با خداوند است
بر اساس آیه۳۳ سوره مائده، محارب باید مسلمان باشد و تردیدی در این نیست زیرا اگر مسلمان نباشد، احکام محاربه بر او بار نمیشود
در بعضی از جنگها افرادی با پیامبر(ص) جنگیدند و پیامبر آنها را نه نفی بلد کرد، نه اسرای آنها را کُشت و نه دستوپایشان را قطع کرد
محاربه در مفهوم فقهی بهمعنای جنگ و عناد سخت با خدا و رسول است. این گزاره قرآنی در تفسیرها و روایتهای دینی دستخوش اختلاف نظرهای گستردهای شده است بهنحوی که برخی فقها در اسباب ایجاد محاربه یعنی اسلحه و برخی دیگر در مفهوم و مصادیق آن نظرهای متفاوتی ارائه کردهاند. یکی از مجازاتهای محاربه، سلب حیات شخص محارب است از اینرو از حیث فقهی بسیار اهمیت دارد زیرا حصول یقین درخصوص ستاندن جان انسان در دیدگاه شارع مقدس از اهمیت بالایی برخوردار است؛
به ایندلیل نمیتوان با تفسیر موسع، هرمنتقد یا معترضی را محارب دانست. این موضوع هنگامی محل مناقشههای گسترده میشود که مجازات فقهی محاربه در قوانین موضوعه نیز وجود دارد. شاید اگر محاربه با تفسیر مضیق و به نفع متهم تفسیر شود، بتوان اشخاصی را که در زمین ایجاد فساد میکنند در زير عنوان محاربه مجازات کرد اما این مهم در صورتی امکان دارد که با در نظرداشتن تمام ابزار و شرایط محاربه در تحقق این عنوان فقهی یقین حاصل شود. از اینرو برای بررسی شرایط تحقق محاربه ساعتی را با حجتالاسلام «سیدحسین خادمیان نوشآبادی» به گفتوگو نشستیم.
خداوند در آیه۳۳ سوره مبارکه مائده به وضوح از تحقق عنوان محاربه و نیز مجازات آن سخن میگوید؛ در این آیه آمده است: «همانا کیفر آنان که با خدا و رسول به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند، جز این نباشد که آنها را به قتل رسانده یا بهدار کشند یا دستوپایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند یا به نفی و تبعید از سرزمین(صالحان) دور کنند. این ذلت و خواری، عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ معذب خواهند بود». با اینکه در وجود و تحقق این عنوان فقهی تردیدی نیست اما هیچگاه اجماعی فقهی بر شرایط آن به وجود نیامد. شرایط و لوازم تحقق محاربه چیست؟
محاربه یکی از آندست مباحثی است که علاوه بر قرآن کریم در سنت پیامبر اکرم(ص) نیز آمده است. محاربه در لغت از ریشه حرب به معنای جنگ است بهطوری که فردی با فرد دیگری در حالت مقابله، عناد و تخاصم شدید قرار داشته باشد. اما این اصطلاح در معنای فقهی به معنای جنگ با خدا و رسول(ص) است. هرچند محاربه مانند حروف مقطعه قرآن است؛ بهنحوی که تضارب آرا و اختلافهای معنایی گستردهای را میان فقها برانگیخته است.
برخی از فقها باور دارند که در مجازات محاربه، تضارب آرایی وجود ندارد اما اینگونه نیست و با مراجعه به متون تفسیری، فقاهی و روایی میتوان دریافت که اجماعی در خوانش محاربه وجود ندارد. آنچه عموم مفسران در تعریف محاربه مطرح کردهاند، مقاومت سخت با سلاح که باعث ایجاد رعب و وحشت شود است. در همین موضوع نیز اختلاف نظرهای گستردهای وجود دارد. نقطه اختلاف نخست این است که منظور از سلاح، چه سلاحی است؟ برخی فقها میگویند سلاحی که از آهن باشد. یعنی اگر سلاح از غیر آهن مانند چوب باشد، از دایره محاربه قرآنی و فقاهی خارج میشود. در مقابل این دسته از فقها، برخی میگویند اسلحه را عرف مشخص میکند. وجود اسلحه رکن نخست تحقق محاربه است که در تعیین آن اتفاق نظر وجود ندارد.
اختلاف دیگر ایجاد رعب و وحشت مردم است. برخی در متون فقهی خود گفتهاند که ناس مقرر در آیه۳۳ سوره مائده، به مسلمانان نظر دارد. یعنی عموم مسلمانان به ترس افتند. برخی دیگر گفتهاند ناس به معنای مردم رهگذر است. یعنی کسانی که در محل تحقق محاربه هستند. هنگامی که میگوییم عموم مسلمانان بترسند، یعنی آنکه حتی شخصی که در منزل نیز حضور دارد، بترسد. بهطور مثال بگوید چه شهر ناامنی شده است اما اگر بگوییم افراد حاضر در محل محاربه، تنها به افرادی محدود میشود که در معرض رعب قرار داشته باشند. در تعریف نیز اختلافهایی وجود دارد. در آیه۳۳ سوره مائده بر خلاف آیات دیگر قرآن کریم اسم فاعل بهکار نرفته است.
برای نمونه وقتی به جرایمی مانند سرقت یا زنا میرسیم، خداوند عبارات «و السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما» و «الزانية والزاني فاجلدوا» را بهکار برده است. یعنی مجازات بهطور مستقیم متوجه فاعل و مباشر است. اما در خصوص محاربه از فعل مضارع استفاده شده؛ بهنحوی که در آیه۳۳ سوره مائده آمده است: «إنما جزاءالذين يحاربونا... و رسوله و يسعون فيالارض فساداً». یحاربون و یسعون، وجه استمرار را به ما میرسانند. پس خداوند جنگ با خود و رسول(ص) را محدود به یک شخص نکرده است و حکم محاربه را مستمر میداند. موضوع اختلافی دیگر، جنگ با خداست. میدانیم که امکان واقعی و عینی شمشیرکشیدن علیه خداوند وجود ندارد و شارع مقدس در مقام تبیین شدت قبح مقابلهکردن با خداوند بوده است. هرچند در این مساله نیز اختلاف وجود دارد. بهطور کلی نمیتوانیم به یک جمعبندی واحد در باب محاربه دست پیدا کنیم.
شما میگویید جنگ با خدا از باب تبیین شدت قبح عمل است. اما اگر اطلاق و تقیید آیه را بررسی کنیم، در مییابیم که آوردن واژه رسول پس از خدا حکم را مقید کرده است. آیا میتوان پذیرفت که واژه رسول، حکم محاربه را منصرف به جنگیدن با رسول کرده است؟
در این زمینه دودیدگاه وجود دارد. نخست آنکه «و» مصرح در این آیه را عاطفهای در نظر بگیریم که واژه رسول را بهجای واژه «ا...» نشانده است. یعنی آیه تنها اشاره به کسانی دارد که با شخص رسول میجنگند. اما اگر «و» عاطفه را اینگونه برداشت کنیم که هرکسی با رسول مخالفت کند با خدا مخالفت کرده است، موضوع از شخص رسول خارج میشود زیرا شأن رسول از خداوند گرفته میشود و جنگ با رسول بدون در نظرگرفتن خدا محاربه نیست. بنابراین عدهای از فقها گفتهاند اگر کسی چهاربار روزهخواری کرد و تعزیر شد، میتوان او را کُشت زیرا او با سنت مسلمی که رسول از سوی خدا آورده است، مخالف میکند و چهاربار روزهخواری را نیز ذیل يسعون فيالارض فساداً تعبیر میکنند و عمل فرد را محاربه در نظر میگیرند.
شأن پیامبری رسول اکرم(ص) در طول شأنیت الهی است و اگر برای رسول شأن جداگانهاي از خدا قایل شویم، محاربه واقع نشده است. چنانكه در بعضی از جنگها افرادی با پیامبر(ص) جنگیدند و پیامبر آنها را نه نفی بلد کرد، نه اسرای آنها را کُشت و نه دستوپایشان را قطع کرد. برای مثال ابنملجم ملعون علیه امیرالمومنین(ع) شمشیر کشید و فرق حضرت را شکافت. امیرالمومنین(ع) او را محارب نخواند و فرمود اگر زنده بمانم که او را میبخشم اما اگر کشته شدم، یک ضربه است و شما نیز باید بر او یک ضربه بزنید. یعنی حضرت بحث را به سمت قصاص هدایت کرد.
اگر میخواست ابنملجم را محارب بداند، باید میگفت او را بکشید یا مسلوب کنید یا دستپایش را بهصورت مخالف قطع کنید. بنابراین هرمخالفتی با شخص رسولاکرم(ص) و جانشین او محاربه تلقی نمیشود. آن زمان محاربه محقق میشود که مخالفت با شأن رسول اکرم(ص) باشد که آن شأن نیز از سوی خداست.
البته قرینهای هم در این آیه وجود دارد که سخن شما را تایید میکند. خداوند پس از ذکر جنگ با خدا و رسول به گسترش فساد در زمین اشاره میکند که گویی موضوع را فراتر از مخالفت با رسول میداند.
بله، يسعون فيالارض فساداً مصرح در این آیه اشاره به گسترش ناامنی و فسقوفجور دارد. یک وقت میگوییم جسدی یا گوشتی فاسد شده است اما زمانی نيز برای انسان زنده از واژه فاسد استفاده میکنیم. بهطور مثال میگوییم یزید انسان فاسدی بود. منظور این نیست که جسمش بوی تعفن میداد بلکه مقصود ملعونبودن اوست که در نظم، آیین و احکام شارع مقدس اخلال ایجاد کرده است. با این تعبیر فقها میگویند اگر به شخص رباخواری ابتدا تذکر و سپس تعزیر شود و این روند تا چهاربار ادامه پیدا کند، میتوان در مرتبه چهارم او بر وی از باب گسترش فساد روی زمین احکام محاربه را جاری کرد. همانطور که گفتید، سیعون فساداً موضوع را عام تر از جنگ با شخص پیامبر کرده است.
بهنظر میرسد میان فقها بر وجود اسلحه در تحقق محاربه اجماع وجود دارد اما اختلاف نظرهای گستردهای در نوع اسلحه و شکل استفاده از آن وجود دارد. چنانکه شیخ طوسی رکن محاربه را استفاده از سلاح به قصد ترساندن، شیخ مفید و ابوالصلاح حلبی برای راهزنی و دزدی، مالکی برای گسترش فساد، ترساندن و قتل، شافعی برای ناامنکردن راهها یا همان قطاعالطریق و حنبلي برای ستاندن مال مردم و بستن راهها معرفی کردهاند. کدامیک از این دیدگاهها به مقصود اصلی شارع مقدس نزدیکتر است؟
اختلاف در خصوص چگونگی استفاده از اسلحه و نوع آن فقط محدود به فقهای شیعه و سنی نیست و میان فقهای شیعه نیز اختلاف وجود دارد. چنانکه مرحوم امام خمینی(س) عنصر اصلی اسلحه در محاربه را آن میدانست و غیر آن را قبول نداشت. در مقابل برخی دیگر از فقها نوع اسلحه را به عرف واگذار کردهاند. بهنحوی که هراسلحهای که موجب ترساندن و اخافه مردم شود و آلت قتاله محسوب شود، میتواند بهوجود آورنده عنوان محاربه باشد. با این استدلال برخی «سم» را نیز سلاح دانستهاند که مصداق امروزی آن را میتوان اسیدپاشی معرفی کرد. روایت داریم که کسی به امیرالمومنین(ع) گفت که فردی خانهای را آتش زده است. حضرت فرمود که ابتدا خسارت خانه را از او بگیرید و سپس وی را بکشید. امام(ع) دستور به کشتن داد درصورتی که صاحب خانه کشته نشده بود. یعنی موضوع قصاص نفس نبوده و کشتن از باب محاربه مورد دستور بوده است.
براساس اصل پذیرفتهشده تفسیر به نفع متهم در امور کیفری، آیا میتوان گفت که در باب محاربه نیز باید به قدر متیقن استناد کرد؟
به نکته مهمی در فقه اشاره کردید. شارع مقدس بر چندچیز بسیار حساس است. یکی از آنها دما یا همان خون است. شارع در مقام تبیین احکام بهطور مدام سفارش میکند که از ریختن خون مردم پرهیز کنید. این یکی از نکات برجسته دین اسلام است که کسانی که اسلام را خشن معرفی میکنند از درک آن عاجزند. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند که اگر حاکم در عفو اشتباه کند، بهتر از آن است که در قتل مرتکب اشتباه شود. شارع میگوید در چند موضوع از جمله دما(خون) تا به یقین نرسیدهاید، حکم صادر نکنید. از اینرو نمیتوانیم به این سادگی کسی را محارب بدانیم. این درحالی است که به قطعیت میگویم هیچگاه بر شرایط تحقق محاربه اجماعی وجود نداشته است.
برخی زير عنوان محاربه، کفندزدی را نیز میگنجانند که چنین دیدگاهی غلط است. از امام باقر(ع) روایت داریم محارب کسی است که در شب با اسلحه بیرون آید. یعنی امام باقر(ع) محاربه را محدود به زمان شب کرده است. یعنی به این میزان دایره محاربه را تنگ دانسته است. از شیخ حر عاملی، ۳۰روایت نقل شده است که شاید تنها بتوان از هشت روایت آنها مسائلی را در باب ارکان تحقق محاربه استخراج کرد؛ بنابراین بههیچوجه نمیتوانیم تعریف جامعی در باب محاربه از متون تفسیری، فقاهی و روایی پیدا کنیم بههمین دلیل باید مصادیق محاربه را بسیار محدود بدانیم.
در فقه حنفی برای تحقق محاربه چند شرط عنوان شده است. نخست آنکه محارب دارای قدرت باشد. دوم، راهزنی کند. سوم، از سلاح استفاده کند. چهارم، در خارج از شهر باشد. پنجم، در بلاد اسلامی باشد و ششم، شرایط سرقت حدی در عمل فرد وجود داشته باشد. اگر قرار باشد شروط فقه حنفی را در نظر بگیریم، مصادیق محاربه تا حدي به صفر میرسد. آیا میتوان با چنین دیدگاهی با محاربه مواجه شد؟
قدرت، همان اراده است. یعنی شخص نسبت به کاری که میکند، مختار و صاحب اراده باشد. ممکن است از حیث تسلط شخصی پایینتر از فرد مورد هجوم باشد اما صرف حمل سلاح و ایجاد رعب و اخافه محاربه را محقق میکند. اما در خصوص خارج یا داخل شهربودن باید گفت که شخصی نزد امام صادق(ع) آمد و پرسيد محاربه باید خارج یا داخل شهر باشد؟ امام(ع) فرمود که مردم بیشتر در شهر زندگی میکنند یا خارج از شهر؟ سوالکننده پاسخ داد که در شهر. امام فرمود پس فرقی میان داخل یا بیرون از شهر وجود ندارد. نکته دیگر آنکه از نظر شارع، فرقی میان بندگان خدا وجود ندارد و همه دارای حقوقی هستند. بر اساس آیه۳۳ سوره مائده، محارب باید مسلمان باشد و تردیدی در این نیست زیرا اگر مسلمان نباشد، احکام محاربه بر او بار نمیشود.
اما مورد محاربه یعنی کسانی كه مورد هجوم واقع شدهاند، میتوانند مسلمان باشند یا نباشند. عموم مردم اعم از مسلمان، مسیحی، یهودی زرتشتی، اهل ذمه و... در بلاد اسلامی زندگی میکنند و مورد حمایت شارع قرار دارند؛ پس منظور غالب مردم است. اما محاربه علاوه بر آنکه باید توسط مهاجم مسلمان انجام شود، باید در بلاد اسلامی نیز باشد زیرا در کشوری که اسلام حاکم نیست، احکام اسلام از جمله محاربه نیز اجرا نمیشود. دیگر آنکه نوع عمل در محاربه و افسادفیالارض نیز مجازات را متفاوت میکند. چنانکه امام باقر(ع) میان ترساندن صرف شمشیرکشیدن و کشتن تفاوت قايل شده است. بنابراین صرف اینکه در آیه۳۳ سوره مائده از واژه کشتن استفاده شده، دلیل بر نگاه یکسویه نیست و هرعملی در محاربه مجازات خود را دارد و باید قایل به تقسیم باشیم.
گاهی انتقاد خشونتآمیز با محاربه به یک معنی برداشت میشود و بر اساس چنین دیدگاه و برداشتی، محاکم قضایی منتقدان یا معترضان را محارب تلقی میکنند. شما در سخنان خود گفتید که حتی در محاربه نیز باید به عمل شخص محارب توجه شود و بر مبنای شدت عمل حکم صادر کرد. حال بعضی باور دارند اعتراضهای مردمی ذیل مفهوم محاربه نمیگنجد. تا چه میزان باید در چنین موضوعی اصل تفسیر مضیق حاکم باشد؟
هرکسی که قدری با فقه آشنا باشد، میداند که شارع مقدس بر خون انسانها بسیار حساس است. دلیل اینکه در محاربه، توبه مقرر شده، حساسیت بالای خداوند به جان انسانهاست. بسیاری از منتقدان و معترضان سلاحی در دست ندارند حتی اگر داشته باشند نیز بر نوع و شیوه استفاده از اسلحه اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. ممکن است برخی بگویند بعضی از انتقادها باعث فساد میشود و میتوان از باب افسادفیالارض منتقدان یا معترضان را مجازات کرد. در ایجاد فساد باید یقین وجود داشته باشد. علاوه بر آن باید نیت منتقد یا معترض نیز احراز شود یعنی باید یقین داشت که فرد، حرف فسادآوری را با نیت ایجاد فساد زده است.
امام باقر(ع) میفرماید: « کسی که با خدا محاربه کند و به گرفتن مال مردم و کشتار دست زند یا باید کشته شود یا به صلیب کشیده شود و هرکه محاربه کند و کسی را بکشد، در صورتی که مالی را نستانده باشد، باید کشته شود و به صلیب کشیده شود و کسی که محاربه کند و مال چپاول کند، درصورتی که کسی را نکشد، دستوپایش از چپوراست بریده شود اما کسی که محاربه کند، مال نبرد و کسی را نیز نکشد تبعید میشود». امام(ع) بعد از ذکر تمام این موارد از توبه محارب سخن میگوید. یعنی در توبه به روی مردم باز است. هنگامی که شارع برای محاربی که با خدا و رسول در تخاصم سخت قرار دارد، راه توبه را گذاشته است به مراتب اولی برای مردمی که علیه حاکمیت سیاسی اعتراض کنند، تدابیر راحتتری را پیشبینی کرده است. چنین دیدگاهی به حاکم، فقیه یا قاضی میگوید که باید مصادیق محاربه و افسادفیالارض بسیار محدود باشد.
امام باقر(ع) به فقهای بعد از خود رویکرد بینظیری را معرفی کرده است که تمام این مجازاتهای سخت به توبه ختم میشود. نمیتوان به دلیل یک اظهارنظر یا عقیده مخالف یا حتی یک اعتراض تند، کسی را محارب یا مفسد فیالارض بدانیم. نقد نمیتواند از مصادیق محاربه و افساد فی الارض باشد در تاریخ معتبری داریم که جابربن عبدا... انصاری و حجر عدی با تندترین الفاظ، صلح امام حسن(ع) را نقد کردند. این دوشخص از عالیرتبهترین مومنان، از اهالی تقوا و ذوب در ولایت بودند. پس هنگامی که منتقدان امام حسن(ع) در عین حال که به ایشان انتقاد میکردند، از مقربترین افراد محسوب میشدند به مراتب اولی منتقدان حکام پس از ائمه محارب و مفسدفیالارض نیستند.
افسادفیالارض در هیچیک از متون فقهی نیامده است اما قانونگذار برای این عنوان یک باب مستقل ایجاد کرده است.
دلیل این موضوع چیست؟
افساد فیالارض را در باب محاربه مطرح کردهاند. درست است و این عنوان به طور مستقل در هیچیک از متون فقهی وجود ندارد. فقها میگویند اگر عمل شخصی نظم شرعی را برهم بزند و باعث ناامنی دینی و معنوی جامعه شود، فساد مقرر در آیه۳۳ سوره مائده رخ داده است. به طور مثال فردی که چهاربار به توزیع مواد مخدر میپردازد و سهبار تعزیر میشود، در مرتبه چهارم میتوان او را از باب افساد که زیرمجموعه محاربه است، مجازات کرد. بعضی از فقها افساد فیالارض را چنین تعبیر میکنند که به نظر من با عموم متون فقاهی منطبق نیست.
برخی از فقها باور دارند در زمان غیبت نباید حدود جاری شود زیرا تنها معصوم میتواند حد را به نمایندگی از خدا اجرا کند. به عنوان بحث پایانی بفرمایید که آیا میتوان با چنین دیدگاهی قایل به اجرای حدود از جمله مجازات محاربه نبود؟
دونظر در این باب وجود دارد. تعداد محدودی از فقها حدود را مقید بهحضور معصوم دانستهاند اما بهنظر میرسد این دیدگاه چندان درست نباشد زیرا هنگامی که به عموم روایات نگاه میکنیم، درمییابیم که حد در زمان غیبت نیز باید اجرا شود زیرا زندگی اجتماعی مردم مختل میشود. اما برای اجرای حد باید به یقین رسید. اگر یقین حاصل نشود، باید بر اساس وجه احتیاط حد اجرا نشود.
- 18
- 3