دیماه امسال در برخیشهرهای ایران، طی چند روز، اعتراضاتی رخ داد که خاستگاه اولیه آن ناخرسندی معترضان از وضعیت اقتصادی کشور بود. این آشوب بدون سر در جامعهای که احزاب در آن چندان بروز و ظهوری ندارند، درونمایهای مبتنی بر «ناهنجاری» به خود گرفت. در این گفتوگو دکتر محمدعلی توانا، استادیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد و استاد علوم سیاسی این دانشگاه، به خاستگاه گفتمانی صدای سوم میپردازد.
توانا معتقد است در جامعهای که احزاب فراگیر وجود نداشته باشد، شهروندان یاد نمیگیرند مطالبات خود را به طور قانونی به قدرت سیاسی مستقر منتقل کنند. راهکار توانا این است: هر گروهی که اعلام کند به قانون اساسی ملتزم است، باید در دایره امکان گفتوگو با حاکمیت قرار بگیرد. شرح این مصاحبه را در زیر میخوانید.
شنیدن صدای سومی که در جامعه برخاسته بسیار مهم است. این صدا اصلاحطلبان و اصولگرایان را مرجع خود نمیداند. گویی عبوری است از این دو طیف. خاستگاه این صدا کدام جناح است؟
درباره این سوال توجه به چند نکته مهم است: اول اینکه ما با یک صدای سوم روبهرو نیستیم؛ صداهای متفاوتی وجود دارد که کمتر شنیده شده است. این صدا یک طیف است؛ طیفی از مردمی که کمتر دیده و شنیده شدهاند و افراد و گروههایی دارد با حداقل سه مطالبه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی.
نکته دوم این است که این افراد ضرورتا به جناح اصولگرا و اصلاحطلب وابستگی ندارند؛ چون اصلاحطلبی و اصولگرایی در جامعه ما بیشتر گرایشی سیاسی است. بنابراین ممکن است بخشی از این صداهای متنوعی که شکل گرفته است، مطالبات سیاسی داشته باشند که با اصلاحطلبان بیشتر هماهنگ باشند و نیز ممکن است بخشی از این طیف مطالبات اقتصادی داشته باشند که با اصولگرایان همراه باشند. بنابراین این همپوشانی نسبی است و شاید بهتر باشد برای صداهای سوم خاستگاهی متفاوت با اصلاحطلبی و اصولگرایی قائل شویم.
فراموش نکنیم اصلاحطلبی اعتراضی به حاکمیت اصولگرایان دردهه۷۰ بود. بنابراین، صداهای متنوع و متکثر امروز را میتوانیم ناشی از سرخوردگی از اصولگرایی و اصلاحطلبی بهشمار آوریم. شاید بتوان گفت اصلاحطلبی و اصولگرایی به این معنا به بنبست رسیده است.
بخش زیادی از این صداها ضرورتا خودشان را با این اصلاحطلبی و اصولگرایی تعریف نمیکنند. همچنین بخش مهمی از این صدای سومیها، نسل سوم و چهارم انقلاب هستند که جهانبینی متفاوتی با مدیران نسل اولی جمهوری اسلامی ایران دارند.
تفاوت جهانبینی این صدا با مدیران کاملا مشخص است. خاستگاه اقتصادی این صداها چگونه است؟
خاستگاه طبقاتی اقتصادی صدای سومیها یکدست نیست. بخشی از آنها متعلق به طبقه متوسط رو به پاییناند.
آیا این طیف میتواند تشکلی ایجاد کند که به جای حرکت در خیابان مطالباتش را از کانال قانون بیان کند؟
این طیف برای ایجاد تشکل با سه مشکل مواجه است. اول اینکه تنوع و تکثر این صداها باعث میشود هرگونه ائتلاف میان آنها شکننده باشد. دوم اینکه اعضای این طیف عمدتا فاقد آموزش سیاسی هستند؛ بنابراین سازوکارهای قانونی بیان مطالبات خود را نمیدانند یا با آن آشنا نیستند.
فراموش نکنیم یکی از مهمترین کارکردهای احزاب، آموزش سیاسی شهروندان و هدایت و انتقال قانونی مطالبات به قدرت سیاسی مستقر است. در جامعهای که احزاب فراگیر و پایدار وجود ندارد، آموزش سیاسی هم حداقلی است و امکان ایجاد تشکل هم کم میشود. بنابراین حرکت به سمت یک نظام حزبی میتواند بخشی از مشکل را حل کند.
نکته دیگری که درباره صدای سوم باید بگویم این است که شاید بهرسمیتشناختن تنوع و تکثر این صدا از سوی حاکمیت بتواند بخشی از مشکل را حل کند. این امر مستلزم ارائه تفسیر موثق و گشودهای از قانون اساسی است.
حاکمیت با این صدا چه خواهد کرد، آیا آن را خواهد شنید؟
به نظر من حاکمیت، به طور بخشی، برخی از این صداها را به رسمیت میشناسد؛ یعنی مطالبات اقتصادی و بعضا مطالبات اجتماعی. اما مطالبات سیاسی را خیر. حاکمیت باید مطالبات سیاسی را هم دستهبندی کند و افرادی را که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرند به رسمیت بشناسد و با آنها وارد گفتوگو شود. البته اینکه کدام گروهها در چارچوب قانون اساسی دست به فعالیت میزنند، قابل تفسیر است.
شاید راهحل این باشد: هر گروهی که اعلام کند به قانون اساسی ملتزم است، در این دایره قرار بگیرد. علاوه بر این، سیاستمداران باید تنوع سبکهای زندگی را به رسمیت بشناسند. گاهی جامعه وحدت یافته است، اما آرمان تحقق نیافته است؛ یعنی اینکه اعضای جامعه بر سر اصول اولیه توافق داشته باشند، کفایت میکند.
درعینحال افراد و گروهها میتوانند منافع و علایقشان را در ضمن این اصول اولیه دنبال کنند. در نظام سیاسی باید اصلاحاتی انجام شود؛ از جمله شکلگیری نظامی دو پارلمانی، یکی ملی و دیگری صنفی؛ تا مطالبات صنفی و اقتصادی و اجتماعی کشور را سامان بدهد.
صدای سوم همان کسانی نیستند که با رأیندادن به هاشمی در دور دوم انتخابات ۱۳۸۴ موجب برآمدن محمود احمدینژاد شدند؟
با توجه به محدوده سنی افراد حاضر در طیف صدای سوم که عمدتا بین ۱۶ تا ۲۵ سال بودند، نمیتوانیم این افراد را ضرورتا دارای گرایش سیاسی خاص بدانیم. بخش زیادی از آنها در سال ۸۴ به سن رأی نرسیده بودند.
افراد مسنتر این طیف هم گرایشهای سیاسی متنوعی دارند. البته شناسایی دقیق گرایش سیاسی آنان مستلزم کار میدانی است. ممکن است میان تهران و شهرهای کوچک، از لحاظ گرایش سیاسی، تفاوت معناداری وجود داشته باشد؛ بنابراین نمیتوان گفت این افراد همان کسانیاند که رأی ندادهاند.
- 18
- 6