محمود احمدینژاد در تازهترین اظهارنظر خود، با نوشتن نامهای به رهبری خواستار برگزاری فوری و آزاد انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، برکناری رئیس قوه قضاییه و آزادی منتقدان و معترضان به وضع موجود شده است. گرچه این مواضع، تقریبا از جنس مطالباتی هستند که حداقل طی دو دهه از سوی اصلاحطلبان نمایندگی میشود، اما از سوی اقشار حامی گفتمان اصلاحطلبی شنیده نشد. چرا؟
احمدینژاد چه گفت؟
چهارشنبه ۲ اسفند، سایت «دولت بهار»، نزدیک به احمدینژاد از نامهای خبر داد که رئیس جمهور سابق به رهبری نوشته و در آن خواستار برکناری رئیس قوه قضائیه و برگزاری انتخابات زود هنگام ریاست جمهوری و مجلس شده است. به نوشته سایت «دولت بهار» این نامه دوشنبه ۳۰ بهمن برای رهبری ارسال شده است. احمدینژاد در نامه خود به رهبری پیشنهاد «اصلاحات اساسی» در برخی نهادها را داده است: «در راستای انجام اصلاحات اساسی در قوای سهگانه و نهادها و ارگان های گوناگون و به ویژه دفتر حضرتعالی و در سیاستهای راهبردی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، به منظور انطباق نحوه اداره کشور به خواست مردم و فلسفه وجودی انقلاب و نظام اسلامی که مستلزم تغییراتی در قانون اساسی نیز هست و قبلاً تدوین شده را ارسال میدارم.» در این نامه احمدینژاد خواستار آزادی و منع تعقیب تمام کسانی شد که در سالهای اخیر، به اتهام اعتراض و نقد وضع موجود مورد پیگرد قضایی قرار گرفتهاند.
رئیس جمهور سابق در ابتدای نامه خود به سخنرانی اخیر رهبری اشاره کرده و آورده است: «حضرتعالی در سخنرانی ۲۹ بهمن ۹۶ از نظرات انتقادی مردم نسبت به عملکرد و رفتار بخش های گوناگون حکومت به ویژه از اعتراض و نارضایتی عمومی به عدم اجرای عدالت استقبال و فرمودید که مردم از قوای سهگانه و حتی خود حضرتعالی و دیگر مراکز حکومتی نارضایتی دارند ...» احمدی با این مقدمه سه پیشنهاد مطرح کرد. در نخستین پیشنهاد خود آورده است: «آزادی و اعمال حق تعیین سرنوشت، از حقوق اساسی مردم و از اهداف انقلاب است که به صراحت و به کرات در قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته و نظام اسلامی برای تامین همین حقوق برپا شده است.»
احمدینژاد در ادامه داد: «برگزاری فوری و آزاد انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، البته بدون مهندسی شورای نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی و آزاد گذاردن مردم برای انتخاب، یک ضرورت فوری است.»
پیشنهاد دوم احمدینژاد پیرامون رئیس قوه قضاییه بود. او نوشته: «امروز از عوامل اصلی نارضایتی عمومی، عملکرد مقامات ارشد قضایی و ظلم هایی است که با مدیریت آنان در این دستگاه روا داشته میشود.» او سپس خواستار تغییر فوری رئیس قوه قضاییه شد و در ادامه خواهان انتصاب فردی با ویژگیهای مندرج در قانون اساسی و همچنین تعیین و معرفی مرجع مستقل و مورد قبول مردم برای رسیدگی به شکایات مردم از این دستگاه و احقاق حقوق و اعاده حیثیت از مظلومین شد. آخرین پیشنهاد احمدینژاد به «صدور دستور آزادی و منع تعقیب برای تمام کسانی که تحت عناوین مختلف و از جمله اعتراض به شرایط و نحوه اداره کشور، تضعیف و تبلیغ علیه نظام و یا انتقاد از حضرتعالی(رهبری انقلاب) و دیگر مراکز و مقامات حکومتی از سالیان گذشته تا کنون بازداشت و یا محکوم شدهاند» اختصاص داشت. آنگونه که «دولت بهار» گزارش داده است، به پیوست این نامه، پیشنهادهای تفصیلی هم برای رهبری انقلاب ارسال شده است.
شورای نگهبان چه پاسخ داد؟
نامه اخیر احمدینژاد به رهبری، در نوع خود بیسابقه است و مباحثی در آن طرح شده است که کمتر میتوان در فضای رسمی رسانهای از آن سراغی گرفت. از جمله این مباحث، اشاره احمدینژاد به «مهندسی شورای نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی و آزاد گذاردن مردم برای انتخاب» است. از جمله مباحث چالشی که همچنان در آستانه هر انتخاباتی فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار میدهد، «نظارت استصوابی» شورای نگهبان است. پدیدهای که برخی به «مهندسی انتخابات» تعبیر کردهاند. جالب این است که احمدینژاد در سال ۸۴ در حالی پیروز انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد که شائبههایی در کیفیت آن انتخابات مطرح است. پیرامون آن انتخابات مرحوم هاشمی «به دادگاه عدل الهی شکایت» برد و مهدی کروبی آن زمان دربارهاش گفت: «ساعت پنج بامداد که اینجانب به استراحت پرداختم، بعد از حدود دو ساعت که از خواب بیدار شدم، مانند بیداری از خواب اصحاب کهف، دریافتم که همه چیز تغییر کردهاست.» اما به هر روی – و احتمالا به آن سبب که وزارت کشور دولت اصلاحات برگزار کننده آن انتخابات بود – معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ چندان پیگیر اعتراض خود نشدند و همه به نوعی از آن گذشتند. اما تداوم ریاست جمهوری احمدینژاد که بوسیله انتخابات پر چالش سال ۸۸ تضمین شد همچنان محل چالش است. لابد همین چند و چونها پیرامون آن انتخابات بود که عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، اشاره احمدینژاد به «مهندسی شورای نگهبان» را در اشاره به انتخابات سال ۸۸ فهم کرد و درصدد پاسخ به آن برآمد؛ گرچه احمدینژاد در نامه خود هیچ اشارهای به انتخابات سال ۸۸ نکرده است. کدخدایی که آن زمان نیز سخنگوی شورای نگهبان بود، در یک یادداشت تلگرامی پیرامون جلسه ۲۵ خرداد ۸۸ خود با احمدینژاد مینویسد: «به همراه رئیس جمهور به یکی از اطاق ها رفتیم. بعد از تعارفات گفت چرا نتیجه انتخابات را اعلام نمی کنید؟ - منظور اعلام صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان بود - گفتم هنوز شکایت ها بررسی نشده است و در زمان دریافت و بررسی شکایات هستیم. قطعا بعد از بررسی شکایات، نتیجه نهایی اعلام خواهد شد. اصرار از ایشان که نتیجه را زودتر اعلام کنید و مقاومت از سوی من مبنی بر اینکه تا زمانی که شکایات رسیدگی نشود، امکان اعلام صحت انتخابات نیست.» او در این یادداشت با گفتن اینکه «موضوع دیگری نیز مطرح شد که فعلا از حوصله این متن خارج است» باز هم به شائبهها پیرامون انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ دامن زد. در پایان این یادداشت کدخدایی مینویسد: «حالا باید دید چه کسانی دنبال مهندسی انتخابات بودند؟ شورای نگهبان و یا مهندسی در کسوت مقام اجرایی.»
فضای مجازی راجع به نامه چه گفتند؟
نامه احمدینژاد البته با واکنش وسیع فعالان شبکههای مجازی روبرو شد. بخشی از فعالان به این اشاره کردند که احمدینژاد پیشروتر از اصلاحطلبان است فارغ از این که اصلاحطلبان هیچگاه در ردای چون اویی قرار نگرفتند و این گونه در پیشتازی سودای عبور از موازین را در سر پرورش ندادند.
اما توئیتهای بخش دیگری از کاربران توئیتر حاوی این پیام ضمنی بود که احمدینژاد در زمانی که به نفعش نبود، به «نظارت استصوابی» اعتراض نکرد. از جمله کاربری به نام Saamaanبا انتشار تصویری از مناظره کروبی و احمدینژاد در مناظرات انتخاباتی سال ۸۸ نوشت: «کروبی: شما چرا از این همه آدمهایی که رد صلاحیت شدند دفاع نکردید. شما رئیس جمهور و مجری قانون اساسی هستید اما دو هزار نفر را رد صلاحیت کردند. احمدینژاد :شما انتخابات و سیستمی را که شما از طریق آن چند بار انتخاب و رئیس مجلس شده اید زیر سوال میبرید.» احسان بداغی، خبرنگار نیز توئیت کرد: «طنز تلخ روزگار اینه که نماد و مولود مهندسی انتخابات در کشور، خواستار برگزاری انتخابات بدون مهندسی شده.»
نمیتوان آمار دقیقی از تعداد کاربران در هر یک از دو دسته اخیر به دست داد، اما مشاهدات عینی حاوی این معناست که حتی کاربرانی که مواضع اخیر احمدینژاد را دستاویزی برای رفتار سیاسی اصلاحطلبان قرار دادهاند، به احمدینژاد به دیده شک مینگرند. به بیانی دیگر، کاربرانی در توئیتر که حتی از مواضع اخیر احمدینژاد استقبال کردهاند، از آن برای نقد شخصیتهای اصلاحطلب بهره گرفتهاند و نه اینکه به نوعی او را سخنگو یا رهبر سیاسی خود بدانند. سوال این است که چرا چنین پدیدهای رخ داده است؟
چرا احمدینژاد شنیده نشد؟
مواضع اخیر احمدینژاد گرچه بسیاری از خواستها و شعارهای اصلاحطلبان در بیست سال گذشته را بیان میکند، اما از جانب شخصیتهای اصلاحطلب مورد استقبال قرار نگرفته است. به عنوان مثال تا لحظه تنظیم این گزارش مصطفی تاجزاده و عبدالله رمضانزاده، دو کاربر فعال توئیتر و از مدیران دولت خاتمی به این نامه هیچ واکنشی نشان ندادند. این نامه از جانب طبقه متوسط که معمولا حامی اصلاحطلبان است نیز مورد استقبال قرار نگرفته است و یا حداقل با دیده شک و تردید به نیات احمدینژاد نگریسته میشود. این مسئله وقتی بغرنجتر میشود که در نظر داشته باشیم اصلاحطلبانی که زمانی در نقد مرحوم هاشمی رفسنجانی گوی سبقت را از همه ربودند، دور دوم انتخابات سال ۸۴ از او حمایت کردند. اوج گذر اصلاحطلبان از «گذشته» هاشمی رفسنجانی نیز در سال ۹۲ بود که مرحوم هاشمی، نامزدشان بود. حال سوال این است که چرا اصلاحطلبان به عنوان یک جناح سیاسی، نمیتواند از گذشته احمدینژاد گذر کنند؟ در پاسخ باید به جایگاه احمدینژاد و هاشمی نزد اصلاحطلبان اشاره کرد و آن اینکه مرحوم هاشمی، تنها در دولت دوم خود که یکدست از جناح راست تشکیل شده بود، مغضوب اصلاحطلبان شد. با این حال حتی در این زمان، اصلاحطلبان – که آن زمان به «خط امامی» معروف بودند – در بسیاری از استانها و پستهای مادون وزیر حضور داشتند و به نوعی جناح درون نظام به حساب میآمدند اما در دولت دوم احمدینژاد به یکباره بسیاری از رهبران اصلاحطلب به یکباره فتنهگر شدند. منظور آنکه قطبیت موجود میان اصلاحطلبان و احمدینژاد بسیار بسیار بیشتر از قطبیت میان اصلاحطلبان و مرحوم هاشمی در مقطع سال ۸۴ است.
از زاویه طیفهای حامی نیز این مسئله قابل تامل است. بسیاری جوانانی که سال ۸۴ در ستاد هاشمی حضور داشتند و در ادامه، نیروی اصلی حامی او در سال ۹۲ بودند، متولدان دهه شصت هستند. نسل دهه شصت در زمان مرحوم هاشمی، کودک و نوجوان بودند و در شرایطی نبودند که روایتهایی که چهرههای شاخص «خط امامی» از اقدامات هاشمی ارائه میدهند به یاد داشته باشند به همین دلیل به سادگی توانستند که «هاشمی پس از سال ۸۴» را پذیرا باشند. چنین پدیدهای در مورد احمدینژاد صدق نمیکند. چه اینکه دهه شصتیها گل جوانیشان در سالهای زمامداری احمدینژاد واقع شده است و این نسل که حالا یکی از مهمترین بازیگران عرصه سیاسی و اجتماعی کشور است، آن سالها را به سادگی فراموش نمیکند؛ سالهایی که بههر سو نگریسته میشد سیاهی بود و سیاهی؛ از اقتصاد بگیرید تا اجتماع و سیاست و فرهنگ. البته این نکته را نباید فراموش کرد که بین دوران احمدی نژاد، یعنی سال های ۸۴ تا ۹۲ و دوران هاشمی، در سال های ۶۸ تا ۷۶ اشتراکاتی به لحاظ اجرای پروژه توسعه وجود داشته است اما نسل امروز شاید تنها فاجعه ای را به یاد می آورند که از سوی دولت سال های ۸۴ تا ۹۲ روی دست سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع ایرانی بر جای مانده است. این نکته ای است که نمی توان آن را فراموش کرد. امروزی ها معتقدند بحران ناکارامدی که به رنجی فراگیر تبدیل شده است، تنها یادگار اصلی از روزگار احمدی نژاد و مهرورزی است. چیزی که در هر حال نمی توان آن را نادیده گرفت. واقعیتی بدون لکنت که از دست نمی افتد. برای همین انتقادهای رئیس دولت های نهم و دهم به طنز شبیه می شود. او با کارنامه درخشان برخوردهای سخت سیاسی و رزومه ناهنجار فساد به آزادیخواهی تبدیل شده است که بیشتر می خنداند. آیا اینگونه نیست. ما فراموش نکرده ایم؟
- 12
- 3