نظام جمهوری اسلامی ایران به علت برخی سیاستهای غلط حاکمیت و دولت با انواع اعتراضها روبهرو بوده است، نمونههای اخیر آن اعتراض دیماه ۹۶ بود. درگیریها نشان داد که شعارهای مردم معترض، تنها مختص به دولت نبود و صرفا با عنوان اعتراض به گرانیها مطرح نشد. نارضایتی مردم ناشی از مشکلات دیگر هم بود؛ مشکلاتی که بوی بیاعتمادی مردم از نهادهای مختلف را میداد و مخالفت با آن، اصل نظام جمهوری اسلامی و فرمانروایی را نشانه رفته بود. اعتراض مدنی برخی از دختران علیه حجاب نیز زیرمجموعه همان اعتراضهای مردمی بوده که همچنان نیز ادامهدار است. هر دوی این نوع اعتراضها نیاز به پاسخ منطقی و درست از جانب مسوولان دارد.
مصطفی تاجزاده، یکی از جنجالیترین شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب است که با وجود آنکه شجاعتش هزینههای زیادی برایش به بار آورده؛ اما برخلاف برخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب که دست از حمایت از معترضان برداشتند، بر حق اعتراض برای مردم همواره تاکید میکند هر چند معتقد است که اگر این اعتراضها آرام و بدون خشونت باشد، میتواند حکومت را قانع کند چرا که تنها راه نجات ایران، گفتوگوهای ایرانی ایرانی است. او یکی از کسانی است که با حجاب اجباری مخالف است، به اعتقاد او نسل جوان خودش باید برای سبک زندگیاش تصمیم بگیرد. تاجزاده در مصاحبهای که با «جهان صنعت» داشت ضمن بررسی وضعیت حال و آینده اصلاحطلبان به آسیبشناسی نیز میپردازد.
پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس امیدهای زیادی را برانگیخت اما اصلاحطلبان پیروز نتوانستند کارنامه قابل قبولی داشته باشند چرا هیچ یک از چهرههای شاخص اصلاحطلبان در اداره کمیسیونهای مجلس نتوانستند تاثیرگذار باشند، این امر چگونه تعبیر میشود؟
ما درباره انتخاباتی که با نظارت استصوابی برگزار میشود سه گزینه پیش رو داریم؛ اول اینکه شرکت نکنیم دوم آنکه فقط از معدود نامزدهایی که میتوانند از حقوق ملت دفاع کنند و خود مرعوب شورای نگهبان نیستند و دغدغه تایید صلاحیت دوره بعد ندارند حمایت کنیم، سوم هم آنکه فهرست کاملی بدهیم اگر چه آنها نامزدهای اولیه و اصلی ما نیستند. ما تاکنون راه سوم را پیمودهایم به دلیل آنکه منافعش بیشتر از زیانهایش است؛ اگر چنانچه با مشکلاتی مواجه میشویم. راه اول، عدم شرکت به معنای آن است که ما همه نهادهای انتخاباتی را در اختیار دولت پنهان قرار دهیم و آنها با تمرکز مطلق قدرت و با بیکفایتی و فسادپروری ایران را به نقطه بدون بازگشت برسانند و در خارج گرفتار تحریمهای کمرشکن کنند و سایه شوم جنگ را بر سر کشور به پرواز درآورند و در داخل نیز چنان فضا را ببندند و بر تورم و گرانی و رکود بیفزایند تا جامعه جز انفجار انتخاب دیگری نداشته باشد و راه هر گونه اصلاح درونی بسته شود
در واقع تکرار همان مسیری که در قبل از پیروزی انقلاب پیموده شد. ما با این وضع مخالفیم و معتقدیم اصلاحات ولو اندک و تدریجی به نفع ایران و ایرانی است تا اینکه به انفجاری برسیم که به هیچ وجه فرجام آن معلوم نیست.
راه دوم اینکه دادن فهرست حداقلی، تقریبا همان مشکل اول را دارد اگرچه به آن اندازه مخرب نیست زیرا حضور حتی چند نماینده آزاده میتواند حکومت را از انجام برخوردهای غلط از جمله سرکوب خشن هرگونه صدای اعتراضی باز دارد اما در مجموع با واگذار کردن حکومت به دلواپسان و به ویژه جناح افراطی ضد برجام، جنگطلب و کاسب تحریم کشور را به پرتگاه مهیبی هدایت کند.
ما از بین نامزدهایی که تایید صلاحیت میشوند کسانی را که به نسبت شایستهتر هستند تشخیص میدهیم و انتخاب میکنیم اما در عین حال نباید هیچوجه به این مساله بسنده کنیم بلکه بکوشیم به سمت بازکردن دایره انتخابات نه فقط برای نامزدی اصلی اصلاحطلبان بلکه برای همه ایراندوستانی که به استقلال و یکپارچگی سرزمین وفادارند و به حاکمیت قانون و نفی خشونت معتقدند.
لذا راه برای حضور مشارکت آنان در انتخابات باید باز شود تا مجلسی ملی مانند مجلس اول پس از انقلاب شکل گیرد در این صورت چارهای نداریم جز اینکه به مردم توضیح دهیم که این انتخاب به ما تحمیل شده اما امیدواریم با حضور در حکومت اولا از فروپاشی صریح که میتواند منجر به فروپاشی ایران شود جلوگیری کنیم، ثانیا فضا را بازتر کنیم و با رفع تحریمها و دور کردن سایه جنگ از آسمان میهن امکان بهبود شرایط را فراهم کنیم اگرچه میدانیم مردم در تنگنای زیادی هستند و علاوه برآن از فسادها و تبعیضها و بودجههای گزافی که در داخل و خارج از ایران هزینه میشود ناراضی و معترض هستند.
وقتی به دولت پنهان اشاره میشود بلافاصله این نکته به نظر میرسد که دولت پنهان قویتر و البته غیرمسوولانهتر از نهادهای آشکار است. چگونه میتوان این دولت پنهان را وارد به پذیرش مسوولیت و رفتار متعهدانه کرد؟ از آن مهمتر چگونه میتوان افکار عمومی را در مورد این دولت پنهان و رفتار غیرمسوولانه آن آگاه کرد؟
خوشبختانه افکار عمومی از تلاشهای دولت پنهان آگاه است و هر وقت ما از آن صحبت میکنیم کاملا متوجه میشود که ما به چه بخشها و چه جریانی اشاره میکنیم. بزرگترین راه مقابل با آن هم شفافیت است مثل کارهای خلاف در بخش اقتصادی وقتی که بازار سیاه در کار باشد میتوانند سوءاستفاده بزرگ اقتصادی کنند ما هم باید تلاش کنیم تا جایی که ممکن است در مقابل بازار سیاه، سیاست بازار مناسب و شفاف داشته باشیم و هرکسی متناسب با اختیاراتش پاسخگو باشد.
به این ترتیب امکان مداخله دولت پنهان در امور را به خصوص با این حساسیتی که افکار عمومی پیدا کرده، به حداقل برسانیم. واقعا مایه مباهات است که آنقدر مردم با وجود تنگناها به طور جدی به عرصه سرنوشت عمومی، نحوه اداره کشور، نحوه هزینه کردن درآمدهای کشور و جلوگیری از هزینههای نامتعارف که به زیان منافع ملی است، توجه دارند.
چهرههای اصلاحطلب مجلس در انعکاس خواستههای مردم نیز چندان جسورانه عمل نکردند چنان که حملات جناح محافظهکار به خواستهای شهروندان و محدود کردن آزادیهای مدنی همچنان ادامه دارد. آیا اصلاحطلبان پارلمان در حال فاصله گرفتن از بدنه رایدهنده مردم هستند؟
عملکرد نمایندگان فراکسیون امید یکسان نیست برخی از آنها شجاعانه به دفاع از حقوق ملت پرداختند و قابل تقدیرند عدهای سکوت مطلق کردند که قابل سرزنش هستند، دسته سوم خود را متعهد به دفاع از حقوق ملت و مقابله با تکصدایی میدانند اما تاجایی که موجب نگرانی شورای نگهبان و دولت پنهان نشود تا صلاحیت آنان در انتخابات دور بعد رد نگردد. ما باید دقیقا این نمایندگان را شناسایی کنیم و هرکسی را که در دفاع از حقوق آزادیهای ملت لکنت داشت یا سکوت مطلق کرد بشناسیم و درباره آنان در انتخابات بعدی تصمیم درست اتخاذ کنیم.
یکی از وعدههای روحانی در زمان انتخابات رفع حصر بوده چقدر در این خصوص گشایش صورت گرفته است؟ آیا روحانی در باز شدن فضا نقش داشته یا بخشی از مطالبات فعالان سیاسی و نمایندگان مجلس به نتیجه رسیده است؟
مندر مجموع به باز شدن فضای سیاسی کشور و رفع حصر امیدوارم و به ویژه شاهد گامهایی هستم اگر چه محدود اما نویددهنده آیندهای خوب از رفع حصر. در این زمینه هم دولت روحانی و شخص او کوشیده و هم فراکسیون امید تلاشهای خوبی صورت داده است. به صورت دقیقتر اگر بخواهم بگویم وضعیت آقای کروبی و تسهیلاتی که برای وی قائل شدهاند در مجموع خیلی بهتر از آن امکاناتی است که به مهندس موسوی و خانم رهنورد دادهاند. امیدواریم هر چه سریعتر مهندس موسوی و خانم رهنورد نیز مشمول این تسهیلات واقع شوند و ما با سرعت بیشتری به سمت گشایشهای بیشتر حرکت کنیم و شاهد رفع حصر در سال آتی باشیم.
کابینه دوم روحانی، اعتراضهای بسیاری از افراد را برانگیخت گفته میشود که در مورد این کابینه رییسجمهور از مقامات ارشدتر حرفشنوی داشته است آیا این کابینه به صورت دستوری بسته شد، آیا اعتراضهایی که در این باره صورت گرفته صحیح است؟
تا آنجا که میدانم افراد خاصی در کابینه به آقای روحانی تحمیل نشدند اما رییسجمهور از انتخاب بسیاری از همکارانی که گزینه اولش بودند محروم شد بنابراین نقشی که دیگران در بستن کابینه داشتند سلبی بود و نه ایجابی. یعنی اینکه چه کسانی نباید عضو کابینه شوند نه اینکه کدام افراد حتما باید سمت بپذیرند.
آیا اعمال نظر و نفوذ سلبی که نمونههای آن در تعیین صلاحیت نامزادان از سوی شورای نگهبان مشاهده شده و صورت دیگری از آن در منع ورود آقای نیکنام به شورای شهر یزد دیده میشود ماهیت و روایی انتخابها را چه در مورد کابینه و چه در مورد سایر نهادهای انتخابی زیر سوال نمیبرد؟ آیا مردم حق ندارند از این موضوع ناراحت باشند؟
تا جایی که من میدانم کسی به رییسجمهور تحمیل نشده است اما بسیاری از کسانی که او ترجیح میداده به عنوان همکار درجه اول به عنوان وزیر یا معاون انتخاب کند از آنها منع شده که این نیز سازگاری با نص قانون ندارد.
رد صلاحیت خانم مینو خالقی در مجلس و سپندا نیکنام در شورای شهرنیز کاملا دهنکجی به رای مردم است و موجب ناراحتی و نارضایتی رایدهندگان میشود و بهطور جدی در نگاه آنها به سیستم انتخابات، شورای نگهبان و کل جمهوری اسلامی تاثیر میگذارد. باید به شدت پرهیز کنیم که نسل به خصوص جوان را به سازوکارهایی که درقانون پیشبینی شده بدبین کنیم بلکه این سازوکارها باید آرامبخش باشد نه در جهت تقابل با رای مردم.
اخیرا بسیاری از شهروندان درباره تنها گذاشتن یا روی گرداندن از روحانی صحبت کردهاند. آنان در فضای مجازی از عباراتی نظیر پشیمانی، پس گرفتن رای و خروج از اردوگاه اصلاحطلبان استفاده کردهاند. علاوه براین عبارت عبور از روحانی نیز مطرح شد. چه چیزی رایدهندگان را از روحانی پشیمان کرد و آنان را به فکر پس گرفتن رای از روحانی انداخت؟
در دنیای امروز که اوضاع اقتصادی در مجموع نابسامان است و مردم امنیت شغلی باثباتی ندارند و البته به دلیل توسعه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و آگاهی از سوءاستفادهها و مفاسد حکومتی ریزش آرای منتخبان مردم بعد از مدت کوتاهی امری طبیعی تلقی میشود حتی در کشورهای دموکراتیک مانند فرانسه و آمریکا نیز شاهد آن هستیم که منتخبان بعد از مدت کمی بخشی از محبوبیت خود را ازدست میدهند.
اینکه در فرصت باقی مانده بتوانند اعتماد رایدهندگان به خود را جلب کنند یا آرایشان متوجه رقبایشان خواهد شد بسته به عملکرد خودشان و نیز شرایط اقتصادی کشور دارد. در ایران نیز همین قاعده جاری است. به هرحال بخشی از مردمکه به آقای روحانی رای دادهاند ناراضی هستند البته نه به آن معنا که به سمت آقای رییسی یا نامزد دیگری از دلواپسان گرایش پیدا کرده ولی انتظارشان از دولت بیشتر بوده است. امیدوارم عملکرد دولت و مجلس و شورای شهر در دوسال آینده بهانهای باشد که بتوانند باردیگر مورد اعتماد دستکم ایرانیان که بار قبل به آنها رای دادهاند باشند. به هرحال همه ما پذیرفتهایم که مردم صاحب کشورند و سیاستمداران همه مستاجر و دیر یا زود باید صحنه را ترک کنند و همه باید به انتخاب مردم هرچه و هرکه باشد احترام بگذاریم و به آن تمکین کنیم.
به هر حال موج بزرگی ایجاد شده که گویی دکتر روحانی از وعدههای خود عدول و پیمانهای خودش را فراموش کرده و حاضر نیست در جهت تحقق آنها گامهای بزرگی بردارد اما من چنین تحلیلی ندارم و فکر میکنم او همچنان برسر پیمانش هست. هرچند ممکن است برخی از روشها و انتصابهایش را نپسندم و شاید بهتر میتوانست عمل کند اما خود ایشان تصور میکند با این روش میتواند به وعدههایی که به مردم داده جامه عمل بپوشاند.
ریشه اعتراضهای اخیر چه بوده است؟ در این اعتراضها مضمون برخی شعارها عبور از روحانی و برخی شعارها علیه اصلاحطلبان و محافظهکاران به صورت توامان یا علیه نظام بوده است. آیا چنان که گفته میشود شعارها و شعاردهندگان از خارج وارد ایران شدهاند؟ در غیر اینصورت آیا میان نظام و مردم جدایی افتاده است؟
ریشه اعتراضهای اخیر در درجه اول اقتصادی است که با اعتراض به فساد و تبعیض و تنگنظری همراه شده است به این معنا که مردم عموما بر این باورند که با وجود مشکلات موجود، درآمدهای کشور درجای صحیح مصرف شود و دولت از هزینههای بیجا در داخل و خارج از ایران جلوگیری کند. در آن صورت میتوانیم شاهد رونق اقتصادی و بهبود معیشت مردم باشیم تا هم از بیکاری کاسته شود و هم همچنان گرانی و تورم مهار شود. به اضافه اینکه با شکوفا شدن بخشهای تولیدی و خدماتی و... رشد اقتصادی میهن سرعت بیشتری گیرد.
اما منحصر کردن همه اعتراضها به امور اقتصادی نادرست است. مردم فقط شعار علیه روحانی و دولت ندادند بلکه سراغ کانونهای دیگر قدرت نیز رفتند. در اینکه تظاهرکنندگان همه ایرانی بودند و فرزندان خود ما تردیدی نیست و پرت و پلاهایی از این قبیل که از خارج وارد شدند نزد عموم مردم پذیرفته نیست و یادآور اتهامات شاه است که به تظاهرکنندگان مخالف خود میزد اما در اینکه در خارج کوشیدند تفسیرهای خاص خود را از اعتراضهای بخشهایی از مردم ایران ارائه دهند نیز تردیدی نیست.
علت آن است که به این وسیله میخواستند زمینه را برای سست و بیثبات نشان دادن جمهوری اسلامی به جهانیان آماده کنند و از این طریق اروپا را نیز همراه با آمریکا و به خروج از برجام قانع کنند؛ امری که البته در تحقق آن شکست خوردند. به هر حال باید دو مسیله را از هم جدا کنیم؛ اول اینکه همچنان که نفس اعتراضهای بحق مردم را از خشونتطلبی عدهای معدود تفکیک کردهایم باید بین تظاهرکنندگان که جوانان سرخورده و معترض و ناراضیاند با سوءاستفاده بیگانگان از تفسیرهای دلبخواهی که از اینتظاهرات دارند تمایز قائل شویم.
مردم ما در مجموع نشان دادند شرایط سخت را میتوانند و حاضرند تحمل کنند به شرط آنکه احساس کنند حکومت پابهپای آنها در فکر حل مشکلات است و به خصوص قصد لجبازی با رای و انتخاب و پیام آنان را ندارد؛ امری که متاسفانه در موارد متعدد نقل شده و بسیاری از هموطنانمان احساس کردند به هر که و هر چه رای میدهند، در عین حال دولت موازی یا پنهان میکوشد علیه رای آنان قیام کند.
در اعتراضهای اخیر مردمی ابتدا فعالان سیاسی دو جریان اصلی کشور به حمایت از صدای مردم بلند شدند اما وقتی اعتراضها گستردهتر شد بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب از حمایت مردم دست کشیدند و گوششان را بستند. چنان که به درخواستهای مصاحبه هم پاسخ رد میدادند آیا تنها گذاشتن مردم از جانب فعالان اصلاحطلب ترس و نگرانی برای منافع شخصی شان بوده است؟ آیا وقتی اعتراضها در مقابله با نیروهای امنیتی قرار میگیرد باید سرکوب شود؟
اگر دو مساله را از هم تفکیک کنیم پاسخ پرسش شما روشنتر میشود؛ یکی حق اعتراض مردم است که ما تحت هر شرایطی آن را به رسمیت شناختهایم و بالاتر از حق اعتراض و حق انتخاب آنان نه فقط در مورد خدمتگزاران خود در ارکان مختلف قدرت بلکه حتی در مورد اصل نظام سیاسی. رهبر فقید انقلاب به ما آموخت که هر نسلی خود باید نظامی که میپسندد را انتخاب کند چه رسد به کارگزارانش بنابراین ما بر اینحق حتی در جایی که مردم انتخابی جز اصلاحطلباندارند تمکین داریم و به آن احترام میگذاریم.
اما اینکه از حضور خودداری کردیم علت آن است که این تظاهرات نه رهبر داشت و نه سازماندهی و نه شعار واحد و از طرفی متاسفانه تلاش میشد از همان ابتدا به خشونت کشیده شود و مطالبه واحدی را نیز عرضه نمیداشت زیرا شرایط کشور طوری نیست که بتوان با شعارهای ساختارشکنانه آن هم با کاربرد روشهای خشن به نتیجه مطلوب رسید. این همان چیزی است که من به سوریهای نشدن تعبیر کردم یعنی از یک طرف مانع آن شویم که حکومت، مخالفان را سرکوب کند و فضای بگیروببند در رسانهها و احزاب به وجود آورد و از سوی دیگر مردم را به اعتراضات آرام و بدون خشونت دعوت کنیم تا حکومت را قانع کنند و خود نیز بر این خط پافشارند که تنها راه نجات ایران، گفتوگوهای ایرانی- ایرانی است قبل از آنکه کشور گرفتار چرخه شوم سرکوب از یک طرف و اعمال خشونت از سوی دیگر شود.
به سوریه نگاه کنید اگر پیشنهاد من و امثال من مورد توجه قرار میگرفت شش سال پیش گفتوگوهای سوری- سوری در خود دمشق میتوانست آغاز شود بدون آنکه پای خارجیها به میان آید و بدون آنکه با صدها کشته و مجروح و میلیونها آواره و نابودی زیرساختهایش روبهرو شود. امروز پس از شش سال همان پیشنهاد در حال عملی شدن است اما پس از ضایعات و تلفات بسیار سنگین و کمرشکن. پیشنهاد من آن است که گفتوگوی ایرانی- ایرانی را در تهران آغاز کنیم قبل از آنکه مردم به رودررویی با یکدیگر کشیده شوند و پای خارجیان به میان آید و ایران از دست برود. در این صورت میتوانیم از تجربه گذشتگان و کشورهای دیگر بهره بریم.
پیش از این و با مولفهها و کارکردهایی نظیر آنچه جنابعالی میفرمایید آقای سیدمحمد خاتمی گفتوگوهای آشتی ملی را مطرح کرده بود. شاید خاطرتان باشد که در مورد پیشنهاد برگزاری گفتوگوی آشتی ملی جناح مقابل چه واکنش منفی و قهرآمیزی نشان داد.
اکنون و با آن سابقه آیا طرح برقراری گفتوگوی ایرانی- ایرانی پیشنهاد واقعبینانهای است؟
گفتوگوی ایرانی- ایرانی پیشنهاد معقول و منطقی است و بسیاری از اصولگرایان هم به آن رسیدهاند به ویژه آنکه در حوادث قبل و بعد از اعتراضات دیماه ۸۸ شرایط کشور تغییر یافته و امروز گوش شنواتری برای انتقادها و پیشنهادها و همکاری وجود دارد.
سخن من این است که قبل از اینکه دچار آشفتگی شویم و قبل از دخالت خارجی و بدون آینکه نیاز باشد در کشور خارجی به گفتوگو بپردازیم، در کشور و جامعه خودمان مخالف و موافق بتوانند گفتوگو کنند و برای مشکلات کشور راهحلهایی را پیدا کنند. من خوشبین هستم انشاءالله این اتفاق بیفتد و تمام تلاشمان این است که هرچه سریعتر این رخ بدهد چرا که امروز همه قبول دارند مشکلات کشور آنقدر گسترده است که فقط با استفاده از همه ظرفیتها و امکانات مادی و معنوی و فکری و دانش و تجربه همه ایرانیان از پس این مشکل برمیآییم.
چشمانداز همکاری مردم با نهادهای نظام را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا انتخابات دوره بعدی مجلس شورای اسلامی همچنان با حضور گسترده مردم انجام خواهد شد؟ دستگیریهای اخیر و آنچه به سرکوب گسترده فعالان سیاسی کشور موسوم شده چه تاثیری در آینده سیاسی جامعه ایران خواهد گذاشت؟
بدون شک تظاهرات اخیر معترضان پیامدهای گستردهای در سپهر سیاست ایران خواهد داشت. امیدوارم جهتگیری اصلی آن به سمت باز شدن فضا باشد نه بسته کردن آن خوشبختانه شواهد حاکی از آن است که دولت پنهان با استفاده از تجربیات سال۸۸ بنا ندارد خطاهای آن دوره را تکرار کند. در مورد حضور گسترده مردم در انتخابات مجلس باید بگویم هنوز دو سال فرصت هست و ممکن است در این میان تحولات زیادی اتفاق بیفتد که انسان نتواند با قاطعیت بگوید اکثر مردم چه تصمیمی خواهند گرفت اما من تصور میکنم اگر اصلاحطلبان فعالتر از گذشته و با برطرف کردن ضعفها و انتقادهایی که به آنها وارد است و با تلاش بیشتر در میدان حاضر شوند میتوانند حرف اول را بزنند به خصوص اینکه نسل جوان احساس کند اصلاحطلبان همچنان منافع ملت و سربلندی ایران و ایرانیان سرلوحه کارشان است و حاضرند در این جهت فداکاری و هزینه کنند و با کمترین چشمداشتی در جهت تحقق این آرمان بکوشند.
امیدوارم اصلاحطلبان بسیج شوند و با شعار انتخابات آزاد که مادر همه آزادیها در ایران است راه را برای حضور همه ایرانیان با هر گرایش فکری و سیاسی و با هر علاقه و منافعی باز کنند تا ایران بتواند از دانش و تجربه و استعداد و امکانات همه فرزندان خود بهرهمند شود و فردایی بهتر برای میهن رقم خورد.
درباره ضرورت برگزاری انتخابات آزاد صحبت کردید. با توجه به جایگاه قانون شورای نگهبان و حمایتهایی که از این نهاد از سوی مقامات ارشد میشود، اصولا برگزاری انتخابات آزاد با مولفههایی که جنابعالی درباره آن صحبت میکنید، چه شانسی دارد؟ در این صورت برگزاری انتخابات با شیوه و رویکردهای فعلی چه تاثیری دارد؟
از برپایی انتخاب آزاد ناامید نیستم. علتش هم این است که حوادثی که در دیماه رخ داد شرایط و آرایش نیروهای سیاسی و جهتگیریهای سیاسی را در جامعه تا حدود زیادی تغییر داد و فرصتهای جدیدی برای ما ایجاد کرد تا فشارهایی بیاوریم تا کسانی از موقعیت خود، برای حذف رقبا سوءاستفاده نکنند. حرف من این است که باید انتخابات آزاد برگزار شود. اگر نشود سیستم با مشکلات بسیار جدی مواجه خواهد شد و میتواند بیثباتی آن را تهدید میکند. امروز به عنوان یک ضرورت برای حفظ نظم و ثبات سیاسی چارهای نداریم جز آنکه به سمت انتخابات آزاد پیش برویم و امیدواریم همه به این ضرورت رسیده باشند چراکه اگر خدایی نکرده به نقطه نهایی نرسیم فضای کشور بهگونهای است که ما به صورت فعال اعلام کنیم در انتخابات شرکت نمیکنیم و از این طرف به جناح رقیب فشار بیاوریم تا دست از قانونشکنی بردارد.
علت کشف حجاب برخی از دختران را در چه میبینید؟ این اعتراض در پاسخ به چه موضوعی است؟
در مورد حجاب باید دو مساله را از هم جدا کنیم. اعتقاد دارم که طبق آنچه فقها میگویند حجاب واجب است اما این وجوب فردی است نه حکومتی و باید مساله واجب بودن را از اجبار حکومتی جدا کنیم. آنچه از آن دفاع میکنم وجوب فردی است و آنچه با آن مخالفم اجبار حکومتی است نه از منظر فقهی که تخصص و صلاحیت آن را ندارم و نمیتوانم در این زمینه نظر دهم بلکه از منظر سیاسی و جامعهشناختی و آنچه در جامعه ما عمل شده.
هر دولتی که به زور وارد شده چه در جهت بیحجاب کردن جامعه و چه عکس آن در جهت باحجاب کردن جامعه لذا هر دو سیاست شکست خورده است و بهتر است اجازه دهیم عیسی به دین خود و موسی به دین خود باشد. در این صورت مطمئن هستم ارزشهای اسلامی گسترش پیدا خواهد کرد کمااینکه در اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا شاهد رشد آن هستیم و فقط در ایران است که با وجود ۴۰ شبکه رادیویی و تلویزیونی تمام تریبونهای دیگر برای گسترش حجاب بسیج شدند اما روزبهروز عقب میرویم بنابراین من فکر میکنم حق نسل جوان ماست که برای سبک زندگی خود تصمیم بگیرد و همه باید به نحوه زندگی و سبک زندگی دیگری حتی وقتی که نمیپسندیم احترام بگذاریم تا جامعهای اهل مدارا داشته باشیم و اجازه دهیم مومنین هم طبق ضوابط ایمانی خودشان زندگی کنند چراکه این به نفع همه است.
ملیحه اسناوندی
- 19
- 6