زماني هياهوهاي احمدينژاد ويارانش را برخي براي ماندن در صدر اخباررسانهها تعريف ميكردند ولي از همان ابتدا مشخص بود كه اين افراد مقاصد ديگري دارند و شهوت رسانهاي هدف نهايي آنها نيست. ادعاي جريانهايي كه نگاهي راهبردي نسبت به مسائل نداشتند اين بود كه احمدينژاد و جريان حامي او مردهاند و لگد زدن به آنها فايدهاي ندارد.
البته فرضيهاي وجود دارد كه اين شيوه بهانهاي براي فراري دادن او از پاسخگويي درباره دوران پر حاشيه رياستش برقوه مجريه بود و در همان زمان نيز دلسوزان كشور به اين اقدامات با نگاه ترديد نگريستند و قبول نداشتند كه بايد او را ناديده و تمام شده تلقي كرد. امروز نيز همان جريانهايي كه زماني حامي احمدينژاد بودند و در بازهاي وي را تمام شده خواندند، در برابر اظهارات و اقدامات احمدينژاد سكوت كردهاند به اميد اينكه اين فرد برخي اهداف آنها را پيش ببرد.
فرضيه توازن قدرت
همه شاهد بوديم در همان روزهاي ابتدايي روي كار آمدن دولت روحاني قواي مجريه و مقننه با تمام اختلاف نظرهايي كه در مباحث جزئي داشتند در مسائل مختلف كشوري دست به دست يكديگر دادند و امور را به نفع مردم پيش بردند و تلاش كردند تا دست اقليتهايي را كه به دنبال منافع جريانهاي خاص بودند ببندند و مسير نيز همين گونه پيش رفت. نمونه بارز اين اتفاق مبارك را ميتوانستيم در ماجراي تاييد برجام مشاهده كنيم. زماني كه جريانهاي انحصارطلب با تمام قدرتي كه داشتند نتوانستند در برابر همگرايي دولت و مجلس بايستند و اين دو قوه كار را به نتيجه نهايي رساندند. هرچند برخي جريانها اعتقاد دارند كه برجام نتيجهاي براي سفرههاي ملت نداشته است و تا حدودي نيز درست ميگويند ولي در كل دستاوردهاي نامرئي مانند نمايان سازي توان يك صدا شدن ملت و قوا را نبايد ناديده گرفت.
اين روند ادامه داشت تا جاييكه در انتخاباتهاي سال ۹۴ نيز جريانهاي خاص كه سالها يكهتازي كرده بودند و به تكصدايي عادت داشتند شكست سنگيني خوردند و در همين مسير با تمام توان تلاشهايي كردند تا مردم مسيري متفاوت با توهمات آنها را پيش بردند و نگذاشتند در سال مذكور نيز به ننتيجه برسند.براي مثال آنها با تمام توان خود سعي كردند تا عليلاريجاني را كه رييس قوه مقننه محسوب ميشد و از قم به ميدان ميآمد از دور خارج كنند كه با قدرت ملت و ليستهاي مردمي سناريوي آنها نابود شد. اين ماجراها سبب شد تا صداي زنگ خطر بيشتر در گوش آنها بپيچد و بلافاصله بعد از انتخابات خود را براي رقابت ۹۶ آماده كنند. انتخاباتي كه همگرايي شخصيتهاي حقيقي روساي قواي مجريه و مققنه را بيش از پيش به نمايش گذاشت.
در رقابت نفسگير سال ۹۶ زماني كه مردم و جريانهاي نزديك به ملت تلاش ميكردند قدرت جمهور را به رخ بكشانند، جريانهاي شكست خورده و بازمانده از قدرتهاي انتخابي سعي ميكردند در قالب تشكلهاي خود ساخته قدرتطلب دوباره به ميدان بازگردند. نماد بارز اين نمايش «جمنا» بود كه با جمع كردن افرادي از جريانهاي صاحب عنوان در جايگاههاي انتصابي تشكيل شد و سعي كرد در برابر قدرت مردم بايستد كه همه نتايج انتخابات سال ۹۶ را به خاطر داريم كه با تمام تلاشها چگونه مردم راي را به فردي دادند كه نماد ايستادن مقابل قدرتهاي خاص در آن بازه زماني بود.
اما بعد از انتخابات با تمام تغييرها و كاستيهايي كه در روحاني بروز كرد، مجلس، دولت و به ويژه سران و لايههاي بالايي اين دو قوه به خوبي با يكديگر همگرايي داشتند و اجازه نميدادند تا اين نزديكي از هم پاشيده شود و به مشكل بخورد. تمام اين مصداقها را كه به همراه هزاران سند غير قابل انكار ديگر در كنار يكديگر بگذاريم درخواهيم يافت كه جريانهاي انحصارطلب از اين اتفاق مبارك چندان دل خوشي ندارند و به دنبال آن ميروند كه اين نمايش قدرت قوا را برهم بزنند تا كشور دستكم نه به دوران قدرتنمايي آنها بلكه دست كم به يك توازني برسد.
پروژه اپوزيسيون سازي از احمدينژاد
احمدينژاد و جريانهايي كه سعي داشتند او را به ميدان بكشند تا توازن قدرت در كشور به حالت قبل بازگردد، سكانس ابتدايي اين بازي را از زماني شروع كرد كه او پا به انتخابات گذاشت. او و يارانش كه مشكلات فراواني داشتند به خوبي ميدانستند كه مردم به دنبال افرادي هستند كه در برابر بسياري از محدوديتها و نهادهاي قدرت بايستند. احمدينژاد در ابتدا با تمام شناختي كه از بزرگان نظام داشت ماجراي نهي انتخاباتي را زير سوال برد و ادامه به همراه مهره دست دوم اين بازي يعني حميدبقايي شروع به تخريب نهادهايي كرد كه سالها از كنار آنها به قدرت رسيده بود.
قدم به قدم اين جريان بدون تفكر برداشته نشد و آنها با نمايشي به نام مقابله با دستگاههاي امنيتي، انتظامي، نظامي وقضايي سعي كردند كه خود را سپر بلاي مردم نشان دهند و با پوشيدن زرهاپوزيسيون مردم را با خود همراه كنند. در همين حال بود كه جريانهاي حامي احمدينژاد در سالهاي دور و نزديك، بارها در ميان درگيريهايي كه او با نهادهاي خاص ايجاد ميكرد توپخانه خود را به سمت دولت روحاني و مجلس لاريجاني ميگرفتند و ساعت به ساعت و روز به روز آنها را زير سوال ميبردند وتخريب ميكردند.
پياده نظام آنها كه سلاح جديدي به نام فضاي مجازي را از صدقه سر دولت روحاني به دست آورده بودند نيز به كار خود ادامه ميدادند و مدام خنجرهايي را به جاي آنكه به سمت تخريبگر اصلي بزنند به سمت روحاني و لاريجاني ميزدند. اين در حالي بود كه عملكرد دولت چندان به دل مردم نمينشست و مردم نيز اعتراضهاي فراواني به بيتوجهيها و اقدامات دولتيها داشتند و اين بهترين موقعيت بود تا بنيان اين قوا را زير سوال ببرند. احمدينژاد در روزهاي اوليه كه ژست اپوزيسيون گرفته بود قوه قضاييه را زير ضرب برد و با اين ترفند تلاش ميكرد كه مردم را به سمت خود جذب كند زيرا همه مردم به نوعي با اين قوه درگير بودند و شايد هركدام يك پروندهاي در دستگاه قضا داشتند كه ميتوانست همواره يك طرف دعوا را دلخور كرده باشد.
قدم نخست راكه در ابتدا با بيتوجهي به نهي برداشته بود و در ادامه به سراغ نهادهايي رفت كه به رهبري منتسب بودند و گاهي انتقادهايي نيز به آنها نسبت مي داد. اين روند وحربه لازم بود تا مردم ناجي بودن آن را قبول و باور كنند؛ همين كه در محافل مختلف او با نطقهاي تند عليه قوهقضاييه و يارانش با حمله به نهادهاي نظامي و امنيتي مشهور شدند بازي را ناگهان عوض كرد و برگه نهايي اصلي خود را كه به نهادهاي مردم نهاد مانند رياستجمهوري و مجلس بازميگشت رو كرد و به سراغ نمادهاي دموكراتيك در ايران رفت و درخواست انحلال زود هنگام آنها را مطرح كرد.
سكانسهاي نچسب
نه احمدينژاد بلكه آنهايي كه اين فرد را سالهاست به عنوان نمايندهشان به حركت درآوردهاند تصور ميكنند كه مردم به دليل نبود ليدرهايي كه بتوانند خواستههايشان را دنبال كنند دوباره به سمت اين پوسته تهي اپوزيسيون گرويده و او را براي خواستهها خود به ميدان ميآورند. هرچند كه اين تصور بسيار كارشناسي شده و اساسي است ولي بازيگران اين نمايش بارها خراب كردند و آنگونه كه سناريو نوشته شده بود عمل نكردند. براي مثال همه منتظر بودند در نماز جمعه اين هفته بعد از اقدام این عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام كه بسياري همچنان به او اعتقاد دارند، امامان جمعه سراسر كشور فرمان قيام عليه فردي را بدهند كه به ادعاي آنها سخنان ميرحسينموسوي را دوباره به زبان آورده و تمام اركان جمهوري اسلامي را زير سوال برده است ولي تريبونداران نه تنها اعتراضي به اين هنجارشكني نكردند بلكه اشارهاي به اظهارات اين فرد نداشتند. رسانههاي جريان مدعيانقلابيگري نيز سكوتي مرگبار در برابر اظهارات احمدينژاد داشتند و حتي كوچكترين نقدي را نداشتند و با انتساب برگهكپيهاي اصلاح طلبانه او به ليدر اعتراضات سال ۸۸ تلاش كردند در ضميرناخودآگاه مردم تحولي خاص ايجاد كنند كه اين اظهارات نوعي نوگرايي است.
در همان بازه شوراي نگهبان كه با كوچكترين انتقادها انقلابيترين نطقها را عليه منتقدان به كار ميبرد با بيان خاطرهاي كه همه با آن آشنايي داشتند بار مسئوليت را از روي شانه خود خالي و برخي اعضاي تاثيرگذار شوراي نگهبان نيز كه بارها براي او از خودگذشتگي كرده بودند سكوت پيشه كردند. البته يكي از حاميان اصلي احمدينژاد در اظهاراتي مبهم با انتقاد به وي سخناني را به زبان آورد. فرد مورد نظر آيتا...
محمدتقي مصباح يزدي بود كه گفت:« پیامبر اسلام (ص) ۲۳ سال زحمت کشید و مردم را از ذلت و فساد اجتماعی نجات داد و در مسیر رشد و پیشرفت قرار دادو هفتاد و چند روز قبل از وفاتش، از مردم در مورد ولی الهی بیعت گرفت اما هنوز آب غسل جنازه ایشان خشک نشده بود که مردم خود را به فراموشی زدند و راه ديگري در پيش گرفتند و این نشان ميدهد که در این جهان هر لحظه ممکن است چنین تضادی ایجاد و زمینه «انحراف» انسان از مسیر الهی فراهم شود. زمینه انحراف در صدر اسلام را همان کسانی ایجاد کردند که با پیامبر قوم و خویش بودند، در جنگ ها حضور داشتند و با عنایت حضرت به جایگاهی رسیدند؛
خیال نکنیم حال که ما به برکت امام، اسلام را شناختیم کار تمام است زيرا ممکن است در مقابل جوسازی ها و تبلیغات زمینه انحراف فراهم شود و همین ما میتوانیم مسیر الهی انقلاب را تغییر دهیم. تا زمانی که دنیا برپاست، امتحان جریان دارد؛ امروز نماد راه اهل بیت(ع) مقام معظم رهبری است و ما باید چشم و گوشمان متوجه اشارات و بیانات ایشان باشد. اگر کسانی ما را به خطوط انحرافی و زاویهدار از مواضع مقام معظم رهبری میکشند، هوشیار باشیم و از تاریخ درس بگیريم، زيرا همانطور که در صدر اسلام، اطرافیان پیامبر (ص) موجب انحراف مسیر اسلام شدند، امروز نیز برخي کسانی که بهدست امام (س) و همین انقلاب به مقامی رسیدند، کارشان به جایی رسیده که ميخواهند اصل این نظام را بر باد دهند.
برخی که سوال برایشان پیش می آید که مگر می شود فلان فرد «ریزش و سقوط» کرده باشد؟! اینان انسان را درست نميشناسند. آیا باورش سخت نبود که کسی به عنوان مرجع دینی در راهی قدم بگذارد که نقشهاش ترور امام و براندازی و بمباران جماران بود؟! چگونه ميشود اين مساله را باور کرد؟آدمیزاد اشتباهاتی ميکند و در راهی ميافتد و کسانی هم به او القائاتی ميکنند که كارش به این جا کشیده ميشود. یا کسی که به عنوان قائم مقام رهبری مطرح بود، كسي كه به خاطر انقلاب سالها زندان رفته بود و شکنجه شده بود، عاقبتش به کجا کشید؟ باورکردنش آسان است؟!
جاده لغزنده است
بي شك جريانهاي سياسي در ايران كه سالهاست با طريق مختلف تلاش ميكنند قدرت را در دست داشته باشند برنامههاي مختلفي براي بازگشت به قدرت و استفاده از آن دارند و اين مردم هستند كه همواره مسير را براي آنها دشوار و بارها بازي را عوض كردهاند. اما در اين بين مشاهده كرديم برخي ناكارآمديهاي جريانهايي كه مردم به آنها اعتماد داشتند و تمام دستاوردهاي مردم را خراب و بازي را به انحصارطلبان واگذار كردند. امروز پيچ تاريخي خطرناكي بر سر راه مردم ايران قرار دارد كه به راحتي ميتواند ما را به دورانهاي نا مباركي بازگرداند كه مشكلات فراواني گريبان كشور را گرفته بود و همين مردم هزينههاي چشمگيري را پرداخت كردند تا گرفتار غم و رنج نمانند.
حال مسئولاني كه مردم به آنها كار را سپردند نبايد كار را به گونهاي پيش ببرند كه به بازگشت آن جريانها اميد داشته باشند. ملت به دنبال دولت ومجلسي است كه گره از كارها باز كند و كشور را به سعادت برساند و در اين مسير با هر جرياني كه در اين طريق قدم بردارد همكاري ميكند و عقلا و دلسوزان نبايد اجازه دهند جريانهاي انحصارطلبي كه دل در گرو مردم ندارند با گل آلود كردن آب ماهيها را به نفع خود صيد كنند.
- 17
- 6