اعتراضات رخ داده در ایران اگرچه محدود و پراکنده بود، شعارهای هنجارشکن هم در آن مطرح شد. ریشهیابی این اعتراضات میتواند عبور از چنین مشکلاتی را فراهم کند. برخی اعتقاد دارند هر چند تحریکهای اولیه در درون و برون در مورد این اعتراضات وجود دارد، اما بخشی از مردم از شرایط فعلی ناراضی هستند و باید صدای اعتراض آنها را شنید. برای بررسی ابعاد مختلف اعتراضات اخیر «آرمان» با صادق ملکی به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
اعتراضاتی که به وقوع پیوست، ادامه نیافت، از نگاه شما ریشه این اعتراضات چه بود؟
بهنظر میرسد باید به اعتراضات از زوایای مختلف نگریست تا ابعاد آن درک گردد. معمولا تحولات و اعتراضات سیاسی تکعلتی نبوده و مجموعهای از علل در آن دخیل میشوند. اینکه با شکست داعش و تحولات عراق و سوریه این اعتراضات صورت میگیرد در یک نگاه میتواند دخالت عوامل خارجی را پررنگ نماید اما در نگاه خودانتقادی نیز میتواند هشداری برای همگان باشد که اگر در مدیریت جامعه به ابعاد پیچیده و مسائل آن توجه نگردد، ممکن است ماجرا دوباره اتفاق بیفتد. بهنظر میرسد در کنار دخیل بودن عوامل مختلف در اعتراضات، ریشه اصلی در شرایط اقتصادی و فساد گسترده است.
اما نوعی مقابله با فساد از سوی قوا آغاز شده است با این همه، چرا علت اعتراضات اخیر را فساد میدانید؟
مردم خود را قربانی فساد احساس مینمایند. باید این تلقی با تغییرات و مبارزه ساختاری با فساد و رانت و بهبود شرایط اقتصادی مردم تغییر کنند. دولت در ایران چون مالیاتی نیست، پاسخگو هم نیست. دولت نفتی گرفتار رانتها و در بخشی در سیطره ژنهای خوب جناحهاست. قدرت در ایران در درون میچرخد و از میان تودههای مردم کمتر امکان حضور در قدرت فراهم میشود. بهنظر میرسد باید دایره قدرت را باز کرد و مردم با چهرههایی آشنا شوند که کمتر آسیبهای قدرت آنان را گرفتار کرده است. در اسلام و بهخصوص در مذهب تشیع، عدالت نقش محوری داشته و ریشه اصلی نارضایتیها و اعتراضات بیعدالتی است.
شما درگیریهای داخلی جناحها و تاثیر خارجی را چقدر موثر میبینید؟
فروکاستن اعتراضات فقط به دخالت و تحریکات خارجی و یا فقط به درگیریهای جناحی درست نیست. اعتراضات بیش از هر چیزی بستر داخلی داشته و هدف آن اصلاح شرایط است. اعتراضات زنگ هشدار بود. ما روزها و سالهای دشواری پیش رو داریم و نباید از مشکلات گریخت بلکه باید در وفاقی ملی با صداقت و شفافیت برای معضلات راه حل یافت. خاموش شدن اعتراضات به معنی خرسندی و راحتی خیال نیست. ماجرا تمام نشده است و علائم بیماری جدی است که اگر در تحلیل علل آن ساده انگاری شود، بیماری نه صعبالعلاج، بلکه لاعلاج خواهد شد. میشود فرصت را به تهدید و تهدید را به فرصت تبدیل کرد. هنر رهبران صحنه سیاست، تبدیل تهديدات به فرصت است. اعتراضات یک تهدید بود که باید با ایجاد تغییرات به فرصت تبدیل گردد.
چه باید کرد؟
اولین گام آن است که اعتراض را باید حق طبیعی جامعه بدانیم. باید به مردم امکان اعتراض داد. در کنار سازو کارهای قانونمند تعریف شده در اعمال کنترل بر قدرت، اعتراضات نیز اهرم کنترل و تنظیم سیاستها میتواند باشد. نباید از اعتراضات ترسید و یا انگ زدن به آن را در پیش گرفت. تحلیلی دور از واقع نسبت به کنشهای اجتماعی و سیاسی میتواند به قهر مردم منجر شود. نباید اجازه داد نفرت شکل بگیرد. نفرت ویرانگر است. نفرت کور بوده و عامل زایش آنارشیسم است. امکان انجام اعتراضات، فرصت رساندن پیام و انجام اصلاحات لازم را فراهم میکند. مردم پایههای اساسی این نظامند و باید آنان محور همه سیاستها باشند.
باید یاد بگیریم تغییر کنیم. اگر یاد نگیریم تغییرمان میدهند. باید نگران بود که اگر فشار از داخل وارد شود چه خواهد شد. نگذاریم بهدست خویش خانه را به ویرانی کشیده و دشمن شاد شویم. دستهایی آلوده شده است و برخی از آنان که سالها در كشور مدیر بودهاند، بیش از همه در شرایط امروز مقصرند. باید همگی یاد بگیریم پوزش طلبیده و اعتراف کنیم که ما نیز مقصریم. هنوز دیر نشده است، اما تعلل در درک، علتیابی و درمان میتواند زمان را از بین ببرد. اعتراضات فریاد از درد است. فریاد از درد، نشانه بیماری است. چشمها را میشود بست و بیماری را نادیده گرفت، اما این بدترین شیوه مواجهه با بیماری است، زیرا هم به بزرگ شدن آن منجر شده و هم درمان آن را پرهزینه میکند. اعتراضات روی داده در ایران را بهجای تهدید باید فرصت تلقی کرده و به درمان پرداخت. این کار در حرکتی ملی و آن هم نه با مدیران بیانگیزه و امتحان پس داده تکراری، بلکه با مدیران شیفته خدمت امکانپذیر خواهد بود.
آیا این موضوع میتواند برای کشور هزینه داشته باشد؟
نظامی که میتواند اسد را از سقوط نجات دهد، داعش را از عراق بیرون براند و همهپرسی اقلیم را به شکست بکشاند، قویتر از آن است که بستر اجتماعی آن به تحریک خارجی به غلیان آید. اما باید توجه کرد که در برخی زمینهها بیماری دیده میشود که به بخشهای دیگر ممکن است سرایت کند. ایران بهعلت قوی بودن همچنان روی پا ایستاده است، اما نیاز به مداوای سریع و محاسبه شده دارد. برخی از اصولگرایان در کنار برخی اصلاحطلبان که هر دو نیز حاملان ژن خوب هستند، از اعتراضات بهعنوان فرصتی برای تخلیه نگرانیهای خود و ادامه وضعیت موجود استفاده کرده و فکر میکنند که خاموش شدن اعتراضات میتواند تدوام آرامش خیال آنان را تا آیندههای دور سبب گردد. این در حالی است که باید به اعتراضات به عنوان فرصتی برای اصلاحات نگریست و عملیات پاکسازی را با همه دردهای آن آغاز کرد.
آیا باید به سمت اصلاحات در ساختار اقتصادی حرکت کنیم؟
اصلاحات نباید نان مردم را هدف بگیرد، بلکه کانون توجه اصلاحات باید ساختارهای ناکارآمد باشد تا با اصلاح و درمان آنها، نان بیشتری بر سفره مردم آورده شود. نارساییها ابعاد اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی، و... داشته و دارند. کانون اصلی بحران، نارسایی اقتصادی و وضعیت وخیمی است که ناشی از مدیریت ناکارآمد سالهای طولانی است. حتما یک شبه و کوتاهمدت رفع مشکلات ممکن نخواهد بود، اما اگر بتوانیم جسارت پاکسازی و جراحی را بهدست آوریم، حصول نتیجه مثبت ممکن خواهد شد.
فساد گسترده و سازمان یافته مبتنی بر رانتها، تقسیم غنایم، پستها، مقامات و... باید پایان یابد. مدیریتها و مسئولیتهای ناشی از میراثخواری باید برچیده شده و ایران نه در شعار بلکه در عمل برای همه ایرانیان باشد. الزامات علمی دست یافتن به شاخصهای توسعه در تمامی سطوح و در رویکردهای داخلی و خارجی باید رعایت شده و شفافیت و قانونمندی مهمترین اصل اداره کشور باشد. باید توجه داشت و این نکته بسیار مهم است که اگر بهجای مدیریت و حل بحران به سمت مدیریت گذر از بحران برویم، تهدیدات به شکل دیگری باز خواهد گشت. دو جریان غالب اصولگرا و اصلاحطلب کشور چه در اقتدار کامل خویش و چه در اتحادی که نام اعتدال گرفته است نتوانستهای کارنامه مطلوبی از خود بهجای بگذارند.
اما در اعتراضات شعارهای هنجارشکن هم داده شد؟
ما به عنوان مجموعه ملت و دولت باید یاد بگیریم که چگونه اعتراض کنیم و مواجهه با اعتراضات باید چگونه باشد. دموکراسی یک روند است که در طول زمان نهادینه میگردد. مردم در برهههای مختلف نشان دادهاند که پای نظام ایستاده و در خطرات و بحرانها بارها به میدان آمدهاند. مردم خوبند و دوستدار کشور و همچنان پاسدار هر آنچه ایران را تهدید مینماید هستند، اما دیگر نباید به بهانهها و بهنام صبر، اصلاحات اجتنابناپذیر را به تأخیر انداخته و مردم را از رفاه و امکان خوب زیستن محروم کرد. نکته ظریفی از منظر اجتماعی و تاریخی عرض کنم. این کشور صاحب تاریخی است که تا امروز ادامه داشته و آیندهای نیز پیش رو دارد.
مردمی که در ایران میزیند دل در گرو این خاک دارند اما همه یک نگاه ندارند. نه انکار مطلق گذشته و نه تایید مطلق حال با انصاف همخوانی ندارد. برخی از شعارها هشدار در این جهت نیز بود و مبین این نظر بود که برخی نیز دیدگاه خاص خود را دارند. با تحقق دولت کارآمد و پاسخگو و در سایه حمایت مردم آگاه، بسترهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نفوذ را میشود بست. توجه کنیم سخن گفتن از نفوذ دشمن، از منظری اعتراف به ضعف است. دشمن، دشمن است و همانگونه که ما از حرکت و اعتراضات سیاسی و اجتماعی در آمریکا و یا سعودی خوشحال شده و بعضا تحلیلهای آرمانی میدهیم، طبیعی است که ریاض و واشنگتن نیز بر موج خیال سوار شوند. باید خیالهای دشمنان این سرزمین را بر باد داده و در کاستیها بیشتر در احوال خود نظر کنیم.
تأثیر فضای مجازی در این اعتراضات به چه میزان بود؟
حتما فضای مجازی موثر بود. بستن و رفع فیلتر تلگرام موید تأثیر فضای مجازی است اما نگاهی که بستن و رفع فیلتر را در مواجهه با اعتراضات سیاسی اصل بداند به خطا رفته است. تلگرام، تلگراف دیروز است. ماهواره امروز، تلویزیون دیروز است. مردم پایههای قدرت این نظامند و اگر کارکردها صحیح باشد هیچرسانه و فضای مجازی قادر به ایجاد موج نخواهند بود. بهجای جنگ با تکنولوژی، میتوان از آنها بهعنوان ابزار و فرصتی برای آگاهی و کمک برای تغییرات ساختاری و اصلاحات بهره گرفت. بپذیریم فضای مجازی و دنیای ارتباطات، مردم، این آماتورهای صحنههای سیاسی دیروز را به بازیگران حرفهای بازیهای عرصه سیاست امروز تبدیل کرده است.
همان میزان که مردم فریب دشمن را نمیخورند، فریب سخنان و وعدههایی بیپشتوانه را نیز نمیخورند. باور کنیم نسل و جامعه سیاسی و اجتماعی امروز ایران، جامعه و نسل دیروز نیست. آنان هدف بازیهای پیچیده انتخاب میان دوگانه امنیت و آزادی را میدانند. نباید آزادی و نان مردم قربانی این بازی دوگانه گردد. مردم امروز به این درک سیاسی رسیده و میدانند که بسیاری از معضلات کشور حاصل تصمیمات سیاسی بوده لذا باید قبل از هر چیزی در این حوزه به تجدید نظر روی آورد.
ما به عنوان ایرانیان و ایران میتوانیم بر همه مشکلات غلبه کنیم بهشرطی که خرد جمعی در خدمت عقلانیتی منطبق برواقعیتهای داخلی و خارجی باشد. مردم این سرزمین با عبور از بحران جنگ تحمیلی ترجمان توانستن بودهاند و اگر محور سیاستگذاریها آنان باشند همچنان عامل و تکیهگاه اصلی عبور از بحرانها خواهند بود. اگر مردم را باورکنیم و اندکی به خویش نهیب بزنیم میتوانیم بر همه کارها قادر بوده و بر مشکلات غلبه کنیم.
- 15
- 1